دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

حفظ هویت در عصر جهانی شدن


حفظ هویت در عصر جهانی شدن

فرهنگ و تمدن پایه های هویت را می سازند و باید نسل نو را با سرچشمه های حیات اجتماعی و فرهنگیش آشنا ساخت اما برای داشتن پایگاه محکم جهت تصمیم گیری نسبت به حال و آینده خود, لازم است ریشه های هویت خود را بشناسیم

بدون تردید ما به جهان نیاز داریم. در هیچ زمانی، یک قوم و یک جامعه بدون ارتباط با اقوام و جوامع دیگر نمی توانستند زندگی مناسبی داشته باشند. در دنیای امروز این نیاز و این ضرورت بسیار جدی تر و محسوس تر است. ما به جهان خارج نیاز داریم، اما از سوی دیگر دارای امتیازات فراوانی نیز هستیم و مزیت های زیادی نیز داریم. غفلت از هر دو بخش برای ما مشکل ایجاد می کند. اگر ما احساس بی نیازی کنیم و دچار غرور کاذب شویم، منزوی خواهیم شد و فرصت ها را از دست می دهیم و نمی توانیم از ظرفیت های موجود بهره ببریم. اگر هم مزیت ها و امتیازهای خود را در نظر نداشته باشیم، احساس حقارت می کنیم. در این صورت عزت خود را از دست می دهیم و فریفته دیگران می شویم. بنابراین توجه به این که ما به دیگران نیاز داریم و توجه به این که مزیت ها و امتیازهایی داریم، باید مبنای برقراری یک ارتباط مناسب و همراه با عزت با دنیا شود.[۱]

بهره گیری مناسب از ظرفیت های بین المللی همراه با مسأله دیگری به نام «حفظ و تقویت فرهنگ و هویت خودی» مطرح است. سؤالی که در این رابطه برای بسیاری جلب توجه می کند این که، «در جهان به هم پیوسته امروز چگونه می توان با پرهیز از تنش های جهانی و دستیابی به پیشرفت همه جانبه و پایدار، هویت دینی و ملی خود را حفظ کرد؟»

می دانیم که فرهنگ و تمدن پایه های هویت را می سازند و باید نسل نو را با سرچشمه های حیات اجتماعی و فرهنگیش آشنا ساخت. اما برای داشتن پایگاه محکم جهت تصمیم گیری نسبت به حال و آینده خود، لازم است ریشه های هویت خود را بشناسیم. جستجوی این پایه ها و به کارگیری آن ها برای تقویت فرهنگ و هویت خودی مستلزم تلاش نخبگان و نهادهای بسیاری است. گفته می شود که باید فهم تازه ای از دین داشته باشیم که با عصر معاصر متناسب باشد. همان گونه که از تعالیم اسلامی می دانیم دین هم برای تنظیم مسائل دنیوی و هم مسائل اخروی است. از این رو می توان از دین انتظار داشت که در دنیای معاصر نیز پاسخگوی نیاز ما برای تطابق صحیح با مسائل نوین باشد.[۲]

این مقاله به دنبال یافتن پاسخی برای سوالی است که در بالا مطرح شد. پیش از هر چیز ابتدا نگاهی به وضعیت دنیای معاصر می افکنیم.

● نگاهی به وضعیت دنیای معاصر

برای بررسی تحولات دنیای کنونی معمولا از واژه جهانی شدن استفاده می کنند و آن را در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مورد بررسی قرار می دهند. جهانی شدن به عنوان روندی که بر اثر گسترش فن آوری های ارتباطی نظیر ماهواره و اینترنت حاصل شد، باعث تأثیرگذاری فرهنگ ها و روابط اجتماعی در فراسوی مرزهای جغرافیایی گردید. جهانی شدن از طریق تنش میان نیروهای جامعه جهانی از یک سو و نیروهای متنوع فرهنگی و همگن سازی از سوی دیگر خود را بروز می دهد.[۳]

