چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
طرح به روایت مسیح
● طرح به روایت مسیح
مسیح را نزد پیلاتوس۱۵ میآورند. پیلاتوس او را پادشاه یهود میخوانَد. مسیح دوپهلو جواب میدهد. بار دیگر از او میپرسد که آیا واقعاً پادشاه است و مسیح جواب میدهد که در این جهان، پادشاهی ندارد، که اگر داشت اینگونه تسلیم نمیشد (سیاوش را به یاد آوریم) و سپس به پیلاتوس میگوید که به این جهان نه برای پادشاهی بلکه برای «شهادت دادن درباره حقیقت» فرستاده شده است. لحظاتی به سکوت میگذرد. پیلاتوس از مسیح میخواهد که سخن بگوید؛ چراکه او، پیلاتوس، این قدرت را دارد که مسیح را آزاد، یا او را مصلوب کند و مسیح پاسخ میدهد که این قدرت از پیلاتوس نیست. در نهایت میان او و باراباس۱۶ که دزد است برای رهایی رأی گرفته میشود، یکی میتواند نجات یابد و در جهان باقی بماند. دزد آزاد میشود و «گواه حقیقت» را مصلوب میکنند.
مسیح روایتگر نیست. چیزی را روایت نمیکند، بلکه نشان میدهد، آشکار میکند، به ظهورمیرساند، شهادت میدهد، روایتگری کنش اصلی جهان است.
برای روایت، نخست باید بر موضوع روایت چیره شد. از این رو است که مسیح باید بر صلیب جان بدهد تا زندگی جهان ادامه پیدا کند. جهان برای آنکه حقیقت را تاب بیاورد چارهای جز غلبه بر حقیقت ندارد. جهان از این طریق حقیقت را از آن خود میکند تا بتواند بار دیگر به حیاتش ادامه دهد.با محو حقیقت، جهان آغاز میشود. حقیقت به درون جهان کشیده میشود تا بار دیگر خود را از این اعماق بیرون افکند و ساحتی جدید از معنا خلق کند.
طرح در روایت مسیح، چون روحی از هم گسیخته، اما تشنه پیوند خود را از درون روایت بیرون میافکند تا هر بار تکههایی از خود را فراچنگ آورد و بتواند بار دیگر چون اندیشهای تام و تمام، جلوه کند. در اینجا با یورش خودانگیختهٔ معنا، روبهرو هستیم که پیوستگی زمانی را میشکند و چون شهودی از حقیقت، خود را از دل روایت جهان، آشکار میکند.
در این ساحت است که طرح چون راز جلوهگر میشود و جهان چون داستانی که به تعبیر کلود برمون۱۷ تداوم راز و رازگشایی است.۱۸
طرح به روایت مسیح، روشنی حقیقت است در جهان. آشکاری یک لحظه معناست که تنها زمانی تاب آورده میشود که از سوی جهان، به روایتی خودخواسته و یکسر دلخواه، بدل شود. آنگونه که جهان، مسیح را تاب نمیآورد تا زمانی که او را با مصلوب ساختن از آن خود کند. طرح افشاگری و یورش پُرشور و جذبه حقیقت دیونیزوسی است، از دل جهان و بر جهان آنگونه که نیچه اندیشید. همان روح تراژدی است که ارسطو به آن اشاره دارد. روحی که هنرمند را از مورّخ جدا میکند و چیزی به جهان میافزاید که جهان بعد از آن و بیاعتنا به آن نمیتواند سر کُند، چیزی که چون خلاقیت و حقیقتی پایدار، خود را از ساحت طبیعت، فراتر میبرد، امری است متمایز از جهان.
«من کلام تو را به ایشان دادم و جهان آن را دشمن داشت، زیرا که از جهان نیستند، همچنان که من نیز از جهان نیستم.»۱۹
دریچهای است که نویسنده میگشاید تا در ساحت آن، جهان بار دیگر وضوح و روشنی یابد، داستان و روایت ثابت جهان گسسته شود. بر اساس طرح به روایت مسیح، طرح همواره وجود دارد. ممکن است چون هستی و حقیقت هایدگری چهره پنهان کند، پوشیده شود و ناپدید گردد اما یکسر و به کلی، نابود نمیشود. همواره در لایههای درون جهان داستان به شکل معنایی که باید آشکار شود به حیات خود ادامه میدهد تا کشف و نگریسته شود، تا بار دیگر انسان خود را در ساحت آن قرار دهد و بتواند خودانگیختگی معنایی آن را درک کند.
● طرح به روایت جهان
طرح، درخشش یک لحظه حقیقت است در دل جهان. وقتی حقیقت درخشید و آنگاه محو شد، جهان روایت خود را از حقیقت آغاز میکند. طرح، چهره پنهان میکند و داستان شروع میشود. جهان داستانگو، میشود تا حقیقت را هر بار پنهان و بار دیگر به ارادهٔ خود، جلوهگر سازد.
جهان، داستان خصم حقیقت و در عین حال، کالبد آشکارگر حقیقت میشود. جهان، طرح روشن از حقیقت را تاب نمیآورد. پس آن را در قالب داستان، نمودی دوباره میبخشد. روایتی دلخواه از طرح که آن را چون توالی رویدادهای منطقی، بازمیگوید. داستان، راز طرح را به اراده و خواست خود، رازگشایی میکند.
اگر طرح به روایت مسیح، طرح است، طرح به روایت جهان، داستان است. داستان در توالی رویدادهای خود، طرح را تکّهتکّه میکند. آنطور که جهان حقیقت یکپارچه را میشکند و بار دیگر به آن شکل میدهد. بدینسان داستان با بلعیدن طرح، آن را تکثیر و در عین حال به صورتی دگرگونشده، عرضه میکند.
اگر طرح، معادل معنا و راز است، داستان، تداوم رازگشایی بر اساس خلق، معنایی ارادی و خودخواسته است. از این رو، داستان به تأخیر انداختن منش یکپارچگی طرح است؛ آنگونه که جهانآشکاری حقیقت را پنهان میکند.
طرح به روایت جهان نهتنها داستان بلکه شکل روایت داستان هم هست. در واقع همان چیزی است که در تقسیمبندی معمولی آن را به طرح «plot» و داستان «story» تعبیر میکنند. در اینجا طرح، بخشی از داستان است، امری جدا از آن نیست، مجزا، بریده و متمیّز از داستان نیست. با داستان یگانه است، حل شده در داستان و ابزار داستان است تا روایت از معنا را صورتبندی کند.
وقتی ارسطو طرح را روح و جانمایه تراژدی میداند به طرح، در روایت مسیح نزدیک میشود امّا زمانی که طرح را «طریقهٔ جلوهگر شدن حوادث» مینامد به طرح به روایت جهان نزدیک میگردد. چراکه رخداد و شکل روایت رویداد، خود از مقولهٔ داستانگویی جهان است تا حقیقت و معنا را پنهان کند.
اگر طرح، به روایت مسیح حقیقت و راز است، طرح به روایت جهان پولس۲۰ حواری است. داستانگویی قهّار که راز و معنای حقیقی مسیح را، بر اساس ادراک و مفاهیم عقلی خود میسازد و مسیحیت و معنای آن را صورتبندی تازهای میکند.
اگر جهان برای روایت حقیقت به خواست خود، مسیح را به صلیب میکشد، داستان نیز، برای رسیدن به روایت مناسب خود، به کمتر از تصلیب طرح، نمیاندیشد و اگر طرح به روایت مسیح یورش دیونیزوسی۲۱ آشکاری معنا در دل تیرهٔ جهان است، داستان فریب آگاهانه جهان آپولونی۲۲ است برای دگرگون کردن حقیقت و ادامه حیات جهان.
وقتی بارت۲۳ طرح را «انرژی و قدرت باورهای جزمی همگان» میداند، از طرح به روایت جهان، سخن میگوید. از طرحی که آشکاری معنا نیست بلکه پنهانگری و فریب است. ۲۴
وقتی ادیپ۲۵ با ژرفانگری تلخ خود، رو در روی حقیقت قرار میگیرد تجسم آفرینش معنا، در ساحت طرح، مسیحگون میشود و زمانی که یوکاست۲۶ او را از ژرفانگری بازمیدارد تا داستان را به گونهای دیگر پی بگیرد و خواهان ادامهٔ جهان و داستان بدون رازگشایی و وضوح معناست، آفرینشگر ساحت طرحی است که روایتگر آن جهان و داستان است، که میخواهد با قلب حقیقت آن را دگرگون کند، راز را کنار بگذارد، یا امر متمایز را جزئی از جهان طبیعی و حیات روزمره خود نماید و نیز زمانی که کالیگولا۲۷ با حقیقت ساده و هراسآور خود رو در رو میشود، آدمها میمیرند و خوشبخت نیستند و ژرفای تیره حقیقت چون لحظهای روشنایی جهان را فرامیگیرد و بر او نمایان میشود و کالیگولا، دیگر نمیتواند چون کرئا۲۸ به جهانی که خوشبختی در آن ناچیز است و بهای آن بسیار سنگین، امید ببندد و بر اساس حقیقتبینی تلخ خود تا پایان پیش میرود و به صلیب آگاهی و رنج خود، بدل میشود و چونان قربانی خوشبختی دیگران، کشته میشود تجسمبخش افشاگری طرح است. به روایت مسیح، همانطور که کرئا، خوشبختی او و جهان منطقی و عقلانیاش تجسمبخش طرح است به روایت جهان و داستان.
وضع برای آنتیگون۲۹ باستانی و آنتیگون آنوی۳۰ و هملت۳۱ و سیاوش۳۲ و گیل گمش۳۳ نیز چونان ادیپ و کالیگولاست.
● فراموشی طرح
تا پیش از دورهٔ مدرن، طرح قدرت برابری با داستان را دارد. طرح، میتواند خود را در کالبد داستان لمحهای آشکار کند و داستان، نیز برای تداوم خود به رازگشایی از طرح، چونان حقیقت نیازمند بود و این درست، به تعادل میان حقیقت و جهان میماند.
هرچند جهان حقیقت را نمیتواند در ذات خود یکسر تاب آورد، اما بیحقیقت نیز نمیتواند سر کند. جهان برای آنکه بماند، باید حقیقت را از آن خود کند، پس نخست حقیقت باید وجود داشته باشد. با دکارت و دورهٔ مدرن، این تعامل در هم میشکند و داستان بر اساس سوژهٔ دانا، برتری مییابد تا روایتی ذهنی بینیاز از طرحی معناگون را به آزمون بگذارد؛ روایتی بینیاز از حقیقت پنهان در جهان. از این رو است که درام مدرن، سویهٔ داستانگویی مییابد و فقط به سیر توالی رویدادها، بسنده میکند و با راندن طرح، جهانی بیروشنایی و معنا میسازد.
وقتی در عصر مدرن، جهان خود را بینیاز از حقیقت میبیند، داستان نیز، ضرورتی برای کنشگری احساس نمیکند. وقتی حقیقتی برای روایت وجود ندارد نیازی به وجود یا به پنهان ساختن طرح نیز احساس نمیشود. وقتی رازی در میان نیست، دیگر توالی روایت گشودن راز نیز در میان نخواهد بود پس آنچه میماند رویدادی است صرف، بیآغاز، بیانجام، فرورفته در گنگی روایت یک سوژهای که خود در جای جهان و حقیقت نشسته است و با محو حقیقت و جهان، چهره میبازد و محو میشود.
روشنتر آنکه، وقتی حقیقت از جهان رخت برمیبندد، طرح، نیز از داستان ناپدید میگردد. یا بار دیگر و این بار در ارادهٔ امری به نام «سوژهٔ دانا» صورتبندی میشود. در واقع اگر در گذشتهٔ جهان روایتگر حقیقت به خواست خود بود اینک سوژهٔ داناست که میخواهد روایتگر باشد و اگر تا پیش از این حقیقت در جهان وجود داشت، حال این حقیقت دیگر در جهان وجود ندارد بلکه فقط در ذهن سوژهٔ داناست. پس حقیقت یکسر رخت برمیبندد تا جهان نیز سویهٔ داستانگویی خود را به سوژهٔ دانا واگذارد.
سوژهای که اینک با انکار او، جهان، حقیقت و روایت حقیقت در جهان یکسر انکار میشود. تا چیزی جز جهانی بیطرح، گنگ و فاقد راز باقی نماند. اما این همهٔ معنا نیست. اگر حقیقت در بطن جهان است، آنگونه که هایدگر میاندیشد و این حقیقت میتواند آشکار و پنهان شود، پس طرح، در ساحت حقیقت و راز نیز حتی در گنگی داستان و بینیازی و بیاعتنایی آن به طرح و یا با تلاش محو طرح در روایت سوژهٔ دانا، همچنان باید چون نقطهای روشن در اندرون داستان، جای داشته باشد. چراکه طرح، روشنگر ادراک ما از جهان هستی است و میتوان آن را در نگاه گروتسک۳۴ وار دورنمات۳۵ و یونسکو۳۶ به جهان لمس کرد. و یا در زیبایی و هراسآوری نگاه کافکا۳۷، داستایوسکی۳۸، کامو۳۹، ژنه۴۰ و بکت۴۱ به زندگی، این ادراک روشن را دید.
جهان تیره و عبوس بکت، روایتگر خاموش حقیقت فروخفته در بطن جهان است. حقیقت و جهانی که از سوی سوژه دانا انکار میشود.
امّا روایت بکت شکلی است از یک هشدار، تا نگاه ما را متوجه سویهٔ معنا کند؛ در آنچه بیمعنا جلوه میکند. معنایی که روشن نیست، انسانهایی که در انتظار بیهودهٔ خود، فلج شدهاند. طرحی که محو، گنگ و بیمرز، جلوه میکند، خود به هشداری روشن برای بازآفرینی معنا و حقیقت بدل میگردد. تلاش برای برگذشتن از طرح، معنا، خود به روشنی گواه حضور طرح میشود.
تلخی و تیرگی نگاه بکت نه گناه حقیقت است و نه جهانی که این بار یکسر به همراه حقیقت انکار شده است. بلکه در عصر مدرن، بیشتر نشانگر تلاش غمانگیزی است که میخواهد خود بدل به حقیقت شود.
هشدار بکت بیشتر به سلطهای است که سعی دارد جهان بدون حقیقت را جایگزین انسان، جهان و دیالوگ میان این دو کند. دیالوگی که معناگر حضور و آشکاری حقیقت پنهان است. امّا اگر حقیقت پیش از این حضور جسمانی خود را رها میکند تا بار دیگر در ساحت معنا و اندیشه در بطن تیره جهان زندگی کند، طرح نیز در آثار مدرن، هرچند بهوسیله داستان و سوژهٔ دانا، انکار میشود، امّا چون معرفت و بینشی عمیق از وضع انسان در جهان نمودار میگردد.
بر این اساس «طرح به روایت مسیح» گواه وضعیت بشری در جهان داستانگوی معاصر میشود و استوار چون لحظه آگاهی در دل داستان نهفته، باقی میماند. پس دیگر نمیتوان از فقدان طرح سخن گفت، امّا شاید بتوان از یک «فراموشی طرح» سخن به میان آورد؛ آنگونه که هایدگر با ما از فراموشی هستی میگوید. در این معنا این فراموشی خود یک یادآوری و دعوت به دیدن است و کنش بازخوانی دوبارهٔ معنا و حقیقت و بازگویی این حقیقت است که چنانچه معنا از جهان رخت بربندد و طرح یکسر، نابود شود، سویه داستانگویی ما و جهان نیز، حقیقت وجودی خود را از کف میدهد و آنچه باقی میماند روایتی سرد و خشک و منجمد و بیرمق است که نه انتظاری در پی دارد و نه ژرفای تیره، هراسآور و زیبایی که، ما را به سوی خود بخواند، آنگونه که سیرنهای۴۲ زیبا و هراسآور اودیسئوس۴۳ جستوجوگر حقیقت را به خود میخواندند.۴۴
وقتی سیرن بمیرد، زیبایی، عشق و هراس نیز خواهد مُرد و جهان بدون زیبایی، عشق و هراس، دیگر جهان نیست، فقدان جهان است.
● نتیجه:
طرح در مفهوم هستیشناختی، راز و حقیقت سویهٔ جداییناپذیر از جهان است و بهرغم همهٔ تلاش جهان، بر داستانگو شدن و دگرگونی طرح همچنان در ژرفای جهان و داستان به حیات خود ادامه میدهد و در مدرنترین آثار امروز نیز حضور دارد. داستان و طرح، جهان و معنا به یکدیگر وابستهاند. اگر معنا نباشد، جهان نیز نخواهد بود.
یوسف فخرایی
۱. Myster
۲. Truth
۳. Plot
۴. M. Heidegger
۵. Aristotle
۶. F.Nietzsche
۷. Descartes
۸. Story
۹. Descartes subjectivite
۱۰. Modernism
۱۱. Postmodernism
۱۲. Subject
۱۳. Ibsen
۱۴. Absurd
۱۵. Pilate
۱۶. Barabas
۱۷. C.Bremond
۱۸. بابک احمدی، ساختار و تأویل متن، چاپ سوم، مرکز، ۷۵، ج اول، ص ۱۶۷.
۱۹. کتاب مقدّس، چاپ انجمن کتاب مقدّس، چاپ دوم. ۱۹۸۷.
۲۰. St.Paul
۲۱. Dionysus
۲۲. Apolon
۲۳. Barthes
۲۴. بابک احمدی، ساختار و تاویل متن، چاپ سوم، مرکز، ۱۳۷۵، جلد دوم، ص۶۳۱.
۲۵. Oedipus
۲۶. Jocasta
۲۷. Caligula
۲۸. Cherea
۲۹. Antigone
۳۰. Anouith
۳۱. Hamlet
۳۲. Syavush
۳۳. Gilgamesh
۳۴. Grotesque
۳۵. Durrenmatt
۳۶. Ionosco
۳۷. Kafka
۳۸. F.Dostoevsky
۳۹. A.Camus
۴۰. J.Genet
۴۱. Eckett
۴۲. Sirens
۴۳. Odysseus
۴۴. آدورنو تئودورو و ماکس هورکهایمر، دیالکتیک روشنگری، چاپ اول، گام نو، ۸۴.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست