پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

دو کتاب درباره نخستین سفیر روسیه در ایران


دو کتاب درباره نخستین سفیر روسیه در ایران

کتاب ۱۳۲ صفحه ای «گریبایدف, شاعر سیاست پیشه» به بررسی سوابق ادبی و نویسندگی وی پرداخته است اما اجباراً به سوابق سیاسی وی نیز اشاره کرده است

گریبایدف نویسنده و دیپلمات شهیر روسیه از نویسندگان پیشرو آن کشور زمانی که برای نظارت اجرای عهدنامه ترکمانچای به ایران سفر کرده بود آنچنان به مردم ایران سخت گرفت و توهین کرد که سرانجام جانش را در این راه از دست داد و توسط مردم خشمگین کشته شد.

● گریبایدف، شاعر سیاست پیشه

کتاب ۱۳۲ صفحه ای «گریبایدف، شاعر سیاست پیشه» به بررسی سوابق ادبی و نویسندگی وی پرداخته است اما اجباراً به سوابق سیاسی وی نیز اشاره کرده است. گریبایدف همزمان با آشنایی دوباره با جامعه مسکو که حماقت ها و تعصبات رایج در آن به روشنی در مصیبت عقل شکل می گرفت، توانست از پدیده های ادبی که در ایام غیبتش رخ داده بود کسب اطلاع کند. البته تا اندازه ای از طریق نشریات ادبی که در تفلیس به دستش می رسید، در جریان امور قرار داشت و به خاطر گفت وگو با کیوچلبکر از آخرین تحولات اروپا باخبر بود.

گریبایدف زمستان ۱۸۲۴-۱۸۲۳ را در خانه بگیچف در مسکو به آخر رسانید. شاید زندگی با مادرش را به خاطر نگرانی های مالی و عدم علاقه اش به فعالیت های ادبی شاق و تحمل ناپذیر می دانست. شاید هم می خواست مستقل و آزاد باشد. بگیچف وضع مالی خوبی داشت و بی ریا، ستایشگر دوست خود بود که با نقل خاطرات سفرهایش به شب های طولانی زمستانی آنان روح می بخشید. بگیچف در رابطه با گریبایدف می نویسد؛ «بسیار فاضل و بامعلومات بود و فوق العاده سرزنده. نسبت به هر چیزی اشتیاق نشان می داد.

معمولاً برنامه هایش را برای من تعریف می کرد. بعضی اوقات به شرح دربار ایران می پرداخت و از رفتار و رسوم عجیب و غریب آنها حرف می زد و از مراسم رسمی باشکوهشان.»

گریبایدف در مدت اقامت نزد بگیچف در مسکو سرگرم آخرین ویرایش نمایشنامه خود بود. در ژانویه ۱۸۲۴ شعر او به نام «داوید» در کنار اشعار پوشکین و «اودویوفسکی» در «منه موسینا» جنگ ادبی متعلق به کیوچلبکر به چاپ رسید. داوید به شکل سنجیده ای به روال زبان مهجور و قدیم سروده شده بود که برگرفته از تداوم دلمشغولی او نسبت به تورات بود.

گریبایدف که خواهرزاده مارشال پاسکویچ بود، در جنگ های روس و ایران به همراهی دایی خود به سمت منشی گری و مترجمی زبان های خارجی آمده بود، ولی خیلی جوان و کم تجربه و مغرور بود و از سیاست داخلی و خارجی ایران به طوری که باید و شاید اطلاعی نداشت، لذا اصلاً به حقیقت مطلب پی نبرد و بیهوده و بی موقع داخل یک کشمکش شد که هیچ صلاح نبود. کتاب شرح ماجرای قتل وی را چنین توضیح می دهد؛ مرحوم میرزا مسیح استرآبادی وقتی که پی برد تلاش دولت ایران برای بازگرداندن این زن ها به جایی نرسیده است، با صدور فتوایی از مردم مسلمان ایران خواست که دو زن مسلمان را از دست کافران نجات دهند.

مردم به طرف سفارت روسیه رفتند. میرزا مسیح به وزیر مختار روس پیغام فرستاد که زن ها را مسترد دارد، ولی محرکین مخفی آتش را دامن زدند و جمعی متعصب دور سفارت فرستادند و خواستند زن ها را به زور بکشند. ژنرال گریبایدف جوانی ۳۳ساله و خواهرزاده مارشال گراف پاسکویچ فاتح قفقازیه و آذربایجان و نماینده مختار امپراتور اعظم کل ممالک روسیه بود و خود را محق به انجام دادن هر نوع کاری می دانست، از این رو امر داد که مردم را به قوه جبریه از سفارت دور کنند.

مردم به سفارت روس در همین نقطه که امروز به باغ ایلچی است هجوم بردند. مورخان دوره قاجاریه می نویسند عده مهاجمان ۱۰۰ هزار نفر و عده محصورشدگان در سفارت ۳۸ نفر به علاوه آقا یعقوب ارمنی و دو نفر زن های آصف الدوله بوده اند.

همین که گریبایدف وضعیت را خطرناک دید، آقا یعقوب را با دو نفر زن از سفارت بیرون کرد که آتش فتنه بخوابد. مردم آقا یعقوب را قطعه قطعه کردند و زن ها را به منزل آقا میرزا مسیح بردند. ولی بر جرات و جسارتشان افزودند، از اطراف دیوار سفارت در میان شلیک تفنگ که از بام سفارت می شد، بالا رفتند و هر که به دست شان آمد کشتند و گریبایدف نویسنده و شاعر نامدار در این گیرودار مقتول شد. از اعضا و مستخدمان سفارت ۳۸ نفر و از مهاجمان ۸۰ نفر در آن روز به قتل رسیدند. مالسوف نایب اول سفارت روس که خود را در گوشه ای پنهان کرده، جان به سلامت برده بود، به روسیه رفت و دولت روس را از سختگیری های بی موقع گریبایدف و طرز رفتار او و تحریکات خارجی که در این قضیه شده بود آگاه کرد.

● دیپلماسی و قتل در تهران

الکساندر پوشکین در بهار سال ۱۸۲۹ به عزم دیدار با برادرش که در خط مخاصمه روس و عثمانی خدمت می کرد، در حال سفر به قفقاز بود. او به هنگام عبور از کوهستان های منطقه با منظره ای غیرعادی روبه رو شد. دو گاو که به گاری بسته شده بودند، در سراشیب تند جاده ای کوهستانی پایین می رفتند. تنی چند گرجی همراه گاری- راه می سپردند.

از آنان پرسیدم؛ از کجا می آیید؟ از تهران. در گاری چه دارید؟ گریبایدف. دو ماه پیش از آن گریبایدف وزیرمختار در تهران با تقریباً همه اعضای سفارتش به دست گروهی ایرانی خشمگین به قتل رسیده بود. آن واقعه نقطه اوج دومین جنگ ایران و روس و عهدنامه صلح متعاقب آن به نام ترکمانچای بود که گریبایدف را برای تحمیل شرایط تحقیرآمیزش به ایران اعزام کرده بودند. هر چند گریبایدف در تهیه پیش نویس عهدنامه نقش مهمی داشت، اما از انجام ماموریت خویش در هول و ولا به سر می برد.

سابقه آشنایی پوشکین با گریبایدف به سال ۱۸۱۷ بازمی گشت. زمانی که آنان در سن ۱۸ و ۲۲ سالگی در میان ستارگان در حال درخشش ادبیات و تئاتر سنت پترزبورگ به سر می بردند. پوشکین می نویسد، همه چیز او؛ «شخصیت سودایی اش، ذکاوت قزاقی اش، طبیعت پاکش، به خصوص ضعف و قباحتش، همدلی هایش با انسان ها و هر چیز دیگرش دلپذیر و خوشایند بود. به خاطر نخوت قرین قریحه اش مدت ها گرفتار ضروریات ناچیز و گمنامی شد. توانایی او به عنوان یک دولتمرد نادیده انگاشته شد و به استعداد شاعری اش اعتنایی نشد.

حتی تا مدت ها شجاعت فوق العاده و غیرقابل انکارش مورد تردید بود. بعضی از دوستان که منکر ارزش و اعتبار او نبودند لبخندی از روی شک و تردید می زدند، لبخندی ابلهانه و غیرقابل تحمل. همیشه در صحبت هایشان او را آدمی عجیب و غریب می خواند.»

دو سال بعد پس از یک دوئل او را ناگزیر به ترک پایتخت کردند تا در وضعیت نیمه تبعید در مقام یک دیپلمات در گرجستان و ایران مشغول خدمت شود. پوشکین این دوران از زندگی گریبایدف را «تاریک از ابرهای تیره» وصف می کند. گریبایدف از آن پس زندگی دوگانه ای در پیش گرفت. از یک طرف بیش از پیش به نقش آفرینی مهم در بازی روابط ایران و روسیه مبدل شد و از سوی دیگر نویسنده ای نابغه شناخته شد که نثر طنز آ لودش در کتاب «مصیبت عقل» یکی از بزرگترین شاهکارهای تئاتر روسیه است.

گریبایدف پس از ترک گفتن سنت پترزبورگ به مدت پنج سال در گرجستان و ایران به سر برد. در این مدت نخست به عنوان عضو سیاسی در تبریز مرکز سیاسی دولت ایران و سپس در مقام مشاور سیاسی ژنرال «یرمولف» به خدمت پرداخت.

گریبایدف در آن سال ها بر مهارت دیپلماتیک خود افزود. دانش خویش در زبان فارسی را تکمیل کرد و سفر در شرایط طاقت فرسا در سرزمین های ناشناخته و خوفناک کوهستانی را تجربه کرد. نامه هایش در توصیف ماجراهایی که از سر گذرانیده، مقام های ویژه ای در میان مکتوب نویسان روسی به او بخشیده است.

در دوران مصیبت بار پس از نهضت دکابریست ها که مصادف با سا ل های نخست حکومت نیکلای اول بود، اعتراض ادبی سرکوب می شد و تبعیت از سیاست حاکم به شدت اعمال می شد. برای گریبایدف راه نجات فرار به قفقاز و گرجستان بافرهنگ و پرشور بود. ناسیونالیسم افراطی و وطن پرستی او همیشه به گونه ای در دوران خدمت سیاسی اش و در روند گسترش قلمرو روسیه به زیان دو کشور همسایه ایران و عثمانی تجلی می یافت. گریبایدف در بطن امپریالیسم روسیه یک تاریخ ساز محسوب می شد. عهدنامه ترکمانچای همان قدر برای منطقه اهمیت داشت که کنگره وین برای اروپا. البته با این تفاوت که برخلاف تصمیمات کنگره وین مرزهای تعیین شده در ترکمانچای همچنان معتبر شناخته می شود.

زندگی گریبایدف و حوادث پرتلاطم آن از سالن های ادبی سنت پترزبورگ تا قلل پربرف قفقاز تاکنون به صورت کامل موضوع هیچ زندگینامه ای به زبان انگلیسی نبوده است. در خود روسیه پژوهش در باب پیشینه دیپلماتیک گریبایدف از دیرباز آمیخته به تئوری توطئه بوده است.

دلیل اصلی برحسب نظریه موجود از دست پنهان و خیانت آمیز انگلیسی ها در ماجرای قتل او در تهران نشأت می گرفت و نگرش رژیم سابق روسیه در دوران جنگ سرد هم بر همین منوال بود، هر چند عدم دسترسی پژوهشگران روسیه در ایام حاکمیت بلشویک ها به منابع انگلیسی به ویژه بایگانی وزارت امور خارجه بریتانیا و اسناد کتابخانه دیوان هند در مورد ایران در اتخاذ خط مشی ضدانگلیسی موثر بوده است.

به گفته نویسنده از جمله اهداف این کتاب پیراستن این تصویر نادرست و بازنگری همه جانبه در موضوع روابط ایران و روسیه در آن ایام است. ضمناً در راستای آن به بررسی نقش شخص گریبایدف در «بازی بزرگ» پرداخته است که مدتی بعد آغاز شد. کمتر کسی بود که نقش مهمی در بازی شطرنج شرق داشته باشد و با گریبایدف آشنا نباشد. از شاه و ولیعهد عباس میرزا و وزرای آنان گرفته، تا افراد برجسته هیات سیاسی بریتانیا در آن زمان. نقش گریبایدف در مقام یک دیپلمات کمتر شناخته شده است، هر چند بدون در نظر گرفتن زمینه های گرجی و ایرانی زندگی و مرگش قابل درک نخواهد بود. سال های تبعید ناخواسته اش در شرق در شکل گرفتن شخصیت او موثر بود.

محمود فاضلی