چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

ایران میدان غبطه بین المللی


در میان آموزه های قدیمی در باب سیاست خارجی آموزه معروفی كه سیاست خارجی را دنباله سیاست داخلی می داند هنوز مورد استناد تحلیلگران است و همچنان دوشادوش آموزه های نوین كه رفتارهای داخلی را پرتوی از كنش و واكنش های جهانی می دانند, پیش می رود

تاثیرگذاری سیاست داخلی بر سیاست خارجی وجوه گوناگونی دارد كه همه آنها را می توان در دو مقوله یعنی «میانگین آراء و منافع داخلی» و «دریافت برون مرزی از این آراء و منافع» دسته بندی كرد ولوله ای كه معمولا در ماه های پیش از انتخابات در كشورهای مهم و تاثیرگذار، جهان را دربر می گیرد رفتاری است كه در چارچوب این مقوله های دوگانه قابل تبیین است. چنین ولوله ای اكنون درباره انتخابات ریاست جمهوری ایران آغاز شده و جامعه جهانی با كنجكاوی تمام، تحولات این انتخابات را رصد می كند و به روزها و سالهای پس از ۲۷ خرداد ۱۳۸۴ می اندیشد.

فرض بنیادی چشم انتظاران بین المللی این است كه دولتی كه پس از انتخابات ۲۷ خرداد در ایران شكل می گیرد (رییس جمهور آن هركس كه با شد) با دولت كنونی تفاوت اساسی دارد؛ مبنای این فرض این است كه نامزدهای كنونی انتخابات، همگی یا رقیبان فكری و سیاسی رییس جمهور و دولت هستند و یا اینكه از متحدان پیشین اما منتقد كنونی آن ها به شمار می روند. رقیبان خاتمی با این استدلال كه دولت وی توانایی كافی برای تامین معیشت مردم را نداشته است به رای دهندگان وعده می دهند كه با تشكیل دولت، خدمت رسانی به مردم را پیشه كنند. متحدان پیشین خاتمی نیز به دو گروه تقسیم شده اند. گروهی او را به اهمال در برابر راستگرایان متهم می كنند و گروه دیگر می گویند راه او را با كارآمدی بیشتری ادامه خواهند داد.اما منتظران بین المللی، به این نكته نیز واقفند كه دولت آینده با هر درجه تفاوت با دولت كنونی و با هر تعریفی كه از سیاست خارجی ارایه كند، ناگزیر است در چارچوب اصل ۱۱۰ قانون اساسی عمل كند. این اصل به صراحت مقرر می دارد كه تعیین سیاست های كلی نظام جمهوری اسلامی ازجمله سیاست خارجی از اختیارات رهبری است و رییس جمهور و دولت او لاجرم در این چارچوب برنامه ریزی و تصمیم گیری می كنند. بنابراین محدوده ای كه دولت های كنونی و آ ینده در اختیار دارند یكسان و اختیارات آن همانند است.بنابراین آنچه اكنون جامعه جهانی به آن چشم دوخته این است كه انتخابات امسال ایران «آراء و منافع داخلی» را به گونه ای سامان دهد كه جامعه ایران از وضع دوقطبی كنونی خارج شده و رویه واحدی شكل بگیرد كه میانگین آراء و منافع ایرانیان تلقی شود. علت این چشم انتظاری این است كه جامعه جهانی و مشخصا ایالات متحده، بن بست در بخش هایی از سیاست خارجی ایران را نتیجه جمع جبری صفر در معادله قوای سیاسی در ایران می دانند. به اعتقاد آمریكایی ها بن بست در روابط تهران _ واشنگتن یك وجه ایدئولوژیك دارد كه ریشه در انقلاب اسلامی و هنجارها و اعتقادات آن دارد كه امیدی به تغییر آن نیست. آمریكایی ها در یك سال اخیر باوجود تشدید تبلیغات علیه ایران در عمل نشان داده اند كه آمادگی دارند جمهوری اسلامی را با حفظ همین «واقعیت آزاردهنده» بپذیرند.طبق این انگاره، وجه دیگر بن بست در روابط كه برآمده از همان «جمع جبری صفر» است، موضوعی عینی و مرتبط با حوزه دیپلماسی است كه تغییر دولت در ایران می تواند بر آن اثر بگذارد. آنگونه كه در نشریات تخصصی آمریكایی ها ازجمله فارن افرز و فارن پالیسی مدام نوشته می شود، تضاد منافع ایران و آمریكا از تضاد منافع دیگر كشورها بیشتر نیست؛ بلكه كیفیت این تضاد كه از «بی اعتمادی مفرط» ناشی شده، پیام رسانی را ناممكن كرده و رویه «مونولوگ» بر «روش دیالوگ» غلبه كرده است. این دقیقا همان وضعی است كه در دهه اول انقلاب روسیه و دهه های اول و دوم انقلاب چین بر روابط این دو كشور با آمریكا و اروپا حاكم بود.تلقی عمومی در ایالات متحده این است كه در ایران اراده ای برای دیالوگ وجود ندارد و تلقی عمومی در ایران این است كه آمریكا مروج مونولوگ است و می كوشد ابتدا هنجارها و آنگاه دستور مذاكره خود را تحمیل كند.

احتمال اینكه انتخابات ۲۷ خرداد در ایران بتواند این نگاه را به صورت آنی تغییر دهد زیاد نیست؛ اما اگر از درون این انتخابات دولتی بیرون بیاید كه تركیب دوقطبی كنونی در مناسبات سیاسی ایران را تغییر دهد، پیام های دوجانبه و نوعا غیرمستقیم بین تهران و واشنگتن از وضع كنونی خارج می شود. احتمالا پس از انتخابات ایران كه قرائن نشان می دهد «جمع جبری صفر» را به هم خواهد زد، آمریكایی ها برای مدتی كه طولانی نخواهد بود در برابر ایران رویه مدارا پیشه می كنند و پس از آن با دستور مذاكره همیشگی پا پیش می گذارند.دستور مذاكره آمریكایی ها كه ماهیتا مونولوگ است و رهبران واشنگتن هرگز امیدی به قبول آن توسط ایران نداشته اند چهاربند تكراری دارد: تروریسم، سلاح های كشتارجمعی، حقوق بشر، مذاكرات خاورمیانه، تنها وجه امیدواركننده این دستور مذاكره برای آمریكایی ها، ماهیت بین المللی این پدیده هاست كه به رهبران واشنگتن برای شوراندن جامعه جهانی علیه ایران از آن بهره برداری كنند.در مقابل، ایران چند برگ برنده در دست دارد كه نخستین آنها «آمریت اخلاقی انتخابات» است. رییس جمهوری كه از درون انتخابات به شدت رقابتی امسال بیرون می آ ید برخلاف انتخابات قبلی بیش از آنكه نماینده «شور ملی برای تغییر» باشد، نماینده «شعور ملی برای تثبیت» است. ثبات در فرهنگ روابط بین الملل شاه كلید مذاكره و مراوده است.برگ برنده دوم محصول وضعی تازه در ترتیبات منطقه ای است كه ظاهرا تهدید امنیت ملی ایران به شمار می رود اما ایران توانایی تغییر و حتی تبدیل كردن آن به فرصتی برای منافع ملی را دارد. از انتخابات ریاست جمهوری قبلی ایران تاكنون رژیم های افغانستان و عراق تغییر كرده اند و هر دو رژیم باوجود آنكه محصول اراده ایالات متحده هستند با ایران روابط حسنه ای دارند. این دو نقطه از پاشنه های آشیل آمریكا در مواجهه با ایران هستند.حادثه دیگری كه بین دو انتخابات در ایران رخ داده، سردی روابط آمریكا و عربستان و افزایش بدگمانی به آمریكا در منطقه است. متحدان منطقه ای آمریكا كه تا چند سال پیش اهرم های فشار واشنگتن بر تهران بودند اكنون با فاصله ای اندك همدوش با ایران آماج انگاره تغییر آمریكا هستند.نزدیك شدن آمریكا و اروپا در جریان پرونده هسته ای ایران نیز اگرچه به افزایش فشار بر ایران انجامیده اما آمریكا و اروپا را به سفره ای رقابتی كشانده است كه دیپلماسی ایران می تواند از آن بهره برداری كند. تا سه ماه پیش ایران موضوع رقابت دشمنانه بین آمریكا و اروپا بود. اروپایی ها میل همكاری داشتند و آمریكایی ها در صدد خنثی كردن تلاش های رقیب بودند. متقابلا اروپایی ها از هر امكانی برای افزایش بدگمانی بین ایران و آمریكا استفاده می كردند. اما اكنون میدان رقابت و همكاری آمریكا و اروپا تغییر كرده و به داخل ایران كشیده شده است. وضع تازه به دولت آینده این امكان را می دهد كه در وادی غبطه به مصاف این رقیبان برود. دیگر نه اروپا می تواند بی ملاحظه رقیب درپی انحصار باشد و نه آمریكا انگیزه ای برای افزایش فشار بر ایران به قصد مجازات اروپا را دارد. هنر دولت آینده و دستگاه دیپلماسی او نشان دادن همین میدان غبطه به بازیگران بین المللی است.