سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
بحثی درباره سازماندهی نیروهای اجتماعی
در پرتو گشودن این دو مقوله وظیفه دوران ساز جریانات و احزاب در ایران در همت گماشتن برای احیا و ایجاد نهاد، صنف و تشكل سازی مدنی خواهد بود كه بی تردید به جای رابطه كنونی صنف حزبی با جریانات به سوی رابطه صنف _ حزب خواهد رفت كه به معنی سازمان دادن جامعه است كه نتیجه این سازماندهی در میان مدت به قدرت یافتن احزاب و جریانات سیاسی خواهد انجامید كه در جریان نوشتار به آن خواهیم پرداخت. با این وصف از نقش حكومت ها و دولت ها در عدم سازماندهی جامعه نباید گذشت. دولت های مدرن فرزند احزاب و جریانات سیاسی و احزاب نیز فرزند نهادهای مدنی، صنفی و... هستند. دولت نیرومند و قانونمند بر احزاب قدرتمند و نهادهای زنده و هوشیار تكیه دارد، اما دولت خودسر احزاب یتیم و نهادها و اصناف و طبقات علیل می خواهد. در تعاملی سازنده دولت های مدرن در جوامع غربی و برخی از جوامع غیرغربی شكل گرفته و محصول تغییرات اجتماعی _ اقتصادی وسیع در این جوامع است؛ تغییراتی كه طبقات اجتماعی و اقتصادی را در برابر طبقات و اقشار و اصناف دیگر جلوه و قدرت بیشتری بخشیده است. دولت های شبه مدرن در جوامع پیرامونی به نوعی بر جامعه نه سنتی و نه مدرن تعبیه شده و در نتیجه اجازه شكل گیری احزاب، نهاد مدنی و صنفی مستقل از خود را نمی دهند.(به مقاله دولت شبه مدرن در سیاست نامه شماره ۲ شرق مراجعه كنید) چنین وضعیتی حالت مرزی میان سنت و مدرنیته است چون نه سنتی است زیرا كه جامعه سنتی نهادهای حامی خود مانند خاندان و قبایل را در برابر تجاوزها و دخالت های روا و ناروای دولت در اختیار داشت و نه مدرن است چون نهادهای مدرن در برابر خودكامگی دولت مقاومت اصولی نشان داده و دولت را در محدوده هایی در تجاوز به حقوق شهروندی دچار محدودیت می كنند. تاریخ صدساله ما در سه دوران روشنفكری متاثر از امواج جهانی، شاهد احزاب و جریاناتی اعم از میانه و راست و چپ بوده كه سرنوشتی فارغ از فرقه شدن یا محفلی ماندن و فروپاشی نداشته اند. رفتار راهبردی غالب این احزاب سازماندهی اقشار یا افراد جامعه در خود، به جای سازماندهی جامعه در خویش است. دولت ها به عنوان عاملی مخالف احزاب و جریانات در حوزه سیاست با جریانات سیاسی سختگیرانه برخورد كرده و به آنان روی خوش نشان نداده اند.
برای نمونه در اثبات ادعای خود، حزب ایران نوین و حزب مردم در دهه ۱۳۴۰ و دهه ۱۳۵۰ كه به تنها حزب فراگیر ملت ایران یعنی رستاخیز تبدیل شد و احزاب و جریانات سیاسی بعد از انقلاب كه به دلایل افراط و تفریط و عدم تحمل بخش قدرتمند حاكمیت توان گستردگی نیافتند، را شاهد مثال می آوریم. نحوه برخورد حكومت ها با احزاب در مجموع از سر لطف نبوده است. حكومت ها بعد از مشروطه حزب پذیر نبوده چون حزب پذیری نوعی تقید می آورد. اگر از بحث دولت و احزاب و نهادهای مدنی به عنوان لوازم تحقق دموكراسی گذر كنیم به رابطه احزاب با نهادهای صنفی، مدنی می رسیم كه بررسی و نقد عملكرد آنان در تاریخ صدساله می تواند رهگشای راه فروبسته دموكراسی در جامعه باشد. از این روی به شكافتن:
۱ _ پروسه شكل گیری احزاب و جریانات (بستر ذهنی، بستر عینی)
۲ _ فرآیند تحولات ذهنی و تغییر ایده ها و علل انشعاب
۳ _ نحوه ارتباط با پایگاه اجتماعی و مخاطب
۴ _ مواجهه حكومت ها با احزاب و جریانات
۵ _ سازماندهی جامعه یا سازماندهی جامعه در خود
۶ _ بررسی راهكارهایی برای سازمان دادن جامعه به عنوان وظیفه اصلی نیازمند هستیم.
پروسه شكل گیری احزاب و جریانات
(بستر ذهنی، بستر عینی)
احزاب مدرن فرزند اقشار، طبقات، اصناف و محافل روشنفكری مدرن هستند. دو حزب قدرتمند انگلیسی قرن ۱۸ میلادی ویك و توری محصول اشرافیت قدرتمند و سرمایه داران تجاری این جامعه است و دو حزب ژاكوبن ها و ژیروندین ها در انقلاب فرانسه شكل گرفتند، در حالی كه در كافه های پاریس به وسیله روشنفكران سیاسی (كه از منافع سرمایه داری و طبقه متوسط دفاع می كردند) حمایت می شدند. به طوری كه می توان در رفتارهای احزاب فرانسوی آرای روسو و منتسكیو را به خوبی ملاحظه كرد. یعنی حزب از اندیشه، نظر و منافع عینی اقشار و طبقاتی دفاع می كند كه با آنان ارتباط ارگانیك دارد. این رابطه را می توان بستر عینی و ذهنی مناسب برای ایجاد و تكوین و رشد احزاب دانست. بستر مناسب شرایط عینی و ذهنی برای رشد احزاب از آنان نیروهای قدرتمندی می سازد كه نتیجه آن كارآمدی جریانات مزبور در بهینه كردن چرخش قدرت سیاسی در امر حاكمیت است. نسبتی متعادل میان پایگاه اجتماعی و باورهای فرهنگی و ایدئولوژی و نهادها و اصناف حامی و سازمان تشكیلاتی مناسب، احزاب سیاسی در جوامع پیشرفته را دارای قدرت واقعی می كند.
بستر شكل گیری احزاب سیاسی در ایران
بستر مزبور مطابق روال جوامع غربی نبوده است. همانند پدیده دولت مدرن كه به دولت شبه سنتی تبدیل شده، تجربه احزاب و جریانات سیاسی نیز وضعیت شبه حزب را به وجود آورده است، چون نهادهای مدنی، صنفی و فرهنگی بدان سان قدرتمند نیستند تا احزاب را برای تغییر قدرت سیاسی به شكل مسالمت آمیز یاری دهند. سابقه تاریخی صدساله نشان از شكل گیری جریاناتی می دهد كه در بستر ذهنی و عینی مناسبی شكل نگرفته یا نتوانستند وضعیت مناسب برای رشد خود را در جامعه استمرار دهند. شرط بنیادین راه حل های میانبر موفق در جوامع پیرامونی، همراهی دولت و استمرار فضای نیمه باز سیاسی برای آزمون و خطای احزاب و نهادها جهت قدرتمند شدن است، زیرا قدرتمندی احزاب به مذاق دولت های شبه مدرن خوشایند نیست و نهاد و اصناف مدنی مستقل مورد توافق و تمایل این دولت ها نیست. فرصت های ناكافی و اندك در نتیجه عدم آمادگی بستر عینی رشد احزاب از میان می رود یا به خوبی و شایستگی مورد بهره برداری قرار نمی گیرد.
علل مهم شكل گیری احزاب
۱ ـ بستر ذهنی و تمایل فكری و فرهنگی
۲ _ شرایط عینی مناسب موقت
۳ _ حمایت حاكمیت از احزاب دولتی
درحالی كه عامل مهم شكل گیری احزاب، یعنی بستر عینی مناسب در جامعه كه همانا وجود نهادهای صنفی و... است چندان فراهم نیست. احزاب سیاسی طرفدار تحول مولود همایش چند روشنفكر یا سیاستمدار هستند كه به دلایل اعتقادی و باوری شكل می گیرند و بیشتر به كانون روشنفكری شباهت دارند تا گردهمایی گرایشات یك طبقه یا صنف كه مرتبط با پایگاه اجتماعی شان شكل می گیرند. حزب اعتدالیون و دموكرات عامیون، دو جریان محفلی پارلمانی در صدر مشروطیت، ریشه در گرایشات فكری و فرهنگی داشتند و به واسطه نفوذ افراد برجسته خود، مخاطبان اجتماعی تشكیلاتی نداشتند و نفوذ این دو جریان به دلیل ساختاری و كاركرد حزبی نبود. حزب دموكرات عامیون مرام نامه ای رادیكال داشت، اما این مرام نامه تراوش ذهن روشنفكران رادیكال آن زمان بود كه بعدها بسیاری از آنان با افزایش سن به دامن محافظه كاری افتادند. ایشان به هیچ وجه در برابر مخاطبان خود مسئول نبودند، چون رابطه ارگانیك به مفهوم مسئولیت حزبی با هواداران و نهادها و اصناف متمایل به جریان حزبی نداشتند. از همان آغاز در جامعه ما فقدان بستر عینی برای حزب سازی مدرن جلوه كرد. در گذشته نهضت های سیاسی مخالف یا مستقل از حكومت با توجه به شرایط زمانی و مكانی از حمایت قبایل (مانند صفویه) یا حاكمیت محلی و منطقه ای حاكمان شهری و عشایر برخوردار بودند و اقشار و اصناف حامیان یك نهضت اعتراضی می شدند مانند نفوذ قرامطه در میان اصناف شهری كه شاخه ای از اسماعیلیان بودند و منطقه وسیعی از امپراتوری عباسی را در قرون سوم تا پنجم در حیطه مانور خود داشتند. با تحول تدریجی در جامعه در حال گذار به شكل جدید و ریزش و تغییر و كم اثر شدن ساختار قدیمی اجتماعی جریانات سیاسی مدرن در حالت برزخی قرار گرفتند.
آخرین جریانات سیاسی- فكری در ایران به سیاق پارادایم قدیم كه شكل افراطی یافت، حركت بابیه (نه بهائیه) بود كه در میان طلاب و بعد اقشاری از بازاریان و گروه های شهری هوادارانی یافت كه با سلطنت قاجاریه و روحانیون به كشمكش و جدال كشیده شد. دو حزب صدر دوره مشروطه نه نماینده اصناف و اقشار بودند و نه همانند روحانیون پایگاه گسترده در میان اقشار مختلف مردم داشتند. نظام صنفی در انتخابات مجلس موفقیت چندانی نیافت و دو جریان سیاسی كه گرد محور پارلمان- مجلس شكل گرفته بودند، امكان بسط تشكیلاتی جریانات را نیافتند و نتوانستند نهادهای مدنی در جامعه را تاسیس كنند و استمرار دهند. تلفیق چهره های ذی نفوذ و خوش نام یا مشهور با ایده های آزادیخواهانه متاثر از موج اول روشنفكری غربی بر محور ملیت و دولت مدرن و حكومت پارلمانی اساس شكل گیری احزاب دوره مشروطیت و نهضت ملی شد. احزابی مانند دموكرات و اعتدالیون، حزب ایران، حتی نوع بزرگتر و با اهمیت تر از همه اینها جبهه ملی اول و دوم در زمره این نوع احزاب هستند. جالب این است كه احزاب وابسته به دولت توان سازماندهی مناسب و سازمان دهی جامعه را نیافتند. مدیریت سیاسی قدرتمند طرفدار اقتدار فردی به همراه یك تیم و یا تیم های مشخص، كه بر حكومت ها سلطه یافتند، اجازه نداده اند كه احزاب دولتی نیز به سازمان دهی جامعه و خود بپردازند.
احزاب محفلی حامی دولت های مسلط یا طرفدار حاكمیت، نقش ابزاری برای تحكیم قدرت داشته اند. با چنین سنت به جامانده از تجربه تحزب در انقلاب مشروطه كه دوره نهضت ملی را در بر می گرفت. در اوج گیری گفتمان عدالت سوسیالیستی متاثر از انقلاب اكتبر در سال ۱۳۲۰ حزب توده ایران شكل گرفت. حزب توده با اجازه شوروی و در منطقه تحت نفوذ شوروی در دوره اشغال ایران پا گرفت. اما اگر چنین امكانی برای روشنفكران متاثر از ماركسیست وجود نداشت، باز جریانات چپ شكل می گرفتند چون گفتمان عدالت سوسیالیستی دلبری و دل افروزی یافته بود و دلستانی می كرد و در نتیجه بدون حمایت دولت های خارجی، جریان ساز می شد همان گونه كه در دهه های بعد جریانات چپ ماركسیستی به وجود آمدند كه تعدادشان بسیار زیاد بود حتی در بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ه .ش. تنوع و تعداد جریانات مزبور از جریانات و احزاب و سازمان های مذهبی بسیار بیشتر بود كه نشان از تشتت های فكری، استراتژی و سازمانی ایشان می داد و اما همچنین نشان می داد كه گفتمان مزبور در میان محافل دانشجویی دارای عنایت و توجه است. در دوره گفتمان عدالت سوسیالیستی، احزاب و جریانات طرفدار آزادی و عدالت مشكل دیگر یا افزون تری پیدا كردند كه بستر عینی شكل گیری آنان را تضعیف می كرد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست