شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

دروغی به نام همکاری استراتژیک


دروغی به نام همکاری استراتژیک

همکاری آمریکا و اعراب به داستان دوستی فیل و مورچه می ماند و هدفش تنها علیه ایران است

وقتی انسان صحنه حضور هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا در میان ۶ وزیر امور خارجه کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج‌فارس را می‌دید، نمی‌توانست جلوی خنده‌اش را بگیرد، اما بلافاصله با مشاهده عبارت مکتوب در زیر تصویر، حالت گریه به فرد دست می‌داد. حداقل این احساسی بود که با مشاهده تصویر مذکور در روزنامه‌ها که اتفاقا روزنامه‌های عربی چاپ لندن هم آن را به عنوان تصویر بزرگ صفحه اول خود قرار داده بودند، به من دست داد.

اما شاید سوال کنید چرا خنده‌؟ خنده‌ام برای این بود که این تصویر مرا به یاد شیخ محمد غزالی انداخت. شیخ صبح یک روز تصویر مشابهی از وزیر خارجه آمریکا همراه وزیر امور خارجه یکی از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس را دیده بود که در شرح آن نوشته شده بود «آنها به منظور بررسی مسائل مشترک با هم دیدار کرده‌اند» و این باعث خنده شیخ شد.

او به من که در کنار وی در سفره افطاری در پایتخت همان کشور خلیج‌فارس حضور داشتم، گفت: نوشته‌اند آن آمریکایی همتای وی (وزیر خارجه کشور حاشیه خلیج‌فارس) است و آنها مسائل مورد توجه طرفین را مورد بحث و بررسی قرار داده‌اند! چه دلیلی وجود دارد که این آقا همتای وزیر خارجه آمریکا باشد و از کی تا حالا آمریکایی‌ها با مقامات عرب به بحث و رایزنی روی‌ آورده‌اند؟ چطور می‌توان گفت این دیدار در راستای مسائل مورد توجه طرفین صورت گرفته است؟ وی در حالی که به خنده‌اش ادامه می‌داد این سوال را پرسید که آیا می‌توان تصور کرد بین فیل و مورچه هم رابطه‌ای وجود داشته باشد؟!

آری، زمانی که تصویر مربوط به نخستین نشست همکاری راهبردی میان طرفین ـ که دیدگاه‌های یکسانی درباره ایران و سوریه دارند ـ را دیدم، این سوال‌های شیخ در ذهنم تداعی پیدا کرد و با خود گفتم آیا واقعا آمریکا و کشورهای ششگانه عضو شورای همکاری خلیج‌فارس مانند ۲ دوست و طرف هموزن از لحاظ قدرت و منافع با هم همکاری راهبردی خواهند داشت؟ یا این‌که این اصطلاح سرپوشی روی تصمیمات و سیاست‌های آمریکایی است که توسط کشورهای دیگر اجرا می‌شود و آنچه درباره توافق نظر و دیدگاه‌های طرفین درباره مسائل مورد نظر منتشر شده است، در واقع اعلان تسلیم کامل و دریافت پیام واشنگتن است. وقتی در متن این خبر می‌خواندیم کشورهای حوزه خلیج‌فارس کمیته امنیتی ویژه‌ای را همراه کاخ سفید تشکیل داده‌اند تا مساله احداث سامانه سپر موشکی در این منطقه و به منظور حمایت از کشورهای حوزه خلیج‌فارس را مورد بررسی قرار دهند، نمی‌دانستم باید گریه کنیم یا بخندیم.

البته نباید فراموش کرد واشنگتن سامانه مشابهی را نیز در ترکیه مستقر کرده است که آنکارا تحت شرایط خاصی با استقرار آن موافقت و اعلام کرده است در صورتی که واشنگتن هر کدام از این شروط را نقض کند، سامانه مذکور را برخواهد چید. اما خنده آمیخته با گریه ام از این رو بود که هرگز نمی‌توانم باور کنم مقامات نظامی‌ آمریکا کمیته نمایندگان شیوخ خلیج‌فارس را که همراه واشنگتن مامور بررسی مساله احداث سپر موشکی در خلیج‌فارس خواهد بود، جدی بگیرند و به آن بها دهند و از سوی دیگر، هرگز نمی‌توانم باور کنم کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس مانند ترکیه که استقرار سپر موشکی ناتو در خاک خود را به مشارکت کارشناسان این کشور در پروژه مذکور و عدم انتقال اطلاعات به دست آمده از طریق آن به طرفی خارج از پیمان ناتو (مشخصا اسرائیل) مشروط کرده است، شروطی را برای استفاده از این سپر موشکی وضع کنند.

من نمی‌خواهم به هیچ طرفی توهین کنم، اما فقط می‌خواهم وزن و جایگاه واقعی هر کدام از طرف‌ها را تبیین کنم. علاوه بر این، امیدوارم زبان استفاده شده در این زمینه به عنوان ابزاری برای فریب ما و توصیف توافق مذکور به عنوان همکاری راهبردی واقعی میان آمریکا و کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس مورد استفاده قرار نگیرد؛ چرا که کاخ سفید هرگز در تعامل با کشورهای عربی و نه‌تنها کشورهای حوزه خلیج‌فارس، سیاست تفاهم و همکاری را در پیش نگرفته است و اگر هم دستور ندهد، تصمیمات لازم را اتخاذ کرده و اجرای آنها را به دوستان خود واگذار می‌کند. اما به نظر من همین مساله دوستی هم بسیار جای بحث دارد و نمی‌توان قبول کرد دوستی بین فیل و مورچه؛ البته اگر نگوییم گرگ و گوسفند وجود داشته باشد.

شاید تنها عذر و بهانه کشورهای حوزه خلیج‌فارس در برگزاری چنین نشستی این باشد که جهان عرب به امتی بدون رهبر و رئیس تبدیل شده است؛ هر چند این بهانه هم نمی‌تواند دلیلی برای فریب افکار عمومی ‌و سرپوش گذاشتن بر واقعیت روابط طرفین و ماهیت واقعی سناریوهای آمریکا که توسط کشورهای منطقه اجرا می‌شوند، باشد و همگان نیز می‌دانند این سناریوها به هیچ وجه در خدمت منافع عالی کشورهای عربی نیست.

به هر حال، ملاحظاتی که درباره مساله همکاری راهبردی می‌توان داشت چنین است:

نشست ریاض ۴۸ ساعت پس از برگزاری اجلاس سران عرب در بغداد برگزار شد که در آن هیچ موضع خصمانه‌ای علیه ایران اتخاذ نشده بود و حمایتی هم از مسلح نمودن مخالفان سوری صورت نگرفت. این به آن معناست هدفی که در اجلاس سران عرب محقق نشده بود، از طریق شورای همکاری کشورهای حوزه خلیج‌فارس صورت می‌گرفت و آنها به استقرار سپر موشکی در این منطقه به منظور مقابله با ایران رضایت دادند و در عین حال، خواستار مسلح کردن مخالفان سوری به عنوان یک تکلیف و وظیفه در موقعیت کنونی شدند.

این نشست ۲۴ ساعت پس از بزرگداشت سالگرد روز زمین در فلسطین (۳۰ آوریل) برگزار شد، اما کشورهای عرب جرأت نکردند حتی یک کلمه هم به جنایت بزرگ غیرانسانی صورت گرفته در فلسطین اشاره کنند یا صرفا با مقاومت فلسطین ابراز همبستگی کنند، چه برسد به این‌که کسی از طرف‌های حاضر در نشست انتظار طرح درخواست مسلح‌نمودن مقاومت فلسطین را داشته باشد که در این صورت به حماقت و جنون متهم می‌گردد و به اتهام حمایت از تروریسم و سامی‌ستیزی تحت پیگرد قرار گرفته و در معرض تکفیر سیاسی قرار می‌گیرد.

حال تنها سوالی که باقی می‌ماند این است که آیا نشست مذکور نوعی همکاری راهبردی بود یا همدستی برای تجاوز و جنایت؟!

فهمی هویدی

مترجم: یوسف رضازاده