جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
تقسیمبندی هنرها
یونانیان مجبور بودند زبانی را پایهریزی کنند که با آن بتوانند درباره هنری که خلق کردهاند بیندیشند و صحبت کنند. برخی از مفاهیمی که آنها معمولا بهکار میگرفتند حتی پیش از ظهور فیلسوفان شکل گرفته بود. این مفاهیم توسط فیلسوفانی که آنها را توسعه داده و منتقلشان کردند، دستکم تا حدی به کار گرفته شدند. با وجود این، از مباحث عالمانهای که پس از قرنها امروزه متداول و رایج است، بسیار متفاوت بودند. حتی جایی که کلمات و واژههای مشابه و یکسانی به کار میرفت، باز معنا و مفهومشان متفاوت بود.
هنرهایی که بعدا هنرهای زیبا(Fine arts) نامیده شدند، گروه متمایزی را تشکیل نمیدادند. یونانیان هنر را به هنرهای زیبا و هنرهای دستی تقسیم نکردند. تصور آنها این بود که همه هنرها میتوانند جزو هنرهای زیبا باشند و این امری مسلم است که صنعتگر(demiourgos) در هر هنری میتواند کمال را کسب کند و به یک استاد(architekton) تبدیل شود. نگرش یونانیان به کسانی که به هنر میپرداختند، پیچیده بود.
آنها به خاطر دانشی که داشتند انسانهایی ارزشمند بوده، ولی همزمان به خاطر این موضوع که کارشان همردیف با کار یک کارگر ماهر بود و برایشان وسیله معیشت را فراهم میآورد، خوار شمرده میشدند. این حقیقت که کار آنها مستلزم دانش بود، موجب شد یونانیان برای مهارتها و هنرهای دستی ارزش زیادی قائل باشند، در حالی که زحمت و سختی موجود در هنر موجب میشد به آن بهای کمی داده شود. این نگرش پیش از این در دورههایی که فلسفه غلبه داشت، گسترش یافته بود که فیلسوفان آن را پذیرفته بودند. به عقیده یونانیان، طبیعیترین تقسیم هنر براساس اینکه مستلزم تلاش و کوشش فیزیکی باشد یا نه، تقسیم آن به هنر آزاد و بردهوار (غیرآزاد) است.
هنرهای آزاد که مستلزم رنج و زحمت نبودند بسیار مورد تقدیر واقع میشدند. آنچه را که ما در Fine arts، (هنرهای زیبا) Fine مینامیم، بخشی از آن به عنوان آزاد (مانند موسیقی) و بخشی به عنوان بردهوار یا غیرآزاد (مانند معماری و مجسمهسازی) طبقهبندی شد. نقاشی ابتدا در طبقه هنرهای غیرآزاد جای گرفت، اما با گذشت زمان به طبقهای بالاتر ارتقاء یافت.زمانی که یونانیان با هنر بهطور کلی و اجمالی مواجهه پیدا کردند، از هر هنر مشخصی، مفهوم محدودی داشتند. آنها مجسمهسازی حاصل از کندهکاری در روی سنگ را با مجسمهسازی از نوع قالبگیری برنز یکی نمیدانستند. هرگاه مواد، ابزار و روشهای متفاوت بهکار میرفت یا اثر توسط افراد مختلف اجرا میشد، تا آنجا که به یونانیان مربوط میشد، آثار تولیدی را محصول هنرهای متفاوت میدانستند. به همین ترتیب تراژدی، کمدی، حماسه و دیثی رامب [سروده و حرکاتی در ستایش دیونیزوس] به عنوان انواع مجزایی از فعالیت خلاقانه دانسته میشد و تنها هر از گاهی تحت عنوان شعر کنار هم میآمدند. چنین مفاهیمی به عنوان موسیقی یا مجسمهسازی بندرت به کار گرفته میشدند. آنها یا مفاهیم جامع و گستردهای همچون هنر و تخنه را به کار میبردند یا مفاهیم بسیار محدودتری همچون هنر فلوتزنی، کندهکاری سنگ و قالبریزی برنزی را. یونانیان بهطور تناقضآمیزی در حالی که اشعار و مجسمههای بزرگی را پدید آوردند، واژگان مفهومیشان فاقد کلمه و اصطلاحی بود که بتواند فعالیتهای خلاقانه را پوشش دهد.
واژگان یونانی ممکن است ما را به بیراهه کشاند، زیرا همان واژهها (نظیر شعر، موسیقی و معماری) در دوره ما نیز به کار میرود، امّا منظور یونانیان در آن دوره چیزی متفاوت بود. برای مثال(Poiesis) که از واژه Poiein به معنای ساختن است اساساً به هر نوعی از تولید دلالت دارد و (Poietes) که به معنای هر نوعی از تولیدکننده و پدیدآور است تنها به پدیدآورنده شعر (شاعر) دلالت نمیکند. مقیدسازی و محدود کردن مفهوم و مصداق این اصطلاح بعداً آغاز شد. Mousike که مشتق از Muses است، به هر فعالیتی که توسط موزها (الهههای هنر) مورد تشویق و حمایت قرار میگرفت، دلالت میکرد و نه فقط به هنر مبتنی بر صدا و صوت. اصطلاح Mousikos برای آدم فرهیخته به کار میرفت. آرکیتکتون (Architekton)، در یک مفهوم کلی به معنای سرکارگر ارشد و Architektonike به معنای هنر بزرگ هدایت شده است؛ واژههایی که بر مفاهیمی همچون تولید، تحصیل و فرهیختگی و هنر بزرگ هدایت شده دلالت میکردند، تنها در گذر زمان بود که محدود شده و به ترتیب به معنای شعر، موسیقی و معماری بهکار رفتند.
شکلگیری اندیشههای زیبایی شناختی یونانیان، در رابطه با هنرهایی بود که به صورت بالفعل آنها را توسعه و گسترش داده بودند. این اندیشهها بویژه در دورههای پیشین، متفاوت از اندیشههای ما بود. آنها هیچ شعری برای خواندن (reading) نداشتند؛ بلکه اشعار فقط برای صحبت کردن و یا به عبارت دقیقتر، آواز خواندن (singing) بود. همچنین غیر از موسیقی وُکال (Vocal) هیچ موسیقیِ سازیِ محضی را نمیشناختند. برخی از هنرهایی که امروزه کاملاً مجزا هستند، توسط یونانیان به صورت تلفیقی و کنار هم به کار گرفته شده بودند، بنابراین آنها به عنوان یک هنر یا دستکم به عنوان گروهی از هنرهای مرتبط به هم مطرح میشدند. در مورد تئاتر، موسیقی و حرکات موزون نیز اینگونه بود. به دلیل اینکه تراژدی همراه با آواز و حرکت روی صحنه میآمد، بنابراین در چارچوب نظام اندیشه یونانیان، به موسیقی و حرکات موزون از شعر (حماسی) نزدیکتر بود. اصطلاح موسیقی حتی زمانی که محدود و مقید شد تا به معنای هنر مرتبط با صوت باشد، هنوز شامل حرکات موزون نیز میشد. این امر موجب ظهور اندیشههایی بود که برای ما متناقض به نظر میآیند، برای مثال اینکه گفته شود موسیقی از شعر برتر است زیرا از دو جهت (قوه شنوایی و قوه بینایی) تاثیرگذار است، در حالی که شعر تنها از لحاظ قوه شنوایی موثر واقع میشود.
منبع:
Wladyslaw Tatarkiewicz, ۲۰۰۵ Thoemmes Press, History of Aesthetics,
ولادیسلاو تاتارکویچ
مترجم: سید جواد فندرسکی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست