پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

گامهای پیشرفت


گامهای پیشرفت

مفاهیمی همچون رشد, توسعه و رفاه هرچند از بعد لغوی تعاریف جداگانه ای دارند ولی مقولاتی مرتبط با همدیگر بوده و نمی توان با یک خط کشی قطعی چنین نتیجه گیری کرد که این یکی زاییده آن دیگریست, بلکه این مفاهیم به صورت موازی, متوازن و پوششی حرکت کرده و در هرلحظه, یکی , دیگری را پوشش می دهد

سؤال این است:

- آیا رفاه عامل توسعه است؟

- آیا توسعه سبب رفاه است؟

- و آیا رشد و شکوفایی اقتصادی باعث توسعه و رفاه است؟

- آیا پیشرفت جامعه منوط به وجود قطعی رفاه و توسعه است؟

- آیا رفاه و توسعه صرفاً مربوط به جامعه پیشرفته است؟

و اصلاً جامعه پیشرفته کدام است؟

و آیامی توان در جامعه ای از رفاه و رشد و توسعه سخن نگفت و عملاً نیز بدان مبادرت نکرد ولی از پیشرفتگی و بهبودی اجتماعی سخن به میان آورد؟

مفاهیمی همچون رشد، توسعه و رفاه هرچند از بعد لغوی تعاریف جداگانه ای دارند ولی مقولاتی مرتبط با همدیگر بوده و نمی توان با یک خط کشی قطعی چنین نتیجه گیری کرد که این یکی زاییده آن دیگریست، بلکه این مفاهیم به صورت موازی، متوازن و پوششی حرکت کرده و در هرلحظه، یکی ، دیگری را پوشش می دهد.در جهانی که زندگی می کنیم همه چیز از معیار و شاخص برخوردار است ، برای خوبیها معیارهایی را در نظر گرفته اند و برای بدی نیز، برای رشد و ارتقای شاخصهایی را مطرح کرده اند و برای رکود و توقف نیز ، برای بهروزی و بهزیستی انسان عواملی را ذکر کرده اند و برای زندگی ذلت بار و بدون کرامت عللی دیگر را!

دراین میان شاخصهای عمده و کلان همانند رفاه اجتماعی ، توسعه اجتماعی ، رشد اقتصادی و از این قبیل موارد هم به عنوان معیارهای پیشرفت جامعه، و زیرمجموعه هایی چون تأمین اجتماعی ، آموزش ، تحصیلات ، افزایش درآمد، کاهش هزینه ها و... به عنوان عامل رشد و توسعه و رفاه اجتماعی قلمداد شده اند.

با توجه به همین شاخص ها بوده که جهان از دوسویه پیشرفته و عقب مانده یا عقب نگه داشته شده به جهان سه سویه توسعه یافته - در حال توسعه و توسعه نیافته (جهان سوم ) تقسیم و گفته شد که از جمله علل توسعه یافتگی بعضی ازجوامع درک صحیح ارتباط متقابل و تعاملی چنین شاخص ها و معیارهایی بوده است ( به عبارت دیگر جوامعی که به درستی مفاهیم توسعه یافتگی را درک کرده و آنها را نه در برابر همدیگر که به موازات یکدیگر قرار داده و تعامل لازمه فیمابین آنها را ایجاد کرده اند، موفق تر بوده اند).

از آنجایی که درکشور ما نیز مباحثی چون عدالت و رفاه اجتماعی و به تبع آن توسعه متوازن و متعادل (پایدار) موردتوجه قرار گرفته است، این مقاله سعی برآن دارد تا با دیدی جامعه شناختی به تعریف و توضیح مقولات مرتبط بپردازد:

۱) رشد Growth : از بعد اقتصادی رشد را که نتیجه نهایی آن افزایش درآمد ملی است به معنای ارتقا و افزایش تدریجی و مستمر در یک محدوده زمانی معین تعریف کرده اند، در ارتباط با مقوله رشد اقتصادی صاحبنظر معروف «روستو» Rostowدر کتابش به نام « The progress of Economic Growth » «پیشرفت در رشد اقتصادی » می گوید:

«فرایند رشد اقتصادی از مهمترین و اساسی ترین ارکان تکامل کلی جوامع انسانی بوده و یکی از مظاهر و تجلیات عملکرد کل جامعه است » (۱)

ضمن آنکه :

« رشد اقتصادی به خودی خود لزوماً رفاه اقتصادی عمومی یا رفاه اجتماعی را فراهم نمی سازد و چون فی نفسه با اهداف کلی فعالیت اقتصادی مرتبط نیست لذا باید به هماهنگ سازی آن با این اهداف پرداخته شود» (۲)

اگر بخواهیم مضامین رشد و توسعه را در ارتباط با پیشرفت و ترقی جامعه قرار دهیم باید گفت که مفهوم ترقی بیش از آنکه با مقوله رشد همامیزی داشته باشد، با مفهوم توسعه نزدیکتر است زیرا منظور از ترقی اجتماعی چیزی جز پیدایش وضعیت بهتر نیست وضعیتی که علاوه بر ابعاد صرفاً عددی و اقتصادی به ابعاد انسانی - اجتماعی نیز توجه داشته است . به بیان دیگر ترقی اجتماعی ( Social Progress) در برگیرنده توزیع بهتر درآمدها، تأمین رفاه مادی همگانی ، افزایش ثروتها و مهمتر از آن ارتقای سطوح کیفیتی در حیات انسانی - اجتماعی است.

از دیدگاه جامعه شناختی ، پدیده های اجتماعی - اقتصادی را باید در ارتباط با همدیگر و اولویت بخشیدن به نگرش اجتماعی (و نه انفرادی و شخصی) نگریست، به عنوان مثال تمامی پدیده های اقتصادی موجود در جوامع و از جمله جوامع صنعتی اعم از اینکه با اشکال تقسیم کار اجتماعی و یا روابط مبتنی بر همکاری و یا کشمکش و یا مواردی همچون بیکاری، کم درآمدی ، بی چیزی ، فقر، بحران اقتصادی، نوسازی اقتصادی و از این قبیل موارد مرتبط باشد «همگی از ابعاد بسیار قدرتمند اجتماعی برخوردار بوده و لزوماً در زمره امور اجتماعی به شمار می آیند و چون هر سیاست اقتصادی متضمن مداخله در بازار است و دگرگونیهای اجتماعی خاصی را به دنبال دارد، باید به جای آنکه در آن به اتخاذ تصمیماتی فقط برپایه محاسبات اقتصادی مجرد اکتفا شود، از جامعه شناسی اقتصادی نیز استعانت جوید» (۳).

نظریه رشد اقتصادی براین اعتقاد است که (از نظر تاریخی )کشورها و ملتها با ملایمت و به آهستگی به مرحله خیز یا جهش اقتصادی می رسند و رسیدن به این مرحله منوط به طی کردن مراحلی است که کشورهای هم اکنون توسعه یافته آن راه را طی کرده و دیگران نیز باید ضمن گرفتن کمک از آنها در همان راه گام گذارند تا به رشدموردنظر برسند.

آموزه رشد اقتصادی روستو به عنوان بانفوذترین و جدی ترین مدافع مراحل رشد اقتصادی بدین نحو است که : «انتقال از عقب ماندگی به توسعه می تواند برحسب یک رشته از قدمها و یا مراحلی که تمام کشورها باید از آن بگذرند، توصیف شود. بدین صورت که کشورهای پیشرفته درزمانهای متفاوتی از تاریخ از مرحله خیز (Take _off) به مرحله رشد خودمستمر(self- sustaining growth) رسیده اند. کشورهای عقب مانده نیز که هنوز در مرحله جامعه سنتی و یا پیش شرایط (pre-conditions) هستند، باید فقط رشته معینی از قوانین توسعه را دنبال کنند تا به نوبه خود از مرحله خیز به رشد اقتصادی خود مستمر برسند» .(۴)

۲) رفاه اجتماعی (social welfare) :

به مجموعه تدابیری و خدماتی که در جهت تأمین و بهزیستی اجتماعی جامعه و در راستای تحقق عدالت اجتماعی به انجام می رسد، رفاه اجتماعی گویند.

برخلاف تصور بعضی از دیدگاهها، رفاه اجتماعی با کمکهای بدون ملاک ومعیار به نیازمندان و به عبارت دیگر دستگیری فقرا، ارتباط مفهومی نداشته و براین اعتقاد است که ایجاد رفاه با کلیت جامعه مرتبط است و نه صرفاً باگروههای آسیب پذیر و از این قبیل موارد (البته طبیعی است که دراین امتداد گروههای نیازمند بیشتر مورد توجه و تأکید هستند).

رفاه یعنی تأمین و تساوی عادلانه ، پس: تأمین بدون رفاه و رفاه بدون عدالت و عدالت بدون تأمین هیچکدام به تنهایی جوابگو نخواهند بود.

۳) توسعه (Development)

توسعه یعنی درخواست فرارفتن از آنچه که اکنون در آن به سر می بریم، هیچ کشور وجامعه ای نیست که در راه توسعه تلاش نکند زیرا اکثریت قریب به اتفاق مردم تحقق خواستها، معیارها و آرمانهای توسعه را برای خود و جامعه خود ضروری می دانند، دراین امتداد هرچند بحث اقتصادی مسأله از محورهای اساسی است ولی همه آن نیست زیرا توسعه پدیده هایی صرفاً اقتصادی نبوده و سعی دارد علاوه بر بهبود و بهسازی تمامی جوانب زندگی انسانی به جنبه های مادی آن نیز بپردازد و برهمین اساس است که توسعه را جریانی چندبعدی (multidimensional ) می دانند که جهت تحقق آن نیازمند تجدید سازمان و جهت گیری های درست در جریان اقتصادی و اجتماعی هستیم زیرا گام گذاری واقعی در راه توسه، ضمن بهبود وضعیت درآمدها و افزایش تولیدات اساسی، متضمن تغییرات ساختاری و پایه ای در نهادهای اجتماعی - اداری و حتی آداب و رسوم است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.