سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

رد نگاه تو


رد نگاه تو

روزی تو بودی و جاده زندگی هر روز از سر جاده تا انتهای آن، می‌دویدی و در فضای خالی جاده زندگی گل می‌کاشتی. حالا اما پاهایت از ادامه راه درمانده شده‌اند، تو ماندی و جاده و قدم‌هایی …

روزی تو بودی و جاده زندگی هر روز از سر جاده تا انتهای آن، می‌دویدی و در فضای خالی جاده زندگی گل می‌کاشتی. حالا اما پاهایت از ادامه راه درمانده شده‌اند، تو ماندی و جاده و قدم‌هایی که توان رفتن‌شان نیست. یک روز وقتی در مسابقه زندگی به عقب برگشتم تا نفسی تازه کنم، رد نگاه تو را یافتم که در حال سبقت گرفتن بود، در نگاهت یک دشت گل تازه روییده بود، دشتی که هر بار احساس ناتوانی می‌کنم، انرژی‌بخش من است. چشم‌های پرتجربه مادربزرگ هنوز پرتوان‌تر از گام‌های ما است.