پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

رستاخیز ماده: مادّه ­ی فرهنگی و فرهنگ مادّی در باستان­شناسی



      رستاخیز  ماده: مادّه ­ی فرهنگی و فرهنگ مادّی در باستان­شناسی
مریم نعیمی

ماده می تواند فرهنگی یا طبیعی باشد. ماده می تواند بوی انسان بدهد و این بو را هزاران سال به امانت نگه دارد، مثلا ابزار، معماری، نقاشی، پیکره. هر چیزی که کنش انسانی، کارکرد و معنای آن را دگرگون کند ماده­ی فرهنگی است. چیزهایی که می سازیم، بازتاب باورهای ما از جهان است، چیزهای اطراف، فهم ما را از جهان تحت تاثیر قرار می دهد. گویی این تاثیر دوجانبه در دایره ای بی انتها اتفاق می افتد، حتی دقیق تر  بر یک

 

رستاخیز  مادَه[1]

ماده می تواند فرهنگی یا طبیعی باشد. ماده می تواند بوی انسان بدهد و این بو را هزاران سال به امانت نگه دارد، مثلا ابزار، معماری، نقاشی، پیکره. هر چیزی که کنش انسانی، کارکرد و معنای آن را دگرگون کند ماده­ی فرهنگی است. چیزهایی که می سازیم، بازتاب باورهای ما از جهان است، چیزهای اطراف، فهم ما را از جهان تحت تاثیر قرار می دهد. گویی این تاثیر دوجانبه در دایره ای بی انتها اتفاق می افتد، حتی دقیق تر  بر یک چرخ گردان. ماده ی فرهنگی معنا تولید می­کند و جهان های متفاوتی را شکل می دهد زیرا در بستری خاص و با واسطه­ ی انسان دارای مفهوم می­شود.

ما همگی در جهان مادّی زندگی می­کنیم، اما با سنتی فکری آموزش دیده ­ایم که غالبا اشیا و فرایندهای فیزیکی را تلخیص، انکار یا بافت زدایی می کند. از این رو"فرهنگ مادی" را  به مثابه یک رویکرد، روش شناسی، دیدگاه یا دانش به کار می بریم تا فهم مان را از این ماتریس کهن سالِ قصَه دار ارتقا دهیم. ظهور مصرف انبوه هم  زمان بود با ازدیاد اشیا و افزایش معناها، کنش ها و نیازهای مرتبط با اشیا و مواد فرهنگی. "فرهنگ مادی" تاریخ و فلسفه ی اشیاء است. فرهنگ مادّی، مادیت تاریخ است. مادّیت گذشته ­ی انسانی است. ماتریسی است که انسان را در بر می­ گرفته است و اکنون نیز در بر می­گیرد. فرهنگ مادی، آوار فرهنگ است، تلنبار شده، راز آلود و خوانش پذیر. فرهنگ مادی، کلیت معنادار مواد فرهنگی است.

مطالعه­ ی "فرهنگ مادی" تلاشی است برای فهم این که چگونه مواد فرهنگی، فعالانه ادراک و فهم انسان را از جهانی که با آن در جدال است، شکل می­دهند، بر آن تاثیر می­گذارند و آن را دگرگون می­سازند. کار باستان شناس با ماده ­ی فرهنگی موضوعیت پیدا می­کند. مطالعه­ی ماده ­ی فرهنگی نباید منحصر به خصوصیات ظاهری ماده باشد، بلکه باید متوجه کنش متقابل میان افراد و چیزها باشد.

 پیدایش،  برزخ، رستاخیز

پیدایش: شیء یا معماری برای یک یا چند کارکرد تولید می­شود. ذهنیات انسان­ها و بافت تولید، معنا را به ماده حمل می­کند. یان هادر باستان شناس فرافرایندگرا مواد فرهنگی را به پنج دسته تقسیم می­کند: سه شکل ساده(شاخص­ها، علامت­ها، شمایل­ها) و دو شکل پیچیده (نمادها و استعاره­ها). هر چه قدر کارکرد- معنا/ها مستقیم­تر باشند و از ماده ی طبیعی کمتر فاصله گرفته باشند، ساده تر و روزمره تر هستند. اما هر قدر که دگرگونی در ماده­ی فرهنگی ( در نسبت با بافت یافت شدنشان و نیز کمیت و کیفیت پرداختشان) بیشتر باشد و رد ذهنیات انسان در آن پر رنگ تر باشد، ماده­ ی فرهنگی، استعاری تر و نمادین تر می شود.

برزخ:  ماده­ی فرهنگی در بسیاری مواقع مرگ مطلق ندارد. اشیا و معماری ترک می­شوند اما به ندرت به همان زودی می­میرند. از هزارها سال پیش تا کنون ماده­ی فرهنگی پس از دور ریختن یا ترک شدن دوباره بازیافت و به کار برده می­شود. (گاهی همان سازنده­ها و گاهی غریبه هایی از زمان ها و مکان های دیگر). ماده­ ی فرهنگی اغلب در معرض دگردیسی کارکردی/ معنایی است.

رستاخیز: باستان شناس اما اسرافیل است که در صور خود می دمد تا جهان مرده­ی­ صامت اشیا برخیزد. کلنگ و قلم باستان شناس به دنبال سرگذشت ماده ­ی­ فرهنگی است، چرا که می­ شود به این جهان گوش داد و قصّه­ی انسان را از آن سراغ گرفت.

دوگانه­ ی بهشت/ دوزخ

اسرافیل، فرشته ­ی لحظه­ ی رستاخیز است.  یگانه وظیفه ­ی محتومش دمیدن در صور است و بیدار کردن جهان مرده. برای دهه­ ها باستان­شناس نیز پس از دمیدن در صورش و کاویدن، جهان مرده­ی صامت اشیا را نیمه جان در صحرای اکنون رها می­کرد. اشیای نیمه ­جان در موزه­ها، گنجینه­ ها، مجموعه­ های خصوصی و پایگاه ­های نگه داری از اشیای باستانی تلنبار شده­اند/ بودند. معنا، به اشیا جان می­دهد. باستان­شناس، مسئول شناخت، معنادهی، کارکردیابی و بازتعریف فرهنگ مادی نبود/نیست. و این بی­تفاوتی و شک نکردن به وظیفه­ی تاریخی اسرافیل گونه، گرگ­ هایی را در محشر معاصر به جان فرهنگ مادی انداخت. این به این معنی نیست که مدعی معنا یا معناهایی مطلقا مطابق با حقیقت تاریخی رخداده باشیم، که این گرگ­ها آن را پاره پاره کرده اند یا می­کنند؛ اما سوء معنا­دهی­ هایی که هیتلر، صدام حسین و محمدرضا پهلوی از فرهنگ مادی کردند، جهان برخواسته­ ی اشیا را به همراه باقی جهان به سوی جهنم می­برد. از همین دست است، برخورد اقتدار مآبانه­ ی چین مائوئیستی با "سنت و گذشته­ ی ارتجاعی" و یا طالبان افغانستان با  مادیت کفر. حذف صورت مسئله و تزریق آمنسیا[2] به شهروندان اتوپیای نوظهور، بی­شک جهنم اشیا که نه، جهنم انسان و امکان فهم و مداقه­ی درگذشته است.

...و بهشت، آزادی پرسش و به چالش کشیدن فهم باستان­شناسانه، روش­ها و نظریه­ها، مجراها، مطالبات از بالایی، جمود علمی و هر نوع اقتدار اجرایی، آکادمیک، علمی، شخصی و سیاسی است که امکان تفسیر فرهنگ مادی را سلب یا آن را محدود و یا مسموم می­کند.

 

مطالعه ­ی بیشتر

Davidson Prown, Jules

 Mind in Matter: An Introduction to Material Culture Theory and Method, Winterhur Portfolio, Vol. 17, No.1.  Spring, 1982, pp. 1-19

 

 Hodder, Ian

 Symbols in Action, Cambridge University Press, 1982

 

Meskell, Lynn

Negative Heritage and Past Mastering in Archaeology, Anthropological Quarterly, Vol. 75, No. 3. (Summer, 2002), pp. 557-574

 

[1] . این نوشته، ارجاع درون متنی ندارد چرا که مشتاقانه و امیدوار برای انتشار در روزنامه ­ی نشاط که هرگز منتشرنشد، نوشته شده بود؛ بنابراین، مشمول اقتضائات انتشار در روزنامه می­شود.

[2] . فراموشی جمعی

ویژه‌نامه‌ی «هشتمین سالگرد انسان‌شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139

ویژه‌نامه‌ی نوروز 1393
http://www.anthropology.ir/node/22280