جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

دیپلماسی و برنامه هسته ای ایران


دیپلماسی و برنامه هسته ای ایران

ایران مبتنی بر ایدئولوژی خود به دنبال یك سپر دفاعی است تا مانع از هرگونه مداخله خارجی ها در سیاست خارجی شود به همین دلیل است كه ارائه مجموعه ای از مشوق ها برای غیرهسته ای كردن ایران كار دشواری است

اگر «جنگ با تروریسم» را موضوع غالب در دیپلماسی دولت اول جورج بوش بدانیم، دغدغه اصلی دولت دوم او بدون شك تلاش برای جلوگیری از گسترش سلاح های هسته ای است. این چالش نسبت به موضوع دولت اول بوش مبهم تر و پیچیده تر است. آیا ما به دلیل ویژگی «سركش بودن» دو كشور ایران و كره شمالی با فعالیت هسته ای این دو مخالفیم؟ یا این مخالفت ذاتی است و شامل كشورهای دیگر هم می شود؟ در این مقاومت در برابر گسترش و تكثیر فناوری و سلاح های هسته ای تا كجا پیش می رویم؟ و آیا اگر یك كشور هر قدر هم قدرتمند باشد، می تواند به تنهایی نگهبانی برای جلوگیری از گسترش تسلیحات هسته ای باشد؟ اگر به تنهایی نمی تواند، چه قدرت هایی باید به كمك او بیاید؟ایران در این میان از حساسیت و ضرورت خاصی برخوردار است. كره شمالی یك كشور منزوی است كه شراكت اقتصادی با هیچ كشور دیگری ندارد و اكنون به هر دری می زند تا اقتصاد آسیب پذیرش را نجات دهد.همسایگان كره شمالی به غیراز كره جنوبی، قبول دارند كه یك كره شمالی هسته ای تهدید غیرقابل قبول و جدی امنیتی است. اما در مقابل، ایران یك تولیدكننده بزرگ نفت است با جمعیتی روبه رشد، توانا و متنوع و قابلیتهای جدی صنعتی. تا سال ،۲۰۵۰ جمعیت ایران از روسیه پیشی می گیرد. چندین كشور در ایران به لحاظ اقتصادی منافعی غیرقابل چشم پوشی دارند. البته بعضی هم نگران نیات و فعالیت های ایران هستند.كشورهای همسایه نزدیك ایران، كشورهایی هستند كه از خطر ایران هسته ای برای دیگر كشورها به ویژه برای آمریكا استقبال می كنند.خوش بینی به پیشرفت در از بین بردن توان هسته ای نظامی كره شمالی ریشه در فشارهایی دارد كه كشورهای همسایه به پیونگ یانگ وارد می كنند.كره شمالی از نظر اقتصادی بسیار وابسته این كشورهاست و این فشارها تأثیرگذار است. اما مورد ایران بسیار پیچیده است. به همین دلیل در عرصه دیپلماسی بین المللی باید استراتژی مشخصی در قبال ایران داشت. در جریان جنگ سرد همه اركان جهان كه باید درباره موضوع جنگ هسته ای تصمیم می گرفتند با معضلی جدی روبه رو بودند و آن احتمال دهها میلیون خسارت جانی بود.همه دولت های جنگ سرد این موضوع را مدنظر داشتند. سیاست بازدارندگی از این مورد نشأت گرفت؛ چون فقط دو بازیگر عمده در جهان وجود داشت.هر یك از دو قدرت پیامدهای استفاده از سلاح هسته ای را برای خود و موقعیت جهانی اشان ارزیابی می كردند. اما با گسترده شدن سلاح های هسته ای در سراسر جهان بازدارندگی دیگر بی معنا شده است و قابل اتكا نیست. اكنون نمی توان فهمید كه چه كسی در حال بازدارندگی كدام كشور است و با چه محاسباتی این كار را می كند.حتی اگر فرض شود كشورهای علاقه مند به سلاح هسته ای همان محاسباتی را درباره بقای خود می كنند كه كشورهای باثبات انجام می دهند، ساز و كارهای هسته ای جدیدی بویژه از سوی آمریكا به عنوان سپری برای بازدارندگی از حملات تروریستی در عرصه نظم جهانی استفاده می شود. بالاخره اینكه تجربه شبكه خصوصی تكثیر هسته ای پاكستان، كره شمالی، لیبی و ایران پیامدهای گسترده گسترش تسلیحات هسته ای برای نظم جهانی را نشان می دهد، حتی اگر كشور عامل این تكثیر ویژگی های «یك رژیم سركش» را نداشته باشد.بنا به همه این دلایل، باید در مقابل تكثیر هسته ای مقاومت كرد. متخاصم بودن رژیمی كه عمل تكثیر را انجام می دهد، مشكل را پیچیده تر می كند و به مقاومت ضرورت می بخشد. اما در این تحلیل، این موضوع چندان تعیین كننده نیست. حتی یك ایران دمكراتیك هم نباید به سلاح هسته ای دست یابد.در این میان دو نكته را باید درنظر گرفت. كشورهایی كه به دنبال تكثیر هسته ای هستند، این كار را هدفی می دانند كه حقشان است و آن را با موضوعاتی چون تولید برق مرتبط می كنند. در مورد ایران هم همین طور است.ایران مبتنی بر ایدئولوژی خود به دنبال یك سپر دفاعی است تا مانع از هرگونه مداخله خارجی ها در سیاست خارجی شود. به همین دلیل است كه ارائه مجموعه ای از مشوق ها برای غیرهسته ای كردن ایران كار دشواری است.این مشوق ها وابستگی ایران را به كشورهایی كه موافق ممنوعیت تكثیر هسته ای هستند، افزایش می دهد و این امر توان این كشورها را برای تهدید برضد ایران بالا می برد.هم زمان، متحدان اروپایی با برنامه های هسته ای ایران از موضعی تدافعی برخورد می كنند. از نظر اروپایی ها انگیزه ایران از هسته ای شدن ناشی از موقعیت جغرافیایی آن است كه میان همسایگان هسته ای هند، پاكستان، روسیه و اسرائیل واقع شده است. به عقیده آنها تمایل ایران به هسته ای شدن می تواند با درپیش گرفتن یك دیپلماسی آشتی جویانه، كمتر شود.اروپایی ها مذاكرات خود با ایران را مبتنی بر همان رویكردی می دانند كه در برابر عراق اتخاذ شده بود؛ یعنی رویكرد اروپایی كه با روابط بین الملل از منظر قانون و نهادهای چندجانبه نگاه می كند و در مقابل رویكرد آمریكایی قرار می گیرد كه بر فشار و تهدید استوار است.دیپلماسی به معنای آگاه ساختن كشوری از پیامدهای اقداماتی است كه انجام می دهد و گوشزد كردن مزایای گزینه های دیگری است كه می توانند جایگزین اقدامات مذكور باشند. دیپلماسی در ماهیت خود عاملی از فشار دارد. یكی از دلایل آن كه اروپایی ها پیشرفت محدودی در كارشان داشته اند، این بوده است كه آمریكا هم زمان تهدید می كرده كه در صورت شكست دیپلماسی اروپایی دست به اقداماتی می زند.موضوع اصلی میان آمریكا و اروپا نباید ضرورت اعمال فشار در صورت شكست دیپلماسی اروپایی باشد، بلكه تعریف این اعمال فشار زمان و فرآیند آن باید مورد بررسی قرار گیرد.اینجاست كه باید این نظر كه تغییر رژیم مطمئن ترین و شاید تنها تضمین غیرهسته ای كردن ایران است، مورد ارزیابی دوباره قرار گیرد. پیش از بررسی این موضوع به عنوان راه حلی برای مسئله ایران، ابتدا باید به چند پرسش پاسخ داده شود: منظور از تغییر رژیم دقیقاً چه تغییری است؟ بهترین تخمین زمانی برای این كار چیست؟ اگر این تغییر رژیم طولانی شود تا جایی كه ایران به سلاح هسته ای دست یابد دیگر نمی توان به عنوان راه حلی برای غیر هسته ای كردن ایران از آن نام برد. خلاصه آن كه باید دید آیا چارچوب زمانی تغییر رژیم با ضروریات غیرهسته ای كردن ایران سازگاری دارد یا نه؟پاسخ به این سئوالات نباید به برداشت ها و تصورات موكول شود، بلكه بعد از یك تحلیل رسمی و سیستماتیك و ارائه نظرهای مختلف است كه سیاستگذاران می توانند درباره شواهد موجود قضاوت كنند.

دولت بوش در كنار تشویق به ادامه ابتكار عمل اروپا این نكته را هم نباید فراموش كند كه این فرایند بدون مشاركت آمریكا ممكن نیست.

اگر قرار است پیشرفتی صورت گیرد متحدان اروپایی باید متعهد شوند در صورت شكست مذاكرات به اعمال فشار روی آورند و شرایطی را تعریف كنند كه براساس آن بتوان میزان پیشرفت مذاكرات را سنجید. كاندولیزا رایس وزیر خارجه، به درستی به بعضی جوانب سیاست ایران كه مذاكرات با آمریكا را تحت تأثیر قرار می دهد اشاره كرد. از جمله مهمترین این موارد حمایت از گروه هایی مثل حماس و حزب الله و تحولات عراق است. تهران باید نشان دهد كه آماده تغییر این سیاست هاست و آن وقت است كه آمریكا در روند مذاكرات میان اروپا و ایران شركت می كند.چنین تعاملی نباید شكل گفت و گوی دوجانبه واشنگتن- تهران را بگیرد. گفت وگوهایی شبیه مذاكرات شش جانبه در پكن كه برای حل مسئله كره شمالی در جریان است، با حضور تهران، لندن، پاریس، برلین و آمریكا می تواند برگزار شود كه در آن همه شركت كنندگان با گزینه های پیشنهادی آمریكا آشنا می شوند و سیاستی هماهنگ در پیش گرفته می شود. انجام چنان مذاكراتی نافی اهداف دیگر آمریكاست. در جریان جنگ سرد سیاست اعلام شده چندین دولت این بود كه از مذاكره برای یافتن دورنماهای پیشرفت دیپلماتیك استفاده می كردند اما هم زمان به دنبال دلایل رویارویی هم بودند و از ناراضیان و اصلاح طلبان هم حمایت می كردند. ریگان اتحاد شوروی را امپراطوری شیطانی خواند، اما در نامه ای به رئیس جمهور آن از وی برای گفت وگو دعوت كرد.درباره ایران فعلاً شانس پیشرفت مذاكرات اروپایی اندك است. اما اروپایی ها همچنان باید به دنبال فرصت باشند. چنین كاری به ما كمك می كند تا نتایج شكست مذاكرات را بررسی كنیم. ما نمی توانیم درباره مسائلی كه امنیت ملی ما را تحت تأثیر قرار می دهند، به دیگران حق وتو بدهیم، اما اگر چاره دیگری نباشد این آخرین راه حل است.سیاست عدم تكثیر هسته ای باید درباره این موضوعات به شفافیت برسد: تا زمانی كه ایران به توانایی سلاح هسته ای برسد چقدر زمان داریم؟ كدام استراتژی می تواند برنامه هسته ای ایران را به بهترین شكل متوقف كند؟ چطور می توان از تبدیل فرایند دیپلماتیك به ابزاری برای مشروعیت بخشی به تكثیر هسته ای به جای توقف آن جلوگیری كرد؟

هنری كیسینجر



همچنین مشاهده کنید