پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
آخرین مشاعره نقدی بر شبهای روشن
شبهای روشن، دومین همكاری فرزاد مؤتمن ـ كارگردان و سعید عقیقی ـ فیلمنامهنویس پس از هفت پرده است. شبهای روشن در تقسیمبندی سینماهای نمایشدهنده، در بخش فیلمهای مخاطب خاص قرار گرفت و نمایش عمومی آن محدود شد. و این محدودیت ضرری بزرگ به شبهای روشن و بقیه فیلمهایی كه برچسب مخاطب خاص میخورند وارد خواهد كرد. شاید اگر این تقسیمبندی انجام نمیشد، شبهای روشن سرنوشتی مانند ساخته قبلی مؤتمن ـ هفت پرده ـ مییافت و هرگز بحثهایی درباره آن صورت نمیگرفت. امروز در پی تغییر و تحولی كه در روند نمایش فیلمها در سینماها صورت گرفته است، شبهای روشن این توفیق را یافته تا توسط سینماروها دیده شود و بحثهایی پیرامون آن صورت گیرد. فیلم شاید همه بینندگان را راضی نكرده باشد ولی نفرت كسی را نیز برنینگیخته است.
شعر
شبهای روشن، در ستایش شعر ساخته شده است و به كمك تصویر و صدا از شعر قدردانی میكند. فضای فیلم شاعرانه است و شخصیتها از درون شعر بیرون آمدهاند. شخصیتهای فیلم شبهای روشن بر خلاف اینكه از ادبیات داستانی روسیه اقتباس شدهاند، شعرگونهاند و بیشتر حاصل ذهن شعردوست سعید عقیقی. علاقه عقیقی به شعر ـ نو و كلاسیك ـ در اینجا به زیبایی نمایان شده است و قطعههایی كه از شاعران مختلف از سبكهای گوناگون شنیده میشود، مستقیم وارد داستان فیلم میشود و به یكی از شخصیتهای اصلی و تأثیرگذار فیلم تبدیل میشود. بر خلاف بیشتر فیلمهایی كه از شعر برای بیان فكری و عقیدهای استفاده میكنند، شبهای روشن نهتنها از شعر استفادهای نمیكند و آن را وسیلهای برای بیان قرار نمیدهد، بلكه آن را به بازی و علاقهای در فیلم تبدیل میكند كه جزء جداییناپذیر شخصیتها و فصل مشترك آنهاست. پایان رابطه زیبای استاد و رویا موجب پایان شعر نیز میشود. صحنهای در فیلم وجود دارد كه دو شخصیت اصلی آخرین مشاعره خود را انجام میدهند و این مشاعره لایت موتیفی است كه نوستالژی ایجاد میكند و ترحمبرانگیز است. رویا و استاد با آخرین مشاعره، به رابطه خود پایان میدهند و پایان فیلم با پایان رابطه و پایان مشاعره یكی میشود. شعر كاربردی متفاوت در این فیلم پیدا كرده است و میتواند در نقش شخصیتی ظاهر شود كه حتی به تنهایی با بیننده همذاتپنداری میكند. شعر، تنها شخصیتی است كه از راز رویا و استاد خبر دارد و سعی میكند آنها را به هم نزدیك كند. رویا و استاد توسط شعر از هم لذت میبرند و میآموزند و زندگیشان متحول میشود.
مكان و زمان
فضایی تلخ و سرد كه در مكان زندگی استاد نشان داده میشود، بیانگر شخصیت گوشهگیر و تنهای اوست. رنگ آبی غالب بر نماهای فیلم، این سردی را بیشتر میكند و فیلم میخواهد به شخصیت استاد نزدیك شود. شبهای روشن از دل و زبان رویا و استاد ـ هردو ـ بیرون میآید. فصل زمستان از نظر موقعیت زمانی برای رخداد و حركت شخصیتها بسیار هوشمندانه انتخاب شده است. بخاری كه از دهان شخصیتها هنگام شب بیرون میآید، پالتوهایی سنگین و تیره رنگ كه آن دو بر تن دارند، بارانی كه روز چهارم میبارد، هركدام برای ایجاد این فضای تلخ و فرسوده نوشته شده و خوب هم نوشته شده، و مهمتر آنكه این نوشتهها خوب اجرا شده است. تهران شهری شلوغ و پررفت و آمد است. اگر دوربین را در كنار یكی از خیابانهای تهران قرار دهیم، آنقدر جمعیت و شلوغی خواهیم دید كه قابل تصور نیست، اما فیلمساز، هوشمندانه دوربین خود را در مكانهایی بسیار خلوت قرار داده است تا بتواند تنهایی استاد را دراماتیك سازد. رویا هم شباهتهایی زیاد به استاد دارد و اصلاً برای همین است كه بین آنها رابطهای ناآشنا ولی ژرف ایجاد میشود و اصلاً برای همین است كه این دو شخصیت در كنار هم دوام میآورند و با هم حركت میكنند. پس مكان كمجمعیت و فصل سرما با جلوههای شخصیت او (رویا) همساز است و پالتویی كه بر تن دارد یا شالی كه بر گردن میاندازد از درون ویژگیهای تلخی میآید كه بر او و بر فیلم سنگینی میكند.همانگونه كه از اسم فیلم نیز نمایان است، شب مكان واقعی پدیدار شدن رخدادهای مهم فیلم است. مهمترین رخداد بخش نخست فیلم، آشنایی و شروع رابطه استاد و رویاست كه در شب، در مكانی خالی از جمعیت و در هوایی سرد اتفاق میافتد. پایان فیلم كه با پایان رابطه استاد و رویا همراه است، در شب و در همان هوای سرد و در همان فضای خالی از جمعیت رخ میدهد، ولی رضایت و خرسندی كه در دل هر دو شخصیت وجود دارد باعث روشنی دل آنها میگردد و شبهای آنها روشن میشود. شبهای روشن، شبهای بیدار ماندن و قدم زدنهای استاد است. شبهای شب زندهداری اوست. شب، عنصر دراماتیك بیشتر فیلمهای سینمایی است و البته فیلمسازهای بسیاری هستند كه استفاده بسیار مناسبی از شب و تاریكی آن نمودهاند و فرزاد مؤتمن یكی از این فیلمسازان است كه شب را بستری مناسب و ظریف برای اجرای قسمتهایی مهم از فیلم خود قرار داده است. شب معانی تلخی، سیاهی، تنهایی، رنج، نارضایتی و گوشهنشینی را به دنبال خود میآورد و این معانی در فیلم دیده میشوند و قسمتهایی از ویژگیهای شخصیتها را نشان میدهند. زمستان نیز یكی از همان عناصر دراماتیك سینمایی است و سرما و سنگینی و تلخی و... را با خود به یدك میكشد این عناصر دراماتیك به فیلم هویت میدهند و برای نمایش شخصیتها بستری مناسب خلق میشود. این فضاسازی دراماتیك و درست باعث میشود رویا و استاد و حتی شخصیتهای فرعی مثل كتابفروش و مادر استاد، همگی امكان خلق و حس پیدا كنند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست