جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
خدای من , همه را به من بسپار
مکه جای دلپذیری است، آنجا هنوز خدا یافت میشود. مکه را باید قدر دانست، در روزگاری که خدا در جغرافیای جهانگستر و در پهنه دستدرازیهای عقل خودمحور گم شده است مکه و مدینه جاهایی است که در آنها میتوانی از سنت، از مدرنیت ابزاری، از بنیادگرایی و از مکاتب تولیدی تلفیقی و تقلیلی و التقاطی و غیره و از اندیشههای آراسته یا پیراسته موجود یا ممکن بگذری و به انتهای مدرنیته برسی. این نهایت همان جایی است که تو درآن غروب زمان را در طلوع وجود خودت میبینی و تمرکز مکان در یک نقطه را نیز. اینجا همان جایی است که افسانههای خلقت آدم و زمین و اسطورههای بعثت و هجرت و خیالپراکنیهای ظهور عدالتگستر و داستانهای هولناک قیامت، همه در اینجا، روی این سن اتفاق افتادهاند و بازیگران تاریخ بشری همه روی صحنه نقش بازی کردهاند. در آنجا تاریخ فشرده میشود و ذره ذره بیمعنی. لحظه یی که کنار کعبه ایستاده یی خلقت و قیامت را نزدیک به هم میبینی، پس آنچه میانشان است دیگر کوچکتر از این میشود که حتی به نگاهات بیارزد؛ و وقتی که کنار بقیع ایستاده یی، در عین حال که داری در کوچههای مدینه قدم میزنی به نخلستانهای کوفه و حدیث جاودانه و بیتاریخ چاه و درد و آه و... و به خدا هم بیندیش... به ابتدای تاریخ برو ولی نه با عینک نکوداشت و عبرتگیری و پندپذیری که سنتگرایی است و نه با معیار نقد علمی که تنها و قطعا بیش از خودمدرنپنداری نیست. نکند در زاویه یی از تاریخ، در سقیفه، یا نهروان، یا گوشه خراب شده یی جا بمانی که عین بنیادگرایی است. اینها همه را رها کن، یعنی که از آنها گذری کن و نظری و رها شو و سعی کن به جای اندیشیدن به این تاریخ سراپا فراز و نشیب، در عین زندگی در آن، از آن رها باشی.
من قوانین و مقررات صاحبان آن قطعه از زمین خدا را نمیدانم، اما از تو خواهش میکنم که در پیچ و خم اعمال و مستحبات و واجبات، خدا را، آنی که دنبالش میگردی را گم نکنی. مراقب باش که طرف حسابت را، هدفت را و سمت و سویت را اشتباه نگیری. شاید به فریب جهتمندی کوچههای مکه است که همه قبله را در آن شهر گم میکنند و به جای کعبه به تبعیت از قبله نماهای دروغین زمینیهای آسمانینما به سمت جهتهای نادرست سر به سجده میسایند. «تو» مراقب باش، تو نباید که اشتباه هزاران ساله نوع بشر را تکرار کنی. پس وقتی که میخواهی دلت را به جایی پرتاب کنی، درست نشانه بگیر...
کاش بشود که قواعد را کنار گذاشت. اگرنه انسان خود گمشده خویش را درکجا بیابد و خویشتنش را در کدام کنج و کدام گوشه جستوجو کند؟ مگر ممکن است.
حرمتت مانعم میشود که اینگونه با تو سخن بگویم. اما بخاطر خدا، اگر تا به حال به زایمان فکر کردهیی، سعی کن حرفم را بفهمی. اگر در آن اندیشه، شده تا به حال که ذهنت از درد و رنج و سختیاش که همه آن را اصل قضیه میدانند و فراغ را انتظار میکشند منحرف شود و به آنچه در درون جسم و بلکه جان مادر است متوجه و معطوف گردد، پس این بار نیز اندیشیدن و قدر دانستن این موجود ارزشمند درونت و این ثمره جسم و جانت و «آنچه از تو باقی میماند» را به هیچ بهایی، حتی به بهای از دست رفتن رکعات نماز و تعداد دورهای طواف و خلاصه صحت اعمالت، از دست نده. غنیمتات میشمارند، پس چه کسی شایستهتر از توست به غنیمت شمردن خودت؟
خدا را بخوان؛ آنگاه که میخوانیاش میشنود، آنگاه که خطابش میکنی مخاطبت میشود و سخن که میگویی همسخنات میگردد و آنگاه که به آرامی گویی که در گوشش نجوا میکنی بیدریغ از تو میپذیرد. پس در این لحظه است که تو به سمت او گریختهیی و در آغوشش جا گرفتهیی و در پیش رویش، رو در رو، رو در رو ایستادهیی. ایستادهیی در حالی که میدانی و میداند که به او نیاز داری؛ و چگونه نداند، چون اشک تو سراسر، نیازت را مینماید؟ و چون نگاهش بر تو میافتد به گرفتن آنچه دارد و میخواهی امیدوار میشوی. میداند که چه میخواهی و میداند که در درونت چه میگذرد. میداند، حتی پیش از آنکه تو بگویی و بر او پنهان نیست آنچه که داشتهیی و داری. میداند که چه میخواهی بگویی و زبانت را به کدام واژه میخواهی بگشایی و از آن کلمه چه منظوری داری؛ او، شک نکن، که میداند که چه میخواهی.
خدای من! اگر رهایم کنی چه کسی پناهم میدهد؟ و اگر پناهم دهی چه کسی مانده که از او رها نشده باشم؟
خدای من! همه را به من بسپار ولی من خودم را به خودت میسپارم.
خدای من! بازگشته ام و مانند نیازمندان عذر میخواهم و میخواهم که بپذیری و میدانم که میپذیری.
خدای من! دست خالی برم نمیگردانی و رشته امیدم را قطع نمیکنی و نگاه نیازمندم را به ناز دیدارت نوازش میدهی.خدای من! اگر مرا نمیخواستی چگونه میتوانستم دعایت کنم و اگر به من محبت نداشتی چرا هنوز دوستت دارم؟خدای من! دوست دارم که در پیش رویت بایستم و از گناه و بیوفایی ام نگویی که شرمنده شوم، بلکه از صفاو پاکی ومحبت وعشق خودت بگویی، تا لبریز از شور و سرتاپا معنویت شوم، آنی شوم که تو میخواهی.خدای من! اگر بگویی خطاکاری میگویم که تو بخشندهیی و اگر بگویی که آلوده گناهی میگویم که تو خدایی و اگر مرا در آتش دوریات تا ابد بسوزانی در میان سوختگان و به همهشان میگویم که دوستت دارم.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران انتخابات احمد وحیدی حسن روحانی حجاب پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت دولت سیزدهم رهبر انقلاب نیکا شاکرمی مجلس
سیل هواشناسی تهران آتش سوزی یسنا شهرداری تهران قوه قضاییه پلیس روز معلم معلم آموزش و پرورش فضای مجازی
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا سازمان هواشناسی مالیات طلا بازار خودرو قیمت دلار خودرو حقوق بازنشستگان بانک مرکزی ایران خودرو
مهران غفوریان موسیقی تلویزیون سریال عمو پورنگ ساواک سینمای ایران نمایشگاه کتاب مهران مدیری مسعود اسکویی سینما عفاف و حجاب
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر جواد نکونام بازی لیگ برتر ایران تراکتور رئال مادرید
هوش مصنوعی فناوری اپل گوگل ناسا مدیران خودرو تلفن همراه
طب سنتی خواب فشار خون کبد چرب