سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
ژانر و اشتباه محاسباتی
در هزاره سوم مفهوم ژانر دیگر شکل کلاسیک و قاعده مندش در گذشته را ندارد ،اصولا مقوله ژانر اسباب تفکیک گونه های مختلف نیست ، در حوزه سینما ژانر و تبعیت از قوانین آن در عصر ترنس مدرنیسم دیگر محلی از اعراب ندارد،حتی هالیوود از مقوله ژانر به عنوان یک چهارچوب برای بسط و تودیع بدنه روایت استفاده می کند، اما در سرزمین ما سازنده فلان اثر تمام تلاشش را بکار می برد تا مثلا از قاعده های به فرض ملودرام عدول نکند ،ضمن اینکه برنامه هفت متاسفانه با این وسواس ها و برجسته سازی مقوله ژانر نشان داد ،سینما در این سرزمین ،ریشه در تفکرات کهنه میان مولفان و کارشناسان سینما دارد ،موضوع آن قدر هم پیچیده نیست ،مثلا دانشجوی امروز سینما در دانشگاه در مقوله بازیگری کتابی را مطالعه می نماید که ۵۰ سال قبل استاد نصیریان با آن کتاب اصول اولیه بازیگری را آموخته است .
● دیوان محاسبات
«دیوان محاسبات»از میان فیلمهای تازه سینمای هالیوود نمونه خوبی است . برای ارائه بنیان های چهارچوب نظری که در مقدمه بدان اشاره شد ،این فیلم نمونه خوبی برای ثبت نظریه ارائه شده است ، ژانر تنها چرخه ای برای بسط و گسترش روایت است ،ضمن اینکه تبعیت از قوانین ژانر در سینمای هزاره سوم معنا نخواهد یافت ، «دیوان محاسبات» با تمامی ظاهر ساده اش، ترکیبی از ژانر های مختلف سینمایی است که چرخ درام با محوریت یافتن یک موضوع سیاسی آغاز می شود، سپس رویکردهای دراماتیک قصه تغییر می نماید و به گونه ای متفاوت به رمانس میل می نماید و در بخش انتهایی زمانی که قرار است از تعلیق انتهایی گره گشایی شود ماهیت فیلم بدل می شود به یک تریلرعلمی تخلیلی.
با این حساب می توان اثبات نمود فیلمی که سال ۲۰۱۱ به روی پرده های سینما ظاهر شده مقوله ژانربرایش ابزاری است، تا تعدد چرخش های روایی را بیفزاید ودر نهایت ضمن ایجاد جذابیت و بالابردن دوز اغراق برای یافتن تماشاگر جذابتر باشد.
اما در تغییر چرخه های مختلف دراماتیک یک نقطه ضعف عمده وجود دارد ، این چرخش های لحنی و گونه ای فاقد نقطه اوج است،دیوان محاسبات نقطه اوجی در چرخه درام سیاسی اش ندارد ،نقطه اوج روایت رمانس نیز کاملا عقیم است و لایه های فانتزی این فیلم نیز فاقد نقطه اوج است .
اهمیت محتوایی برای اظهار نظر در مورد محتوای فیلم دیوان محاسبات باید چندنکته مرتبط با این فیلم را یادآوری نمایم .
۱- در بخش انتهایی سریال فرنج، ۱۱ مرد که در فیلم با عنوان «تماشاگر» یاد می شود در کنار مجسمه آزادی می ایستند و یکی از سکانس های تاثیر گذار و معنادار این مجموعه را خلق می نمایند. اما اشاره نگارنده به هیچ عنوان تاکید بروی این بخش سریال فرنج نیست ،ماهیت کاراکترهایی که در سریال فرنج از آنان با عنوان تماشاگر یاد می شود ،به نوعی معنای چند وجهی و چند پهلو دارد ،معمولا خلق چنین کاراکترهایی که قواره ای ملکوتی دارند،در اکثرمحصولات غربی یک امر مرسوم است.این موجودات عموما موجودیتی آسمانی دارند و قدرت انجام امور فرا زمینی را به عهده گرفته اند. معمولا با کت و شلوار و لباسهای بسیارشیک ظاهر می شوند. و در فیلم دیوان محاسبات شبه فرشتگان با همین ویژگی تصویر می شوند.
۲- سریال فرشتگان در آمریکا(مایک نیکولز -۲۰۰۳- ) با تئوری نیچه وارش مبتنی بر مرگ خداوند تولید شده است ، در فصل سوم این سریال زمانی که پیامبر دروغین ( طبق آموزه های نوسترداموسی ) به عرش می رود پی به این موضوع می برد که دنیا به دست فرشتگان اداره می شود و خداوند هیچ دخالتی در اداره امور جهان مادی انسانها ندارد.
از دو گزاره ای که با فلاش بک به دو سریال مهم هالیوودی اشاره شد تنها چه نتیجه ای می توان حاصل نمود ؟ محصولات تولیدی هزاره سوم با سیاقی که ذکر شده اصالت اراده جهان را از ذات حق تعالی می ستانند و به فرشته ها و موجوداتی از این دست اعطا می نمایند .
در فیلم دیوان محاسبات طبق فرمول ذکر شده موضوع جبر و اختیار در محور درام قرار می گیرد،در این فیلم اراده انسانی در راستای اراده شبه فرشتگان قرار می گیردو سرنوشت انسان و تقدیرش توسط جمعیت شبه فرشتگان کنترل و اداره می شود ودر نهایت تنها اراده انسان- اصالت انسان - در این جدال پیروز می شود و نشان می دهد اراده الهی هچ نقشی درسرنوشت بشر ندارد.
اهمیت مسئله جبرو اختیار در متون اسلامی و قرآنی با صورتهای متفاوت و استراتژیکی تبیین شده است .حال با توجه به آنچه در پی آمد ، فیلم دیوان محاسبات ادامه همان روند مرسوم در هالیوود را در پیش گرفته و کاملا مشخص است ،منظور سازندگان اثر فراتراز ساخت یک فیلم مفرح و سرگرمی ساز است و قطعا با توضیحات ذکر شده نگارنده به تئوری توهم توطئه فرهنگی متهم نخواهد شد.
سینمای هزاره سوم آرایشی ایدئولوژیک برخودگرفته است وامروز مصادیقی مثل جبر و اختیار معاد ،مسئله وجودی خداوند پروژه خداسازی ،قدرت شیطان و.......موضوعاتی از این دست اولویت تولیدات هالیوودی برای تخریب و مخدوش ساختن بدنه ایدئولوژیک تمامی ادیان است .
کمتر پیش می آید به کارگردانی تازه کار ساخت فیلمی همچون دیوان محاسبات پیشنهاد شود ،اما جورج نولفی آزمون پس داده بود و مت دیمون نیز بسیار حمایتش نمود تا ساخت این فیلم محقق شود ، جورج نولفی برای ساخت این فیلم ،با کمک مت دیمون توانست بودجه ۶۰ میلیون دلاری را از کمپانی یونیورسال دریافت کند و موفق به اولین ساخت فیلم سینمایی اش در کسوت کارگردان شود، البته نولفی مرحله آزمون را با نوشتن فیلمنامه اولتیماتوم بورن و ۱۲ یار اوشن از سر گذرانده بود ، اما آنقدر تلاش کرد تا موفق شود فیلمنامه دیوان محاسبات را که خودش به نگارش درآورده بود را کارگردانی کند .
در این فیلم خدا(حق متعال) رئیس هیات مدیره نامیده می شود ،رئیس هیت مدیره ای که اراده فرشتگانش بر اراده او غالب است و فیلم از دو جنبه متفاوت با دست آویز قرار دادن موضوعیت جبر و اختیار تاثیر اراده خداوند و حتی اراده انسانی که در راستای اراده پروردگار قرار می گیرد را به هیچ می انگارد .اراده شیطانی که در این فیلم جاری است تقدیر را، جبر متحجرانه ای می انگارد از جانب فرشتگان .
دیوان محاسبات براساس داستان کوتاهی از نویسنده سرشناس آمریکایی ، خالق رمانهای علمی تخیلی، «فیلیپ دیک» به نگارش درآمده است که مقوله تقابل با سرنوشت جبری و یا تقدیر از پیش رقم خورده، دستمایه بیشتر آثارش بوده که نمونه برجسته ای که به فیلم برگردان شده رمان بلید رانر ساخته ریدلی اسکات است .
اما نولفی برای برگردان اقتباسی این داستان کوتاه و در فرآیند بدل ساختن آن به یک فیلمنامه مدون ، یک روایت رمانتیک را به صورت موازی به قصه افزوده است . شبه فرشتگانی که از عالم غیب ظاهر شده اند و به یک سناتور نیویورکی- دیوید نوریس ( مت دیمون) - اجازه نمی دهند سرنوشت خود را به دخترکی به نام الیس (امیلی بلانت) گره بزند.
دیوید نوریس - سیاستمدار- و از اعضای کنگره نیویورک است و در دوره نخست انتخابات برای ورود به سنا از رقیبش شکست می خورد.اما دلیل این شکست این است که وی در دوران جوانی در یک فروشگاه شخص دیگری را مضروب نموده است و نیویورک پست در اندک زمانی مانده به انتخابات او را به عنوان چهره ای خشن معرفی می نماید و همین اتفاق سبب می شود او در انتخابات رای نیاورد. وی قبل از سخنرانی پس از شکست در دقایقی کوتاه با زنی به نام آلیس آشنا می شود و به او علاقه مند می شود .اما سخنرانی سبب می شود نتواند بیشتر با او گفت و گو کند و به ناچار سالن را به قصد سخنرانی ترک کند .
وی قصد دارد در انتخابات دوره بعد سنا شرکت کند .روزی به صورت اتفاقی با دخترک مورد نظر برخورد می کند ،اما اعضای دیوان محاسبات وارد عمل می شوند و اجازه به ادامه این رابطه نمی دهند چرا که او برگزیده است و قرار است طبق تقدیری که دیوان محاسبات برای او رقم زده است بزودی رئیس جمهور ایالات متحده شود .
نوریس سعی می کند سرنوشت جبری خویش را تغییر دهد و به همسر مورد علاقه اش دست پیدا کند و در این راه- فرشته نگهبانش - دور از چشم اعضای دیوان محاسبات - در این راه به او کمک می نماید تا به هدفش دست یابد و در این راه کلاهش را به او قرض می دهد او با داشتن این کلاه امکانی برایش فراهم میشود تا با عبور از درهای متعدد مکانش را تغییر دهد و از دست فرشتگان نگهبان (اعضای دیوان محاسبات )بگریزد و سعی می نماید الیس را از ازدواج با فرد دیگری منصرف نماید .
دیوان محاسبات در اصل تقابل سرنوشت(به تعبیر غربی ها اراده آزاد) و تقدیر است ،و سازندگانش میان دو مقوله سرنوشت و تقدیر تفاوتی قائل می شوند، نوریس در دایره ای از حوادث در دوراهی تقابل سرنوشت و اراده آزاد گرفتار می شود، اما در سراسر فیلم سلسله وقایع و جایگاه فرشتگان نگهبان طوری به نظر می رسد که تقدیر تنها تعریفی که دارد جبری است که جریان گرفته از اراده ماوراء الطبیعه است که به زندگی بشر منتقل می شود و اراده الهی شان و وجاهتش به اراده فرشتگانش واگذار نموده است .
در حیطه اندیشه افلاطونی،کانت و هگل تفاوت عمده ای میان سرنوشت و تقدیر وجود دارد ،در این فیلم تقدیر عبارتست از جبر الهی که به عنوان برنامه از پیش طراحی شده که امری بدیع و گریز ناپذیر است اما سرنوشت(با تعریف آمریکایی اش) عبارت است مقابله با تقدیر جبری و ایستادن در مقابل اراده الهی. فیلم به صورتی غیر مستقیم ترکیبی از این دو گزاره سرنوشت و تقدیر را در مقابل یکدیگر قرار می دهد و تقدیر را با ساختاری کاملا اومانیستی تعریف می کند در مقابل سرنوشت را با اسلوبی سیتنیستی .
دیوید نوریس سیاستمدار میان دوراهی سرنوشت عاقبت (رئیس جمهور شدنش و تقدیرزنی که نمی خواهد از دست بدهد)در نهایت تقدیر را انتخاب می نماید ، ماموران دیوان محاسبات نیز دراین میان تلاش می نمایند تا نوریس به تقدیردلخواهش دست نباید ،در واقع بینش و تلقی سیاهی که از فیلم ماتریکس آغاز شد و با اشکال مختلف در آثار متنوع هالیوود به صورت مجموعه ای دنباله دار در نقض مفهوم جبر و اختیار عرضه شد ،شاید جالب ترین و کاملترین نمونه انتقال مفاهیم انحرافی را بتوان در مجموعه قسمتی «مقصد نهایی» جست.
با دیدن این فیلم یک پرسش در ذهن تماشاگر سطحی شکل می گیرد که؛ آیا سرنوشت ما از پیش رقم خورده است ؟و خداوند برای انسان هیچ حق انتخابی قائل نیست ؟ آیا دیوان الهی جریانی جبری را به زندگی بشر منتقل می کند ؟ دریافت های کلی که از طریق این فیلم ترویج می شود سعی می کند در ابتدا وجودیت خداوند و بعد بزرگترین نعمت الهی مبتنی بر انتخاب سرنوشت و تصمیم گیری - بزرگترین لطف الهی - را فاقد ارزش جلوه دهد.
در نهایت تنها یک تفسیر باقی می ماند ، سرنوشت در راستای اراده الهی قرار می گیرد و دیوان محاسبات به عنوان جنبشی کفرآمیز و آمیخته با یک نگاه شیطانی بررسی می شود.
علیرضا پورصباغ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست