دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

خانه منهای زن یعنی هیچ


خانه منهای زن یعنی هیچ

تایپ می کنم « زن خانه دار » , و روی دگمه جستجوی موتور گوگل کلیک می کنم قانون سایت همین است وقتی می خواهیم خبری منتشر کنیم باید عکسی متناسب با آن داشته باشیم ما معمولا از آرشیو عکس روزنامه خودمان استفاده میکنیم اما من برای پیدا کردن عکسی متناسب با خبری از زنان خانه دار, دیگر آرشیو عکس مان را زیر و رو نمی کنم

تایپ می کنم « زن خانه دار » ، و روی دگمه جستجوی موتور گوگل کلیک می کنم . قانون سایت همین است. وقتی می خواهیم خبری منتشر کنیم باید عکسی متناسب با آن داشته باشیم. ما معمولا از آرشیو عکس روزنامه خودمان استفاده میکنیم اما من برای پیدا کردن عکسی متناسب با خبری از زنان خانه دار، دیگر آرشیو عکس مان را زیر و رو نمی کنم .

می دانید چرا؟ چون در همه عکس های آرشیو، زن های خانه دار، زن هایی هستند با دستکش های صورتی که پا شیر آب ظرفشویی مشغول شستن ظروف هستند. یکی از عکس ها فقط استثناء است که در آن ، زن پای شیر ظرفشویی نیست و چنبرک زده روی زمین و ظرف های روی و مسی را می سابد!

تایپ می کنم « زن خانه دار » و روی دگمه جستجوی موتور گوگل کلیک می کنم. عکس های کوچک و بزرگ از اعماق حافظه گوگل، بیرون می آید و مثل ستاره های چشمک زن دم غروب، یکی یکی ظاهر می شود. در اولین عکس ها باز هم زن ها در حال ظرف شستن هستند. عکس های دیگر اما زن های خانه دار را در حال کارهای دیگر هم نشان می دهد: جارو کشیدن... گردگیری کردن....اتو کردن .... و هم زدن دیگی روی اجاق گاز که در همه عکس ها در حال قل زدن است.

پس شرح وظایف زن ها در خانه، فقط همین است؟! این عکس ها، نمادی از تصور خیلی از آدم های جامعه ماست؛ آدم هایی که گمان می کنند وظایف زن خانه دار، رفت و روب است و بس و فراموش کرده اند که اگر چنین باشد نبودن زن ها در خانه ، فقط معادل غبار نشستن روی اشیاء است و تلنبار شدن ظرف های کثیف در ظرفشویی اما آیا واقعا کم شدن زن از خانه فقط به این معناست ؟

نه ! خانه منهای زن، یعنی یک چاردیواری تاریک که مهربانی و لطافت زنانه را کم دارد، با پدر و بچه هایی که دردشان فقط داشتن غذایی گرم نیست، دردشان حضور مدیر مدبر و هوشیاری است که جنسیت زنانه اش باعث می شود با وسواسی دوست داشتنی امور همه اعضای خانواده را پیگیری کند و به زندگی شان نظم بدهد.

خانه منهای زن یعنی یک مرد منهای بزرگترین و قوی ترین تکیه گاه عاطفی اش؛ مردی منهای همسری که او را همیشه خوش پوش ترین و عاقل ترین مرد جهان بداند، عاشقانه پذیرایش باشد، فراموشکاری هایش را یادش بیندازد، دلنگران سهل انگاری های گاه به گاهش باشد، مراقب سر و وضعش باشد، شریکی قابل اعتماد و امین شود برای بحران های زندگی و رفیقی، همیشه حاضر برای خاطرات خوب ساختن از روزهای بی برگشت جوانی و میانسالی و سالمندی.

خانه منهای زن یعنی بچه هایی منهای مادر، یعنی گریه های کودکانه منهای آغوشی که گرمایش اشک ها را هر چقدر هم زیاد باشد بند می آورد، یعنی مادری نیست که پیگیر درس و مشق بچه ها باشد، یعنی شب های طولانی که بی قصه شبانه کش می آیند ، یعنی بچه هایی شلخته و غمگین که عشقی عمیق و زنانه را کم دارند و مهربانی های پدر، به تنهایی راضی شان نمی کند..

خانه منهای زن یعنی .... نه ! خانه منهای زن اصلا خانه نیست و گرچه امور خانه داری مثل شستن ظرف ها و پختن غذا، بخشی از وظایف زن است که این روزها معمولا مرد خانه هم درانجام آنها شریک می شود، اما این ها فقط جزئی ناچیز از وظایف زن خانه دار است که با هزار مسئولیت حساس دیگر، پیوند خورده است.

تایپ می کنم « زن خانه دار » و عکس ها را تماشا می کنم. این عکس ها مرا راضی نمی کند. این عکس ها گویای حقیقت نیست. این عکس ها بی احترامی به همه زن هایی است که گرچه شغل شان حقوق و تعطیلی و مرخصی ندارد اما به آن عاشقند و دستمزدشان لبخند از سر رضایت اعضای خانواده شان است. از پشت سرم صدای مسئول آرشیو عکس را می شنوم « نگفتید با موضوع زن خانه دار، چه عکسی انتظار دارید ؟ » می گویم « به گمانم آن عکس را هنوز نگرفته اند.... شاید باید بیشتر صبر کنیم.»

مریم یوشی زاده