در بررسی تأثیر جهانی شدن بر فرهنگ، با یک سؤال مهم مواجه می شویم: آیا ما به سوی یک فرهنگ جهانی یکپارچه گام برمی داریم، یا جهانی شدن قدرت فرهنگ های خاص را تقویت نموده و از شکوفایی و توسعه آن ها حمایت می کند؟ تأثیر جهانی شدن هنگامی که به فرهنگ سرایت کند، به همان اندازه که یک پدیده تقویت کننده خواهد بود، به همان میزان نیز پدیده ای محدود کننده است. اگر بعضی نمادهای فرهنگی از شناسایی جهانی برخوردار شوند، برخی عناصر دیگر به فراموشی سپرده می شوند و یا تضعیف می شوند.[۴]

در دنیای معاصر علاوه بر دولت ها، سازمان های بین المللی و هنجارهایی مثل حقوق بشر دارای تأثیرات فرامرزی هستند و دیگر یک دولت نمی تواند دارای اقتدار مطلق در محدوده سرزمینش باشد. دولت ها به صورت متدوام تحت تأثیر فشارهای مختلف بین المللی هستند. دولت ها برای پیشبرد برنامه های مختلف خود نیازمند همراهی دولت ها و سازمان های بین المللی هستند و نمی توانند بدون کمک و همراهی آنان تمامی برنامه های خود را با موفقیت به پیش ببرند.

به هر حال در دنیای معاصر جامعه بین المللی دارای ترکیب ناهمگونی است که در آن واحدهای سیاسی متعددی با ساختارهای متفاوت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی زیست می کنند. منافع، دیدگاه ها و برداشت های این واحدها لزوما یکسان و همسو نیست. معمولا هر دولتی به دنبال تأمین منافع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خاص خود است و همین موضوع باعث کشاکش هایی در سطح بین المللی می شود. در این شرایط تأثیرگذاری بر فرهنگ و هویت دیگران و حفظ و تقویت هویت و فرهنگ خودی نقش مهمی ایفا می کند.

● در مورد هویت

هویت کلمه ای عربی و به معنای کیستی است. هنگامی که صحبت از هویت می شود، منظور خصائصی است که کیستی فرد یا جامعه را مشخص و آن را از دیگران متمایز می سازد. به عبارت دیگر، سؤال اصلی در رابطه با هویت این است که «من کیستم؟» هویت، تفسیری است از خود که نشان می دهد شخص از نظر روان شناسی و فرهنگی کیست و چه جایگاهی دارد. هنگامی که شخص دارای هویتی باشد، جایگاه او مشخص است. هویت ها فقط در جوامع وجود دارند، چرا که این جوامع هستند که آن ها را تعریف و سازماندهی می کنند. فرد نیز به دلیل نیاز به تعلق به یک اجتماع در جستجوی هویت است. در عصر حاضر، ملت نماینده یکی از این اجتماعات و هویت ملی محصول ملت است.[۵]

معیارهای معرف هویت از این قرارند: استمرار در طی زمان و متمایز بودن از دیگران، که هر دو عناصر اساسی هویت ملی نیز می باشند. افراد این تداوم را از طریق مجموعه تجربیاتی که در گذشته پدید آمده اند و زیر چتر یک معنای مشترک متحد گردیده اند درک می کنند. تمایز از دیگران نیز ناشی از آگاهی از تشکیل یک اجتماع یا یک فرهنگ مشترک است که منجر به تمایز میان خودی و غریبه می شود.[۶]

برای هویت، ابعادی فلسفی، روانی، فرهنگی و اجتماعی قائلند. در بعد فلسفی، هویت از آن چه هست فراتر می رود و بر آن چه باید باشد می پردازد. در بعد روانی گفته می شود که هویت انسان ها به تفکر آن ها مرتبط می شود. دستگاه ادراکی ذهن افراد با توجه به موادی که محیط اجتماعی و فرهنگی در اختیارش قرار می دهد و نیز با توجه به عواطف و احساسات و تلقیات جهت داده می شود. علاوه بر این، هویت انسان ها از دیدگاه فرهنگ ملی و بومی و دینی و گروهی خود آن ها نیز تعریف می شود. از دید بسیاری اشتراک فرهنگی منبع اصلی ایجاد و تجربه هویت ملی است. در نهایت، هویت اجتماعی که از طریق عضویت فرد در گروه های مختلف جامعه حاصل می شود، نه تنها نسبت به هر هویت دیگر مهم تر است، بلکه همه هویت های دیگر را در پرتو خود جذب و جمع می کند.[۷]


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.