چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

نظری و تاملی در باب صورت های خیالی اولیای الهی در نگارگری ایرانی اسلامی


نظری و تاملی در باب صورت های خیالی اولیای الهی در نگارگری ایرانی اسلامی

همه ی ادیان آسمانی تكیه شان به حقیقت قدسی خداوندی و مقام نبوت و ولایت در حكم انسان كامل و واسطگی اتصال به این حقیقت وحدانی است البته نظریه ی انسان كامل اختصاص به ادیان ندارد و همه ی فلسفه های یونانی ـ رومی تا فلسفه های معاصر نیز به طرح انسان كامل و نمونه ی ایده آل , چه تلویحاً و چه تصریحاً, پرداخته اند شاید شأن افلاطون بزرگ تر از همه ی فیلسوفان شرق و غرب در طرح انسان كامل باشد

نقش‌ اولیا و ائمه‌ در طریقت‌ برای‌ اتصال‌ به‌ ساحت‌ قدس‌

همه‌ی‌ ادیان‌ آسمانی‌ تكیه‌شان‌ به‌ حقیقت‌ قدسی‌ خداوندی‌ و مقام‌ نبوت‌ و ولایت‌ در حكم‌ انسان‌ كامل‌ و واسطگی‌ اتصال‌ به‌ این‌ حقیقت‌ وحدانی‌ است‌. البته‌ نظریه‌ی‌ انسان‌ كامل‌ اختصاص‌ به‌ ادیان‌ ندارد و همه‌ی‌ فلسفه‌های‌ یونانی‌ـ رومی‌ تا فلسفه‌های‌ معاصر نیز به‌ طرح‌ انسان‌ كامل‌ و نمونه‌ی‌ ایده‌آل‌، چه‌ تلویحاً و چه‌ تصریحاً، پرداخته‌اند. شاید شأن‌ افلاطون‌ بزرگ‌تر از همه‌ی‌ فیلسوفان‌ شرق‌ و غرب‌ در طرح‌ انسان‌ كامل‌ باشد. او در كتاب‌ جمهور یا ولایت‌نامه‌ ی‌ خویش‌ از فیلسوف‌ كامل‌ به‌ مثابه‌ی‌ برترین‌ انسان‌ سخن‌ گفته‌ است‌، چنان‌كه‌ نیچه‌ نیز در آخرین‌ فلسفه‌های‌ مدرن‌ پست‌مدرن‌ از ابرمرد (Ubermensh) سخن‌ به‌ میان‌ آورده‌ است‌. قدر مسلم‌ ابرمرد فلسفی‌ را نسبتی‌ با ولی‌الله‌ نیست‌، هرچند فیلسوف‌ كامل‌ افلاطونی‌ در نظر برخی‌ فلاسفه‌ و عرفای‌ مسلمان‌ و مسیحی‌ چنین‌ در نظر آورده‌ شده‌ است‌. ما در این‌جا قصد پرداختن‌ به‌ نظریه‌ی‌ انسان‌ كامل‌ در فلسفه‌های‌ شرق‌ و غرب‌ نداریم‌. آن‌چه‌ طرحش‌ برای‌ این‌ فصل‌ اساسی‌ است‌، مسئله‌ی‌ درك‌ حقیقت‌ ولایت‌ و هدایت‌ الهی‌ در عالم‌ اسلامی‌ و شیعی‌ و وجه‌ و جهت‌ و دلیل‌ هنرمندان‌ دینی‌ و الهی‌ برای‌ تصویر اولیا است‌. بی‌تردید، خداوند تعالی‌ در ادیان‌ «ولی‌ هدایت‌» در آغاز و انجام‌ است‌ و از اوست‌ كه‌ در عالم‌ اسلامی‌ حقیقت‌ محمدی‌ و دریای‌ حقیقت‌ ولایت‌ علوی‌ متجلی‌ شده‌ است‌. حقیقت‌ نبوت‌ و ولایت‌ در همه‌ی‌ عوالم‌ غیب‌ و شهادت‌ سریان‌ دارد و در مراتب‌ نزول‌ و صعود نفوذ دارد و همواره‌ در همه‌ی‌ عوالم‌ به‌طور دوام‌ و بقا و به‌ گونه‌ی‌ ازلی‌ و ابدی‌ ساری‌ و جاری‌ است‌.

بخش‌ اول‌: نظری‌ به‌ تفكر ولایی‌ در باب‌ انسان‌ كامل‌ و ولایت‌ انبیا و اولیا

انسان‌ مظهر اسماءالهی‌

انسان‌ موجودی‌ استثنایی‌ است‌ و تراژدی‌ و مصائب‌ او شگفت‌انگیز است‌. حتی‌ زمانی‌ كه‌ در ساحت‌ حیات‌ این‌ جهانی‌ صرف‌ گرفتار می‌آید نیز زندگی‌ او شگفت‌انگیز می‌نماید. حكیمان‌ الهی‌ كه‌ عمیق‌ترین‌ اندیشه‌ها را درباره‌ی‌ انسان‌ طرح‌ كرده‌اند، انسان‌ را باتوجه‌ به‌ آیات‌ و روایات‌ قرآنی‌ اشرف‌ مخلوقات‌ خوانده‌اند. امام‌ خمینی‌ در شرح‌ دعای‌ سحر در این‌باره‌ می‌نویسد:

بدان‌ كه‌ انسان‌ تنها وجودی‌ است‌ كه‌ جامع‌ همه‌ی‌ مراتب‌ عینی‌ و مثالی‌ و حسی‌ است‌ و تمام‌ عوالم‌ غیب‌ و شهادت‌ و هرچه‌ در آن‌هاست‌ در وجود انسان‌ پیچیده‌ و نهان‌ است‌، چنان‌ كه‌ خداوند تعالی‌ درباره‌ی‌ او می‌فرماید خداوند همه‌ی‌ اسما را به‌ آدم‌ آموخت‌ و مولای‌ ما و مولای‌ همه‌ی‌ موحدان‌ ص‌ فرمود: تو مپندار كه‌ جرمی‌ صغیری‌ جهانی‌ و سرشت‌ تو نهان‌ است‌. بنابراین‌ آدمی‌ با ملیكان‌ ملكی‌ است‌ و با ملكوتیان‌ ملكوتی‌ و با جبروتیان‌ جبروتی‌. به‌ روایت‌ امام‌ صادق‌ (ع‌)، صورت‌ انسانی‌ بزرگ‌ترین‌ حجت‌ و دلیل‌ الهی‌ بر مردم‌ است‌. او مجموعه‌ كمالات‌ جهانیان‌ را در خود دارد. او است‌ راه‌ راست‌ به‌ هر گونه‌ خیر و حسنی‌ و همان‌ راهی‌ است‌ كه‌ در میان‌ بهشت‌ و دوزخ‌ كشیده‌ شده‌ است‌. از این‌جا انسان‌ها در نگاه‌ الهی حكیمان‌ (انبیا و اولیا) خلیفه‌ی‌ خداوندند و بر خلق‌ او و بر صورت‌ الهی‌ آفریده‌ شده‌اند: «اشاره‌ به‌ حدیث‌ ان‌الله‌ خلق‌ آدم‌ علی‌ صورته‌». انسان‌ كه‌ چنین‌ مقامی‌ به‌ او موهبت‌ شده‌ است‌، صاحب‌ قدرت‌ تصرف‌ در سرزمین‌ خداست‌. انسان‌ كه‌ نسخه‌ی‌ جامع‌ الهی‌ است‌، چون‌ روحش‌ از حضرت‌ الهیه‌ بر او دمیده‌ شد، تحت‌ تربیت‌ اسم‌ اعظمی‌ كه‌ به‌ همه‌ی‌ اسما و صفات‌ محیط‌ بود و بر همه‌ی‌ رسم‌ها و تعین‌ها حكومت‌ داشت‌، قرار گرفت‌. عارف‌ كامل‌، كمال‌الدین‌ عبدالرزاق‌ كاشانی‌، در كتاب‌ تأویلات‌ می‌نویسد:

انسان‌ همان‌ وجود جامعی‌ است‌ كه‌ همه‌ی‌ مراتب‌ وجود را در انحصار خود دارد. پس‌ پروردگاری‌ كه‌ او را ایجاد كرده‌ و كمالش‌ را به‌ او افاضه‌ فرموده‌ همان‌ ذات‌ خداوندی‌ است‌، به‌ اعتبار همه‌ی‌ اسما، به‌ حسب‌ بدایت‌ كه‌ از آن‌ به‌ الله‌ تعبیر می‌شود و از این‌روست‌ كه‌ خدای‌ تعالی‌ به‌ شیطان‌ فرمود: چرا سجده‌ نكردی‌ به‌ آن‌چه‌ من‌ با دو دستم‌ او را آفریدم‌؟ دو دست‌ متقابل‌ مانند دو دست‌ جمال‌ و جلال‌ كه‌ شامل‌ همه‌ی‌ اسما است‌.

خلاصه‌ی‌ سخن‌ آن‌ كه‌ عارف‌ و حكیم‌ الهی‌ انسان‌ را مظهر تمامی‌ اسما و در تحت‌ تربیت‌ اسم‌ اعظم‌ الهی‌ می‌بیند. از این‌ منظر ظاهری‌ در كار است‌ و باطنی‌. باطن‌ و ظاهر هر یك‌ اسمی‌اند از اسماء الهی‌. بدون‌ درك‌ مراتب‌ ظاهر و باطن‌ بسیاری‌ از حقایق‌ مستور و نهان‌ می‌مانند. در مقام‌ اولیا و انبیا، ساحت‌ وَلایت‌ و وِلایت‌ چنین‌ مراتبی‌ را بیان‌ می‌كند.

نبوت‌ و ولایت‌ (اسم‌ عدل‌ و كُوْن‌ جامع‌)

حكیمان‌ اُنسی‌، همچون‌ ابن‌عربی‌ صاحب‌ فتوحات‌ مكیه‌ و فصوص‌الحكم‌ ، و شارحان‌ شیعه‌ و سنی‌ آن‌ حكیمان‌ معنوی‌، ۱ مانند محقق‌ قیصری‌ و سید حیدر آملی‌ تا آقا محمدرضا قمشه‌ای‌، با رجوع‌ به‌ قرآن‌ و تفكّر قرآنی‌ شیعه‌ ۲ گفته‌اند كه‌:

حق‌ تعالی‌ را ظاهری‌ است‌ و باطنی‌. باطن‌ معطوف‌ به‌ غیب‌ مطلق‌ است‌ و ظاهر مكتنف‌ است‌ به‌ كثرت‌ و ماسوی‌الله‌ و خلق‌. هر یك‌ از اسما و صفات‌ الهی‌ از آن‌جا كه‌ طالب‌ ظهور و سلطنت‌ و احكام‌ خویش‌اند در اعیان‌ خارجی‌، ممكن‌ است‌ نزاع‌ و تخاصم‌ در ظهور اسما در مظاهر و در میان‌ اسما در مقام‌ باطن‌ پیدا آید، امّا به‌ اقتضای‌ امر حكمت‌ بالغه‌ی‌ الهی‌، مظهری‌ حاكم‌ به‌ اسم‌ عدل‌ حاكم‌ بر جمیع‌ اعیان‌ می‌شود و نزاع‌ و تخاصم‌ رفع‌ می‌شود.

این‌ وضع‌ خاصی‌ است‌ كه‌ داود قیصری‌ از آن‌ چنین‌ تلقی‌ می‌كند كه‌ گویی‌:

امر الهی‌ به‌ مُظهِری‌ حكم‌ عدل‌ نیازمند افتاد كه‌ به‌ میانه‌ی‌ آن‌ حكومت‌ كند و نظام‌ آن‌ به‌ دنیا و آخرت‌ محفوظ‌ گرداند و به‌ رب‌ خویش‌ كه‌ رب‌الارباب‌ است‌ به‌ میانه‌ی‌ اسما نیز به‌ عدالت‌ حكومت‌ كند و هر یك‌ از آن‌ به‌ كمال‌ ظاهر و باطن‌ خویش‌ برساند و او نبی‌ حقیقی‌ و قطب‌ ازلی‌ ابدی‌ به‌ اول‌ و آخر و ظاهر و باطن‌، كه‌ حقیقت‌ محمدیه‌ (ص‌) است‌. بدان‌گونه‌ كه‌ خود بدین‌ قول‌ اشارت‌ فرمود: كنت‌ نبیاً و آدم‌ بین‌ الماء والطین‌؛ كه‌ مراد از ماء و وطین‌ علم‌ و عین‌ است‌. ۳

به‌ سخن‌ حكمای‌ معنوی‌ حاكم‌ به‌ «اسم‌ عدل‌» كه‌ مظهر جمیع‌ اسما و صفات‌ حق‌ است‌، «حقیقت‌ محمدی‌» است‌. اوست‌ قلب‌ اقطاب‌ عالم‌ كون‌ و وجود و برزخ‌ جامع‌ و انسان‌ كامل‌ كه‌ نسبتش‌ با حق‌ و خلق‌ و باطن‌ و ظاهر به‌ كمال‌ است‌. همه‌ چیز با آن‌ قطب‌ اعظم‌ به‌ اعتدال‌ و صلح‌ و آشتی‌ می‌گراید و جمیع‌ مظاهر مربوب‌ این‌ حقیقت‌ ازلی‌ و ابدی‌ است‌ و شأن‌ او اقامه‌ عدل‌ در جمیع‌ مراتب‌ است‌. جمیع‌ انبیا ذیل‌ این‌ حقیقت‌اند. از این‌جا، حقیقت‌ محمدی‌ دایره‌ای‌ است‌ كه‌ نقاط‌ متكثر را در حدود خویش‌ جمع‌ می‌كند تا هر یك‌ شئون‌ خود را ظاهر سازند به‌ اقتضای‌ باطن‌. انسان‌ كامل‌ یا كُون‌ جامع‌ كه‌ همان‌ حقیقت‌ محمدی‌ است‌، تنها موجودی‌ است‌ كه‌ در افق‌ اعلی‌ و در علم‌ الهی‌ استعداد بروز و ظهور و آینگی‌ جمله‌ی‌ اسماء الهی‌ را دارد، چه‌ ظاهری‌ و چه‌ باطنی‌. نظری‌ كرد ببیند به‌ جهان‌ قامت‌ خویش‌ خیمه‌ در مزرعه‌ آب‌ و گل‌ آدم‌ زد

پیامبران‌ كه‌ مظهر انسان‌ كامل‌اند و از او مظهر اسم‌ جامع‌ الهی‌ «الله‌» تعالی‌، مبعوث‌ بر خلق‌ می‌شوند، ۴ بهر هدایت‌ و ارشاد آنان‌ به‌ كمال‌ مقدر و عدالت‌ در مقام‌ عالم‌ ذر كه‌ آدمیان‌ متكفل‌ بدان‌ شده‌اند، و به‌ اقتضاء استعداد خویش‌ بار امانت‌ الهی‌ بر دوش‌ می‌كشند.

آسمان‌ بار امانت‌ نتوانست‌ كشید قرعه‌ی‌ فال‌ به‌ نام‌ من‌ دیوانه‌ زدند

این‌ مرتبت‌ اختصاص‌ به‌ خلیفه‌الله‌ دارد كه‌ عبارت‌ است‌ از نوع‌ انسان‌ و به‌ طور اخص‌ انبیا و اولیا كه‌ مصداق‌ حقیقی‌ خلیفه‌الله‌اند و بالفعل‌ به‌ این‌ مقام‌ رسیده‌اند؛ در حالی‌ كه‌ دیگران‌ مقامشان‌ بالقوه‌ است‌. این‌جاست‌ تفاوت‌ انسانی‌ كه‌ بالقوه‌ این‌ مقام‌ را دارد و فعلیت‌ نبوت‌ در او حاصل‌ نشده‌ و دعوی‌ می‌كند؛ اوست‌ «متنبی‌ و متظاهر و متوهم‌ به‌ نبوت‌ و پیامبری‌» نه‌ «نبی‌ و پیامبر». معنای‌ كلی‌ انبا، نتیجه‌ی‌ ظهور حقیقت‌ محمدی‌ است‌. تعلیم‌ اسما به‌ آدم‌ یكی‌ از مصادیق‌ «انباء و پیامبری‌» است‌ كه‌ ساحتی‌ از آن‌ باطنی‌ است‌ در عالم‌ اسما و ساحتی‌ از آن‌ ظاهری‌ است‌ در عالم‌ مظاهر و اعیان‌ خارجی‌. و آن‌گاه‌ كه‌ حقیقت‌ محمدی‌ حاضر و ظاهر باشد، همه‌ چیز نیز در صورت‌ حاكمیت‌ نبوی‌ به‌ اعتدال‌ می‌گراید و اگر چنین‌ نباشد، از آن‌ روی‌ است‌ كه‌ موجودات‌ انسانی‌ بنا بر غفلت‌ تدریجی‌ تاریخی‌ و فرهنگی‌ خویش‌، از حقیقت‌ نبوت‌ غافل‌اند. از این‌جا به‌ جنگ‌ او می‌روند و او را نفی‌ می‌كنند، در حالی‌ كه‌ او مصلحت‌ ایشان‌ را می‌داند و ارسال‌ و اقامه‌ی‌ عدل‌ حكمت‌ الهی‌ خویش‌ را دارد. مفهوم‌ عبرت‌ و تذكر نبوی‌ در آن‌جا آشكار می‌شود كه‌ نبی‌ با دین‌ خویش‌ مردمان‌ را به‌ حقیقت‌ عالم‌ وجود و اقتضائات‌ اسماء الهی‌ جمالی‌ و جلالی‌ و ساحت‌ فرشتگی‌ و ابلیسی‌ و تقرب‌ به‌ یكی‌ و دوری‌ از دیگری‌ را تعلیم‌ می‌دهد. برخی‌ ندای‌ حق‌ را می‌شنوند و به‌ باطن‌ و حقیقت‌ عالم‌ متذكر می‌شوند و از ظاهر به‌ باطن‌ عبور می‌كنند. هر نبی‌ و پیامبری‌ آن‌ اسم‌ و حقیقت‌ جزئیه‌ی‌ خویش‌ را، كه‌ شأنی‌ از شئون‌ حقیقت‌ محمدی‌ است‌، ظاهر می‌كند و به‌ اقتضای‌ شأن‌نزول‌ و ظهور و بعثت‌ خویش‌، مردمان‌ را به‌ اسمی‌ كه‌ مظهر اوست‌ دعوت‌ می‌نماید. به‌ سخن‌ شبستری‌:

تفكر رفتن‌ از باطل‌ سوی‌ حق‌ به‌ جزو اندر بدین‌ كل‌ مطلق‌

دنیا پل‌ آخرت‌ می‌شود، زیرا سایه‌ای‌ از آن‌ است‌؛ چنان‌ كه‌ طبیعت‌ جلوه‌ای‌ است‌ از بهشت‌ و جهنم‌. انسان‌ از دنیا عبور می‌كند و می‌گذرد و مرگ‌آگاهی‌ سراغ‌ او می‌آید و از پل‌ و سكوی‌ این‌ جهان‌ جهش‌ می‌كند.بنابراین‌، در تفكر حكیمان‌ اُنسی‌، عبرت‌ و تذكر برای‌ وصف‌ معانی‌ روحانی‌ است‌ كه‌ با آن‌ انسان‌ بیدار می‌شود و از مرتبه‌ی‌ دنیای‌ صوری‌ و عرفی‌ به‌ جهان‌ ماورای‌ آن‌ رهنمون‌ می‌شود. در نظر حكیم‌ اُنسی‌، عالم‌ مظاهر و ظواهر آینه‌ی‌ عبرت‌ است‌ و این‌ ممیزه‌ی‌ بینش‌ حكمی‌ و حضوری‌ كل‌انگارانه‌ و وحدانی‌ است‌.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.