پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
سیروس گرجستانی از خودم راضی نیستم
سیروس گرجستانی درست مانند زمانی که جلوی دوربین ظاهر میشود، فردی مهربان و شوخطبع است در کلام او خبری از غرور نیست. او عاشق بازیگری است و برای رسیدن به جایگاه فعلیاش زحمت زیادی کشیده، هر چند که معتقد است هنوز حقش را از بازیگری نگرفته، چرا که استعداد و قابلیت زیادی دارد که هنوز هیچ کارگردانی به طور کامل از آن بهره نبرده.
گفتگویی مفصل با او انجام دادیم که خواندنش نمیتواند خالی از لطف باشد.
● بیوگرافی
در سال ۱۳۲۳ در شهرستان رشت به دنیا آمدم، از سال ۱۳۴۸ فعالیت هنریام را در عرصه تئاتر آغاز کردم و سپس به استخدام وزارت فرهنگ و ارشاد درآمدم. علاوه بر هنر در عرصه ورزش هم فعالیت داشتم و حدود دوازده سال عضو تیم شاهین تهران بودم.
● عشق به بازیگری
بازیگری انگار در خون من است، از وقتی که خودم را شناختم چیزی من را به سمت این حرفه سوق میداد. به همین خاطر در نوجوانی راهی کلاسهای تئاتر شدم. در گذشته، نگاهها نسبت به بازیگری مثل امروز مثبت نبود و خانوادهها دوست نداشتند که فرزندانشان وارد این حرفه شوند اما من به هر زحمتی که بود خانوادهام را متقاعد کردم و اولین تئاتری هم که بازی کردم «سنگلج» نام داشت.
● دروغ و خیانت
تا به امروز پیش نیامده که از تکنیک بازیگریام در زندگی شخصیام استفاده کنم و مثلا زمانی که غمگینم خودم را شاد نشان دهم یا برعکس، چون معتقدم اسم این کار دروغ و خیانت است.
● استعداد بازیگری
به نظر من استعداد بازیگری ژنی و خدادادی است که در بعضی از آدمها وجود دارد و در برخی دیگر وجود ندارد، درست مثل صدای خوب؛ ما بازیگران بزرگ زیادی داشتیم که در حین بازی کردنشان به همه درس بازیگری میدادند درست مثل مرحوم خسرو شکیبایی که او واقعا بینظیر بود.
● تئاتر با شکیبایی
هیچ وقت یادم نمیرود با مرحوم شکیبایی قرار بود تئاتری را روی صحنه بازی کنیم، آن زمان، خسرو مشهور نبود. قرار بود یکی از نقشهای غیر اصلی را در آن تئاتر ایفا کند ناگهان یک روز قبل از اجرا، مشکلی برای بازیگر نقش اول پیش آمد، طوری که قادر به بازی نبود، کارگردان با ناراحتی به سمت بچهها آمد و به آنها گفت که یکی از آنها باید جایگزین این نقش شود اما هیچ کس قبول نکرد چون نمیشد یک شبه و بدون تمرین کافی از پس آن نقش دشوار بر آمد اما ناگهان مرحوم شکیبایی دستش را بالا برد و گفت من بازی میکنم. نکته جالب این بود که او در طول تمرینهای گذشته تمام دیالوگهای آن فرد را حفظ کرده بود و با اندکی تمرین به بهترین شکل ممکن، آن نقش را بازی کرد طوری که همه انگشت به دهن ماندند. من خودم چیزهای زیادی از آن مرحوم یاد گرفتم.
● اثر انگشت
بعضیها که من را میبینند به من ابراز لطف میکنند و میگویند بازیام را به خاطر روانی و راحتیاش خیلی میپسندند، من هم در جواب آنها میگویم بازیگری هم مثل هر چیز دیگری است و دائما باید به روز شود و مدل جدیدترش به بازار آید، یک بازیگر برای آنکه پیشرفت کند و دچار روزمرگی نشود هر روز باید یک ویژگی جدید از خودش رو کند مثلا بازیای که من چهل سال پیش انجام میدادم الان دیگر جواب نمیدهد. من در این سالها، شوخطبعی را در خودم کشف کردم و به مردم نشان دادم. از طرفی بازیگری مانند اثر انگشت است و هر کس بازی منحصر به خودش را دارد.
● محبت مردم
مردم همیشه به من لطف دارند و مرا مورد محبت خودشان قرار میدهند، گاهی وقتها از این همه ابراز محبتشان شرمنده میشوم و با خودم میگویم واقعا آنها از ته دلشان مرا دوست دارند و مورد لطف قرار میدهند یا اینکه برای دلخوشی من این حرفها را میگویند. بعضی از دوستانم به من میگویند تا به حال پیش نیامده از اینکه فرد مشهوری هستی پشیمان شده باشی؟ من هم در جوابشان میگویم نه، خیلی وقتها میشود که عجله دارم و درست همان لحظه فردی جلویم را میگیرد و از من سوالهای جورواجور میپرسد و دلش میخواهد چند قیقهای با او حرف بزنم، به او امضا بدهم و با او عکس یادگاری بگیرم ولی باز هم من با وجود عجلهای که دارم، میایستم و به خواست او تن میدهم، چون هیچ وقت دلم نمیخواهد مردم از من خاطره بدی در ذهنشان داشته باشند چون ما به عشق و به خاطر آنهاست که بازی میکنیم.
● راضی نیستم
وقتی به کارنامه کاری خودم نگاه میکنم میبینم با گذشت این سالها هنوز از خودم راضی نیستم، چرا که احساس میکنم قابلیت و تواناییهای من بیش از این کارهایی است که در آنها بازی کردم، تا به حال فقط یکی، دو کارگردان از تمام ظرفیتهای بازیگری من استفاده کردند وقتی جوان بودم با گریم، موهایم را سپید میکردند و نقش پیرمردها را به من میدادند و حالا هم که پیرمرد شدهام میخواهند که ادای جوانها را در بیاورم.
● پشت صحنه
سعی کردم در پشت صحنه هم مانند جلوی دوربین فردی خندان و شوخطبع باشم، تا با این رفتارم به همه انرژی بدهم. بعضی از دوستانم به من میگویند سیروس تو دیگر پیر شدهای، نمیخواهی دست از شیطنتهایت برداری و من در جوابشان میگویم که در وجود من هنوز یک پسر ۱۸ ساله زندگی میکند، از طرفی چرا باید احساس پیری کنم وقتی که میدانم احساس پیری، انسان را به انزوا میکشاند و من از انزوا بیزارم. من با شیطنتهایم روی دست خیلی از جوانها بلند شدهام.
● زود خودمونی میشم
بهترین یا بارزترین خصوصیت اخلاقیام بدون تردید روابط عمومی خوبم است. من حتی با آدمهایی که چند دقیقه است با آنها آشنا شدهام آنقدر گرم میگیرم که انگار سالهاست آنها را میشناسم البته تا به حال چند بار از این خصلتم ضربه خوردهام اما سعی کردم بلافاصله رفتاری از خودم نشان دهم که طرف مقابل متوجه شود نباید حریمها را فراموش کند.
● کی با من هست؟
وقتی بچه بودم پدرم که فردی عامی بود دائم نصیحتم میکرد و میگفت پسرم تو جمع رفقا که نشستی هیچ وقت نگو من با کی هستم. همیشه بگو کی با من هست؟ اینگونه میتوانی دوست واقعی خودت را بشناسی. این حرف پدرم همیشه آویزه گوشم هست و من هم همیشه به فرزندانم نصیحت میکنم و میگویم زندگی مثل صحنه یک مسابقه است و آدمها برای برنده شدن باید از تمام موقعیتهای به وجود آمده، استفاده کنند.
● زندگی مشترک
متاسفانه زندگی مشترک اولم با همسرم بعد از گذر چند سالی به بنبست خورد، او به شدت با حرفه من مخالف بود و دوست نداشت که من بازیگری را ادامه بدهم در حالی که بازیگری همه عشقم بود، بعد از جدایی از من، ایشان به اتفاق دو فرزندم راهی انگلیس شدند. در زندگی مشترک جدیدم همسرم به شدت از من و شغلم حمایت میکند البته جدید که نه، من با همسرم الان ۲۸ سال است که زندگی میکنم اما ایشان هنوز برای من جدید هستند و ماحصل زندگی ما هم سه فرزند است.
● عاشق فرزندان
من عاشق پنج فرزند و البته نوههایم هستم. وجود آنهاست که برای ادامه زندگی به من انگیزه میدهد. من در طول این سالهاهمیشه سعی کردم همه نوع امکاناتی را برای آنها فراهم کنم تا برخلاف دوران کودکی خودم، در رفاه زندگی کنند، امیدوارم پدر خوبی برای آنها بوده باشم.
● گرایش به بازیگری
پسرم ، سیاوش سالهاست که به عنوان گریمور فعالیت میکند و در مامور بدرقه هم به عنوان گریمور حاضر بود. دخترم «سیما» هم تا قبل از ازدواجش بازی کرده و در فیلمهایی مانند در کنار هم، یادداشتهای دوران کودکی، آدمک و... بازی میکرد اما شوهرش علاقه چندانی به ادامه فعالیت در این حرفه ندارد.
● معرکه در معرکه
سالها پیش در تئاتری به عنوان «معرکه در معرکه» در نقش یک لوطی بازی کردم. من عاشق نقشم در آن تئاتر هستم...
● سریالهای مناسبتی
اولین سریال مناسبتی که در آن بازی کردم «یادداشتهای دوران کودکی» بود که با استقبال خوبی هم مواجه شد، بعد از آن بود که به حضور در سریالهای اینچنینی علاقهمند شدم اما سعی کردم جانب احتیاط را هم در این مسئله نگه دارم و با وسواس عمل کنم و هر سریالی را نپذیرم. مامور بدرقه، به خاطر نوع و متفاوت بودن شخصیت عاصف ،مرا ترغیب کرد تا در آن بازی کنم.
● خنداندن مردم
از بازی در نقشهای طنز به ویژه طنز موقعیت، لذت میبرم و از خنداندن مردم خوشحال میشوم.
فرانک آذری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست