پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آمریكا و ناآرامی های فرانسه


آمریكا و ناآرامی های فرانسه

تاثیرگذاری متقابل سیاست داخلی و خارجی نگاه سنتی در ادبیات روابط بین الملل همواره بر این بینش استوار بوده است كه مباحث و موضوعات تاثیرگذار داخلی كشورها از برد محدودی برخوردار هستند

پدیده ها و حوادث داخلی به علت ماهیت آنها كه ویژگی های بومی دارند باید در حوزه خاص خودش مورد توجه قرار گیرند. نظریه غالب این بود كه «سیاست [بده و بستان ها، نزاع ها و تصمیمات در قلمرو داخلی] تا لبه و حاشیه مرزهای كشور تداوم می یابد.» از میان دو قلمرو متفاوت و متمایز، قلمرو داخلی ویژگی های خاص خود را دارد و جدا از اینكه چه اتفاقاتی در آن حادث می شود تنها می بایستی دغدغه مردم كشور باشد. قلمرو خارجی نیز كه جدا از مسائل درونی فعال است و متاثر از كیفیت تعاملات در داخل ممالك نمی گردد تنها محدود به عملكرد بیرونی بازیگران است. نظریه و تئوری های روابط بین الملل به ضرورت اینكه كشورهای برتر نظام غالباً اروپایی بودند به شدت متكی بر تحلیل های نویسندگان و سیاستمداران قاره اروپا بود. از نظر اینان، عناصر تعیین كننده رفتار بازیگران، نیازهای قدرت های اروپایی هستند بنابراین پرواضح است كه آنچه در داخل كشورها و بالاخص كشورهای غیراروپایی می گذرد اهمیت ندارد. در ثانی از نظر اینان چون مردم غالباً چندان توجهی به مباحث سیاست خارجی ابراز نمی كنند و آن را به رهبران سیاسی واگذار كرده اند، غیر طبیعی جلوه نمی كند كه تصمیمات بدون توجه به اتفاقات در داخل مملكت گرفته شود. اما به تدریج اعتقاد به انزوای عملكردی سیاست خارجی و داخلی زیر سئوال رفت. استحكام دموكراسی در كشورهای اروپایی و دخالت وسیع تر شهروندان در سیاستگزاری ها براساس دسترسی فزون تر مردم به اطلاعات و گستردگی ارتباطات صورت گرفت و همین عاملی بود كه منجر به گسترش دغدغه مردم به مسائل بین المللی شد. از سوی دیگر استعمارزدایی و افزایش تعداد كشورهای مستقل باعث شد كه مردم و رهبران این ممالك در رابطه با كشورهای دیگر نقش بیشتری را به سوابق تاریخی و سنت های بومی كشورهای دیگر بدهند. در این چارچوب است كه امروزه به وضوح شاهد هستیم كه یك تنیدگی پیچیده بین دو قلمرو داخلی و خارجی وجود دارد. آنچه در داخل یك جامعه می گذرد به سرعت و به شدت در چگونگی عملكرد آن بازیگر در صحنه جهانی تاثیر می گذارد. در عین حال هنگامی كه در بیرون از مرزهای كشوری، رهبران آن كشور سیاستی را دنبال می كنند بدون كمترین درنگی تاثیرات آن را در معاملات داخلی نظاره می كنند. با توجه به این واقعیت است كه متوجه می شویم چرا نگاه سنتی به ماهیت ارتباط بین سیاست داخلی و خارجی با یك درك مدرن جایگزین شده است و اینكه چرا دولت ها نه تنها باید حوادث داخلی را در رابطه با تاثیرگذاری آنها در دیدگاه های مردم خود به تحلیل بگیرند بلكه باید توجه به اثرات آن حوادث در جایگاه جهانی خود داشته باشند.

• تمدن فرانسوی و واكنش مسلمانان

آنچه فرانسه را از قدرت های استعماری متمایز می سازد و آنچه فرانسه را در سطحی فراتر از آمریكا به عنوان بازیگر شاخص امروزی در صحنه جهانی قرار می دهد برای شهروندان و سیاستمداران این كشور كاملاً واضح و مشخص است و آن چیزی نیست جز تمدن و فرهنگ متمایز آن كشور. این نگاه تاریخی كه در عصر سنتی روابط بین الملل، فرانسه را مجبور به رقابت به بستر خون و آهن با انگلستان كرد، در جهان مدرن فضای روانی ضروری برای عملكرد ناپلئون، دوگل و شیراك در صحنه گیتی را فراهم آورده است. از نقطه نظر فرانسویان آنچه این كشور را برای دیگران جذاب ساخته است ویژگی های تمدنی و فرهنگی این كشور است كه در طول تاریخ منجر به این شده است كه تاثیرگذاری بد توده ها در ممالك دیگر و رهبران آنان افزایش یابد. بیش از پنج میلیون مسلمان در فرانسه زندگی می كنند كه اكثر آنها یا خانواده هایشان از مستعمرات سابق در شمال آفریقا و خاورمیانه هستند. به همین تعداد در آمریكا مسلمان ها زیست می كنند كه اكثراً از خاورمیانه هستند. از نظر فرانسویان مسلمانان ساكن كشورشان تحت تاثیر تمدن فرانسوی هستند كه در دوران استعمار تجربه گر آن بوده اند در حالی كه مسلمانان ساكن در آمریكا مجذوب تبلیغات و جلوه های مادی زندگی آمریكایی هستند كه زندگی در این كشور را انتخاب كرده اند. انتخاب مبتنی بر جلوه های تمدنی، یكپارچه شدن در جامعه را طبیعی و تسریع می كند در حالی كه انتخابی كه مبتنی بر جلوه های مادی و علل تبلیغاتی باشد منجر به این می شود كه فرد مسلمان مهاجرت كننده هیچ گاه خود را جزء جامعه احساس نكند و ارزش آن را به سخره بگیرد و علیه جامعه غیر مادری خود بشورد.

شورش های هفته های متمادی به وسیله جوانان متعلق به خانواده های مهاجر كه سال ها تحت تاثیر فرهنگ فرانسوی بوده اند، شوك وسیعی را در بین مردم فرانسه و بالاخص نخبگان این كشور در حیطه فرهنگی و سیاسی به وجود آورده است. اتفاقی كه همواره انتظار می رفت در آمریكا بیفتد در كشوری به وقوع پیوسته است كه كمترین آمادگی روانی را برای مقابله و درك آن داشته است. در ابتدا صحبت از این شدكه خرابكاری ها كار تعداد محدودی عوامل جنایتكار و «بی سروپا» است كه نگاه حاكم بر وزارت كشور فرانسه بود، اما به تدریج این نگاه حاكمیت یافت كه علت اصلی اقدامات خصمانه در جدایی فرهنگی بین مهاجرین و فرانسویان است. هر چند كه وضعیت مادی خانواده های مهاجرین به فرانسه مانند وضعیت مهاجرین به آمریكا نیست اما در مورد فرانسه باید توجه را به ناتوانی ساختارهای ارزشی و فرهنگی فرانسه برای مسیر دادن به دغدغه های مهاجرین مسلمان نسبت داد. در این رابطه تصمیم دولت فرانسه با حمایت همه جانبه آحاد مردم فرانسه درخصوص اجبار مسلمانان به عدم استفاده از حجاب هنگام حضور در مدارس نشانه های اولیه این گسل وسیع فرهنگی بین جامعه مهاجرین و جامعه فرانسوی باید تلقی شود.

• تقویت آتلانتیك گرایی و تنیدگی هویتی

عدم نمایش توانایی در حل و فصل معضلات روزمره شهروندان كه خود را در به آتش كشیدن هزاران وسیله نقلیه و به آتش كشیدن ساختمان ها متجلی ساخت مشروعیت ساختار و قدرت را تضعیف كرد. تنزل جایگاه جهانی فرانسه، اعتبار این كشور را خدشه دار ساخته كه این خود منجر به تنزل نفوذ در شكل دادن به معاملات بین المللی می شود. قدرت چانه زنی هر بازیگری تا حدود وسیعی برخاسته از میزان نفوذ در حركت دادن دیگر بازیگران به سوی اهداف تعیین شده است. با توجه به اتفاقات به وجود آمده، فرانسویان مواجه با كاهش مدام فضای چانه زنی هستند. بدین روی است كه طبیعی جلوه می كند كه شاهد افزایش نفوذ و تاثیرگذاری گرایش های طرفدار تقویت آتلانتیك گرایی و تقلیل منزلت اروپا محوری باشیم. آمریكا همیشه این اعتقاد را بیان داشته است كه استحكام یكپارچگی در بین كشورهای اروپایی می بایستی مكمل نزدیكی و دوستی با آمریكا باشد و این آن را تقویت كند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.