پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نواب, فدایی اسلام


نواب, فدایی اسلام

به بهانه ۲۷ دی ماه سالروز شهادت نواب صفوی

فداییان اسلام یکی از جریان های اسلامگرای زمان خود بود که بر اجرای قوانین اسلام در کشور و پایبندی حکومت به اصول اسلامی تاکید و اصرار می کرد و به نوبه خود در آن عصر تنها جریانی محسوب می شود که برای اجرای قوانین شرع مقدس اسلام برنامه و ایدئولوژی داشت. در سال ۱۳۲۴، گروه فداییان اسلام با صدور اعلامیه‏ای و با شعار "الاسلام یعلو ولایعلی علیه " موجودیت‏خود را اعلام‏ کرد. این گروه در سال ۱۳۲۹، کتابی با عنوان "راهنمای حقایق " را منتشر کرد که اولین طرح‏نامه "حکومت اسلامی " و به مثابه اساسنامه حکومت آینده ‏اسلامی‏شان شمرده می‏شد. مقام معظم رهبری دراین باره می‏فرماید: "ایده تشکیل حکومت اسلامی در ایران را اولین‏بار از نواب صفوی شنیدم " و مرحوم نواب بارها در میان یاران و همراهانش می‏گفت: "در حکومتی که اسلامی باشد من فخر می‏کنم که رُفتگر خیابانش باشم".اگر به شرایط سیاسی- اجتماعی زمان حیات شهید نواب صفوی و یارانش که در مجموعه فداییان اسلام گرد هم آمده بودند نگاهی بیندازیم می توانیم به دلایل ظهور و بروز یک چنین جریانی پی ببریم و در تحلیل عملکرد نواب و یارانش با دقت بیشتری عمل کنیم.حکومت پهلوی اول و دوم یکی از سیاست های اساسی خود را مبارزه با اسلام تعریف کرده بودند و سعی بر آن داشتند تا اسلام و تمام ظواهر آن را از جامعه ایرانی به بهانه تجدد بزدایند و کشوری سکولار و اگر توانستند لائیک را به‌وجود آورند که اسلام هیچ جایگاهی در زندگی مردم آن نداشته باشد.اسلام ستیزی پهلوی ها و وابستگان آن را می توان به شکل های مختلف در تاریخ مشاهده کرد که بارزترین آنها اعمال قانون کشف حجاب بود.

علاوه بر این یک حرکت فرهنگی خزنده دیگر در این دوره به منظور ضربه زدن به اسلام آغاز شد که با حمایت حکومت مجال فراوانی برای جولان دادن در فضای فرهنگی کشور یافت.این حرکت انتشار برخی کتب انحرافی توسط نویسندگان وابسته به حکومت و ضد اسلام بود.در این دوره ما شاهد چاپ کتاب هایی هستیم که آشکارا به اسلام و آموزه های اسلامی توهین می کنند و در آن صد ها تهمت و افترا به اسلام بسته می شود و صد ها بدعت و تفسیر به رای از اسلام ارائه می گردد.جالب است در این دوره که این قبیل کتاب ها منتشر می شود دوره خفقان رضا شاهی و جلوگیری از هرگونه آزادی بیان و قلم است.کسی حق اظهار نظر در خصوص مسائل سیاسی را ندارد.در این دوره شخصیت هایی چون احمد کسروی و شریعت سنکلجی به صحنه وارد می شوند که بدون هیچ قید و بندی شدید ترین اتهامات و فحاشی ها را به اسلام وارد می کنند و نه تنها از سوی حکومت واکنشی صورت نمی گیرد بلکه در انتشار کتاب های ضد اسلامی آنان نیز مساعدت می شود.

این نویسندگان تحت لوای حکومت پهلوی و حاشیه امنی که برای آنها فراهم شده بود با گستاخی تمام به ارزش های اسلام شیعی هجوم می آوردند و سعی در عقب مانده نشان دادن اسلام و در مقابل، مدرن نشان دادن ایران باستان و بزرگ نمایی آن در جامعه و اسطوره سازی از ایران قبل اسلام داشتند.گرچه جامعه مذهبی ایران بیش از سه دهه فضای کشتار و اختناق غرب گرایان را مظلومانه تحمل کرد و زیان های مادی، معنوی، انسانی و روحی فراوانی را به جان خرید، ولی هر فرد آگاهی می دانست که بالاخره صبر جامعه مذهبی ایران زمانی به سر خواهد رسید و برای حفظ کیان و حیثیت مذهبی خود در برابر هجوم ها و کشتارها و اختناق های غرب گرایان، ناگزیر خواهد شد که مقابله به مثل کند و دست به سلاح ببرد.این قبیل حرکات باعث جریحه دار شدن احساسات مردم مسلمان و به وجود آمدن نوعی کینه و خشم نسبت به عوامل این گستاخی ها و در نهایت سرنگونی حکومت دین ستیز پهلوی شد.

در چنین فضایی بود که جنبش فداییان اسلام شکل گرفت تا به ناگزیر، جواب خشونت وحشیانه غرب گرایان را که قرار بود همچنان ادامه یابد، به سبک خود آنها بدهد و بدین وسیله از استمرار خشونت علیه جامعه مذهبی جلوگیری نماید. بنابراین، از نظر تاریخی، مشی مسلحانه فداییان اسلام، زاییده فضا و وضعیتی بود که غرب گرایان و دشمنان دین و ملت به وجود آورده بودند. به عبارت دیگر، غرب گرایان و دشمنان دین و ملت، با خشونت دیرین و مستمر خود، برای جامعه و افراد مذهبی راهی غیر از این باقی نگذاشته بودند که برای دفاع از دین و کیان خود، سلاح به دست بگیرند و با بانیان مشی کشتار و ترور، به همان روشی سخن بگویند که متوجه می شوند.در یک چنین جوی بود که از میان خشم انقلابی ملت جوانی پر از شور معنوی و ایمان شیعی سر برآورد و حرکتی را علیه این وضعیت اسفبار به راه انداخت که بعد ها به فداییان اسلام معروف گردید که منشا تحولات عظیمی در تاریخ معاصر ایران شد.

فداییان اسلام در آن زمان وقتی دین گریزی و اسلام ستیزی رژیم منحوس پهلوی و همچنین دهن کجی‌های هر روزه این رژیم را علیه مقدسات اسلامی مشاهده کردند به تنگ آمدند و عرق دینی‌شان به‌جوش آمد و بر علیه رژیم قیام کردند.مبارزه مسلحانه، مشی ناگزیر زمان فداییان اسلام بود و چه بسا اگر این مشی اتخاذ نمی شد، آنهایی که در طول چند دهه در مبارزه با اسلام و بنیان های دین، گستاخ شده بودند، به یکباره دفتر دین و دینداری را در میهن ما می بستند و افکار مغشوش خود و مظاهر و عناصر فرهنگ غرب را به عنوان دین و آیین جدید در میان مردم جامی انداختند.اگر تحول بزرگ صورت گرفته یعنی انقلاب را کالبد شکافی کنیم نقش تاثیرگذار جنبش فداییان اسلام به عنوان نقشی بی‌بدیل است.جفای بزرگ در حق نواب و یارانش است که آنان را در حد برپاکنندگان یک شورش کور در حد ترور چند نفر یا تاثیرگذاری به اندازه جابه‌جایی قدرت از نخست وزیری به نخست وزیر دیگر تلقی کنیم.

نواب از اولین کسانی است که برای موعظه چارچوب‌ها را می‌شکست. وی متاثر از اندیشه‌های دینی صدر اسلام بود و برای پیشبرد اهداف، قالب‌های تازه را همواره مدنظر داشت.البته نواب و یارانش چه بسا متناسب با ارزیابی خود اشتباهاتی را هم در آن دوران انجام داده باشند و طبیعی نیز بود چرا که حتی آنچه که امروز به نام حکومت از مجرای تدبیرها و اقدامات دولتی و سازمان‌های حکومتی صادر می‌‌شود مگر می‌شود روی همه آن مهر تائید زد.آنان با مقدورات دوران محکومیت فعالیت می‌کردند و با این همه محدودیت‌ها می‌بینیم که در به راه انداختن جریان اجتماعی بسیار توانمند بوده‌اند.سرانجام این مجاهد خستگی‏ناپذیر به همراه سه تن از همرزمانش به نام‏های خلیل طهماسبی، مظفر علی ذوالقدر و سیدمحمد واحدی در بیدادگاه رژیم پهلوی محکوم و در صبحگاه ۲۷ دی ۱۳۳۴ شمسی تیرباران شده و به خیل شهدا پیوستند.

او در بیدادگاه شاه از تمام عقاید و رفتارهای فداییان اسلام به طور قاطع و شجاعانه دفاع کرد و اظهار نمود که مردان سلحشور فداییان اسلام تروریست نیستند، بلکه طبق موازین شرعی، مهاجمان به اسلام و نوامیس مسلمانان را به مجازات رسانده اند. بدین ترتیب پرونده ۱۰ سال فعالیت سیاسی و اجتماعی جمعیت فداییان اسلام بسته شد و جنایت دیگری در پرونده سیاه خاندان پهلوی ثبت گردید. هر کس امروز دم از اصولگرایی و پافشاری بر دین به عنوان اداره ‌کننده بشر می‌زند به نوعی مدیون نواب صفوی است.این پرچم هر روز گسترش می‌یابد و باید به کسانی که به این حلقه می‌پیوندند بگویم که مردی در آسمان این مملکت ظهور کرد و گفت اسلام توان اداره جهان بشری را دارد.‏

عباس خسروانی