سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
فلسفه هر زمانه را شرایط آن زمانه تعیین می کند
![فلسفه هر زمانه را شرایط آن زمانه تعیین می کند](/web/imgs/16/152/579bp1.jpeg)
هگل در ۱۷۷۰ متولد شد. نخستین سالهای قرن هفدهم مصادف با آغاز جنبش معروف روشنگری در اروپا بود. جنبشی که اثری عمیق در تمام وجوه زندگی معنوی اروپاییان بهجا گذاشت.
مهمترین ثمره آن جنبش، رهاندن اندیشه اروپایی از بند سنتهای کهن و فرمانروا کردن عقل بر زندگی آدمی و رخنه انداختن در بنیاد نابرابریها و نارواییهای اجتماعی بود. فهم درست فلسفه هگل، بیفهم زمانه او ممکن نیست. زمانه او آبستن حوادث ناب و شگرف اجتماعی است. هگل به ما آموخت که «فلسفه هر زمانه را شرایط آن زمانه تعیین میکند» و این مهم با اندیشه دریافت میشود و اینکه چگونه اندیشه دریافت میکند، شاید به جرات بتوان گفت که درک انسان از زمان و عدالت به میزان آگاهی و ادراک وی بستگی دارد.
اندیشههای هگل در دامان تحولات متعدد روزگار خویشتن قوام و نضج گرفت. بینش کلی او از فلسفه، فلسفه تاریخ یا فلسفه سیاسی او پخته شد. زندگی وی در عصر زرین ادبیات آلمان گذشت و الهامبخشان او لسینگ و گوته بودند. عصر پختگی ذوق و خرد این مردان با دوران جوانی هگل همزمان افتاد.
بنیاد فلسفه دینی او از لسینگ تاثیر گرفت. نابغه بزرگ ادب هولدر لین که اینک ناقدان او را بزرگترین شاعر آلمانی پس از گوته میدانند دوست نزدیک هگل بود.
روشنفکران همعصر وی که بیشتر از طبقه متوسط بودند از زندگی اجتماعی روی برتافته بودند، اندیشههای توکلآمیز و گرایش به اطاعت بیچون و چرا از فرمانروایان را پیشه کرده بودند. حکومت آن دوره در دست فرمانروایان «مستبد» بود که خودکامگی را با نظرات مذهبی و فلسفی درآمیخته بودند.
تفاوت فاحش آرمانگرایی ظاهری در آلمان آن دوره و سیهروزی و اوضاع آشفته و نابسامان مردمان آن روزگار از بزرگترین چالشهای اندیشهورزان واقعی آن دوره بود. فریادهای عاجزانه علیه خودکامگی هر روز در گوشهای به بهانهای خاموش میشد.
● روشنگری هگل
وی با ستایش از سازمانهای سیاسی روزگار باستان و آمیختگی مباحث دینی با مسائل سیاسی دست به روشنگری میزد. هگل در پی کشف یگانگی زندگی مادی و روان مردم یونان و روم بود. او نیروی حاکم بر این یگانگی را روح ملی مینامید و عقیده داشت که «روح هر ملت از تاریخ و دین و اندازه آزادی سیاسیاش چه از لحاظ تاثیر و چه از لحاظ کیفیت، جداییپذیر نیست بلکه همه اینها سخت بههم پیوستهاند.»
وی در تکامل اندیشههای خود بر عامل ضرورت تاریخی تکیه زد و آگاهی و تسلط انسان رشد یافته بر جریانات اجتماعی دوره خود را برجسته کرد. در پیشنویس رساله خود درباره قانون اساسی آلمان (۹ - ۱۷۹۸) مالکیت سوداگرانه را مسبب تجزیه وحدت دیرین اجتماعی و مسخ روابط شخصی و خصوصی افراد دانست.
وی بهدنبال وحدت و سازگاری دیرین اجتماعی انسانی بود. این معانی وی را به سمت فلسفه ناب سوق داد. تحولات زمانه اثری عمیق در ایجاد مکتب فلسفی وی بهجای گذاشت. در هنگام انقلاب فرانسه ۱۹ سال داشت. انگیزه هگل در توجه به فلسفه، همان شوق او به فهم ناسازیها و تضادهای جهان هستی و خاصه نیاز به بازجستن آزادی و یگانگی در زندگی آدمی بود. به گفته خود او «دوگانگی، سرچشمه نیاز به فلسفه است.»
● شناخت تضادها
مراد وی از «یگانهسازی» بازگرداندن وحدت، فقط سازگار کردن مصلحت فردی یا مصلحت جمعی نبود زیرا بصیرت فلسفی او را به شناخت تضادهای بیشمار در هستی توانا میکرد. هگل تمام این تضادها را به «جدایی میان عین و ذهن» تعبیر میکند و رسالت تاریخی فلسفه را تجزیه و تحلیل دقیق این تضادها و نشان دادن امکان جمع و یگانگی آنها میداند.
او در پی کشف تضادهای بیشمار میان ماده و روح، طبیعت و انسان، اندیشه و واقعیت، آگاهی و وجود، عقیده و فهم، آزادی و ضرورت و عقل و احساس بود. هگل برای رسالت خود دو اصل را به کار بست. اصل نخست را چنین بیان کرد: «دلیری در راه حقیقت و ایمان به قدرت روح، روح نخستین شرط فلسفه است.» انسان از آنرو که روح است، میتواند و باید سزاوار گرامیترین چیزها باشد.
او هر اندازه در اندیشه خود اوج بگیرد هیچگاه نمیتواند عظمت و قدرت روح خود را دریابد و در برابر ایمان او، هیچچیز چندان کمرو یا ستیزهرو نیست که برایش رو نگشاید. «ذات هستی که در آغاز نهفته و بسته است نیروی پایداری در برابر دلیری به دانستن را ندارد و باید درهای گنجینه و نهانیهای خود را به روی این دلیری باز کند.»
وی مساله اختلاف آرای فیلسوفان را جدی میگرفت و چارهاندیشی او در اینباره وی را به اصل دوم تفکر فلسفی خویش رساند.
● نوآوری راستین، تربیت راستین
به عقیده او، فلسفه امری زنده و پیچیده است و نمیتوان در حکمی جزمی و ساده خلاصه کرد. مکاتب فلسفی حاوی بخشی از حقیقت و مکمل هم هستند. سپس نتیجه گرفت که هر کسی بخواهد مکتبی تازه در فلسفه بنیاد کند و راهی تازه به سوی حقیقت بگشاید نخست باید همه مکاتب فلسفی پیشینیان را درست بشناسد و در حاصل قرنها کار و اندیشه آنان به ژرفی بنگرد. اندرز وی به همه بدعتگذاران و نوآوران همه روزگاران آن است که «نوآوری راستین، تربیت راستین میخواهد.» او تا حدود زیادی از خطای فیلسوفان بزرگ در رقابت فاصله گرفت.
وی دارای بصیرت بود. کمتر درباره بدعت آرای خود پای میفشرد و بیشتر در یادآوری و جمعبندی عقاید فیلسوفان گذشته کوشید.
او روش خود را در این عبارت خلاصه کرد: «وقتی انسان به جایی برسد که دیگر چیزی را بهتر از دیگران نداند یعنی عیب دیگران به حالش هیچ تفاوتی نکند بلکه فقط مشتاق هنرشان باشد، آنگاه آرامش و جمعیتخاطر مییابد» ولی با این همه شوق به آگاهی از مکاتب فلسفی و تعالیم معنوی دیگران، غریب است که هگل درباره اندیشهها و دینهای شرقی چیزی نمیدانست یا آنچه میدانست از ماخذ فرعی و دست دوم بود.
در سراسر گفتار خود و در «تاریخ فلسفه» خود در حالی که بیش از هزار صفحه را به فلسفه یونان و غرب اختصاص میدهد از فلسفه هندی، چینی و اسلامی فقط در ۴۰ صفحه بحث میکند. پس نتیجه میگیریم که فلسفه هگل بیش از تازگی و ایجاد مکتبی نو، مرتب کردن و برگرفته از مکاتب گذشته است و تاثیرات عرفان شرقی و آرا و عقاید بزرگمردان فلسفه ایرانی مانند عینالقضات و سهروردی در سراسر مکتب فلسفی وی مشاهده میشود.
دایره کاوش هگل از فلسفه طبیعت آغاز و از آن به فلسفه روح و فرجام آن تاریخ فلسفه و منطق است.
● ایدهآلیست در فلسفه هگل
فلسفه هگل به سبب اعتقاد کلی آن به اصالت روح و معنی، ایدهآلیستی است. این ایدهآلیسم محصول انتقاد ذهن هگل از دین به فلسفه بود و آنچه در همه ادیان خدا نام دارد در آن روح منطق نامیده میشود.
عقل در نظریه هگل سرشتی انتقادی و ستیزهجویانه دارد و با هرگونه پذیرش بیچون و چرای اوضاع موجود مخالف است. این پختگی در نظریه وی ناشی از تحقق انقلاب فرانسه است.
به نظر هگل انقلاب فرانسه در تاریخ جهان نمودار آغاز مرحلهای است که در آن انسان به ذهن خود اعتماد مییابد و واقعیات و امور را بر محک عقل میسنجد. در این مرحله انسان بهجای آنکه اندیشههایش را با نظم موجود و ارزشهای متداول اجتماعی سازگار کند برعکس میکوشد تا واقعیات و امور را به مقتضای خرد و اندیشه آزاد خود سازمان دهد. «تسلط ذهن بر عین» یا حکومت عقل بر جهان خارج تعبیر خاص هگل از انقلاب فرانسه است.
دستگاه فلسفی هگل تحتتاثیر اوضاع اجتماعی و سیاسی آلمان در زمان او معین شد و بر اثر آن دچار ناسازگاریهای در خود شد. زمان نظمبخشی اندیشههای دستگاه فلسفی هگل مصادف با انحطاط سیاسی عمیق آلمان بود. ناتوانی طبقات متوسط، اختلاف طبقاتی شدید، بقایای خودکامگی فئودالی، نابسامانی اوضاع، جنگ و ستیز داخلی- در آن زمان آلمان به ۳۰۰ مملکت جداگانه تقسیم شده بود- عدم صلاحیت قضایی متمرکز و واحد در کشور، خودرایها، دادگاه عالی آلمان مظهر، نادرستی و هوسبازی و رشاء دانسته میشد.
به گفته یکی از معاصران اوضاع آلمان در آن زمان «از قانون و عدالت بیبهرهایم» بر زندگی فرزندان و آزادی، حقوق مسلم خویش بیمناکیم، قربانیان ناتوان در چنگ خودکامانیم و زندگیمان از وحدت و روح ملی تهی است. شوق به آزادی و عقل از صورت مبارزه علمی و اجتماعی به کوشش درونی و وجدانی درآمده بود. مذهب پروتستان وظیفه مسلم خود را تغییر خواستهای پیروان خود از جهان خارج به زندگی باطنی میدانست و در این مسیر آنان را وادار به پذیرش اجتماعی میکرد. کمال انسان را در پیراستن وجدان فردی تبلیغ میکرد و نه در دگرگون کردن نظام اجتماعی، فریادرسی روح را به قیمت اضمحلال شخصیت اجتماعی و ستم مضاعف ترویج میکرد. روح را باید فریاد رسید، تن را بههر حال که هست گو باش! ریشه این میل جمعی به سازش با واقعیت اجتماعی دومین خاصیت ایدهآلیسم آلمانی را ایجاد میکرد، فرهنگ آلمان به مفاهیم و معانی امور دلبند بود تا به خود امور مردم، آزادی اندیشه برتر از آزادی عمل، اخلاق برتر از عدالت عمل و زندگی باطنی افراد برتر از زندگی اجتماعی دانسته میشد.
نومیدی هگل از نتایج انقلاب فرانسه، دستاندازیهای ناپلئون به آلمان، گریز او را به قلمرو عقل محض و اندیشه انتزاعی و دلبستگیاش به حقیقت کلیات بود.
هگل آزادی محصول انقلاب فرانسه را «خود برانداز» یعنی نابودکننده خود میداند و میگوید که انقلاب فقط صورت ظاهری جهان عینی را دگرگون کرده ولی روح انسان را به آزادی راستین نرساند. وی مدعی است که دستگاه فلسفی او زبده و خلاصه همه فلسفههای پیشین را در برگرفته است. بنیاد فلسفی اندیشههای هگل برگرفته از عرفان شرقی است که بنیاد تاریخی است.
فرقهها که در اندیشههای عوام صورتی مبهم دارند خود مجالی است برای تمییز حقیقت از مجاز، اندیشه فلسفی بهطور کلی و اندیشه هگل چیزی نیست مگر کمال اندیشه عامی بهصورت روشن و هماهنگ. حقیقت بهمعنای فلسفی بهطور کلی عبارت است از چیزی که هستیاش یکسره مستقل و از آن خویش است و از برای خویش است و این هستی را به چیز دیگری وامدار نیست. حقیقت فلسفه هگل، فلسفه ارسطو، افلاطون، پارمیند و... را در خود جای داده است دستگاه فلسفی هگل در واقع نظریاتی درباره تطور است. بینش درباره چگونگی رشد در این فلسفه متضمن پیدایی چیزی کاملا تازه نیست.
● اندیشه ذات ذهن
خدا عبارت است از خودآگاهی مطلق، به معنی اندیشه اندیشه است و اندیشه ذات ذهن است و منظور آن است که دستگاه اندیشه کلی است که حقیقت از آن فراهم میآید هگل ضمن جستوجوی خویش در پی اصلی برای توضیح کائنات مانند افلاطون این رای را اختیار کرد که اصل نخستین از کلیات عینی فراهم میآید ولی باید اذعان کرد که ناتوانی آدمی به اندیشیدن محض یعنی به اندیشیدن بیتداعی صور، مانعی جدی بر سر راه فهم فلسفه و خاصه فلسفه هگل است که با دشوارگویی وی مضاعف میشود برای درک عقاید هگل باید به شیوه تفکر انتزاعی خو بگیریم و آزادانه در اقلیم اندیشههای محض بگردیم و صور حسی را از اذهان خود دور نگه داریم یا دستکم صور حسی را با اندیشههای محض یکی ندانیم. در منطق هگل هستی و نیستی یک چیزند به درون یکدیگر گذر میکنند.
هستی به درون نیستی گذر میکند و برعکس نیستی به درون هستی زیرا اندیشه نیستی عبارت است از اندیشه خلأ و این خلأ همان هستی محض است. در نتیجه این انحلال هر مقوله به درون مقوله دیگر اندیشه سومی لازم میآید که تصور گذرا از هستی و نیستی به درون یکدیگر باشد.
اعظم عسکری
روانشناس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست