دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

حرف زدن , بهتر از عمل کردن است


حرف زدن , بهتر از عمل کردن است

می گویند اگر می خواهید زندگی خود را تغییر دهید, بهتر است ابتدا طور دیگری حرف بزنید جمله هایی نظیر «من انسانی منحصر به فرد هستم » یا «من می خواهم دوباره متولد شوم » تنها اصواتی فانی هستند, اما همین کلمات ساده قدرتی به شما می دهند که با آن می توانید مهار زندگی خود را به دست گیرید

کلمات‌ بخش‌ قابل‌ توجهی‌ از زندگی‌ ما را تشکیل‌ می‌دهند. کلمات‌ ممکن‌ است‌ ما را به‌ دروازه‌های‌ سعادت‌ برسانند، ممکن‌ است‌ ما را گرفتار نفرینی‌ ابدی‌ کنند. کلمات‌ ممکن‌ است‌ حال‌ ما را به‌ هم‌ بزنند، ممکن‌ است‌ دردهای‌ ما را درمان‌ کنند. این‌ جادوی‌ کلمات‌ است‌. به‌ کمک‌ واژه‌ها، و تنها به‌ کمک‌ واژه‌ها، می‌توان‌ سلامت‌، لذت‌، آرامش‌ و عشق‌ را در تمام‌ زندگی‌ جاری‌ کرد. با کلمات‌ و تنها با کلمات‌، می‌توان‌ جنگ‌های‌ خونین‌ به‌ راه‌ انداخت‌.

می‌گویند اگر می‌خواهید زندگی‌ خود را تغییر دهید، بهتر است‌ ابتدا طور دیگری‌ حرف‌ بزنید. جمله‌هایی‌ نظیر «من‌ انسانی‌ منحصر به‌ فرد هستم‌» یا «من‌ می‌خواهم‌ دوباره‌ متولد شوم‌» تنها اصواتی‌ فانی‌ هستند، اما همین‌ کلمات‌ ساده‌ قدرتی‌ به‌ شما می‌دهند که‌ با آن‌ می‌توانید مهار زندگی‌ خود را به‌ دست‌ گیرید. حرف‌های‌ خوب‌ همچون‌ اندیشه‌های‌ مثبت‌، زندگی‌ شما را سرشار از انرژی‌ و نشاط‌ خواهند کرد، اما حرف‌های‌ گزنده‌ و آزاردهنده‌ هیچ‌ وقت‌ نتیجه‌ مطلوبی‌ به‌ بار نخواهند آورد؛ چراکه‌ اندیشه‌ پلید، حاصلی‌ جز پلیدی‌ ندارد.

از سوی‌ دیگر ساده‌ترین‌ کلمات‌ ما ممکن‌ است‌ زندگی‌ دیگران‌ را به‌ کلی‌ تغییر دهد. مثلا اگر به‌ کسی‌ بگویید او آدم‌ کودنی‌ است‌ و به‌ هیچ‌ دردی‌ نمی‌خورد، ممکن‌ است‌ این‌ حرف‌ ساده‌ در جان‌ او بنشیند و او نیز این‌ حقیقت‌ را بپذیرد و از آن‌ پس‌ مثل‌ احمق‌ها زندگی‌ کند. مشکل‌ اصلی‌ این‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از ما، واژه‌ها را دست‌ کم‌ می‌گیریم‌ و قدرت‌ جادویی‌ آنها را باور نداریم‌.

بسیاری‌ از آدم‌ها با کلمات‌ پول‌ درمی‌آورند. (نویسنده‌ها و شاعران‌ در این‌ دسته‌ هستند.) بعضی‌ از مدیران‌ شرکت‌های‌ بزرگ‌ در کلاس‌های‌ آموزشی‌ یاد می‌گیرند که‌ چگونه‌ کلمات‌ خود را از قدرت‌ پر کنند تا هیچ‌ کس‌ نتواند از آنها سرپیچی‌ کند. پیروان‌ ان‌ال‌پی‌ در این‌ طبقه‌ قرار می‌گیرند. از سوی‌ دیگر کاندیداهای‌ ریاست‌جمهوری‌ تنها به‌ کمک‌ کلمات‌ است‌ که‌ رییس‌جمهور می‌شوند. این‌ کلمات‌ هستند که‌ با خود قدرت‌ می‌آورند، دردهای‌ ما را درمان‌ می‌کنند، احساسات‌ عاشقانه‌ ما را بیان‌ می‌کنند و ما را به‌ پیروزی‌ می‌رسانند. این‌ کلمات‌ و تنها کلمات‌ هستند که‌ محیط‌ اطراف‌ ما را با عشق‌ یا نفرت‌ پر می‌کنند. کلمات‌ کلید زندگی‌ ما هستند، پس‌ چرا آنها را دست‌ کم‌ می‌گیریم‌؟

قرار نیست‌ همه‌ ما مثل‌ رییس‌جمهورها صحبت‌ کنیم‌ یا از حرف‌های‌مان‌ پول‌ در بیاوریم‌. کافی‌ است‌ بتوانیم‌ کلمات‌ را در زندگی‌ روزمره‌ خود به‌ درستی‌ جاری‌ کنیم‌. اما بسیاری‌ از آدم‌ها قادر نیستند کلمات‌ را آن‌طور که‌ می‌خواهند به‌ کار برند. بیشتر ما هنگام‌ نوشتن‌ یک‌ کارت‌ تبریک‌، ساعت‌ها فکر می‌کنیم‌ و در آخر نمی‌دانیم‌ چه‌ باید بنویسیم‌. مشکل‌ اصلی‌ بسیاری‌ از آدم‌ها این‌ است‌ که‌ «کلمات‌ درست‌ را نمی‌توانند پیدا کنند» و این‌ مشکل‌ کوچکی‌ نیست‌. کاربرد کلمات‌ نادرست‌ ممکن‌ است‌ نتایج‌ مخربی‌ داشته‌ باشد. بسیاری‌ از ما حتی‌ هنگام‌ بیان‌ احساسات‌ خود، طرف‌ مقابل‌ را دچار سوءتفاهم‌ می‌کنیم‌.

شاید برای‌ همین‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از ما به‌ سنت‌ گذشتگان‌مان‌ معتقدیم‌ «سکوت‌ طلاست‌.» به‌ خودمان‌ می‌گوییم‌ کلمات‌ نمی‌توانند هیچ‌ کاری‌ کنند یا حرف‌ زدن‌ تنها اوضاع‌ را خراب‌تر می‌کند. در صورتی‌ که‌ این‌طور نیست‌. یا لااقل‌ همیشه‌ این‌ طور نیست‌. بسیاری‌ وقت‌ها دیگران‌ به‌ حرف‌های‌ ما احتیاج‌ دارند. ما گاه‌ مجبوریم‌ کسی‌ را بخاطر مرگ‌ عزیزی‌ دلداری‌ دهیم‌. همانطور که‌ نمی‌توانیم‌ در فرودگاه‌ هنگام‌ خداحافظی‌ با برادرمان‌ سکوت‌ کنیم‌ تا چشم‌ها حرف‌ دل‌مان‌ را بزنند. هر چه‌ باشد نگاه‌ها زود فراموش‌ می‌شوند و آنچه‌ در خاطر می‌ماند طنین‌ کلمات‌ است‌.

کلمات‌ تنها وسیله‌یی‌ هستند که‌ می‌توانیم‌ به‌ کمک‌ آنها احساس‌ همدلی‌ خود را بیان‌ کنیم‌ یا به‌ دیگران‌ بگوییم‌ ما هم‌ در شادی‌ یا غم‌ آنها شریک‌ هستیم‌. معمولا حرف‌ زدن‌ در مواقع‌ شادی‌ آسان‌ است‌ و آدم‌ها خود به‌ خود حرف‌های‌ زیبایی‌ به‌ هم‌ تحویل‌ می‌دهند. پیام‌های‌ تبریک‌ به‌ هر زبانی‌ که‌ گفته‌ شوند، زیبا به‌ نظر می‌رسند. اما در لحظات‌ اندوه‌، بیماری‌ یا عزاداری‌ بیشتر آدم‌ها نمی‌توانند کلمات‌ مناسب‌ را برای‌ بیان‌ همدلی‌شان‌ پیدا کنند. در چنین‌ لحظاتی‌، زبان‌ در دهان‌ گره‌ می‌خورد و حرف‌ها در گلو گیر می‌کند. ذهن‌ بخاطر فشار عصبی‌ خالی‌ می‌شود و خلاقیت‌ به‌ کلی‌ می‌میرد. در چنین‌ شرایطی‌، آدم‌ها سعی‌ می‌کنند از زیر بار گفت‌وگو شانه‌ خالی‌ کنند، و این‌ دقیقا همان‌ کاری‌ است‌ که‌ نباید کرد. در چنین‌ مواقعی‌ بهتر است‌ قدم‌ پیش‌ بگذارید و حرفی‌ بزنید. اینکه‌ در مواقع‌ اندوه‌ به‌ دیگران‌ چه‌ باید گفت‌، سوالی‌ بی‌جواب‌ است‌. حقیقت‌ این‌ است‌ که‌ شیوه‌های‌ همدلی‌ با دیگران‌، در موقعیت‌های‌ مختلف‌ بسیار متفاوت‌ است‌. بعضی‌ وقت‌ها خوب‌ است‌ درباره‌ مشکل‌ پیش‌ آمده‌ مفصل‌ حرف‌ بزنید و گاه‌ بهتر است‌ احساس‌تان‌ را با چند جمله‌ ساده‌ بیان‌ کنید. نکته‌ مهم‌ این‌ است‌ که‌ هر انسانی‌، به‌ پشتوانه‌ تجربه‌ اجتماعی‌ خود از این‌

هنجارهای‌ زبانی‌ اطلاع‌ دارد و تنها کافی‌ است‌ هوشمندانه‌ آنها را به‌ کار گیرد. هنگامی‌ که‌ زبان‌تان‌ در دهان‌تان‌ گره‌ خورده‌ و نمی‌دانید چه‌ بگویید، سکوت‌ نکنید. برای‌ اینکه‌ اوضاع‌ را تحت‌ کنترل‌ خود در آورید کافی‌ است‌ دست‌ به‌ چند اقدام‌ ساده‌ اما اساسی‌ بزنید:

اول‌ سعی‌ کنید آرامش‌ خود را «تا حد ممکن‌» حفظ‌ کنید.

بعد به‌ این‌ نکته‌ فکر کنید که‌ اگر چه‌ شما ناراحت‌ و عصبی‌ هستید، اما باید از لاک‌ خود بیرون‌ بیایید و به‌ دیگران‌ که‌ شاید از شما اندوهگین‌تر باشند، کمک‌ کنید.

به‌ خود یادآوری‌ کنید که‌ کلمات‌ شما می‌توانند بهترین‌ دلگرمی‌ برای‌ دیگران‌ باشند.

در ذهن‌ خود مرور کنید که‌ چه‌ حرف‌هایی‌ می‌توانید بزنید. لازم‌ نیست‌ آنها را حفظ‌ کنید. سعی‌ نکنید ادا در آورید. حرف‌های‌ تصنعی‌ خیلی‌ زود خودشان‌ را لو می‌دهند. کافی‌ است‌ صمیمانه‌ وبی‌پیرایه‌ جلو بروید و آنچه‌ به‌ ذهن‌تان‌ می‌رسد را بیان‌ کنید.

کلمات‌ خود را سنجیده‌ انتخاب‌ کنید و شمرده‌ حرف‌ بزنید. صدای‌ آرام‌ و لحن‌ ملایم‌ شما به‌ طرف‌ مقابل‌ آرامش‌ می‌دهد.

طوری‌ حرف‌ بزنید که‌ انگار کلمات‌ را از اعماق‌ قلب‌ خود بیان‌ می‌کنید و به‌ آنها باور دارید.

در مواقع‌ بحرانی‌، لازم‌ نیست‌ بدوید تا آب‌ یا چای‌ بیاورید. می‌گویند عمل‌ کردن‌ بهتر از حرف‌ است‌، اما این‌ ضرب‌المثل‌ اینجا هیچ‌ کاربردی‌ ندارد. بیشتر ما برای‌ فرار از موقعیت‌ گفت‌وگو به‌ سراغ‌ آب‌ و چای‌ می‌رویم‌.

البته‌ هیچ‌ کس‌ نمی‌تواند ارزش‌ یک‌ آغوش‌ گرم‌ یا فشار دست‌ را انکار کند، اما کلمات‌ چیز دیگری‌ هستند. کافی‌ است‌ روبروی‌ طرف‌ مقابل‌ بنشینید و کمی‌ با او حرف‌ بزنید. در بسیاری‌ از مواقع‌ تنها کافی‌ است‌ شما باب‌ گفت‌وگو را باز کنید. بقیه‌ حرف‌ها خودبه‌خود می‌آیند و طرف‌ مقابل‌ بیشتر از شما حرف‌ می‌زند. بعد شما باید شنونده‌ خوبی‌ باشید.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.