شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
سیاست مالی مخارج دولت
وزیر خزانهداری باید برنامههای مخارجی خود را کاهش دهد. معمولا در برنامه و دستور کار این ستون نیست که بخواهیم به پیشنهادات داده شده برای کاهش دادن مخارج دولت حمله کنیم.
بنابراین نیاز به بیان شفاف مساله است. هدف مطلب این نیست که ادعا کنیم مخارج دولت را باید کاهش داد. در عوض بحث ما به «استدلالی» خاص به نفع کاهش دادن مخارج مربوط میشود که به نظر ما آن استدلال نادرست است.
در هر دو کشور انگلستان و آمریکا این بحث به راه افتاد بودجه دولت از حالت مازاد به کسری تغییر کرده است و به این دلیل در آمریکا کاهش مالیاتها باید به تاخیر افتد در حالی که در انگلستان مخارج باید کاهش یابد یا مالیاتها باید افزایش یابد. در آمریکا این ادعا عمدتا از طرف مخالفان سیاسی دولت بوش و در انگلستان از سوی مفسران و روزنامهنگاران مرکز پولی لندن ابراز میشد.
هر دو گروه باید چیزهای بیشتری را بدانند. چرا وضعیت بودجه اینقدر سریع تغییر میکند؟ پاسخ این است که- دست کم
تا آنجایی که به علت اصلی مربوط میشود- اقتصادها ظاهرا کند شدهاند. درآمدها بسیار کندتر رشد میکنند، مردم کمتری به نیروی کار میپیوندند، رشد مخارج در حال کند شدن است. به خاطر همه این دلایل، درآمدهای مالیاتی بسیار کندتر از آن چیزی که پیشبینیها نشان میدهد رشد میکنند.
پس اکنون واکنش درست چه باید باشد؟ بستگی به این دارد که آیا نرخ رشد اقتصادی به صورت موقت کند شده است یا اینکه شاهد کاهش نرخ رشد بلندمدت این اقتصادها هستیم.
فرض کنید که رشد کاهش یافته باشد. پس دولت هم در آمریکا و هم در انگلستان، در موقعیتی شبیه یک فرد است که وام میگیرد تا خرج کند چون که او - کاملا به نحو معقولانهای، با توجه به فرض ما که این افت اقتصادی حالت موقتی دارد- انتظار دارد که درآمدش در آینده افزایش خواهد یافت. اگر مخارج پیشنهادی وی کاملا حساب شده باشد پس کاهش دادن آن معنایی نخواهد داشت.
برخی منتقدان شاید بگویند که رشد اقتصادی برای همیشه رو به کند شدن است. اگر این طور باشد پس واقعا باید در برنامه مخارجی تغییراتی داده شود. اما هیچکس چنین ادعایی نکرد. در عوض ادعا از دو دلیل متفاوت، یکی برای هر کشور برمیخیزد. در آمریکا، مخالفت اصلی ظاهرا خیلی ساده از این واقعیت ناشی شد که مالیاتها رو به کاهش گذاشتند- برخی سیاستمداران متقاعد شدهاند که آنها میتوانند پول سایر مردم را به نحوی مفیدتر از آنچه مردم خودشان خرج میکنند، خرج کنند.
برعکس در انگلستان، این ادعا از سوی مفسرانی آمد که توسط «قواعد بودجهای» وزیر دارایی دلنگران شدهاند. این قواعد هم بدهی ملی را به نسبت درآمد ملی و هم استقراض خالص را طی چرخه کسب و کار محدود میسازد. آیا این قیدها اهمیت دارند؟ آیا به آنها باید پایبند بود؟ در یک سطح ابتدایی، با هر نرخی در انگلستان در آن لحظه، نیازی به نگرانی درباره آنها نیست. نسبت بدهیها به درآمد ملی هم با توجه به استانداردهای جاری بینالمللی و هم استانداردهای تاریخ خود انگلستان، ارقام پایینی بود. بدهی آنقدر بالا نبود که نیاز به مالیات بالایی باشد، آنقدر بالا که انگیزه تلاش و کار کردن را بگیرد، تا بتوان بهره بدهیها را پرداخت. همچنین بدهی آنقدر با سرعت رشد نکرد که مجبور باشیم مالیاتها را با سرعت زیادی افزایش دهیم تا اصل و بهره آن را بازپرداخت نماییم. ابدا هیچ خطری وجود نداشت که «ظرفیت قابل مالیاتستانی» دولت تمام شده باشد و مجبور شود به خلق پول پناه ببرد و بنا بر این باعث تورم شود به طوری که مخارج مالی خود را از آن محل تامین مالی کند.
پس نتیجه میگیریم در هیچ کدام از این دو کشور نیازی به دلایل ابراز شده برای کاهش رشد مخارج برنامهریزی شده نبود، اما در مورد انگلستان یک گرفتاری وجود دارد. این به دو سه سال آینده مربوط نیست بلکه مرتبط به آینده بلندمدتتر است.
اما وقتی که وزیر خزانهداری انگلستان مجموعه قواعدی را صادر کرد آیا باید آنها را نقض کند حتی اگر نقض آنها در این مرحله زیانی نرساند؟ اقدام به نقض آنها، حتی اگر در این فرصت زیانی نرساند در آینده زیانبار خواهد بود. اگر قواعد و قوانینی که رسمیت یافتهاند را نادیده بگیریم به صرف اینکه در این موقعیت ضرری وارد نمیکند، آیا در آینده کسی به قوانین اعتماد خواهد کرد؟ خوب است با یک قیاس حرف خود را بهتر برسانم. احتمال زیادی دارد که عبور سریع از چراغ قرمز رانندگی در شهر لندن در مثلا ساعت سه صبح ضرری نداشته باشد؛ اما هنوز هم ما میخواهیم جلوی رد شدن از چراغ قرمز در آن ساعت را بگیریم مبادا که باعث شود چنین عملی در سایر ساعات روز نیز رواج پیدا کند.
به همین ترتیب وزیرخزانهداری باید درباره قواعدی اندیشه کند که وی بر خودش تحمیل کرده است. اگر او آنها را اکنون نقض کند، اعتبار اعمال آینده وی را تضعیف میکند. برای مثال او با این کار خود اثر درازمدتی بر بازده اوراق قرضه خواهد گذاشت و بنابراین مالیاتها را بیخود و بیجهت به سطح بالاتری برای چند سال آینده خواهد رساند.
جمعبندی بحث این میشود. دلیل نادرستی است که بگوییم چون کاهش موقتی در رشد درآمدهای مالیاتی داریم، پس مخارج را باید کاهش داد، اما از آنجا که وزیرخزانهداری قواعدی را بر خودش تحمیل کرده است، او اکنون لازم است درباره پیامدها و عواقب بلند مدت اقدامات کوتاه مدت خویش فکر کند. شاید در اینجا واقعا دلیلی برای کاهش مخارج به علت کاهش یافتن درآمدهای مالیاتی وجود داشته باشد؛ اما آن دلیل، هوشمندانهتر از دلیلی است که در حال حاضر آورده شده است.
جفری وود
مترجم: جعفر خیرخواهان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست