جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا

بزرگ باش


بزرگ باش

مردی سرخورده و ناراحت نزد استاد خود رفت و از او چاره‌ای برای این حالت بد خود خواست. استاد به مرد گفت یک مشت نمک داخل لیوان آب بریز و سپس جرعه‌ای از آن را بنوش. مرد این کار را کرد. استاد …

مردی سرخورده و ناراحت نزد استاد خود رفت و از او چاره‌ای برای این حالت بد خود خواست. استاد به مرد گفت یک مشت نمک داخل لیوان آب بریز و سپس جرعه‌ای از آن را بنوش. مرد این کار را کرد. استاد پرسید، مزه‌اش چطور بود؟ مرد گفت: خیلی بد. استاد دو باره از مرد خواست تا یک مشت دیگر نمک بردارد و با او به کنار دریاچه بیاید. استاد سپس از مرد خواست تا نمک را در داخل دریاچه بریزد و سپس یک کف دست آب دریاچه را بنوشد.

استاد پرسید: حالا بگو که مزه آب چطور بود؟ مرد گفت: خوب بود. استاد باز هم پرسید: آیا آب شور نبود؟ مرد جواب داد که نه اصلاً. استاد سپس نزد مرد نشست، دستان او را گرفت و گفت: دردهای زندگی مثل همین نمک هستند و نه بیشتر. آلام زندگی همیشه با تو خواهند بود، اما مقدار آنها همواره به یک اندازه خواهند ماند، بدان‌که میزان چشیدن تو از این دردها متفاوت است. گاهی این دردها را بزرگ و زندگی را کوچک می‌بینی.

آن وقت است که درد برایت غیر قابل تحمل است. اما گاهی می‌توان درد را کوچک و زندگی را بزرگ پنداری. آن وقت خواهی دید که دردها به چه آسانی قابل تحمل می‌شوند. سعی کن که دریاچه باشی و نه یک لیوان.‏

مترجم: آرش میری خانی

Ummah.com