سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

طنز حربه ای علیه ابتذال


طنز حربه ای علیه ابتذال

« بصیرت شاملو در شناخت ابتذال بود در هر شكل آن و رسوا كردن صورت های گوناگون ابتذال در منظر همگان در این رفتار او خیلی شبیه به صادق هدایت است هدایت برای این كار شم غریزی داشت و شاملو شامه ای تیز كه ابتذال را از دورترین فاصله در می یافت و به كراهت روی از آن می تافت اما از افشای آن ساز و كار ناانسانی دمی نمی آسود

« بصیرت شاملو در شناخت ابتذال بود؛ در هر شكل آن و رسوا كردن صورت های گوناگون ابتذال در منظر همگان. در این رفتار او خیلی شبیه به صادق هدایت است. هدایت برای این كار شم غریزی داشت و شاملو شامه ای تیز كه ابتذال را از دورترین فاصله در می یافت و به كراهت روی از آن می تافت؛ اما از افشای آن ساز و كار ناانسانی دمی نمی آسود. این واكنش به سرشت این دو عزیز بر می گردد و جانمایه ای فطری می خواهد . به یاری دانش و تجربه و این قضایا میسر نمی شود؛ وگرنه چرا چاره ای نمی دانند این همه آدمیان گمنام یا بزرگان نامبردار كه تا گلو در ابتذال فردی و بر فضای یاوه غوطه ورند و به زبان از هر پلشتی تبرا می جویند؟

در نوشته ای به تفصیل از «هرم ابتذال» یاد كرده ام كه هر كس با صعود از قاعده آن به سوی راس ، بامداد شناختی یكه از دانش و تجربه فراهم كرده روابط ابتذال در مدارج پایین تر را می شناسد و ارتباطات میانمایه و سبكسار را با گذر آگاهانه از آن به تدریج در می یابد. مثال زده بودم از سنایی كه با صعود از قاعده آن به سوی راس، با مدد شناختی كه از دانش و تجربه فراهم كرده روابط ابتذال در مدارج پایین تر را می‌شناسد و ارتباطات میانمایه و سبكسار را با گذر آگاهانه از آن به تدریج در می یابد . مثال زده بودم از سنایی كه با صعود از قاعده هرم اجتماعی تا رأس آن ارتباطات حقیر عصرش را هیچ در هیچ یافت و به مدد عرفانی پویا از بالا كل این فضا را شوخ چشمانه داوری كرد. اما حالا كه دوباره به موضوع ابتذال دامن گستر می‌اندیشم آن را به كوه یخ بیشتر شبیه می بینم كه مردمان فقط جزئی از آن را مشاهده می‌كنند و نوعی شهود خلاق می‌تواند نه دهم پنهان آن را هم ببیند. ما به عنوان نویسنده یا فرد آگاه در كجای این كوه و دریای پیرامونش قرار داریم؟ شك نیست كه بیرون از آن نیستیم؛ چون ناگزیر محصور در فضای زیستبوم خودیم اما می‌توانیم به موقعیت خودآگاه و از آن بر حذر باشیم. این پرهیز از ابتذال نخست با شناسایی فضا سپس در روند درگیر شدن با آن شكل می گیرد . هنرمندانی چون هدایت و شاملو، تنها به یك نوع ابتذال شناخته و عادت شده اشراف ندارند؛ از همان نهست با شرشتی عصیانگر، بعد با تجربه اجتماعی متد و تاملات رنج آمیز لایه های آشكار و پنهان وضعیت یاوه شده موجود را كشف می كنند كه دیگران یا نمی بینند یا نمی خواهند آن را ببینند؛ چون منافع آن ها و مصالح تحمیل شده بر آن ها چنین بینشی را ایجاب نمی كند. كار نویسنده از یك زاوره كشف مداوم انواع میانمایگی و دوری جستن از آن و زنهار دادن دیگران از آن است .ابتذال سویه ها و ژرفای گوناگون دارد. هنجار تحمیلی فریبكار یك ابتذال است . بی عدالتی وهن آمیز و خودكامگی ركن ابتذال است . اقتدار كور و سلطه بر ذهن مردمان سرچشمه ابتذال است. جاه طلبی و خودپرستی و انكار و حذف دیگران بستر ابتدال است. توهم یكه بودن و تصور سروری و انواع تبعیض های نژادی و جنسی و فرهنگی و تعینات قشری گسترده ای دیگر از ابتذال است. مهمترین خطر ابتذال در این است كه بپنداریم خود از ابتذال مصون مانده ایم در حالی كه در فضای ناهنجار ابتذالات گوناگون ناگزیر از بودن و ماندن شده ایم. گریز چاره كار نیست. شاملو از ابتذال نگریخت رویارو با آن پنجه در افكنده نه با آن توهم كه می تواند كوه ابتذال را بركاند؛ بلكه با انكار ارزش های آن و طرح موقعیت نابسامان تاریخی برای دیگران و سودای نابودی آن را آرزویی برای خود و امیدی برای دگران كردن این كاری است كه كامو و كافكا خیام و كالوینو و چخوف هم كرده اند و هر نویسنده آزاده ای در درازای تاریخ به ازای مبارزه اش با ابتذال دامنگستر و سفاهت تاریخی و درگیری عصیانگرانه با شرابط موهنی كه انسان را از انسانیتش عاری می كند اعتبار اجتماعی یافته است این چراغ كه در روشنای آن رندانه فضای غیر انسانی را بشناسیم و باآن بستیزیم از زمان رودكی و بیهقی در خانه ما ایران روشن بوده است و تا یك نفر هست كه تن به سلطه هیولای كمین كرده در هر منظر كه شاملو مبتذلش می نامید نمی سپارد همچنان روشن خواهد ماند. من كمتر هنرمند بزرگی دیده ام كه شادخو و طنزاندیش و تندزبان نباشد انگار آدم های عبوس یك چیزی شان می شود كه یكی از آن چیزها استبداد رای است . یا پنهان كردن عیب و علتی یا نفرت از دیگران و مقایسه خودخواهانه خود با این و آن و یا توهم غریبی كه شخص از مقام فضلایی اش دارد و نمی تواند در جمع مثل آدم راحت و طبیعی باشد. هنرمندان بزرگ از مرزبندی‌های حقیر از چارچوب های رسمی از بسته بندی های مطمئنی كه فقط ارواح كوچك را محافظت می كند فراتر می روند وبر فراز قراردادهای یك عصر به هنجار دیگر و اخلاقی فراتر می رسند كه قادرند فقط خود را در میانه نبینند با دیگران یكی چون آنان باشند در میان گریه چون مولوی و حافظ خندان باشند مگر نه اینكه طنز سیاه واكنش انفجاری عالمی از رنج و اندوه است؟

طنز در شعر بامداد

شاملو یك عصیانگر تمام عیار بود در زندگی در كارو در آفاقی كه شعرش در آن شكل می گرفت یك بار به من گفت هنرمندی كه عصیانگر نباشد مفت نمی الرزد هنر ذات عسیان و گوهر اعتراض است او نخست علیه شعر قالبی رایج عصر خود عصیان كرد . علیه غزل و وزن و قافیه و بعد علیه منظوم اندیشی.

در آهن ها و احساس (۱۳۲۹) خطاب به حمیدی شیرازی كه خود را خدای شاعران نامیده بود عتاب می كند و خطابش با تمام كهن سرایان مدعی است.

گوری ز شعر خویش

كندن خواهم

وین مسخره خدا را

با سر درون آن

فكندن خواهم

و ریخت خواهمش به سر

خاكستر سیاه فراموشی

بگذار شعر ما و تو

باشد

تصویر كار چهره پایان پذیرها:

تصویر كار سرخی لبهای دختران بصویر كار سرخی زخم برادران و نیز شعر من

یك بار لااقل

تصویر كار واعقی چهره شما

دلقكان

دریوزگان

شاعران...


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید