جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

از کودتا تا مناظره


از کودتا تا مناظره

به بهانه سالروز کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد

وقتی پیشنهاد دکتر محمود احمدی نژاد مبنی بر برگزاری مناظره تلویحا از سوی کاخ سفید پذیرفته شد ذهن همه ایرانیان و حتی افکار عمومی جهان بار دیگر به این نکته معطوف گردید که آیا می توان روزی را پیش بینی کرد که در آن تهران و واشنگتن روابط مسالمت آمیزی با یکدیگر بر قرار کنند؟! نزدیک شدن به ۲۸ مرداد ماه این فرصت را پدید آورد که بار دیگر روابط ایران و آمریکا را از روزنه ای منصفانه مورد نقد و بررسی قرار دهیم تا شاید بتوان پاسخی در خور شان به این پرسش داد.

شاید بهترین گزینه به عنوان شاخص در روابط ایران و آمریکا را می بایست در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ جستجو کرد. کودتایی که بر اثر آن نهضت آزادیخواهی در ایران با شکست مواجه گشت و تمام تلاش های مردم و روشنفکران برای تحقق آزادی ، حفظ منافع ملی ایران بر باد رفت . کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که رسما از سوی دستگاه اطلاعاتی آمریکا ( سیا ) هدایت می شد شاید اولین رویارویی جدی و علنی کاخ سفید با خواست و اراده مردم ایران بود . پس از آن نیز کاخ سفید طی حکومت محمد رضا پهلوی نشان داد که اساسا دل خوشی از مردم ایران ندارد .واشنگتن با حمایت های همه جانبه خویش از حکومت شاهنشاهی پهلوی دوم در ایران طی چند دهه پیش از انقلاب اسلامی به مهمترین مانع رشد و استقلال سیاسی و اقتصادی ایران بدل گشته بود. با این حال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این خصومت و عداوت که ریشه های آن را شاید بتوان در کینه قدرتمندان صهیونیستی ایالات متحده از فرهنگ شیعی دانست وارد فازتازه ای گشت.

تصرف لانه جاسوسی آمریکادر تهران آغاز و نقطه شروع وخامت روابط سیاسی ایران و آمریکا قلمداد می گردد.کاخ سفید به‌دنبال این حرکت ایران که عملاً یک اقدام قانونی برای حفظ منافع ملی محسوب می گشت به طور یک طرفه رابطه سیاسی با تهران را لغو کرد ، بسیاری از دارایی های ایران در بانک های آمریکایی ضبط شد بسیاری از قراردادهای تهران و واشنگتن که ایران وجوه آن را پرداخت کرده بود یک طرفه ملغی اعلام گشت و کاخ سفید به طور کامل تحریم اقتصادی گسترده ای را علیه ایران وضع نمود و جنگ رسانه ای عظیمی را علیه ایران به پاکرد.

با این حال گویا مقامات کاخ سفید همگی هم قسم شده بودند که در برابر خواست ملت ایران قرار گیرند از همین رو به تحریک صدام رئیس حزب بعث عراق پرداختند و این کشور را به جنگ علیه ایران سوق دادند . با آغاز جنگ فضیح ترین حمایت ها از سوی آمریکا و سایر همپیمانش به بغداد داده شد تا صدام بتواند ایران اسلامی را از پای در آورد . حتی کار به جایی رسیده بود که ایادی کاخ سفید تسلیحات نظامی خویش را برای جنگ با ایران به عراق کرایه می دادند! امری که نمونه آن در هیچ جنگی سابقه ندارد.

اما با بدتر شدن روابط طی زمان کار به برخورد نظامی در خلیج فارس در زمان جنگ ایران و عراق کشید و نیروی دریایی آمریکا رسما به کشتی‌های جنگی ایران موضع دفاعی ایران حمله کرد. و در آخر نیز کاخ سفید با انهدام هواپیمای مسافربری ایران ایر بر فراز آسمان خلیج فارس توسط ناو جنگی وینسنس آمریکا، میزان خصومت و کینه خویش را با زنان و کودکان ایرانی نشان داد و برگی ننگین در تاریخ اقدام بشری ثبت نمود.

طی چند ساله اخیر نیز شخص اوباما که با وعده تغییر مردم آمریکا را فریب داد دست گل جدیدی به آب داد و ایران را رسما تهدید به جنگ هسته ای کرد!

حال با نگاهی بر سایه بلند خصومت کاخ سفید علیه ایران که بر سر روابط تهران - واشنگتن قرار دارد پاسخ به پرسش اولیه امری ساده به نظر می رسد . کاخ سفید طی نیم قرن اخیر بزرگترین دشمن ملت ایران بوده است . آمریکا نشان داده است که اساسا با ایرانیان و فرهنگ شیعی آنان سر جدال و عداوت دارد.از سوی دیگر کاخ سفید با عملکرد چند سه دهه اخیر روشن ساخته است که ایران اسلامی را به عنوان یک خطر بالقوه برای خویش محسوب می کند به طوری که در اوت ۲۰۰۱، کمیته دائمی منتخب مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا در گزارشی به کنگره آمریکا ایران را یک «تهدید علیه امنیت ملی آمریکا» دانسته است .

البته پرواضح است که ترس کاخ سفید از ایران به دلیل تسلیحات نظامی ایران نیست چرا که همه می دانند بودجه نظامی ایران در برابر بودجه نظامی آمریکا قابل مقایسه نیست . با این حال این امر مشخص گردید که فرهنگ غرب که واشنگتن سردمدار آن می باشد هم اکنون از طلوع تجربه تازه ای از روش زندگی در ایران که ابتنا بر عقلانیت دینی دارد به واهمه افتاده است. از همین رو تمام تلاش خویش را تا جایی که امکان آن هست صرف متوقف ساختن ایران اسلامی می سازد .

شاید عده ای معتقد باشند که روزی آمریکا بابت تمامی اقدامات ننگینش علیه ملت ایران عذر خواهی کند و با پرداخت غرامت به ایران رسما درصدد ترمیم روابط تهران - واشنگتن باشد. اما به زعم راقم این سطور چنین فرضی محال تلقی می گردد چرا که در خلال این فرض اجتماع نقیضین وجود دارد .آمریکا و غرب اگر درصدد باشند تا ایران را به رسمیت بشناسند آن گاه باید به دنبال عواقب این کار یعنی به رسمیت شناختن فرهنگ شیعی باشند . امری که در تضاد ماهوی با تمامی آرمان ها

و ایده های فرهنگ اومانیستی لیبرال دموکراسی غربی است. تنها برای ذکر یک نمونه می توان به اقدامات دولت اصلاحات در خصوص پرونده هسته ای استناد کرد . در آن موقع اصلاح طلبان با این فرض که اگر ما گامی مسالمت آمیز برداریم غرب نیز یک گام به عقب می رود اقدام به تعلیق تمام برنامه های هسته ای ایران کردند . اما به خوبی مشخص شد که آمریکا اصلا به دنبال مسالمت با ایران نیست . لذا در خواست های بعدی مبنی بر حذف کتب ریاضی و فنی از رشته های دانشگاهی و حتی متوسطه ایران مطرح شد. بی شک اگر دولت اصلاحات مدتی دیگر به درازا می کشید کاخ سفید درخواست های دیگر از حذف زبان فارسی ، دین اسلام، قرآن مجید و... را نیز از فرهنگ ایرانی خواستار می شد.

با این حال باید دانست که حداقل تا زمانی که قدرت در دست گروه های کنونی موجود در آمریکاست تحقق آرزوی دیرین مصافحه دو رئیس جمهور ایران و آمریکا محقق نخواهد شد . آرزویی که نشات گرفته از ذات دین رحمانی اسلام و روحیه صلح طلب ایرانیان است .اما در پایان باید به این نکته اشاره کرد که طرح مباحثی مانند مناظره با توجه به تبحر شخص رئیس جمهور در این زمینه می تواند راهکار بسیارخوب و مطلوبی برای رسوا ساختن ماهیت جنگ طلب و ضد بشری کاخ سفید باشد.

محمد اسکندری