شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
یادداشتی بر تردید واروژ کریم مسیحی
واروژ کریم مسیحی بیشتر بعنوان دستیار و مشاور بهرام بیضایی شناخته شده است. اولین همکاری او با بیضایی بر می گردد به رگبار و پس از آن نیز وی در فیلم های غریبه و مه، شاید وقتی دیگر، مرگ یزدگرد، چریکه تارابعنوان دستیار با بیضایی همکاری کرد. اما پس از آن وی کم کم خود را از زیر سایه بیضایی بیرون کشید و سه فیلم کوتاه ساخت به نام های فاخته،کوچ و از همه آنها مهمتر سلندر با فیلم نامه بهرام بیضایی.
واروژ کریم مسیحی در سال ۱۳۶۹ اولین فیلم بلند سینمایی خود را با نام پرده آخر ساخت.فیلمی که پس از اکران با تحسین های بسیار از جانب مردم و منتقدین همراه شد و هنوز که هنوز است نامش در میان چند فیلم برتر سینمای پس از انقلاب دیده می شود.پس از پرده آخر اما وی دیگر کارگردانی فیلمی را بر عهده نداشت و ۱۸ سال سکوت کرد تا تردید را بسازد.
وی حالا پس از ۱۸ سال با تردید بازگشته.فیلمی با اقتباسی کاملا آزاد از تراژدی هملت شکسپیر.
اینکه کسی بردارد و نمایشنامه تراژدیک شکسپیر را عینا تبدیل به فیلم کند و یا با در هم آمیختن آن با آداب بومی کشور خود ملغمه ای را بعنوان یک اثر هنری تحویل دهد،مطمئنا لطفی ندارد و بیشتر شبیه به نقش قبر یک خاطره خوش است تا یک اثر هنری ماندگار.
اما اگر قرار باشد هملت به کل به روایت دیگری به تصویر در آید چه؟آن گاه قضیه کاملا فرق خواهد کرد.واروژ کریم مسیحی با هوش و ذکاوت خود چنین کاری کرده و داستان هملتی را برای ما روایت می کند که این بار در یک محیط کاملا مدرن و در جامعه ای در راه گذر از سنت به مدرنیته ظهور می کند.
تردید قرار نیست یک هملت ایرانی باشد،بلکه داستانی است در مورد شباهت زندگی فردی با هملت و تلاش وی برای فرار از این سرنوشت محتوم هملت. داستان فیلم در مورد سیاوش روزبهان(بهرام رادان)است،مردی که به تازگی پدرش را از دست داده و دچار نوعی سرخوردگی شده،وی از دست مادر(آتش گرکانی)نیز شاکی است چون هنوز مراسم چهلم پدر نگذشته،قرار است با عموی سیاوش(علیرضا شجاع نوری)ازدواج کند.او به دختر عمه خود مهتاب(ترانه علیدوستی)علاقه دارد. سیاوش هنوز در شوک مرگ پدر است که خبر عجیبی می شنود.پدر سیاوش مرگ طبیعی نداشته و به قتل رسیده و به عمو شک می کند که دست به برادر کشی زده باشد.سیاوش که حالا در همه چیز شک کرده به سراغ دوست قدیمیش گارو(حامد کمیلی)می رود تا حقیقت را کشف کند.دیری نمی پاید که متوجه شباهت داستان خود با تراژدی هملت می شود و به همراه گارو و مهتاب سعی در فرار از سرنوشت محتوم هملت دارد،اما افسوس که راه فراری نیست
فیلم نامه تردید عملا به دو بخش تقسیم شده:
ـ بخش اول که قرار است تردید و ترس های سیاوش را از حوادثی که منجر به مرگ پدر شده و یا پس از مرگ وی اتفاق افتاده به تصویر بکشد.
ـ بخش دوم بخشی است که در آن شک به یقین تبدیل می شود و تراژدی هملت برای سیاوش تبدیل به الگوی ادامه زندگی می شود،اما سیاوش به همراه مهتاب و گارو سعی در فرار از آن دارد.
ًًًکریم مسیحی در نیمه ابتدایی سعی کرده تمام تردید های سیاوش به محیط پیرامونش را به تصویر بکشد،سکوت ابتدایی سیاوش که با قاب بندی صحیح دوربین به این طرف و آنطرف می رود،آغازگر این تردید هاست و اینکه همه چیز با شک و گمان نگاه سیاوش در هم می آمیزد.گویا او با نگاهش همه چیز را زیر سوال می برد و در همه چیز شک دارد.دوربین خوب فیلم تردید هم به در آمدن این حس کمک می کند و با حرکات مضطرب و گاه پیچ در پیچ عدم قطعیت همه چیز را از نگاه سیاوش مشخص می کند.و باز هم تردید و شک در اینکه آیا این یک برادر کشی است؟آیا من می توانم از پس این امتحان برآیم؟و هزار آیای دیگر و برای رفع این همه شک و شبهه هزاران کار انجام می دهد.
سیاوش برای مبارزه با این تردید ها و رویارویی با حقیقت از دوستش کمک می طلبد،خود را به دیوانگی می زند تا شاید همانند هملت از عمو مدرکی بدست آورد،در مجلس عروسی برای عمو و مادر هملت اجرا می کند تا دل عمو بلرزد و ذاتش را نشان دهد و در انتها به نقشه شوم وی پی می برد،اما راه نجاتی برای خود نمی یابد.
کریم مسیحی در پرداخت دغدغه و کابوس های هملتش تلاش بسیاری کرده.تاکید های بسیاری نیز وجود دارند بر اینکه فیلم نسخه ایرانی هملت نیست،فقط داستانش مانند هملت پیش می رود.واروژ کریم مسیحی در فیلم نامه جدیدش سعی کرده تا از نمادهای ویژه ای در این جهت استفاده کند،در بسیاری از فیلم ها نماد گرایی در پیش برد داستان تاثیر کمی دارد و بیشتر برای رفع تکلیف در فیلم گنجانده شده است و تازه اگر هم تاثیری داشته باشند،تنها در لحظه مخاطب را با خود همراه می کنند،اما در تردید کاملا برعکس است و ما اثرات این نماد ها را تازه در سکانس های بعدی در می یابیم. مانند تاکید بر تابلوی جمله معروف نمایشنامه هملت و یا پوستر بزرگ هملت در سینما رکس.فیلم این ها را نشانه ای قرار می دهد بر اینکه این تنها شباهتی است میان داستان سیاوش و هملت و مخاطب را سوق می دهد به سمتی که منتظر ماجراهای بعدی هملت باشند،اما با ذکاوت از کنار داستان هملت می گذرد و مرز باریکی ایجاد می کند میان تردید و هملت.
تردید در نیمه ابتدایی ریتم کندی دارد و البته با توجه به داستانی که دارد چندان غیر طبیعی نیست و این کندی در نیمه دوم جای خود را به تعلیق و حادثه می دهد.اولین بار در تقابل سیاوش و گارو که اصرار دارد به سیاوش بقبولاند زندگیش هیچ شباهتی با هملت شکسپیر ندارد(با این دیالوگ جالب که فکر می کنی چون زندگیت شبیه نمایشنامه هملته عموت باباتو کشته یا چون احتمالا عموت باباتو کشته زندگیت شبیه هملته؟!)
پس از آن نیز در تقابل با مهتاب که در آن سکانس درخشان سینما رکس،به دلیل قتل غیر عمد پدرش توسط سیاوش می آید برای انتقام و هنگامی که متوجه توطئه عمو علیه سیاوش و پدرش می شود،به سیاوش می پیوندد. اوج این التهاب در سکانس های انتهایی و تعقیب و گریز ها روی می دهد.
بزرگ ترین مشکل فیلم نیز همین جا نمود پیدا می کند.این تغییر ریتم فیلم در نیمه دوم گیج کننده است،به این دلیل که ریتم کند نیمه اول به یکباره چنان سرعتی پیدا می کند که اگر تماشاگر دقت کافی را نداشته باشد(و معمولا هم مخاطب ایرانی به جز چند قشر خاص در تماشای فیلم دقت چندانی به خرج نمی دهد!)دچار سردرگمی می شود و به درستی انتهای فیلم را درک نمی کند(مشکلی که من در نسخه جشنواره به آن دچار شده بودم و به همین دلیل پایان فیلم برایم دلچسب نبود)
البته واروژ کریم مسیحی با مهارت خود در تدوین مجدد به طِرز اعجاب آوری توانسته زهر سرعت سکانس های پایانی را بگیرد و فیلم را قابل هضم و دیدنی تر کند.
بخش عمده تاثیرگذاری فیلم نامه تردید بر دوش دیالوگ هایش است.اینجا نیز کریم مسیحی با تجربه درخشانش و همکاری با بهرام بیضایی کار قابل قبولی ارائه داده.تقریبا می توان گفت تردید از معدود آثار امسال است که دیالوگ هایش با ریتم سکانس ها کاملا هم خوانی دارد و حتی با وجود اینکه در انتهای فیلم در چند جا به سبک نمایشنامه هملت دیالوگ های سنگین و پیچیده پشت سر هم بیان می شوند(مانند همان سکانس بیادماندنی سینما رکس و جمع سه نفره دوستان)اما هیچگاه این سنگینی و وقار باعث دلزدگی مخاطب نمی شود و از آن بهتر نیز نحوه بیان این دیالوگ ها توسط بازیگران در اجراست که به درستی موقعیت کاراکتر ها را درک کرده اند و می توان کنترل و هدایت صحیح واروژ را به وضوح در اجرای بازیگران در هر صحنه دید و لذت برد البته.همانطور که گفتم تردید زبان سنگینی دارد،این عامل معمولا در برخی از فیلم هایی که به اصطلاح پز روشنفکری دارند تبدیل می شود به یک امتیاز منفی برای این فیلم ها،چون معمولا سعی می کنند با چند دیالوگ سنگین و بی ربط دوز به قولی کلاس فیلم را مثلا بالا ببرند،در حالیکه شاید اصلا در قامت فیلم نگنجد!اما این نکته در تردید تبدیل به یک نقطه عطف بزرگ شده،چون دقیقا از جایی که فیلم روال خود را پیدا می کند و در واقع سیاوش در می یابد که حوادث هملتی معاصر برایش در حال وقوع است،فیلم به دیالوگ ها و جملات هملت مجهز می شود،اما نه به همان شیوه هملت و به همان زبان گفتار،بلکه با ادغام آنها با زبان گفتاری کنونی چنان جملات درخشانی به دست آمده که مخاطب را مجذوب خود می کند و اینجاست که باز هم کریم مسیحی تجربه خود را به نمایش می گذارد و این قابل تحسین است.
اما بپردازیم به نام فیلم که باز هم در آن به هوش سرشار کریم مسیحی پی می بریم.چرا تردید؟دلیلش دقیقا همان چیزی است که به کرات و در پلان به پلان فیلم موج می زند.تردید در این فیلم علاوه بر عنوان!در تمامی اجزا حرف اول را می زند.تردیدی که در ابتدا فقط برای سیاوش وجود دارد و بقیه درکش نمی کنند اما درست از جایی که برای سیاوش تا حدی تبدیل به یقین می شود،برای رفیق چند ساله اش و مهتاب شکل می گیرد و باز هم همین فضای شک و تردید در اجزاء فیلم موج می زند.گارو پس از شنیدن این مطلب که سیاوش تبدیل شده به هملتی مدرن و ایرانی،سعی در این دارد که به او بقبولاند هملت نمایشنامه ای بوده که یکبار توسط یک نابغه اجرا شده و دیگر قابل اجرا نیست،اما پس از اثبات این ماجرا او نیز به شک می رسد،شکی که تنها نگرانی گارو برای سیاوش نیست،بلکه از سرنوشت خود نیز تردید دارد،تردید دارد که آیا حریف عموی خونخوار خواهند شد یا نه؟سیاوش راه درستی را انتخاب کرده یا نه؟آیا همراهی او در این مسیر بی بازگشت کار درستی است یا نه؟آیا می تواند همانند هیراشیو برای هملت،برای سیاوش کمک باشد؟
در جایی دیگر همین تردید مهتاب زخم خورده را می گیرد.مهتابی که پدرش قربانی انتقام سیاوش از عمو شده و هرچند که چندان از پدر دل خوشی ندارد،اما کله شقی های سیاوش و سست عقیده بودن و خائف بودنش او را به ستوه آورده و می رود تا انتقام این ترس را از سیاوش بگیرد،اما پس از دریافت ماجرای شباهت هملت با سیاوش،او نیز دچار تردید می شود.تردید در اینکه ممکن است دانیال مانند پسر عموی هملت،رو در روی سیاوش قرار گیرد؟دانیالی که برادر ناخوانده و ناتوان مهتاب است،به قدری ناتوان که می توانند به راحتی تبدیل به ماشین آدم کشی اش کنند؟آیا می تواند همانند افلیا،عشق سیاوش باشد،اما پس از مرگ پدر دیوانه نشود و دست به خودکشی نزند؟در واقع او و گارو نگران خودشان نیز هستند،چون اگر هملت برای سیاوش باشد،سرنوشت آنها نیز مانند افلیا و هیراشیو به هملت گره خورده!
می بینید؟هملت وجه مشترک تمام اتفاقات تردید است،به گونه ای که هیچ گونه دخالت مستقیمی با زندگی سیاوش ندارد،اما خودش،داستانش و حتی دیالوگ های نمایشنامه اش بر زندگی او و مهتاب و گارو سایه ای عظیم افکنده.
تردید میزانسن های چشم نوازی نیز دارد که به راحتی نمی توان از آنها گذشت،کافی است دقت کنید در سکانس هایی که سیاوش،گارو و مهتاب در کنار هم و در آن موقعیت انتهایی در پشت بام سینمای قدیمی مشغول پیش بینی اعمال خبیثانه عموی سیاوش هستند و ببینید که خود به تنهایی چه کلاس درسی می تواند باشد برای کارگردانان ایرانی!البته میزانسن ها در فانکشنالیتی فیلم(ساختار بصری)رنگ و رخ اصلی خود را پیدا کرده اند،اما می توان ریشه این همه ظرافت را در فیلم نامه تردید جستجو کرد و البته در اجرای خوب این میزانسن ها هم شکی نیست،دکوپاژ دوربین نیز در تمامی این صحنه ها به گونه ایست که به درستی تمام اجزای تعبیه شده در فیلم نامه و مربوط به کاراکتر ها و اجزای صحنه را زیر پر و بال خود می گیرد.
اما گار بخواهیم عملکرد تیم بصری و بالاخص کارگردانی فیلم را در نظر بگیریم،باز هم باید شجاعت و ذکاوت تیم تردید را تحسین کرد.
شاید تردید نسبت به پرده آخر از لحاظ فیلمنامه کمی پائین تر قرار گیرد،اما در عوض دو برتری چشمگیر نیز دارد:یکی تدوین درخشان خود واروژ و دیگری فیلمبرداری عظیم و سخت بهرام بدخشانی.تدوین تردید در نسخه جشنواره چندان چنگی به دل نمی زد و به خاطر طولانی بودن نماهایی که در آنها مستقیما به نمایشنامه هملت اشاره می شد،اثر در برخی از بخش های پایانی سردرگم و کمی گنگ شده بود و همین باعث شده بود که بسیاری از مخاطبان فیلم را آنطور که باید و شاید درک نکنند.اما در تدوین مجدد اکران عمومی فیلم که البته چیزی حدود ۱۷ دقیقه از فیلم در آن حذف شده،کاملا این ضعف و سایر نقاط ضعف فیلم در برخی نماهای بلند رفع شده.مثلا در بخش پایانی فیلم و تعقیب و گریز مهتاب و گارو برای پیدا کردن دانیال و صحبت سیاوش با بازپرس که در نسخه جشنواره به طرز عجیبی نچسب و کشدار بود و ناهماهنگی محسوسی با سایر نماها داشت.اما کریم مسیحی در تدوین مجدد تاحدی زهر این پلان ها را گرفته و دیگر آن حس عدم هماهنگی به آن شکل احساس نمی شود و بالعکس پایانی قابل قبول تر را رقم می زند.
از سایر معجزه های تدوین فیلم همانطور که گفتم حذف بخش هایی است که در برخی گفتگو های سیاوش و گارو مستقیما به هملت در آنها اشاره می شد و با حذف آنها اکنون تماشاگر عادی که یک بار حتی داستان هملت را هم نشنیده می تواند با فیلم ارتباط برقرار کند.
اما برتری تدوین تردید نسبت به پرده آخر در تقطیع درست و به جایش است،هرچند که تدوین پرده آخر نیز ضعف چندانی نداشت اما در تردید تقطیع های تودرتویی که شکل گرفته اند(بخصوص باز هم در بخش های پایانی که باید حس تعلیق را القا کنند)بار هیجان فیلم را به زیبایی بر دوش می کشند و مخاطب را آماده حوادث بعدی می کند(دقت کنید در همان سکانس بام سینما که چقدر استادانه از بام کات می شود به ماشین گارو)
اما از عملکرد تیم اجرایی اگر بخواهم به چند نکته مهمتر اشاره کنم،بی شک مهم ترین آنها فیلم برداری درخشان بهرام بدخشانی به خصوص در نماهای داخلی و عظیم فیلم است.دقت کنید به سکانس بازی کودکانه مهتاب و سیاوش در عمارت قدیمی(که البته از نورپردازی بی نظیر این صحنه و طراحی درست امیر اثباتی نیز نمیتوان به سادگی رد شد)و ببینید دوربین به چه زیبایی و مهارتی به دنبال مهتاب و سیاوش اتاق ها و سالن ها را با شیطنتی مضاعف طی می کند.و یا سکانس ورود گارو به فیلم و باز هم شیطنت سیاوش و گارو(که باز هم طراحی صحنه در آن دخیل است و دکوپاژ صحیح)و عبور دوربین از میان چوب ها و صندلی های قدیمی،دقت کنید که با چه مهارتی ساخته و پرداخته شده اند و البته دلیلش حضور فرد با سابقه ای چون بهرام بدخشانی پشت همه این ظرائف است.
اما بپردازیم به نقش خود کریم مسیحی در کارگردانی کار.واروژ کریم مسیحی در اکثر صحنه ها بار اصلی دقت و ظرافت را بر دوش می کشد.وی تلاش بسیاری کرده تا سرگشتگی های هملت شکسپیر را این بار در درون و برون شخصیت یک جوان مدرن ایرانی با خواص طبقه ثروتمند جامعه و در یک نظام سرمایه داری با فضای کاملا تتئاتری-سینمایی به تصویر بکشد،البته فیلم فضای بومی و ایرانی ندارد و علیرغم خیلی ها به نظرم نیازی نیست که داشته باشد،چون در تردید داستان یک توطئه خانوادگی روایت می شود که چندان در بستر جامعه روی نمی دهد.(همانگونه که هملت نیز بازتاب مستقیمی از جامعه دانمارک کهن نداشت).ساختار تئاتری تردید باعث شده که حتی تماشای لوکیشن های پر زرق و برق فیلم نیز متعجبمان نکند و این از نکات مثبت دیگر فیلم است که به درستی در ساختار بصری تعبیه شده.
کریم مسیحی همچنین سعی داشته که اکثر اتفاقات مشابه داستان هملت و سیاوش را تاحد ممکن بومی سازی کند که برخی از نقاط ضعف فیلم نیز همین جا خود را نشان می دهند،مثلا در سکانس احضار روح پدر هملت توسط خلیفه و بلوچ ها چندان مطابقتی با ریتم مدرن فیلم وجود ندارد و نیازی نبود که وی چنین سکانسی را بومی سازی کند،هرچند که همان سکانس نیز خوب از کار در آمده،اما به نظر تلاش اضافه ایست که می توانست به نحو دیگری رقم بخورد.
اما از لحاظ قاب بندی دوربین و دکوپاژ در صحنه ها،کاملا می توان تاثیر پذیری کریم مسیحی را از سینمای بیضایی مشاهده کرد.به خصوص در
آن تک سکانس حضور سیاوش در آن مسافرخانه خطرناک! لاله زار و فضای خفقان آور و جو امنیتی موجود که هرکس را می بیند به دنبالش می افتد که بسیار شبیه تم هایی است که در فیلم های قبلی بیضایی شاهدش بودهایم.
اما اگر بخواهیم عملکرد تیم بازیگران و تاثیر پذیری آنها را از کارگردان در نظر بگیریم،بی شک تردید یکی از قوی ترین اکیپ های بازیگری را در طول سالیان اخیر داراست.کلا واروژ کریم مسیحی در فیلم قبلی خود نیز بازی های درخشانی از بازیگرانش گرفته بود که اکثرا در آن فیلم بهترین بازی هاشان را کرده بودند (بخصوص جمشید هاشم پور).
واروژ کریم مسیحی برای سه نقش اصلی فیلمش به سراغ سه تن از کاربلدترین و خوش آتیه ترین بازیگران سالیان اخیر رفته.مثلث رادان-علیدوستی-کمیلی قرار است که در تردید مثلث هملت-افلیا-هیراشیو را بازسازی کنند.
راس این مثلث در اختیار بهرام رادان است،بازیگری که پیش از این با بازی های اکثرا قویش در فیلم هایی چون سنتوری و کنعان،تحسین مردم و منتقدین را برانگیخته بود. رادان در تردید مهم ترین نقش را دارد،سیاوش روزبهان کسی است که زندگیش از مقطعی همانند هملت پیش می رود و دچار سرخوردگی هایی می شود. در نهایت هم با سرنوشت هملت دست و پنجه نرم می کند و هرچند که با مرگ رو به رو نمی شود،اما نمی تواند چندان تغییری در سرنوشت خود ایجاد کند.بهرام رادان در نقش سیاوش اگر چه تاثیری مانند سنتوری یا کنعان ندارد،اما در مجموع از پس نقش سیاوش برآمده.هرچند که بازیش در این فیلم ثبات کافی را ندارد.در جاهایی که بازی آرام و درون گرایی به نمایش می گذارد به اندازه کافی موفق نیست،اما در جاهایی که باید خود را بیرون بریزد و حقایق را آشکار کند،ناگهان بازی درخشانی از خود نشان می دهد.کافی است بازیش را در سکانس های آرامی که چندان ری-اکشن ندارد مقایسه کنید با مثلا جایی که خود را همانند هملت به دیوانگی می زند تا از راز چگونگی قتل پدر مطلع شود و یا نمایی که در یک تک گویی درخشان مادر را متهم به بی وفایی و خیانت به شوهر مرحومش می کند و بعدا با حرکتی ناخواسته مسبب مرگ انوری(پدر مهتاب و مشاور روزبهان)می شود و ببینید چه بازی درخشانی دارد نسبت به آن صحنه های کم فروغ!
ضلع دیگر مثلث در اختیار ترانه علیدوستی است،افلیایی که از کله شقی ها و سست عقیده بودن سیاوش به ستوه آمده و در عشق او به خود تردید دارد و سپس که پدرش توسط سیاوش(سهوا)به قتل می رسد،یقین پیدا می کند که سیاوش مرد زندگیش نیست،اما با شنیدن ماجراهای سیاوش او نیز به جرگه سیاوش و گارو می پیوندد تا مثلث کامل شود.ترانه علیدوستی تقریبا بهترین بازیش را در این فیلم انجام داده،هرچند که معتقدم بازیگری است که نمی تواند بد باشد!در تردید او مهتاب است،دختری که احساس می کند در عشقش دچار شک و تردید شده،دیگر به همسر آینده اش اطمینانی ندارد و همیشه حرصش از کارهای دیوانه وار او در می آید،دیگر خود را عاشق نمی داند و اعتقاد دارد که عشقی میان او و سیاوش وجود ندارد،پس دو آدم غریبه حرفی ندارند که با هم بزنند!اما پس از قتل سهوی پدر توسط سیاوش می آید که از سیاوش انتقام خود و پدر را بگیرد و وقتی متوجه مظلومیت سیاوش می شود،دوباره عاشق می شود و در آن عاشقانه ناب و اصیل بر بام سینمای قدیمی به سیاوش اطمینان می دهد که کنارش خواهد بود،در واقع از نفرت به عشق می رسد.حالا ترانه علیدوستی با مهتاب چه کرده؟مهتاب شخصیتی است که کاملا برون گراست و هرچه به ذهنش می رسد می گوید،کاملا رک و راست و عصبی.علیدوستی باید تمام این حرص و کینه هایی که از سیاوش دارد به تصویر بکشد و به درستی از پس این کار بر آمده.دقت کنید در پلان زیبایی که مهتاب وارد دفتر پدر سیاوش می شود و در آن ملاقات کوتاه تمام کارهای سیاوش را زیر سوال می برد و تمام!فقط دقت کنید به بازی کاملا برون گرا و درخشان علیدوستی که چگونه از پس این کار بر میاید!یا هنگامی که وارد سینمای قدیمی می شود و متوجه ماجراهای سیاوش می شود،کاملا با میمیک چهره اش آن حس توامان نفرت و عشق را می توان به وضوح دید و هنر وی در در آوردن این عواطف به حق قابل تحسین است و در سکانس تعقیب و گریز نهایی اضطراب را می توان در تمام اعضای بدنش حس کرد و از بازیش لذت برد.
اما ضلع دیگر این مثلث متعلق به حامد کمیلی است،کسی که بزرگترین غافلگیری تردید را رقم زده.اجازه بدهید مقدمه ای برایتان شرح دهم.واروژ کریم مسیحی کلا دو فیلم بلند سینمایی ساخته،اما در هر دو یک غافلگیری عظیم و قابل توجه را رو کرده.او در هر دوی این فیلم ها از بازیگری کم تر دیده شده(نسبت به بازیگران اصلی دیگر)استفاده کرده که پیش از این آب ندیده بودند وگرنه شناگران ماهریند!خاطرتان هست با کنترل صحیح و راهنمایی خود چه بازی درخشانی از جمشید هاشم پور در پرده آخر گرفت؟تنها بازی هاشم پور بود که واقعا دیدنی بود و بهترین بازی وی تاکنون.
کریم مسیحی در تردید چنین کاری را با حامد کمیلی کرده،بازیگر کمتر دیده شده ای که با بازیش در تردید خود را تبدیل به یک ستاره نوظهور در سینمای ایران کرده.کمیلی با کنترل صحیح بیان و رفتارش،به قدری درخشان در قامت گارو،رفیق همه جانبه سیاوش که حتی در سخت ترین لحظات نیز دوستش را تنها نمی گذارد و در فکر یاری اوست،مهندسی ارمنی که تنها پناهگاهش انگار سینمایی متروک است و تمام فکر و ذکرش تعمیر این ساختمان که روزی باعث غرور ملتی بوده(حتی انتخاب هوشمندانه سینما رکس هم قابل تحسین است)،ظاهر شده که به جرئت می گویم یکی از قوی ترین و پیچیده ترین بازی های سالیان اخیر را به معرض نمایش می گذارد،گارو انسانی است که در همه حال امیدش را از دست نمی دهد،همیشه در فکر بی خیالی طی کردن است و قهوه اش ترک نمی شود(در جایی با عکس العمل تند مهتاب مواجه می شود که در چنین شرایطی میخوام صد سال سیاه قهوه نخوری!)و انسان نیمه بی خیالی است!!!!حامد کمیلی نشان می دهد که اگر به درستی کنترل شود و از نقش درک درستی داشته باشد چه بازده ای خواهد داشت!اگر به دنبال مفهوم صحیح تاثیر کارگردان در بازی بازیگران می گردید،با تماشای بازی کمیلی در تردید کاملا این مفهوم را درک خواهید کرد و تفاوت سیروس مقدم و واروژ کریم مسیحی نیز همین جا هویدا می شود!!!اوج بازی وی در همان سکانس سینما رکس و هدیه دادن نامتعارف پیانو به مهتاب است.وی کسی است که به جای سیاوش پرخاشگر،با طمانینه ماجرا را برای مهتاب توضیح می دهد و او را متقاعد می کند.
در تمام لحظات مشاهده فیلم به قول سرکار خانم فرزانه ابراهیم زاده در این فکر بودم که آیا محمدرضا فروتن(که کمیلی در تولید مجدد جایگزینش شد)می توانست چنین نقش پیچیده ای را مانند کمیلی تئاتری پرورش دهد؟!
در مجموع هر سه راس مثلث به خوبی از پس نقش های خود بر می آیند و هرچند در همه سکانس ها ایده آل نیستند،اما لااقل جایی که باید موقعیتی را خلق کنند که نفس را در سینه تماشاگر حبس کند،از پس این کار به درستی بر میایند.مثلثی که هر راسش دچار نوعی از تردید نسبت به ماجراهای هملت وار زندگی خود است و در فکر فرار از این واقعیت!
بازی های دیگر فیلم نیز قابل توجهند.محمد مطیع در نقش انوری،مشاور حیله گر و فاسد عموی سیاوش(روزبهان)بازگشتی شکوهمندانه داشته و کاملا پارادوکس اخلاقی را می توان در میمیک صورتش مشاهده کرد.علیرضا شجاع نوری هم که دومین بازی جدی خود را تجربه می کرد،هرچند حضور خارق العاده ندارد اما آن کاریزمای شخصیت بدمن عموی سیاوش را به درستی درک و اجرا کرده،اما آتش گرکانی در نقش مادر سیاوش چندان انتظارات را برآورده نمی کند،هرچند که باز هم بازی بدی از او نمی بینیم.مهتاب کرامتی مثل همیشه بازی می کند و در نقش زن اغواگر اجیر شده توسط عموی سیاوش بازی متوسطی را ارائه می دهد.
باری، تردید در نهایت با وجود تمام نقاط ضعف و ایرادات کوچک و بزرگش،اثر ارزشمند و درخشانی است که در این وانفسای سینمای ایران که کمدی های سخیف و غیر قابل مشاهده همه جا را تسخیر کرده اند،موهبتی بزرگ است از جانب واروژ کریم مسیحی.فیلمی که قابلیت دیده شدن را دارد و به نظر نگارنده تنها فیلم ایرانی امسال پس از شاهکار اصغر فرهادی(درباره الی)است که می توان نامش را در همه جوانب فیلم گذاشت و به تماشای چند بارهاش نشست و لذت برد.
به امید این که واروژ کریم مسیحی ما را برای تماشای فیلم دیگری از وی،دوباره ۱۸ سال منتظر نگذارد.
امیررضا تجویدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست