شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا

دستفروشی در مترو, محصول نابرابری است


دستفروشی در مترو, محصول نابرابری است

برای ریشه یابی عوامل اجتماعی موثر در گسترش پدیده دستفروشی درمترو, باید ابتدا به ساختارهای کلی جامعه نگاهی اجمالی بیندازیم یعنی معتقدم با نگاهی کلی به اوضاع فعلی مولفه های اجتماعی در ایران, خیلی راحت تر می توانیم دلایل رشد این ضدهنجار اجتماعی را ریشه یابی کنیم

برای ریشه‌یابی عوامل اجتماعی موثر در گسترش پدیده دستفروشی درمترو، باید ابتدا به ساختارهای کلی جامعه نگاهی اجمالی بیندازیم؛ یعنی معتقدم با نگاهی کلی به اوضاع فعلی مولفه‌های اجتماعی در ایران، خیلی راحت‌تر می‌توانیم دلایل رشد این ضدهنجار اجتماعی را ریشه‌یابی کنیم.

جامعه ایران از شکل روستایی خود در دهه‌های قبل به شهری‌نشینی گرایش پیدا کرده است و امروز بسیاری از جوانان مقیم شهرستان‌ها و روستاها، تمایل دارند که در شهرهای بزرگ زندگی کنند.

رسانه‌های مختلف نیز در ایجاد چنین کشش و گرایشی بی‌تقصیر نیستند و طبیعی است که وقتی جوانی با زرق و برق‌های جوامع شهری آشنا می‌شود، رویای این زندگی رنگارنگ او را فرا می‌گیرد، اما وقتی به کلان‌شهر شلوغی مثل تهران می‌آید، می‌بیند که زندگی واقعی در تهران با رویایی که او در سر می‌پرورانده است، از زمین تا آسمان فرق دارد.

واقعیت واضح آن است که در کلانشهری مثل تهران، یک روز هم نمی‌توان بدون پول زندگی کرد و این‌طور هم نیست که بتوان بدون داشتن مهارتی ویژه، شغل پردرآمدی داشت.

معمولا هم بازار کار به این شکل می‌چرخد که هر فرد بازاری که سرمایه بیشتری داشته باشد، توان سودآوری بیشتری هم دارد، اما جوانی که نه تخصصی داشته باشد و نه سرمایه مالی اندوخته است، برای پیدا کردن کار در تهران، با یک بن‌بست اساسی مواجه خواهد شد.

اغلب جوان‌هایی که در مترو دستفروشی می‌کنند، خانواده‌هایشان در شهرستان‌ها زندگی می‌کنند، اما به امید تشکیل یک زندگی ایده‌آل به تهران گام گذاشته‌اند.

بیشتر آنها نه تخصصی ویژه برای پیدا کردن یک شغل مناسب دارند و نه سرمایه‌ای که بتوانند با آن روی پای خودشان بایستند؛ به همین دلیل هم گزینه‌های بسیار محدودی برای اشتغال این جوانان باقی می‌ماند.

کارگری ساختمان، شاید تنها شغلی باشد که این گروه از جوانان بتوانند با آن در تهران امرار معاش کنند، اما حتی همین شغل کم درآمد هم با تقاضاهای زیادی از سوی کارگران تهرانی و افغان مواجه است و رقابت برای آن بشدت بالاست.

در واقع می‌توان گفت که تفاوت سطح انتظار جوانان مقیم شهرستان با واقعیت‌های رایج در پایتخت، تضاد بسیار سنگینی پیش رویشان می‌گذارد که برخی از آنها برای رفع این تضاد عینی به دستفروشی روی می‌آورند.

یعنی وقتی یک جوان مقیم شهرستان با هزار امید و آرزو به تهران می‌آید، اما نمی‌تواند حتی برای رفع معاش روزانه‌اش کاری درخور پیدا کند، بنابراین برایش خیلی سخت است که دوباره با یک شخصیت شکست‌خورده به شهرش بازگردد و ترجیح می‌دهد که حتی اگر با دستفروشی هم شده، امورات روزمره‌اش را بگذراند.

علاوه بر جوانان ساکن شهرستان‌ها که در یک شرایط متفاوت با محل زندگی‌شان قرار گرفته‌اند، تعداد محدودی از شهروندان تهرانی هم به دستفروشی در مترو روی می‌آورند که این گروه از زنان و مردان را می‌توان قربانیان معضل بیکاری در جامعه به شمار آورد.

شاید برای یک جوان مقیم شهرستان که هیچ کسی او را در تهران نمی‌شناسد، دستفروشی در مترو راحت‌تر باشد، اما برای یک شهروند فقیر در تهران که با مجموعه گسترده‌ای از اقوام و دوستان در پایتخت آشناست، بسیار آزاردهنده است که بخواهد اعتبار اجتماعی‌اش را با دستفروشی در مترو به حراج بگذارد.

حال اگر با وجود این مشکلات، یک شهروند تهرانی به دستفروشی در مترو روی آورد، کاملا به این معنی است که نظام اجتماعی در پایتخت به حدی نابرابر و افسار گسیخته شده که دیگر اشتغال و غم نان در اولویتی فراتر از اعتبار و تشخص اجتماعی قرار گرفته است.

حمید رزم‌آور‌

جامعه‌شناس