شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
امام صادق ع و اندیشه های صوفیان
ازجمله تفکراتی که در زمان امام صادق(ع) پیدا شد و کمکم شکلگرفت، جریان خطرناک و انحرافی صوفیگری بود، که با ظاهریفریبنده دستبه عوام فریبی و گمراه کردن مردم زد. محقق اردبیلی درباره پیدایش صوفیه مینویسد: به نقل از شیعه وسنی، اولین کسی را که صوفی نامیدند «ابوهاشم کوفی» بود، چوناو مانند رهبانان جامههای پشمینه درشت میپوشید. آن ملعون مثلنصاری قائل به حلول و اتحاد بود. (۱) و در کتاب اصول الدیاناتآمده است که او در ظاهر اموی و جبری بود و در باطن ملحد ودهری. هدف او نابودی دین اسلام بود. از ائمه معصومین علیهمالسلام چند حدیث در طعن او وارد شده است. پیروان او را چون صوف«لباس پشمی» میپوشیدند، صوفیه گفتهاند. (۲) شاید منظور محقق اردبیلی این است که اولین کسی که در اسلام«صوفی» نامیده شد، ابوهاشم کوفی بود و الا به گفته سیدجزایری(ره) این کلمه نخستبرگروهی از حکمای کج اندیش و منحرفاطلاق میشد، سپس برگروهی از زنادقه و بیدینان هندو و براهمهاستعمال شد و پس از اسلام برگروهی از کژاندیشان مثل حسن بصری،سفیان ثوری و ابوهاشم کوفی و همقطارانشان که از نظر فکر واندیشه در مقابل اهلبیت عصمت و طهارت فرار گرفته بودند، اطلاقشد. امام صادق(ع) در برابر انحراف فرهنگی صوفیه موضع گرفت و نخستبه هدایت و راهنمایی رهبران آنها پرداخت. اما چون آنان برعقایدانحرافی خود اصرار میورزیدند. حضرت به ناچار وارد مرحلهشدیدتری شد و دستبه افشاگری چهرههای خبیث آنها زد. سفیان ثوری و گروهی از زاهد نمایان نزد امام صادق(ع) آمدند واز لباس امام اشکال گرفتند. سفیان به آن حضرت گفت: «ان هذا لیس من لباسک»; راستی که این جامه شما نیست. امامصادق(ع) فرمود: بشنو و به دل سپار آنچه را به تو میگویم که خیردنیا و آخرت همین است; اگر بر سنت و حق بمیری و بر عقیده بدعتوناحق نمیری، من به تو خبر میدهم که رسول خدا(ص) در دوران تنگیوسختی بود، و هرگاه دنیا اقبال کند سزاوارترین افراد برایاستفاده از نعمتها نیکانند نه بدکاران، مومنانند نه منافقان،مسلمانانند نه کفار. ای ثوری! چرا انکار کردی و ناروا شمردی؟من با این وضعی که میبینی از روزی که خردمند شدم، شامی بر مننگذشته است که در مالم حقی باشد که خدا به من فرموده باشد آنرا در مصرفی برسانم; جز آن که بدان مصرفش رساندم. (۳)
برخی زهد فروشان از پاسخ آن حضرت به سفیان پندگرفته، گفتند: راستی این رفیق ما از سخن شما آزرده شد، زبانش بند آمد و دلیلیبه نظرش نیامد.حضرت به آنها فرمود: شما دلیلهای خود رابیاورید. آنها گفتند: دلیل ما از قرآن است. امام صادق(ع)فرمود: آن را حاضر کنید که از هر چیزی به پیروی و عمل سزاوارتراست. گفتند: خدای تبارک و تعالی در مقام توصیف یاران پیامبر(ص)فرمود: دیگران را برخود مقدم میدارند، گرچه نیازمند باشند. هرکه از بخل نفس خود محفوظ بماند جزو رستگاران است. (۴) نیز خداوند فرمود: غذای خود را با این که به آن علاقه و نیازدارند، به مسکین و یتیم و اسیر میدهند. (۵) ما به همین دو آیهاکتفا میکنیم. مردی از حاضران مجلس به آنان گفت: ما شما را ندیدهایم که ازخوراک خوب دوری کنید. با این حال به مردم فرمان میدهید که ازمال خود دستبکشند تا شما از آن بهرهمند شوید!
امام صادق(ع) فرمود: آن چه سودی ندارد، وانهید. آیا ناسخ ومنسوخ و محکم و متشابه قرآن را میدانید؟ هرکه گمراه شده، ازاینجا گمراه شده و هرکه از این امت هلاک شده، از این راه هلاکشده است. در پاسخ گفتند: بعضی را نمیدانیم و همه آن رامیدانیم. آن حضرت فرمود: به خاطر این نادانی است که گرفتارشدید. احادیث رسول خدا(ص) نیز چنین هستند. (ناسخ و منسوخ ومحکم و متشابه دارند.) اما انفاقی که در آیه فوق آمده است،برای مسلمانان آن عصر مباح بود، آنان به خاطر آن پاداشمیبردند. ولی آن چه که آنها عمل میکردند، به امر خدا نسخ شدهاست، تا مایه زیان مسلمانانی که افراد ناتوان، کودک و پیران ازکار افتاده و سالخورده در خانواده خود دارند که گرسنگی رانمیتوانند تحمل کنند، نشود. بدین خاطر رسول خدا(ص) فرمود: اگرکسی میخواهد مقداری خرما یا پنج قرص نان یا چند دینار یا چنددرهم را به مصرف خیر برساند بهتر این است که آنها را به مصرفپدر و مادر خود برساند و در درجه دوم برای خود و عیالش صرف کندو در درجه سوم به خویشاوندان وبرادران مومنش و در درجه چهارمبه هسمایههای مستمندش و در درجه پنجم درراه خدا و جهاد که اجرشاز همه کمتر است، به مصرف برساند. پیامبر(ص) درباره مردی از انصار که هنگام مرگش پنجیا شش بندهخود را آزاد کرد و چیزی برای فرزندان خردسالش باقی نگذاشت،فرمود: اگر این کار او را به من اعلام کرده بودید، نمیگذاشتم درگورستان مسلمانان به خاک سپارید. چند کودک خردسال باقی گذاشتهاست تا از مردم گدایی کنند! قرآن در رد گفته شما میفرماید: آن کسانی که چون انفاق میکنند،اسراف نمیکنند و بخل نمیورزند. عدالت میان این دو باید رعایتشود. (۶) آیا نمیبینید که خداوند کاری را که شما بدان دعوت میکنید،نکوهش کرده است: خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد. (۷) خداوند مردم را از اسراف نهی کرده و به حد وسط فرمان داده است.مسلمان نباید هرچه دارد به دیگران بدهد و پس از آن از خدا روزیخواهد، چون دعایش به اجابت نمیرسد. پیامبر(ص) فرمود: دعای چنددسته از امتم به اجابت نمیرسد: مردی که به پدر و مادرش نفرینمیکند... و مردی که خداوند به او مال بسیاری میدهد و او همه راانفاق میکند; سپس به درگاه خداوند دعا میکند که پروردگارا، بهمن روزی بده. خدا میفرماید: آیا روزی فراوان به تو ندادم؟! چرامیانه روی نکردی؟ چرا اسراف کردی...؟ سپس خدا به پیامبرش آموختکه چگونه انفاق کند. پیامبر(ص) یک «اوقیه طلا» داشت ونمیخواست که آن را یک شب در نزد خود نگه دارد. بدین خاطر همهآن را صدقه داد. بامدادان سائلی نزد او آمد و آن حضرت چیزینداشت که به او بدهد. سائل او را سرزنش کرد و آن حضرت غمناکشد. خدا به پیامبرش فرمود: دستخود را مبند و بیش از حد نیزدستخود را مگشای که مورد سرزنش قرار میگیری و از کارفرومانی. (۸) بسا که مردمی از تو چیزی بخواهند و تو را معذور ندارند و اگرهرچه داری به دیگران بدهی به زیان مالی دچار شوی. اینها احادیثرسول خدا(ص) است که قرآن را تصدیق دارند و قرآن را هم همه اهلآن که مومنند، درست دانند... ای جماعت! نمیدانم امروز آنچه رابرای شما شرح دادم در شما اثر کرد یا... اگر همه مردم آن طور که شما میخواهید زاهد باشند و نیازی بهمتاع دیگران نداشته باشند پس کفارههای قسم و نذر و صدقههایزکات واجب شتر، گوسفند، گاو، طلا، نقره، خرما، کشمش و دیگرچیزها به چه کسی داده شود؟ چه بد است این عقیده که شما بدان گراییدهاید و مردم را بدانمیکشانید! سلیمان بن داود(ع) از خدا ملکی خواست که احدی را پس از وینشاید، و خدا آن را به وی داد. او حق میگفت و به حق کار میکرد.ما نیافتیم که خدا آن را بر وی نکوهش کند و نه یک مومنی را.داود(ع) پیش از وی سلطنت محکمی داشت. یوسف پیامبر(ع) به پادشاهمصر گفت: مرا کارگزار همه خزائن کن; زیرا من نگهدار و داناهستم. کارش بدان جا کشید که اداره کشور مصر را به دست گرفت ووسعتحکومتش تا یمن رسید...او نیز حق میگفت و به حق کار میکردو ندیدیم احدی را که بر او عیب گیرد. ذوالقرنین بندهای بود کهخدا را دوست داشت و خدا هم دوستش داشت و وسایل برایش فراهم کردو شرق و غرب را در زیر نگینش آورد و حق گفت و حق کار کرد وندیدیم کسی این را بر او عیب گیرد. ای جماعت! به همان امر ونهی خدا اکتفا کنید و رها کنید آنچه را برشما اشتباه شدهاست... علم را به عالم واگذارید تا اجر ببرید و معذور باشید...و در طلب علم ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن باشید. نادانیرا به اهلش وانهید، زیرا اهل نادانی بسیارند و اهل دانشکم. (۹)
● سفیان ثوری
در انوار نعمانیه آمده است: صوفیان نزد امام صادق(ع) آمدند.سفیان ثوری لباسی پشمینه و زبر به تن کرده و امام لباس نازکیبه تن کرده بود. سفیان به امام گفت: به درستی که امیرمومنانهمیشه لباسهای درشتی به تن میکرد. چرا در این روش به او اقتدانمیکنی؟! امام صادق(ع) پاسخ داد: امیرمومنان در زمان تنگدستیمسلمانان زندگی میکرد. این گشایش که امروز در بین مسلمانان بهوجود آمده، در آن روز نبوده است. ما قومی هستیم که اگر خدا برماگشایش داد، برخود گشایش میدهیم و هرگاه برما تنگی گیرد،برخودمان چنان کنیم. خداوند دنیا را برای مؤمن آفریده است، نهبرای کافر; زیرا او ارزشی نزد خداوند ندارد. اگر امیرمومنانعلی(ع) در این زمان به سر میبرد هرگز آن لباسهایی که در آنروزگار میپوشید را به تن نمیکرد، تا نگویند او ریاکاری میکند ولباس شهرت میپوشد. امیرمومنان امام و والی مسلمانان بود و بروالی مسلمانان سزاوار نیست که از نظر زندگی و معاش بالاتر ازفقرا باشد. حضرت علی(ع) در جواب کسانی که به وی گفتند: تو شبرا گرسنه میمانی در حالی که ملک و خلافت از آن تو است; فرمود: بیم آن دارم که سیر شوم در حالی که در «یمامه» یک نفر باشکمگرسنه شب را سپری کرده باشد.
من والی نیستم. خلافت از ما غصب گردیده است. اگر والی بودم، دراین جهتبه آن حضرت اقتدا میکردم.
امام صادق(ع) به سفیان ثوری فرمود: نزدیک من بیا! او پیش حضرتآمد. حضرت پیراهن پشمی و زبر سفیان را کنار زد و پیراهنابریشمی را که سفیان در زیر لباسهای خود به تن کرده بود، به اونشان داد و آن گاه فرمود: سفیان! نگاه کن که در زیر اینپیراهنهای نازک که به تن دارم، چه میبینی؟ سفیان با تعجب دیدکه آن حضرت پیراهن پشمی زبری در زیر لباسهای خود به تن کردهاست.
امام فرمود: سفیان! این لباس زیرین را برای خدا به تن کردهام وپیراهن دیگر را جهت اظهار نعمت پروردگار پوشیدهام. (۱۰)
در این گفت وگو به نکات فراوان و قابل توجهی میتوان دستیافت.امام صادق(ع) با این که میدانست. وی فردی ریاکار و منحرف استاما در وهله اول، خواست تا با دلیل و برهان او را خلع سلاحنماید و سپس او را رسوا گرداند. امام صادق(ع) با نشان دادنلباس ابریشمی سفیان، به دیگران فهماند که لباسهای پشمینه اوبرای فریب عوام است، نه برای خدا.
دومین گامی که امام صادق(ع) جهت افشای چهره این گروهک منحرفبرداشت، رسوا کردن پایه گذاران آن بود. از این رو میبینیم وقتیکه از آن حضرت درباره ابوهاشم کوفی سؤال میشود، در جوابمیفرماید: او فردی بسیار فاسد العقیده است. وی همان کسی است کهمذهبی را به نام صوفیه پایه گذاری و تاسیس کرد و آن را راهفراری برای عقیده خبیث و فاسد خودش قرار داد. (۱۱)
سومین گام امام صادق(ع) در مقابله با گروه منحرف صوفیه، هشدارامام به مسلمانان بود که فریب آنها را نخورند و تحت تاثیرافکارشان قرار نگیرند. آن حضرت در جواب فردی که از وی دربارهصوفیها سؤال کرده بود، فرمود: آنها دشمنان ما هستند. هرکس بهآنان میل پیدا کند جزو آنهاست و همراهشان محشور خواهد شد. زوداست گروهی که مدعی محبت ما میباشند از آنان پیروی کنند... هان! اگر کسی به سوی این گروه میل پیدا بکند از ما نخواهد بود و مااز او بیزار هستیم و هرکه آنها را انکار کند همانند کسی است کهبه جنگ با کفار و منافقین پرداخته است. (۱۲)
● راهزنان امت اسلامی
عقاید فاسد و برخورد ریاکارانه و منافقانه صوفیه آن چنانخطرناک بود که پس از گذشتیک قرن از پیدایش این گروه انحرافی،امام حسن عسکری(ع) با نقل حدیث از امام صادق(ع) دستبه یکروشنگری جدید علیه این گروه زد. امام حسن عسکری(ع) در پایاناین روشنگری میفرماید: امام صادق(ع) به ابوهاشم جعفری فرمود:ای ابوهاشم! زود باشد که زمانی فرا رسد که مردم خندان باشندودلهایشان سیاه و تیره، سنت در میان آنها بدعتبه حساب آید وبدعت در میان آنها سنت، مؤمن در میان آنها خوار و بیمقدار باشدو فاسق عزیز و صاحب اعتبار، امیران آنها نادان و ستمکار باشند،و عالمانشان راهی دربار ظالمان، توانگران آنها توشه فقیران ودرویشان را بدزدند، کوچتکترهای آنها بر بزرگان پیشی گیرند،هرنادانی نزد آنها مرد آگاهی باشد، هر حلیتگری درویش باشد،مردم افراد نیک رای را از افراد فاسد العقیده تمییز ندهند،میش را از گرگان خونخوار تشخیص ندهند، علمای آنها بر روی زمینبدترین خلق خدا هستند. زیرا میل به فلسفه و تصوف میکنند. بهخدا قسم! آنها از حق برگشتهاند و میل به باطل پیدا کردهاند، دردوستی با مخالفان ما بسیار مبالغه کنند و در گمراه کردن شیعیانو دوستان ما تلاش فراوان کنند. پس اگر بر منصبی دستیابند ازرشوهها سیر نگردند... آگاه باشید که آنها «راهزنان ایمان»هستند و دعوت کنندگان به کیش ملحدان. پس هرکس آنها را دریابدباید از آنها حذر کند و دین و ایمان خود را حفظ کند.
ای ابوهاشم! این چیزی است که پدرم از پدرانش، از جعفربنمحمدصادق علیهم السلام برای من نقل کرده است... (۱۳)
پینوشتها:
۱- حدیقه الشیعه، ص ۵۶۰.
۲- ذرایع البیان، ج ۲، ص ۳۲، به نقل از منهاج البراعه، ج ۱، ص۱۷۶.
۳- تحف العقول، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، ص۳۶۳.
۴- حشر، آیه۹.
۵- انسان، آیه۹.
۶- فرقان، آیه۶۷.
۷- انعام، آیه ۱۴۱.
۸- اسرا، آیه ۳۱.
۹- تحف العقول، ص۳۶۳.
۱۰- ذرایع البیان، ج ۲، ص ۴۸.
۱۱- حدیقه الشیعه، ص ۵۶۴.
۱۲- ذرایع البیان، ج ۲، ص ۴۱.
۱۳- حدیقه الشیعه، ص ۶۵۲.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست