جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شعر آزاد نیمایی


شعر آزاد نیمایی

كوشش برای تجدد در شعر, پدیده ای نیست كه با نیما یا مشروطیت آغاز شده باشد قصد تجدد و تغییر در اسالیب شعر درهر دوره, به تناسب شرایط تاریخی, مورد نظر عده ای از شاعران بوده است

آنچه در پی می آید، بخشی از كتاب ارجمند ادوار شعر فارسی اثر استاد شفیعی كدكنی است كه به همت انتشارات سخن به چاپ رسیده و با اندكی تلخیص در اختیار خوانندگان گرامی قرار می گیرد.

كوشش برای تجدد در شعر، پدیده ای نیست كه با نیما یا مشروطیت آغاز شده باشد. قصد تجدد و تغییر در اسالیب شعر درهر دوره، به تناسب شرایط تاریخی، مورد نظر عده ای از شاعران بوده است. خاقانی و نظامی و اقمارشان (مجموعهٌ مكتب شعری شروان و اران)، در قیاس با شاعران قبل از خود، عالماً و عامداً اسلوب شعر را مورد تجدید نظر قرار دادند.۱ كوشش صوفیه یكی از بزرگترین قدمها در حوزهٌ تجدد شعر فارسی بوده است.۲ بعد از عصر حافظ، همان دوره ای كه ما عنوان عصر انحطاط به آن داده ایم، در شاعران پس از عبدالرحمان جامی، نوعی كوشش برای تحول شعر وجود داشته است؛ اما تحول به سوی بیماری و تصنع.به هر حال شاعرانی از نوع كاتبی و. . . در همان اقداماتی كه برای وارد كردن مقداری قید و بند و تكلف در شعر و رعایت افراط آمیز تناسبهای درونی در شكل بیمارگونه اش داشته اند، قصدشان نوعی تازه جویی بوده است.

پس از ایشان، اقدام شاعران سبك هندی كه تمام توجه شان به تازگی خیال ها۳ بوده، باز، خود كوششی است تجددآمیز و در قیاس با مشابهات آن، بدیع و قابل ملاحظه و حتی قابل ستایش. بعد از شاعران سبك هندی هم كوشش شاعران زندیه و قاجاریه برای رسیدن به زبانی قابل فهم و دور از صور خیال سبك هندی ـ كه سبكی پیچیده بود و پیچیده تر شد ـ خود نوعی اقدام تازه جویانه بود؛۴ ولی چنان كه می دانیم، هریك از این اقدامهای متجددانه چون از یك بینش تك بعدی سرچشمه می گرفت، با توفیق كامل همراه نبود؛ به ویژه كه حوزهٌ عاطفی شعر ـ كه مهمترین حوزهٌ شعر است ـ در خلال اغلب این نهضت های ادبی، مورد غفلت بود.

این شاعران از نظر عاطفی به شعر كمتر توجه داشتند و اگر هم عاطفه ای در شعرشان عرضه می شد، چیزی بود كه در خلال عواطف شاعران قبل از ایشان هم، اغلب به صورت بهتر، عرضه شده بود. دلیل این كه این شاعران در حوزهٌ عاطفی نتوانستند شعر را تكانی بدهند، روشن است؛ زیرا عواطف وقتی به طور طبیعی حركت و سیر می كنند كه زندگی به طور طبیعی حركت و سریان لازم را پیدا كند و چون زندگی این گویندگان به لحاظ مسائل فردی و اجتماعی، چیزی نبود جز همان اموری كه نسلهای قبل از آنها به آن پرداخته بودند، در حوزهٌ عاطفی شعر نیز ـ كه روی دیگر سكهٌ زندگی است ـ كمتر تغییری به چشم می خورد.با نهضت فكری اواخر قرن نوزدهم كه اندیشمندان ایرانی با جلوه های دیگری از زندگی روبرو شدند، و انسان اندك اندك مقام خود را در ساختار جامعه تشخیص داد و دانست كه می تواند در سرنوشت خویش مؤثر باشد و دانست كه جوامع اروپایی تا چه مراحلی از زندگی مدنی و اجتماعی پیش رفته اند، تدریجاً ارزشهای محیط زندگی روی در تحول نهاد و اندك اندك مسائلی از نوع قومیت و ناسیونالیسم و اهمیت آن مورد توجه مردم قرار گرفت. همچنین مسالهٌ قانون و آزادی و فرهنگ نو، اینها همه عواملی بودند كه مفهوم زندگی را تا حد چشم گیری، و دست كم در نظر روشنفكران، دگرگون كردند.

وقتی ارزشهای زندگی دگرگون شد، نوع عواطف و برداشت از زندگی نیز دگرگون شد. در اینجا بود كه شعر مشروطیت با زمینهٌ تند عاطفی خویش شكل گرفت و بالید و شكفته شد و مسائل عاطفی انسان عصر در شعر ایرج، بهار، دهخدا، عشقی، عارف، لاهوتی، فرخی و دیگران مورد نظر قرار گرفت و همین تغییرات كه در زندگی ـ و در نتیجه نوع احساسات و عواطف ـ روی داد، وضع شعر را به لحاظ دیگر عناصر یعنی تخیل و آهنگ و زبان و شكل دگرگون كرد. البته نباید از انتشار بعضی نقدهای تند اجتماعی در این دوره غافل بود.

شعر مشروطیت، به لحاظ عناصر مورد بررسی ما، حالتی خاص دارد. از آنجا كه شعر مشروطیت جنبهٌ ابزاری دارد، یعنی وسیله ای است كاملاً اجتماعی و حوزهٌ مخاطبانش از محیط محدود دربارها گسترش یافته و به میان تودهٌ مردم آمده است، به لحاظ عاطفی بسیار قابل توجه است.

عواطفی كه در شعر مشروطیت بیشتر به چشم می خورد، عواطف و احساساتی است كه پیرامون مسائل مبتلا به زمان ـ از قبیل موضوع قومیت و كوشش برای بیدار كردن حس ناسیونالیسم و انتقاد از عقب افتادگیهای فرهنگی و فقر و نبودن آزادی و انتقاد از خرافات مذهبی ـ دور می زند و به همین دلیل از یك من اجتماعی سرچشمه می گیرد؛ برعكس شعر دورهٌ قبل از آن ـ عصر قاجاری ـ كه بر محور یك من شخصی حركت می كرد.

چون شعر مشروطیت جنبهٌ ابزاری دارد و در نتیجه عواطف مهمترین عنصر آن را تشكیل می دهند، شاعران مشروطیت به دیگر عناصر شعر ـ از قبیل تخیل و زبان و موسیقی و شكل ـ كمتر توجه دارند. شعر مشروطیت به لحاظ تخیل، شعری است بسیار ضعیف، ولی از نظر زبان قدمهایی به جلو برداشته؛ چرا كه قصدش گسترش حوزهٌ مخاطبان شعر است. بنابراین می كوشد از زبان همان مردم استفاده كند و در این كار توفیق می یابد. شعر شاعرانی مانند ایرج، عشقی، عارف و سیداشرف۵ زبانی دارد نزدیك به زبان توده و به لحاظ آهنگ سعی می كند خود را به آهنگهای دلخواه عوام ـ از قبیل آنچه در نوحه ها و تصنیف هاشان دیده می شود ـ نزدیك كند و بدین گونه است كه در شعر مشروطیت آن طنطنهٌ الفاظ سبك قاجاری و دساتیریات و لغات مردهٌ آن دیده نمی شود و موسیقی شعرهای سنتی سبك خراسانی هم دیگر در آن كمتر دیده می شود. شكل ها نیز، شكل های سهل و آسان است كه از نظر فنی دست و پاگیر نیستند.

در سالهای مقارن ۰۰۳۱( ش) با تغییراتی كه در فضای سیاسی ایران روی می دهد، شعر دیگر آن درگیری دوران مشروطیت را، ناچار به كناری می نهد و می كوشد پوشیده تر، كنایی تر و در نتیجه ادیبانه تر شود. هرچه از ۰۰۳۱ به این طرف می آییم، تا ۰۲۳۱ این وضع چشمگیرتر می شود.در این دوره شعرا به مسالهٌ زبان و شكل و تخیل توجه بیشتری می كنند و در نتیجه اقداماتی برای تجدد شعری صورت می گیرد كه پیشروان آن عبارتند از:

۱. ایرج، در چند سال اول این عهد، به لحاظ زبان شعر.

۲. بهار، در شعرهایی از نوع شباهنگ و كبوتران من ، به لحاظ قالب شعر و نوع توصیف.

۳. میرزایحیی دولت آبادی، در شعرهایی كه كوشیده است وزنی غیراز وزن عروضی به شعر فارسی بدهد؛ مانند شعر صبحدم در مجموعه اردیبهشت كه دیوان شعر اوست و در ۰۳۳۱(ق) در سوئیس به تشویق ادوارد براون سروده است.

۴. رشید یاسمی، كه بیشتر كوشیده است با استفاده از قالب دوبیتی های پیوسته (چهارپاره) و قطعاتی با بندهای متفاوت از نظر قافیه و متحد از نظر عروضی، همان مضامین قدیمی را وارد شعر كند.

۵. پروین اعتصامی، كه هم از نظر شكل شعر قدمهایی در راه تجدد برداشته ـ از قبیل ایجاد نوعی تركیب بند و كوشش برای استفاده از قالبهای غیرمعمول شعر سنتی ـ و هم از لحاظ طرح مسائل اجتماعی و انسانی در لحنی بسیار صمیمی و پاك كه تا عصر او در شعر فارسی كمتر مورد توجه بزرگان ادب بوده است.

۶. فرخی یزدی در این عصر غزل سیاسی را در عالی ترین طرز سروده و در این كار توانسته جان سیاسی و سیمای انقلابی تازه ای به غزل فارسی بدهد كه از محدوده شمع و گل و پروانه و بلبل خارج شود.

۷. ابوالقاسم لاهوتی، كه در این سالها خارج از كشور به سر می برده، قدمهای چشمگیری در راه تحول محتوا و شكل شعر برداشته كه كارهای او هم از نظر زبان شعر و هم به لحاظ معانی و مضامینی كه وارد شعر كرده، قابل بررسی است.

در همین سالها مابین ۰۰۳۱ تا ۸۱۳۱ نیما سرگرم كار خود بود. او خوب متوجه شده بود تجددی كه معاصران عرضه كرده اند، اغلب محدود و یك بعدی است؛ آن كه شعرش به لحاظ عاطفی قوی است، از لحاظ تخیل ضعیف است و آن كه زبان شعرش دارای تازگی است، اغلب از جنبه دیگری ضعیف است و. . . بر روی هم، نیما كوشید تا تركیبی اعتدالی میان همه عناصر ساختمانی شعر به وجود آورد. شعری بسراید كه از عواطف انسان عصر او سخن بگوید و این عواطف با تصاویر و ایماژهایی عرضه شود كه تكراری نباشد. پیداست كه چنین هدفی بسیار دیر به دست می آید. نیما كم كم متوجه شد كه قوالب قدیمی شعر فارسی گنجایش كافی برای مقصود او ندارد، این بود كه در سالهای حدود ۸۱۳۱ شعر غراب خود را در مجله موسیقی منتشر كرد كه در حقیقت نخستین نمونه برجسته شعر آزاد نیمایی در تاریخ ادبیات ماست.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.