چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
از پنجره اتاق نویسنده
تاملی بر زندگی و آثار «ریموند کارور»
شخصیتهای داستانهای ریموند کارور در خلوت محرمانه خود مایوسانه دست و پا میزنند در حالی که به وضوح بر این نکته واقفاند که آن زندگی ایدهآل که زمانی امیدوار بودند با کار و تلاش خود به آن دست یابند هرگز میسر نخواهد شد.
از بسیاری جنبهها، زندگی شخصی کارور الگوی شخصیتهای داستانیاش است. او در ۷ ژوئن ۱۹۵۷ در ۱۹ سالگی با ماریان برک ازدواج کرد. در اکتبر ۱۹۵۸ صاحب دو فرزند بود. خیلی زود کارور به همراه همسرش دریافت که کار سخت و تلاش میتواند زندگی آنها را تقریبا از همه چیز محافظت کند. او در مصاحبهیی چنین گفت: «ما فکر میکردیم میتوانیم از پس هر چیز برآییم. ما فقیر بودیم اما فکر میکردیم اگر سخت کوشش کنیم، اگر درست کار کنیم همه چیز درست خواهد شد.» اما بزودی جایی میانه این مسیر پر از دغدغه بیکاری و روی آوردن به خردهکاریهای پراکنده و مسئولیت سنگین بزرگ کردن بچهها، او هم مانند آدمهای داستانهایش به این نتیجه رسید که هیچ چیز تغییر نخواهد کرد.
بعدازظهر شنبهیی در اوایل دهه ۱۹۶۰ زمانی که کارور دانشجوی دانشگاه آیوا به حساب میآمد، برای مراقبت از فرزندانش آنها را به منزل یکی از دوستانشان برده و برای شستن لباسها به خشکشویی رفته بود و منتظر دستگاه خشککن بود: «قصدم این بود که هر کدام از دستگاههای خشککن از کار باز ایستادند با سبد لباسهایم، سریع به سوی آنها هجوم ببرم. تصور کنید من حدود سی دقیقه یا بیشتر با این سبد پر از لباس در خشکشویی پرسه میزدم و منتظر فرصت بودم.
کمی قبلتر دو دستگاه را از دست داده بودم، کسی زودتر از من رسیده بود. خیلی از کوره در رفته بودم. حتی اگر موفق میشدم به یکی از دستگاهها برسم یک ساعت یا بیشتر طول میکشید تا لباسها خشک شوند. بالاخره یکی از دستگاهها متوقف شد و من هم هنگام توقف آن درست مقابلش قرار داشتم.
تصمیم گرفتم اگر ظرف ۳۰ ؤانیه دیگر کسی برای بردن لباسها نیامد آنها را در بیاورم و لباسهای خودم را درون دستگاه بگذارم. این قانون خشکشویی است.
اما درست همان موقع زنی به سوی دستگاه آمد و در آن را باز کرد. من همانطور منتظر ماندم. زن دستش را داخل دستگاه برد و تکهیی از لباسها را بیرون کشید، اما از نظر او لباسها کاملا خشک نشده بودند. در دستگاه را دوباره بست و دو برابر بیشتر سکه داخل دستگاه انداخت. من در گیجی خیرهکنندهیی انگار ضربهیی خورده بودم، به گوشهیی رفتم و دوباره به انتظار ایستادم. اما خوب به خاطر دارم که در آن لحظه در برزخ احساس محرومیت و نومیدی ناگزیر، که اشک مرا درآورده بود به این نکته فکر میکردم که روی این کره خاکی این احتمال وجود دارد که هر بلایی بر سرم بیاید و هر اتفاقی هر چند جزیی میتواند چنین تفاوتی ایجاد کند. حس بدبختی گریبانم را گرفته بود. بدبختی در این واقعیت که من صاحب دو فرزند هستم و مجبورم همیشه از آنها مراقبت کنم و هیچگاه از این مسئولیت سردرگمی رهایی نخواهم یافت.»
این مساله همان چیزی است که کارور تقریبا در تمام داستانهایش با آن کلنجار میرود: بار مسئولیتهای روزمره زندگی که بر دوش آدمی سنگینی میکند، زمانی که از هیچ چیز اطمینان ندارد، نه از ازدواجش، نه قوه تعقلش و نه حتی یک دستگاه خشککن که بالاخره کار خشککردن لباسها را تمام میکند.
کارور خود چنین میگوید: «تقریبا تمام آدمهای داستانهای من به نقطهیی میرسند که در مییابند مصالحه و تسلیم نقش عمدهیی در زندگی آنها ایفا میکند. سپس در یک لحظه همه این ذهنیت فرو میریزد و آنها الگوی زندگی روزمرهشان را در هم میشکنند. این لحظه، لحظهیی گذراست که آنها دیگر نمیخواهند تحت هیچ شرایطی مصالحه کنند. اما اندکی پس از آن به این واقعیت دست مییابند که در زندگی هیچ چیز هرگز تغییر نخواهد کرد.»
کارور بارها از این نظر که شخصیتهایش را تحقیر میکند با حمله منتقدان روبرو شد اما او در هر فرصت پیش آمده این مطلب را قویا انکار میکند: «من هرگز از بالا به آدمهای داستانهایم نگاه نکردهام و هیچگاه آنها را مورد تمسخر و استهزا قرار ندادهام. خیلی بیشتر از این دوستشان دارم که بخواهم موذیانه یا از روی شیطنت آنها را درون دایرهیی بسته قرار دهم بیآنکه راه فرار داشته باشند. خیلی بهتر از آنکه به خوانندگان بالقوه داستانهایم علاقهمند باشم، آنها را دوست دارم. اگر کنایه زدن برای خردکردن شخصیتها باشد کاملا با آن مخالفم.»
اگر او به شخصیتهای داستانهایش به دیده تحقیر نگاه کرده بود، باید چهل سال اول زندگی خودش را نیز به دلیل سپری شدنش در روزمرگی صرف محکوم میکرد. او در مصاحبهیی در سال ۱۹۸۶ میگوید: «من خیلی چیزها در مورد زندگی طبقه پایین جامعه میدانم، چرا که خود من مدت زیادی به این طبقه تعلق داشتهام. نصف خانواده من هنوز اینگونه زندگی میکنند. آنها هنوز مطمئن نیستند که طی یک یا دو ماه آینده چه بر سرشان خواهد آمد.»
حرفه نویسندگی کارور، زمانی شکل گرفت که او دوره لیسانس خود را در کالج ایالتی شیکاگو در پاییز ۱۹۵۸ به عنوان دانشجوی نیمه وقت آغاز کرد. او در پاییز ۱۹۵۹ واحدی را با نویسندهیی به نام جان گاردنر که تا آن زمان اثری منتشر نکرده بود برداشت. کارور معتقد است گاردنر تاثیر بسزایی بر او و آثارش گذاشته است، هرچند که تماسش با او کوتاه و در حد یک سال تحصیلی بود.
گاردنر متوجه نیاز کارور به مکانی ساکت و آرام برای کار شد، به همین دلیل کلید دفترش را به او سپرد. کارور میان انبوه جعبههای دستنوشتههای منتشر نشده نویسنده به کار مشغول میشد: «در این دفتر، روزهای تعطیل، به سراغ دستنوشتههای او میرفتم و عنوان داستانهایش را میدزدیدم! البته بهتر است بگویم عنوان داستانهایم را از آنها برمیگرفتم، چرا که به نظرم فوقالعاده میآمد. اگر درست به خاطر بیاورم آنها را با عبارات خودم بازنویسی میکردم و در داستانهایم از آنها استفاده میکردم. سپس داستانهایم را به او نشان میدادم. آنگاه او مجبور میشد هر دفعه راجع به اصول و آداب نویسندگی برایم کمی سخنرانی کند. گاردنر آدم سختگیری بود، او بر رعایت اصول و آداب نویسندگی تاکید بسیار داشت.»
گذشته از تاثیراتی که کارور از محیط خانوادگی و آکادمیک خود گرفت قابل بحثترین، قویترین و البته منفیترین تاثیر بر روی کار او از مشروبخواری او نشات گرفته که همزمان با رشد نومیدی و یاس او بتدریج به صورت عادت درآمد یاس از این مساله که هرگز قادر نخواهد بود همزمان با رشد از خلال مشاغل پست به آن مفهوم «زندگی ایدهآل» خویش دست یابد. او همواره به علت وضعیت مالی بد که مدام مشغول دست و پنجه نرم کردن با آن بود احساس بداقبالی داشت.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست