شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

شهرت نو برای «کیارستمی»


شهرت نو برای «کیارستمی»

درباره «مانند یک عاشق»

به احتمال قوی کیارستمی از فیلم «رونوشت برابر اصل» چندان راضی‌ نبوده، چراکه این فیلم شباهت زیادی به فیلم‌های تجاری داشت. اما با کارگردانی فیلم جدیدی که در جوی ژاپنی شکل می‌گیرد، کیارستمی شهرتی نو به عنوان یک فیلمساز مرموز و سرسخت به دست می‌آورد. در اکران برای مطبوعات، برخی‌ با عباراتی تمسخر‌آمیز از این فیلم استقبال کردند، در حالی‌ که دیگران آن را فیلمی غیرقابل درک خواندند.

در حقیقت واکنش تماشا‌گران به دلیل پایان ناگهانی فیلم است. در میانه بخش دوم که بسیار طولانی است، این فیلم به نحوی ناگهانی پایان می‌یابد. در این فیلم کیارستمی با داستانی که گاهی خنده‌دار و گاهی بی‌سرو‌ته است تحسین ما را بر می‌‌انگیزد؛ داستانی درباره برخورد یک پروفسور ژاپنی با یک زن. خاص بودن فیلم «مانند یک عاشق» نیز همچون سایر فیلم‌های کیارستمی در قصه‌هایی است که مردم بازگو می‌کنند و قصه‌هایی‌ که مردم را بازگو می‌کند، اما تم این فیلم در مقایسه با فیلم‌هایی چون«ده» و«باد ما را با خود خواهد برد» با مخاطب ارتباط کمتری برقرار می‌کند.

گرچه تعداد صحنه‌هایی که بیننده را به تعمق وا می‌دارد در فیلم «مانند یک عاشق» کم نیست، اما در مقایسه با فیلم پر هیجان «طعم گیلاس»، فیلمی است کشدار و طولانی. جایزه تماشاگران صبور این فیلم، میزانسن بدیع فیلم است و شرکت در مباحثاتی که پس از مشاهده فیلم صورت می‌گیرد. توزیع‌کنندگان این فیلم تنها ممکن است با تکیه به این دو امتیاز بتوانند این فیلم را به فروش برسانند، غیرممکن است که این فیلم بتواند مانند فیلم «رونوشت برابر اصل» درآمد زیادی به همراه داشته باشد. فیلم «مانند یک عاشق» عنوان خود را از آهنگی از «الا فیتزجرالد» برگرفته است؛ آهنگی جاز که در فیلم نیز شنیده می‌شود. اولین صحنه فیلم تصویری طولانی از کافه‌ای است که باید در ژاپن باشد. در این صحنه زنی در حال صحبت تلفنی است ولی‌ مدتی‌ طول می‌کشد تا زاویه دوربین عوض شود و سرانجام ما گوینده یعنی‌ اکیکو (تاکانشی) را می‌بینیم که زنی جوان و زیباست. با اینکه او دانشجوست، اما برای صاحب بار هیروشی (دندن) کار می‌کند. اکیکو به هیروشی می‌گوید که مادر بزرگ او به شهر آمده و پیغام‌های متعددی برای منشی‌ تلفنی او گذاشته است. اما نهایتا تسلیم خواسته صاحب‌کار خود شده و به منزل پروفسور مسن جامعه‌شناسی‌ تاکاشی (اکونو) می‌رود؛ مردی که آمیخته‌ای است از آلبرت انیشتین و ند فلاندرس. تاکاشی که جنتلمن قدیمی است، شام دونفره رمانتیکی در اتاق میهمان‌خانه مملو از کتاب خود ترتیب داده است. اکیکو کمی‌ با او گپ می‌زند اما بیشتر مایل است تا زودتر از آنجا بیرون رود.

یک ساعت از فیلم گذشته است که باوجود کشدار بودن، صحنه‌های جالب فیلم توجه بیننده را به خود معطوف می‌کند. کیارستمی از نویسندگان معاصری است که اتومبیل را جزو فضا‌های اصلی‌ فیلم خود می‌کند. در فیلم «مانند یک عاشق» نیز همچون سایر فیلم‌ها، ماشین ولووی تاکاشی فضایی است که از آن برای نقل و انتقال، داستان‌گویی، مواجهه و آشتی استفاده می‌شود. این فیلم تکراری است از دروغ‌های بی‌خطر؛ جوک‌هایی که خوب گفته نمی‌شوند و نکاتی اساسی‌ که درک نمی‌شوند.

صحنه‌هایی از این فیلم به موضوعاتی چون هویت، تصویر انسان از خود و تغییرات شخصی‌ اشاره می‌کند، مثلا صحنه‌ای که اکیکو عکس‌های خود را در غرفه‌های تلفن شهری جا می‌گذارد یا بحثی‌ بر سر شباهت اکیکو با یک نقاشی بر دیوار خانه تاکاشی؛ نقاشی از یک زن و یک طوطی. در این فیلم نیز مانند «رونوشت برابر اصل»، کیارستمی با بازتاب‌ها بازی می‌کند، مثل بازتاب پیراهن هیروشی روی شیشه؛ بازتابی که تصویر دو زن کارمند هیروشی را در بر می‌گیرد.

هرچه به عمق فیلم می‌رویم، مفهوم فیلم را بهتر درک می‌کنیم اما مشکل کیارستمی این است که نمی‌تواند حیله‌های تصویری، گفتاری و سمبلیک فیلم را در قصه‌ای بگنجاند که از لحاظ داستان و کاراکتر غنی باشد.

لی‌ مارشال اسکرین دیلی