دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
روایت ملوک و محتشم
همین که فیلمی چهار سال، مشمول توقیف شده باشد، آدم را وا میدارد که بخواهد ببیند چه بوده و چرا در محاق مانده، پس «خانه پدری» حتی پیش از دیده شدن هم، واجد جذابیتی برای مخاطب بود، آن هم فیلمی باشد از کارگردان موفق سرالف «روزگار قریب»، کیانوش عیاری.
خانه پدری، حرف دارد، یک حرف کلی و کل فیلم، از روایت گرفته تا فشردگی زمانیاش، حول محور بیان همین حرف چیده شده و شکل گرفته است، فیلم میخواهد از سرکوب زن در تاریخ ایران بگوید، از حساسیت مردانی که منجر به محدودیت زنان خانوادههاشان میشد، فیلم اساسا از همین جا شروع میشود، از تشریح و بیان صریح همین مساله و بر پاشنه همین موضوع تا آخر میچرخد، از پستوها میگوید، از زیرزمینهایی که به قبرستان بدل میشوند و زنان را در خودشان دفن میکنند. خانه پدری، روایت همین پستوهاست، روایت سیاه همین پستوها و تلخیاش را پرتاب میکند به چهره مخاطب.
از همان صحنههای اول، که برادر- محتشم- به دستور پدر با سنگ بر سر خواهر-ملوک- میکوبد و جانش را میگیرد و در همان زیرزمین خانه، زیرزمینی که از ابتدای فیلم باز هم به دستور پدر در حال حفر یک قبر درش بود، به خاک میسپارد و به پدر قول میدهد که این راز را با خودش نگه دارد و به مادر نگوید، به مادر نگوید که خواهر به خانه بازگشته و خودش با دست خودش او را کشته است و در زیرزمین دفن کرده است. همان طور که میبینیم، راز را با خودش نگه میدارد تا چیزی حدود ۲۰ سال بعد که بر اثر اتفاق، مادر میفهمد و همان جا، سر قبر دخترش در زیرزمین، جان میدهد. فیلم دقیقا همین است: جان دادن زنها در زیرزمین. حرف، همان حرف اولیه است، حرف سرکوب و در پستو ماندن زنها و این حرف مدام برای دختران خانواده تکرار میشود، همان طوری که برای دختر محتشم اتفاق میافتد و این یک مورد، از مهلکه جان به در میبرد.
مردان خانواده، این سرکوب را وظیفه خودشان میدانند، اعمال زور و قدرت بر زنان را حق میدانند اما سرتاسر فیلم و در جزییات برخوردهاشان، نوعی پنهانکاری محرز است، همواره در حال پنهان کردن این مسالهاند، از همدیگر. از مادرها و حتی دست به کتمان هم میزنند بعضا. این رفتار تناقضآمیز، گویی ذات این زورگویی است، به نوعی تضاد جاری در سنت است.
«شجاعت»؛ اگر یک کلمه بخواهیم برای انتخاب و ساخت چنین موضوعی برای فیلم پیدا کنیم از طرف یک کارگردان، همین است: شجاعت. عیاری دست روی موضوعی تاریخی و در عین حال دردناک گذاشت که شاید حتی در هنگام ساخت هم خودش میدانست این فیلم در توقیف میماند و شاید حتی میدانست که به نمایش عمومی درنخواهد آمد، اما خطر کرد، ساخت. و این کار و چنین ریسکی فقط شجاعت میخواهد، که عیاری داشت.
دختران روی تاب خانه پدری، از صحنههایی نمادین و کلیدی فیلم است، هر دختری که روی تاب مینشیند، دچار همان حساسیتهای مردانه میشود، نسل به نسل اما صحنه آخر، تاب خالی را میبینیم، که نامزد شهاب حسینی با دست تکانش میدهد و هیچکس روی آن نمینشید یعنی که دوره حساسیتهای مذکور تمام شده، دوره زنکشی و سرکوب در پستو، حتی زیرزمین را هم دیگر باید خراب کنند، خانه را بکوبند و خانهیی نو روی آن بسازند اما با انبوه جنازههای مدفون زیر خاک «خانه پدری» چه باید کرد؟ فیلم با این سوال پایان میگیرد.
سید فرزام حسینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست