سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
ادبیات عامه پسند وجود ندارد
● گفت وگو با سپیده شاملو
سپیده شاملو متولد ۱۳۴۷ و اهل تهران است. او از جمله نویسندگانی است که آثارش همواره مورد توجه مخاطبان ایرانی بوده و به چاپ های متعدد رسیده است که از میان آنها می توان به «انگار گفته بودی لیلی» و «سرخی تو از من» اشاره کرد. سپیده شاملو گرچه وجود رمان عامه پسند در ایران را زیر سوال می برد اما خود جزء نویسندگانی است که با آثار اولیه جایگاه ویژه یی بین قشر کتابخوان یافته است. آثار او مملو است از شخصیت های روان پریش که نشان از تلاش او برای پرداخت رمانی روان شناختی دارد. این حرکت در رمان های او نیمه تمام است هرچند خود هرگز به این امر معتقد نیست.
آثار اکثر نویسندگان زنی که در ایران نوشته می شود یک مشکل عمده دارد. این مشکل این است که این گونه رمان ها فاقد دیدگاه زنانه است، به این معنی که تنها عنصر زنانه در آثار آنها شخصیت های زن است و تفاوت دیدگاه دیگری دیده نمی شود.
● اصلاً به نظر شما وقتی اسم یک نویسنده عوض می شود آیا قرار است در کار تغییری حاصل شود؟
▪ بله، من اعتقاد دارم وقتی من زن هستم هیچ چیزی نمی تواند این زن بودن من را از من بگیرد. به خصوص در جامعه یی که نگاه جنسیتی وجود دارد، نگاهی که به زن می شود و نگاهی که زن به جامعه می کند با نگاهی که به یک مرد می شود یا یک مرد به جامعه دارد تفاوت دارد. من نویسنده هستم، انسان هستم و زن هستم و تمام اینها تاثیر دارد ولی منظور شما از دیدگاه زنانه چیست را باید تعریف کنید.
به عنوان مثال آگاتا کریستی. آثار جنسیت نویسنده در شخصیت پوآرو دیده می شود و در فضای داستان هایش هم نمود دارد. غالباً داستان ها در فضاهای بسته می گذرد و این یکی از تاثیرات ناخودآگاه است. این نشانگر تاثیر جنسیت نویسنده در اثر یا به نوعی همان تاثیر دیدگاه زنانه است.
این ویژگی های یک شخصیت است که آن را به کاراکتر تبدیل می کند. من احساس نمی کنم اثر جنسیت نویسنده به آن شکلی که شما می گویید در پوآرو هست، اما مثلاً شما می گویید فضای بسته. این چیزی است که به طور ناخودآگاه در ادبیات زنانه ما هم به چشم می خورد که امری است طبیعی، البته این امر در آثار نویسنده های امروز جوامع پیشرفته به چشم نمی خورد. چیزی است مال گذشته.
به عنوان مثال شما در آثار مارگارت اوتوود دیگر با فضاهای بسته روبه رو نیستید. این برمی گردد به جامعه؛ نگاهی که جامعه به زن دارد و زن به جامعه دارد که مولفه های دیگری هم می توان یافت. این مسائل اموری ناخودآگاه است و به شکل ناخودآگاه در اثر هر نویسنده زنی ساری و جاری است. ولی وقتی که بخواهد شکل نمایشی پیدا کند و یک جور صناعت در آن به کار برود، به نظر من گاهی شکست می خورد.
● چه شاخصه هایی وجود دارد که ادبیات زنانه تولید می کند و آیا چنین چیزی در ایران وجود دارد؟
▪ بله، به نظر من ادبیات زنانه وجود دارد. من به بی جنس نوشتن خیلی اعتقاد ندارم. فکر می کنم اگر بخواهیم جنسیت را حذف کنیم خود را سانسور کرده ایم. البته نویسنده توانا وقتی در مورد کاراکترهای مختلف می نویسد اول باید کاراکتر را چه مرد و چه زن باشد، بشناسد. باید ببیند دوربینش کجاست و از چه زاویه یی دارد نگاه می کند. ذهن و روان کاراکترش را بشناسد و بداند که چه وقایعی را می خواهد انتخاب کند. این می تواند به نوعی جهان بینی و کاراکتر خود نویسنده را نشان بدهد.
وقتی نویسنده زن است و این زن بودن بخشی جدانشدنی از او است و در جایی زندگی می کند که دنیای زنانه و مردانه، رفتارهای زنانه و مردانه، زندگی زنانه و مردانه و همه چیز زنانه و مردانه وجود دارد، این زن بودن بر همه انتخاب های اوی نویسنده تاثیر می گذارد. ادبیات زنانه به این شکل می تواند وجود داشته باشد.
بعضی یکی از مشخصات مهم ادبیات زنانه را در جزئی نگری آن می بینند. معتقدند آنها جزئیاتی را استفاده می کنند که معمولاً مردها استفاده نمی کنند. این می تواند یک شاخصه مهم باشد. حذف توصیف ها و به جای آن پرداختن به جزئیات که معمولاً در ادبیات زنانه بیشتر است اما به نظر من این ویژگی تنها مختص ادبیات زنانه نیست. خیلی از نویسندگان مرد هم هستند که این ویژگی در آثارشان دیده می شود. این به نظر من بیشتر یک تکنیک است.
می توان بیشتر به درونمایه اشاره کرد. مشخصه هایی که در درونمایه آثار نویسندگان زن دیده می شود بسیار بارزتر است.
وقتی یک زن در جوامعی که جنسیت در آنها مسئله است می نویسد، مسائلی را تجربه می کند که یک مرد تجربه نمی کند. محرومیت هایی دارد که یک مرد معمولاً ندارد. من اصلاً نمی خواهم بگویم که مردها دچار محرومیت نیستند. ولی به هر حال زن ها در چنین جوامعی دچار محرومیت های مضاعفی هستند. یک زن اگر زن است و اگر نویسنده است این محرومیت ها و دردهای درونی اش است. وقتی درونی می شود حتماً در آثارش خودش را نشان می دهد. در دوربین تاثیر می گذارد. در شفقتی که نسبت به کاراکترهایش روا می دارد تاثیر می گذارد. همان طور که مردها در جوامعی که جنسیت بر آنها حاکم است در متن شان هم گاهی نثر دیکتاتورمابانه دارند و نگاه شان به جنس دیگر، جنسی تر است. یک جور خشم پنهان نسبت به زن ها دارند و در ادبیات شان هم دیده می شوند.
شاید به خاطر همین است که بلاهای عجیب و غریبی در داستان ها سر شخصیت های زن می آورند. شاید بتوانیم بگوییم که ادبیات زنانه هم در حال حاضر گاهی خشمی که زن ها نسبت به مردها دارند را تخلیه می کند و خشم حتماً از ابتدایی ترین احساسات انسانی است که لابد ادبیات زنانه از آن خواهد گذشت. ادبیات با دروغ بیگانه است. اگر یک چیزی درونی یک نویسنده نباشد ادبیات آن را نمی پذیرد و آنچه درونی نویسنده است را به نوعی بروز می دهد چه نویسنده بخواهد چه نخواهد.
از مثال های درونمایه یی یکی زنی است که در تعصبات سنتی جامعه گرفتار است و دومی خیانت که در کار «سرخی...» هم وجود داشت.
● چرا چنین چیزی باید معضل اصلی نویسندگان زن ما باشد؟ آیا برای مردها معضل نیست؟ در آثار نویسندگان مرد هم چنین چیزی وجود دارد. آیا در قصه های آنها زنان خیانتکار وجود ندارد؟
▪ نه به این شکل که شما می گویید. در آثار آنها این امر بیشتر به صورت یک خرده روایت مطرح می شود و کلیت داستان بر اساس آن شکل نمی گیرد.
نویسندگان زن ما غالباً محوریت کار را بر این قرار می دهند که به ما خیانت شده است و حرف دیگری برای گفتن ندارند، سال ها است به زن می گویند تو جنایتکاری. می توان در بسیاری از آثار شاخص این امر را نشان داد. حالا چند سال هم هست که خانم ها دارند می نویسند. این مورد را به نظر من نباید مردانه یا زنانه بکنیم. خیانت جزء مسائل و درونمایه های ازلی و ابدی است. نمی توانیم این مفهوم را از ادبیات بگیریم. این فقط برای زن ها نیست. برای مردها هم هست.
حرف من این است که این درونمایه غالباً در آثار نویسندگان دیگر به صورت قصه فرعی دنبال می شود اما من می بینم که در اکثر نویسندگان زن این مفهوم قصه و همه چیز را به خود محدود کرده.
● بحث من محوریت قرار دادن این امر است. چرا باید چنین چیزی همیشه قصه زنان ما باشد؟ آیا هیچ حرف دیگری وجود ندارد؟
▪ موافق نیستم که مفهوم خیانت مفهوم اصلی آثار زنان است. اما این را باید در نظر بگیریم که ما کجا زندگی می کنیم و سبقه تاریخی ما چیست. به قول یکی از دوستان من زن ها مثل کسانی هستند که سال های سال در یک چاه نگاه داشته شده اند و حالا دارند با سختی خود را بالا می کشند و خیلی طول می کشد که تازه به فضای روی زمین برسند. نیازهای اولیه یک انسان نفس کشیدن، خوردن و... است.
وقتی این نیازها مرتفع شد نیازهای بعدی بروز می کند. ما الان داریم نیازهای اولیه و حقوق بدیهی زن ها را فریاد می کنیم تا بعدها به مسائل دیگر برسیم. به خصوص یک زن در جامعه یی که جنسیت بر آن حاکم است باید تلاش مضاعف بکند. این یک واقعیت است. به زن ها هم خیانت می شود همان طور که به مردها. مردها مدت ها است این خیانت را می نویسند و فریاد می زنند. چرا وقتی زن ها کم کم شروع کردند به فریاد کردن، عده یی جبهه گیری می کنند؟ اوایل با ادبیات زن ها مهربانانه تر رفتار می کردند و حالا که این ادبیات جدی شده، این مهربانی کم رنگ شده است.
یاسر نوروزی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست