پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

جنبش خیابانی


جنبش خیابانی

به مناسبت سالگرد قیام مشروطه خواهان تبریز

شیخ محمدخیابانی که در سال ۱۲۵۹ شمسی در روستای خامنه ارونق از توابع تبریز متولد شد، پس از فراگیری علوم مقدماتی، از محضر حضرات آیات سیدابوالحسن انگجی و میرزا عبدالعلی، فقه و اصول و هیات و نجوم را آموخت و پس از مدتی به تدریس پرداخت. پس از تحصیلات مقدماتی به روسیه رفت و مدتی در نزد پدر خود به کار مشغول بود و دیری نگذشت که به تبریز بازگشت و به تحصیل علوم دینی پرداخت.

فقه و اصول را از حاج میرزاابوالحسن آقاانگجی فرا گرفت. هیات، نجوم و حساب و حکمت، کلام و ادبیات نیز آموخت. پیش از انقلاب مشروطه مدتی امام جماعت بود. از دوره جوانی که در اندیشه حق‌طلبی و آزادی‌خواهی بود، به این نتیجه رسید که در ایران نخست باید یک انقلاب فکری به وجود آورد و از این راه مردم را به حقوق خویش آشنا کرد.

خیابانی پس از پیروزی مبارزان مجاهد تبریز بر سپاه انبوه شاه و عواملش و در هم شکستن نیروی استبداد و فتح تهران و در دوره دوم مجلس شورای‌ ملی به نمایندگی از طرف مردم ‌آذربایجان انتخاب شد و در برابر مخالفان آزادی، از حقوق ملی و آزادی دفاع کرد و از اعضای برجسته فرقه دموکرات بود. چون مجلس تعطیل و ایام سخت‌گیری آغاز شد چند سال مخفیانه زندگی می‌کرد، تا اینکه به تبریز بازگشت اما در تبریز نیز به‌واسطه حاج‌صمدخان شجاع‌الدوله و سردار رشید مدتی گوشه‌گیری کرد. زمانی که انقلاب اکتبر شوروی آغاز شد و ایران تا حدی توانست از چنگال استبداد روسیه نجات یابد، خیابانی فرقه آزادیخواهی را جانی تازه بخشید و در آن تجدید سازمان به عمل آورد و روزنامه «‌تجدد‌» را که ارگان رسمی این حزب بود، انتشار ‌داد.

در انقلاب مشروطه مانند دیگر مجاهدان ضد‌مستبدان به مبارزه و جنگ برخاست. چندی بعد عضو انجمن ایالتی آذربایجان شد. وی به وکالت شورا رسید و در آن مجلس به فراکسیون دموکرات‌ها ملحق شد. در خلال سال‌های جنگ جهانی اول علیه سیاست انگلیس و روس‌ها و آلمان‌ها و ترک‌های عثمانی مجاهدت‌های بسیاری کرد و در پایان جنگ زمانی که ترک‌های عثمانی، آذربایجان را به اشغال خود درآوردند توسط آنان بازداشت و به خارج تبعید شد. خیابانی ضد دولت وثوق‌الدوله که قرارداد ۱۹۱۹ را با انگلیس بسته بود، اعلام قیام کرد. به موجب این قرارداد که در مرداد ۱۲۹۸ با دولت وثوق‌الدوله منعقد شد، امتیاز ساختن راه‌آهن و راه‌های شوسه در سراسر کشور به انگلیس واگذار شد و ارتش و دستگاه مالیه ایران زیر نظر مستشاران سیاسی و اقتصادی بریتانیا قرار گرفت. او قرارداد ۱۹۱۹ را مضر به حال مملکت و ناقض حاکمیت ملی و استقلال ایران خواند و در تهران با وعظ، خطابه و نگارش مقاله به تشریح ابعاد خطرناک این پیمان پرداخت.

او برای واداشتن وثوق‌الدوله به لغو معاهده، در بهار ۱۲۹۹ شمسی به مبارزه مسلحانه روی آورد. وی در حالی که مسلح نبود به کمک دوستان خود تمام موسسات و سازمان‌های دولتی را تصرف کرد و به مدت شش ماه اداره شهر به عهده کمیته ملی که رهبری آن را خیابانی بر عهده داشت، قرار گرفت. وی با گسترش این قیام به دیگر شهرهای آذربایجان، توانست این خطه را از حاکمیت دولت وثوق‌الدوله خارج سازد. طرفداران خیایانی نام آذربایجان را به «‌آزادیستان‌» تبدیل کرده و سفارت آلمان را به محاصره درآورده و کنسول آلمان را به قتل رساندند، او مجاهدینی تربیت کرد و درصدد قطع رابطه با دولت مرکزی برآمد.

رایزن سیاسی بریتانیا در سپاه شمال ایران، سرگرد ادموندز روز ششم اردیبهشت ۱۲۹۹ به تبریز رفت تا اوضاع را ارزیابی کند. او ملاقاتی طولانی با خیایانی داشت و به این نتیجه رسید که جنبش او تلاشی است برای سرنگونی دولت وثوق و استقرار یک دولت قانونی. او به این نتیجه دست یافت که در نهضت خیابانی اثری از جدایی‌طلبی یا گرایش‌های بلشویکی وجود ندارد. البته حفظ این موضع بستگی به سیاست دولت مرکزی ایران داشت و پیامد اشتباه‌های دولت در زمینه برخورد با خیایانی را نمی‌شد، پیش‌بینی کرد.

مردم تبریز برای دفاع از حق و آزادی جانانه و دلیرانه پیکار می‌کردند. آنها می‌دانستند که اگر مبارزه را ادامه ندهند، مشروطیت خواهد مرد. جنگ‌های سخت در داخل شهر و در خیابان‌ها و بازار ادامه داشت. اغلب مغازه‌ها و حجره‌های تجار و خانه‌ها دستخوش یغماگران استبدادیان می‌شد. شیخ‌محمد خیابانی، میرزامحمدتقی طباطبایی، سیدحسین عدالت و میرزاحسین واعظ همراه نماینده انگلستان به نزد عین‌الدوله رفتند اما وی با سخنان آمیخته به فریب می‌خواست مشروطه‌خواهان را گول بزند ولی آنان دریافتند و سرانجام ناامید به مبارزان پیوستند و آنقدر در مبارزه پا فشردند که سپاه حیله‌گر بیرحم شاه را شکست دادند که نمونه‌ای درخشان و کم‌نظیر از پایمردی و دلاوری در انقلاب مشروطه ایران بود.

محمد خیابانی برای اعتلای مشروطیت ایران و تامین حاکمیت واقعی ایران از بین مردم زجر دیده، ستم کشیده و از همه چیز محروم آذربایجان برخاست و به وظیفه خود، یعنی تنویر افکار و بیداری مردم پرداخت. خیابانی قطعا یکی از مبارزان بزرگ تاریخ معاصر ایران بوده است. در سراسر زندگی سیاسی خود به هیچ وجه آلوده نشد و نه تنها پیوستگی به سیاست بیگانه‌ نداشت، بلکه جز عشق به دیار و سرزمین ایران چیزی محرک و پشتیبان او نبوده است. وی بی‌تردید یکی از مؤثرترین مردان سیاست ایران بوده است.

وی در غیاب مجلس، یک نیروی ملی تشکیل داد. هدف از قوه به فعل در آوردن مشروطیت و اجرای کامل قانون اساسی مقصد قیام تبریز بود. این قیام شش ماه طول کشید. خیابانی عصرها ضمن نطق خود مردم را برای حفظ آزادی و استقلال ایران تشویق می‌کرد.

خیابانی بی‌شک یکی از چهره‌های درخشان دینی و سیاسی ایران بود که سخنرانی‌های شورانگیزی داشت. مقالات جالبی می‌نوشت و برای به ثمر‌ رسانیدن نهضت مشروطه‌خواهان تا پای جان ایستادگی کرد و از قیامی که این آزادمرد در آذربایجان کرد شور و دلدادگی وی را به مشروطه و آزادگی به‌خوبی می‌توان فهمید. در دوره خیابانی گرایش‌های مختلفی در متن جامعه وجود داشت. یکی از این گرایش‌ها بر انفکاک حوزه‌ها تاکید می‌کرد. این افراد برخلاف آنچه که در ظاهر به نظر می‌رسد، به دنبال خارج کردن دین از عرصه زندگی اجتماعی بودند، شیخ محمد خیابانی – که در زمره اعضای حزب دموکرات بود – در شمار آنان بودند. این حزب به درست یا غلط – قدسیت امور دینی را در گرو این امر می‌دانست که بین امور دینی و سیاسی تفکیک انجام گیرد. بحث آنها در مورد نحوه ورود ایران به جامعه جهانی و گشودن باب گفت‌وگویی عمیق‌تر و گسترده‌تر بود. اینان تنها راه حفظ موجودیت ایران را پذیرش عناصر عقلانی تمدن جدید می‌دانستند و از گسترش مناسبات جدید اقتصادی و اجتماعی که می‌توانست منجر به تامین نهادهای مدنی شود، دفاع می‌کردند. به عبارت دیگر این جریان تنها راه برقراری گفت‌وگو بین فرهنگ دیگر را در گروه پذیرش بی‌چون و چرای فرهنگ و تمدن غرب می‌دانست. در عین حال اکثر اعضای حزب، به اسلام ایمان داشتند، اما اعتقادات دینی را امری خصوصی تلقی می‌کردند.

سرانجام محمد خیابانی و همراهانش به دست مخبرالسلطنه هدایت والی تبریز تارومار شدند و شخص خیایانی به قتل رسید. در این زمان مشیرالدوله رییس‌الوزرا بود. او توضیح داد، قتل خیایانی به وی ربطی نداشته است. به واقع یا خود شاه «‌میل مفرط‌» به این کار داشت یا کار مخبرالسلطنه بود یا این قتل به طور اتفاقی روی داد. مشیرالدوله نقل کرد به شاه گفته‌اند خیابانی جای تو نشسته و عکست را زیر پای خود لگدمال می‌کند. البته شاه با این سخنان می‌توانسته انگیزه قتل خیایانی را داشته باشد. در این میان موضع میرزا کوچک‌خان جنگلی در برابر کشته شدن خیابانی نیز قابل توجه بود. او بعد از قتل خیابانی تلگرافی به دولت ارسال کرد و باز هم‌ الغای قرارداد ۱۹۱۹ را مقدمه زمین گذاشتن اسلحه ذکر کرد. نکته این است که او در همین تلگراف از قتل خیابانی اظهار تاسف و تالم و خاطر نشان کرد در کابینه مشیرالدوله به دو سه تن بیشتر اعتماد ندارد و می‌داند عملیات آنها به قصد خیانت به ایران و ایرانی نیست اما نمی‌داند چه شد که خیایانی به قتل رسید؟ واضح است که او به شخص رییس الوزرا اعتماد و اطمینان داشت و می‌دانست که او راضی به قتل خیایانی نبوده است. قتل خیابانی، فروپاشی جنبش جنگل، تحریکات کمیته زرگنده و سایر حوادث ریز و درشت دیگر، مقدمه وارد آوردن ضربه نهایی بر مشروطه ایران که دیگر جز اسمی از آن باقی نمانده بود، به شمار می‌آمد.

منابع در دفتر روزنامه موجود است.

محمود فاضلی