پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
علم به مثابه امری مقدّس
تمام ارکان سنّت هم از «ذات قدسی» مبعث میشوند و هم رو به سوی آن دارند، و از اینرو رنگ و بوی قداست میگیرند. علم سنّتی نیز، به عنوان یکی از اساسیترین ارکان سنّت ـ خصوصاً در سنّت اسلامی که به معرفت منزلتی أعلی میبخشد ـ با قداست عجین است و «علم مقدّس» نام میگیرد.
علم اسلامی بر دو اصل اساسی استوار است. از آنجا که در اسلام «اصل توحید» بالاترین مرتبت را دارد، تمامی اجزاء فرهنگ و تمدن و تفکر اسلامی بر آن ابتنا دارند. علم اسلامی نیز به تبع اینان، بر مبنای این اصل بنیادین نضج میگیرد و هدفی جز نمایاندن آن ـ یعنی بازنمایی وحدت در تمامی نمودها و در نتیجه بازنمایی سیمای ذات احدی در ورای آنها ـ ندارد. همچنین، علوم اسلامی بر «اصل ساختار سلسله مراتبی طولی عالم و حقیقت» ابتنا دارند کما اینکه در این اصل با علوم مقدس موجود در دل دیگر سنّتها اشتراک دارند.
اسلام از آن جهت علم را مقدّس میشمارد که هر علم سرانجام به جنبهای از تجلّی الهی مرتبط میشود (احمد آرام، ۱۳۶۶، ص ۲۶)؛ در نتیجه، علم سنّتی با حضور در قلمرو «حق مطلق» که خود، هم مقدّس است و هم منبع تقدّس، در اقیانوس امر غوطهور میشود و از عطر تقدّس آکنده میشود (حسین نصر، ۱۳۷۸، ص ۱۶۹). در کنه علوم سنّتی، همواره «گرایش به سوی امر تقدّس» وجود دارد. «امر تقدّس» در کانون و مرکز علوم سنّتی واقع است و امور صرفاً انسانی (چونان عقل استدلالی و...) همواره حاشیهای هستند (دقیقاً به خلاف علوم مدرن). به دلایل مذکور، دکتر نصر معتقد است که علوم سنّتی، «علم مقدّس» نام میگیرند و علوم مدرن «علم نامقدّس». البته ذکر دو نکته در اینجا لازم است: یکی اینکه باید خاطر نشان کرد که بعضاً علومی در درون سنّت پرورده میشوند که سنّتی و در نتیجه مقدّس نیستند، ولکن این علوم در گوشه و کنار قرار دارند و حاشیهای هستند. دیگر اینکه از آنجا که «از دیدگاه سنّتی هیچ قلمرویی از واقعیت نیست که کاملاً نامقدّس (جدای از اصل) تلقّی شود»، علم مدرن هم کاملاً نامقدّس نیست ولی بدلیل اینکه امر مقدّس در آن حاشیهای است از آن به «علم نامقدّس» تعبیر کردیم (حسین نصر، ۱۳۷۸، ص ۱۷۰).
رنه گنون، متفکر بزرگ سنّتگرا و بنیانگذار آن، معتقد است که چون در هر تمدن سنّتی فعالیتهای بشری «همواره امری منبعث از اصول شمرده میشود» از این رو به فعالیتی «استحاله یافته» بدل میشود و جزء سازندهٔ سنّت و وسیلهٔ مشارکت در آن تلقی میشود؛ و از این رو، «چنین فعالیتی خصلتی دقیقاً مقدّس» به خود میگیرد». از آنجا که «علم» نیز فعالیتی بشری است، در سنّت موصوف به صفت «مقدّس» میشود: «علم مقدّس» (رنه گنون، ۱۳۶۵، ص ۶۴). در جایی دیگر، رنهگنون با نگرشی کاملاً حداکثری به دین چنین میگوید: «در سن دین در همهٔ شئون زندگانی انسان نفوذ دارد، یا بهتر بگوئیم آنچه این زندگی را تشکیل میدهد در قلمرو آن واقع است، به قسمی که در چنین شرایطی هیچ چیز غیر مقدّس [در دامنهٔ دین] نمیتواند وجود داشته باشد» (رنه گنون، ۱۳۶۵، ص ۶۵)، و در نتیجه علم اسلامی نیز از دین اسلام أخذ قداست میکند و بدل به علم مقدّس اسلامی میگردد.
● اصول بنیادین علوم مقدّس
دکتر نصر بر این اعتقاد است که انفکاک علوم، از بستر عقلی تمدنی که در آن نموّ یافتهاند امکان ناپذیر است و بنابراین «علومی که در هر تمدنی بوجود آمده و رواج مییابند، با اصول دینی و نظریات کلی آن تمدن نسبت به عالم، مربوط است» و این ربطی تامّ و تمام و انفصال ناپذیر است (حسین نصر، ۱۳۵۹، صص ۱۰-۱۱). از اینرو بیش از هر چیز بهتر است به شناخت اصولی بنیادین همت بگماریم که علوم سنّتی و از جمله علوم اسلامی بر آنها بنا شدهاند.
▪ نگرش سلسله مراتبی به هستی
اصل بنیادینی که در تمام علوم مقدّس (موجود در تمام سنّتها ـ اعمّ از سنّت اسلامی) مشترک است، «نگرش سلسله مراتبی» به هستی است؛ این سلسله مراتب، طولی است و عالم مادی، فروترین ساحت آن است (چنانکه معنای کلمهٔ «دنیا» این مفهوم را متبادر میکند). علت این نگرش سلسله مراتبی در تمام سنّتها، عطف توجه تام به «مبدأ الهی عالم» و نیز اعتقاد به اتّکای وجودی مخلوقات مادّی بر مراتب فراتر واقعیت بوده است (حسین نصر، ۱۳۷۸، صص ۱۷۰-۱۷۱). دکتر نصر با ارتباط دادن این نگرش با مسئلهٔ قداست علوم اسلامی، اهمیت آن را خاطر نشان میسازد (احمد آرام، ۱۳۶۶، ص ۱۶).
در غرب، با پیدایش نظریهٔ «تطور انواع داروینی»، نگرش «سلسله مراتب عرضی» حاکم شد و از این رو، دچار اختلاف بنیادین بر سر اصول با سنّت شدند و از فهم علوم سنّتی بازماندند: «هیچ مانع بزرگتری از نظریهای تطوّر انواع... بر سر راه فهم علوم و جهانشناسیهای سنّتی وجود ندارد، نظریّهای که در حال و هوای دنیاگرائی سدهٔ نوزدهم به وجود آمد تا فقدان مشاهدهٔ خداوند و شهود حضور همیشه پایدار واقعیات مثالی در عالم مادی را جبران کند»[۱] (حسین نصر، ۱۳۷۸، صص ۱۷۱-۱۷۲):
▪ اصل توحید
در علوم اسلامی نیز، اصل نگرش سلسله مراتبی به هستی از جایگاه رفیعی برخوردار است. علاوه بر این اصل، در علوم اسلامی و اساساً در کل اسلام، اصل مهمتری قرار دارد که همانا «اصل توحید» است (که اولین و مهمترین مورد از اصول دین اسلام است). این اصل، قلب و هستهٔ وحی اسلامی را تشکیل میدهد. علوم و فنون در اسلام نیز بر پایهٔ «وحدت» شدهاند، چنانکه در تمامی شئون و مراتب دیگر فرهنگ و تمدن اسلامی ـ هرگاه به جلوهای ـ تجلّی کرده است (حسین نصر، ۱۳۵۹، ص ۱۶).
به دلیل اهمیت اساسی «اصل توحید» در علوم اسلامی، لازم است قدری بیشتر در باب آن تأمل کنیم. از نظر دکتر نصر، «توحید ملاک اسلامی بودن هر فکر و عقیده و نظریه است» (حسین نصر، ۱۳۵۹، ص ۷). در جای دیگر میافزاید: «علومی که به حق ممکن است اسلامی نامیده شوند، وحدت طبیعت را آشکار میسازند... بدانسان که آدمی با مشاهده وحدت جهان به وحدت اصل الهی و غیبی رسد که وحدت طبیعت تصویری از آن است» (حسین نصر، ۱۳۵۰، ص ۲).
بدینسان اصل «وحدت» در علوم اسلامی هم مبنا است و هم ملاک و بلکه هدف علوم اسلامی نیز همین است: «روح اسلام به وحدت طبیعت اهمیت فراوان میدهد و این همان وحدتی است که هدف علوم جهان شناختی است» (حسین نصر، ۱۳۵۰، ص ۵). در جای دیگر دکتر نصر میگوید هدف و همچنین ثمر و نتیجهٔ علوم گوناگونی که دانشمندان مسلمان تدوین نمودهاند و طرق و روشهای مختلفی که پیموده و آزمودهاند، اصل «وحدت» بوده است (حسین نصر، ۱۳۵۹، ص ۱۶).
نکتهٔ مهم دیگری که باید در باب تأثیر این اصل بر علوم اسلامی خاطر نشان کنیم این است که به خاطر تغییرناپذیری و ثبات اصل توحید و سایر اصولی که علوماسلامی بر آن ابتنا دارند، این علوم دارای «ثبات» هستند؛ دکتر نصر علت اشتباه غربیان در متهم کردن علوم اسلامی به رکود و سترونی را در همین بدفهمی آنها از «ثبات و تبلور» علوم اسلامی میداند در حالی که این دو ماهیتاً از هم متمایزند (حسین نصر، ۱۳۵۰، ص ۲).
اصل توحید در مکانیسم جذب و دفع علوم اسلامی جایگاه والایی دارد. مسلمانان در أخذ علوم قدیمه، ملاک اصلیشان حقایق وحی اسلامی و مهمتر از هم «توحید» بوده است. دکتر نصر معتقد است که علومی که قبل از اسلام وجود داشتهاند و مؤیّد در کائنات بودهاند (از قبیل علوم فیثاغورثیان و هرمسیان) را نمیتوان غیر اسلامی شمرد (چنانکه نهایتاً در زمرهٔ علوم اسلامی درآمدند) و علت این امر دقیقاً به خاطر اشتراک در اصل بنیادین توحید است (حسین نصر، ۱۳۵۰، ص ۱۷).
در باب خود علوم اسلامی نیز ملاک تعیین میزان موفقیت هر علمی از علومطبیعی تا حدی است که بتواند «وحدت» و پیوستگی موجودات را نمایان سازد (حسین نصر، ۱۳۵۹، ص ۱۷).
نکتهٔ دیگر آنکه ممکن است دربادی امر به نظر رسد که میان دین «وحدت» کائنات و آن نگرش «سلسله مراتبی» (اعتقاد به واقعیت دارای مراتب متعدد) ناهمخوانی وجود دارد. ولی به عکس دکتر نصر معتقد است که این دو در راستای تقویت همدیگرند: «چشمانداز توحیدی اسلام هرگز روا نداشته است که اشکال مختلف معرفت، مستقل از یکدیگر پرورش پیدا کند. بلکه برخلاف، همیشه سلسلهٔ مراتبی از شناخت، وجود داشته است که در آن هر شکل از معرفت، از امور مادی گرفته تا عالیترین شکل شناخت متافیزیکی، پیوستگی اساسی با معارف دیگر دارد و ساخت خود حقیقت را منعکس میسازد» (احمد آرام، ۱۳۶۶، ص ۱۸).
● هدف علوم مقدّس و کارکردهای آن
در یک تقسیمبندی کلی میتوان دو هدف کلی برای علوم متصور شد: گروهی از علوم دعوی کشف حقیقت را دارند و به اصطلاحی هدف این علوم «علم برای علم» است. گروهی دیگر نظر به کارکردهای علم دارند و هدفی عملی و سودجویانه را جویا هستند. (البته چنین تفکیک کاملی مجزی نیست و در واقع گاهی به صورت طیفی مطرح است).
ذکر مقدمهای دیگر ضروری است: در نگرش سنّتی، انسان کلیّتی متشکل از جسم و نفس و روح تلقّی میشود و هر علمی که به نیازهای حتی یکی از این سه قسم التفات نماید سودمند تلقّی میشود.
پینوشتها:
(بررسی آرای دکتر حسین نصر در باب علوم اسلامی)
سید عقیل حسینی
دانشجوی کارشناسی ارشد رشته معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع)
[۱] - نظر به اهمیت فراوان این اصل و خصوصاً تأثیر آن در شکل دهی نگرش مدرن، دکتر نصر در همین کتاب در فصلی مجزا، به طور مشروح آن را مورد نقّادی قرار داده است (نک به: نیاز به علم مقدّس، فصل دهم: «نقدی سنّتی بر مفهوم پیشرفت انسان از رهگذر تطوّر مادّی»).
[۲] - Symbolism
[۳] - مراد از وحی در اینجا، معنای عام آن است؛ و علیالخصوص شامل قرآن و همچنین احادیث (خصوصاً احادیث قدسی و بعلاوه سایر احادیث ائمه که همگی طبق اعتقاد شیعه، به طور غیر مستقیم مبدأی الهی دارند) میباشد.
[۴] - در جای دیگری نیز دکتر نصر بر همین موضوع تأکید میکند: «قرآن و حدیث روی هم رفته سرچشمهٔ همهٔ امور اسلامی در همهٔ زمینههاست و بالأخص در علوم اسلامی.»
[۵] - Intellect
[۶] - Reason
[۷] - انتقادهای دکتر نصر و دیگر سنّتگرایان از علم مدرن بسیار بیش از اینهاست و جنبههای بسیاری را در بر میگیرد و در باب آن کتابها و مقالات متعدد نوشتهاند؛ ولیک در اینجا بدلیل جلوگیری از اطالهٔ کلام از آن چشم پوشی میکنیم و خواننده را بدانها رجوع میدهیم (از جمله نک به: رنهگنون، سیطرهٔ کمیت و علائم آخرزمان و همچنین مقالات: اسلام و علم مدرن، دکتر نصر، رسالت ۲۳/۳/۸۱؛ تأملاتی دربارهٔ اسلام و اندیشهٔ مدرن، همو، پژوهشنامهٔ متین شمارهٔ دوم و...).
[۸] - Scientism
[۹] - تأکیدات از سید عقیل حسینی است.
[۱۰] - تأکیدات از سید عقیل حسینی است.
[۱۱] - تأکیدات از سید عقیل حسینی است.
منابع و مآخذ:
۱) آرام، احمد (به اهتمام) (۱۳۶۶)، علم در اسلام [حسین نصر]، تهران: انتشارات سروش.
۲) گنون، رنه (۱۳۶۵)، سیطرهٔ کمیت و علائم آخرزمان، علیمحمد کاردان (مترجم)، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم.
۳) نصر، حسین (۱۳۵۰)، علم و تمدن در اسلام، احمد آرام (مترجم)، تهران: نشر اندیشه.
۴) نصر، حسین (۱۳۵۹)، نظر متفکران اسلامی دربارهٔ طبیعت، تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ سوم.
۵) نصر، حسین (۱۳۷۷)، جهانبینی اسلامی و علم جدید، ضیاء تاج الدین؛ (مجلهٔ) نامهٔ فرهنگ، شمارهٔ ۳۰، دورهٔ هشتم.
۶) نصر، حسین (۱۳۷۸)، نیاز به علم مقدّس، حسن میانداری (مترجم)، ویراستاری احمد جلیلی، قم: مؤسسهٔ فرهنگی طه.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست