شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
خروس خودخواه و مرغ دانا
در یک مزرعه بزرگ خروس بزرگ و زیبایی در کنار مرغ و جوجه ها زندگی میکرد. خروس که پرهای درخشان و رنگارنگی داشت هر روز به حیوانات مزرعه با تکبر و خودخواهی برخورد می کرد و با خواندن آواز به آنها میگفت از همه آنها زیباتر و خوش آوازتر است.
مرغ و جوجه ها از اینکه خروس زیبا خودش را از همه زیباتر و بهتر می دید ناراحت می شدند و با خود فکر میکردند هر طور شده باید خروس را متوجه اشتباهش کنند. به همین دلیل یک روز مرغ دانا و پیر تصمیم گرفت با خروس خودخواه صحبت کند.
او به سراغ خروس رفت و به او گفت:
- هر کسی خصوصیت ها و توانایی هایی دارد که دیگران آن را ندارند، ولی این نباید باعث شود که بین آنها فاصله و اختلاف ایجاد شود.
مرغ دانا گفت:
-درست است که تو پرهای زیبا و صدای بلند و قشنگی داری،ولی تو با این ویژگی ها باید در قلب دیگران بیشتر نفوذ کنی و آنها را دوست داشته باشی تا دیگران هم به تو نزدیک شوند و بین تان دوستی باشد،نه اینکه دیگران تو را دوست نداشته باشند.
خروس ازخودراضی با خنده به مرغ دانا گفت:
-من اصلاً نیازی ندارم که کسی مرا دوست داشته باشد.چون از همه زیباتر هستم و صدای خوبی هم دارم.به همین خاطر تمام حیوانات درون مزرعه باید به من احترام بگذارند.
مرغ دانا پس از اینکه دید خروس خودخواه و متکبر حرفهای خودش را تکرار می کند، از او فاصله گرفت و دنبال کارهای خودش رفت.مرغ های دیگر هم که متوجه حرف های خروس شده بودند،دیگر با او حرف نمی زدند.
از آن روز به بعد خروس کم کم تنها شد.هرجا که او میرفت،حیوانات آنجا را ترک می کردند.
پس از مدتی مزرعه دار پیر به شهر رفت و با خروس دیگری به مزرعه برگشت. خروسی که مزرعهدار خریده بود خیلی بزرگتر، خوش صداتر و زیباتر از خروس خودخواه بود.حیوانات مزرعه که خروس جدید را دیدند،به طرف او رفتند.
آنها فکر می کردند که شاید خروس تازه وارد هم مثل خروس خوش صدا،خودخواه باشد؛ اما خروسی که تازه به مزرعه آمده بود،برخلاف خروس خودخواه فکر می کرد.
او دوست داشت با تمام حیوانات مزرعه مهربان باشد و همه او را دوست داشته باشند.
با آمدن خروس مهربان به مزرعه همه حیوانات با او دوست شده بودند و به آواز زیبای او گوش می دادند. خروس مهربان هم هر وقت که آنها دوست داشتند برایشان آواز می خواند.
خروس خودخواه بعد از مدتی تنها ماند.دیگر هیچکس به آواز او گوش نمی داد.
برای همین احساس کرد که دیگر نمی تواند آواز بخواند. وقتی خروس مهربان شروع به آواز خواندن می کرد، خروس خودخواه به صدایش گوش می داد.
او به حرف های مرغ دانا فکر می کرد که اگر دوستی اش را با دیگران حفظ کند و با آنها دوست باشد و همه او را دوست داشته باشند، همیشه می تواند موفق باشد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست