شاعرانه

هر چند لحظه لحظه مرا خار کرده است
اما چه شاعرانه گرفتار کرده است !
با این که قیمت غم او جان سپردن است
یک شهر را به غمزه خریدار کرده است
یک قرص چشم او شده مرهم به درد ها
بین قرص دیگرش …

هر چند لحظه لحظه مرا خار کرده است

اما چه شاعرانه گرفتار کرده است !

با این که قیمت غم او جان سپردن است

یک شهر را به غمزه خریدار کرده است

یک قرص چشم او شده مرهم به درد ها

بین قرص دیگرش که چه بیمار کرده است !

تنها نه من ، هر آن که غزل می سروده است

با هر غزل به عشق تو اقرار کرده است

جز دیدن تو میل ندارد نگاه من

این حس مرا از آینه بیزار کرده است !

با یک نگاه ؛ مثل غزل ؛ بی مقدمه ...

من را چه شاعرانه گرفتار کرده است

حسین دهلوی