پنجشنبه, ۱۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 6 March, 2025
درباره شعر و شعر عاشورا

متن حاضر، در آغاز کتاب با کاروان شعر عاشورا آمده است. با کاروان شعر عاشورا مجموعهای از سرودههای عاشورایی شاعران قدیم و معاصر است که توسط مریم بختیاری گردآوری شده است.
ان من الشعر لحکمه و ان من البیان لسحرا (۱)
اهمیت شعر در اسلام، تا بدان پایه مینماید که برپا داشتن محافل ادبی در مکتب اهلبیت، از طاعات شمرده میشد. گاه نیز پارهای از سرودههای نغز و طرفه، در شریفترین اوقات روایت میگردید. همچنین بر بزرگترین اعمال عبادی مستحبی مقدم شمرده میشد، چنان که این حقیقت را به روشنی از رفتار و گفتار امام جعفر بن محمد علیهالسلام - نسبت به هاشمیات کمیت بن زید اسدی میتوان برداشت کرد. رفتار امام علیبنالحسین در برابر میمه فرزدق نیز روشنتر از آفتاب است. با این همه، اضافه میکنیم که منابع و ماخذ گوناگونی این واقعه را روایت کردهاند که از آن جملهاند:
ـ حلیله الاولیا: مناقب ابن شهر آشوب،
ـ تذکره ابن جوزی،
ـ کشف الغمه اربلی و ارشاد شیخ مفید.
● شعر
ـ یکی از کوتاهترین و کهنترین عبارتها را در تعریف شعر، از قدامه بن جعفر در نقد الشعر باز مینگریم:
شعر : سخن موزون و مقفایی است که بر معنایی دلالت کند.
ـ ابویعقوب سکاکی در کتاب گرانسنگ مفتاح العلوم نیز شعر را اینگونه تعریف میکند:
شعر : عبارت از سخن موزونی که مقفی باشد
ـ پارهای از اهل نظر در همان روزگار، قید مقفی را از این تعریف حذف کرده، گفتهاند:
ـ قافیه برای شعر ضروری نمینماید، لیکن اگر شعر با قافیه خاصی ابداع گردد یا آن هنگام که در قالب قطعه، غزل و قصیده گفته شود، در آن صورت رعایت قافیه ، امری بدیهی است
ـ شمس قیس در المعجم که رسمیترین متن بلاغی در سدههای هفتم و هشتم به شمار میآمد، اینگونه میگوید:
شعر: سخنی اندیشیده، مرتب، معنوی، موزون متکرر، متساوی و حروف آن به یکدیگر ماننده است.
ـ شیخ رئیس در منطق شفا تعریفی کاملا تازه از شعر به دست میدهد:
شعر : سخنی خیالانگیز است که از اقوالی موزون و متساوی ساخته باشند. اعراب ، قافیه را برای شعر لازم شمرده، لیکن از نظر منطقیان شعر : خیال را برمیانگیزد و آن را میشوراند.
ـ نظامی عروضی نیز یکی از کاملترین تعریفها را درباره شعر (از نظر ماهوی) در کتاب چهار مقاله به دست میدهد:
شعر : صناعتی است که شاعر بدان صناعت، اتساق مقدمات موهمه کندو التئام قیاسات منتجه بر آن وجه که : معنی خرد را بزرگ گرداند و معنی بزرگ را خرد و نیکو را در خلقت زشت بازنماید و زشت را در صورت نیکو جلوه دهد و به ایهام، قوتهای غضبانی و شهوانی را برانگیزد تا بدان ایهام،طباع را انقباضی و انبساطی بود و امور عظام را در نظام عالم سبب شود
ـ اما معاصران در تعریف شعر گفتهاند:
شعر: توصیف هنرمندانهای است که از جمال مطلوب با زبانی موزون و هیجانانگیز به عمل میآید این تعریف را منتقدان بیش از تعریفهای دیگر میپسندند. به همین سبب ، باید گفت:
جمال مطلوب Le Beau ideale زیبایی بیشائبه و نامحدودی است که ذوق آفریننده شاعر، در ورای جهان غیبی بدان میاندیشد و آن را میپرستد
بسیاری از منتقدان، متفکران و شاعران اروپایی، همانند فردریش روکرت ،بودلر ، پل والری و کسان دیگر، ایهام و پیچیدگی را در سخن، اصلی کلی میدانند.
فرانسیس بیکن، فیلسوف و متفکر انگلیسی، درباره شعر میگوید:
آنچه شعر خلق میکند، از آنچه در طبیعت روی میدهد، بزرگتر و جاودانهتر است.
ادیب و منتقد بزرگ انگلیس ، فیلیپ سیدنی، در نقد و تحلیل سخن افلاطون (۳۴۷-۴۲۷ قبل از میلاد) اینگونه میگوید:
شاعر ، جهان دیگری میآفریند که در آن موالید و یا آثار، از موالید طبیعت زیباترند. بنابراین، شاعران فرمانبر طبیعت نیستند ، بلکه دستیار آنند
خواجهنصیرالدین طوسی (متوفی ۶۷۲ هجری قمری) از جمله کسانی است که علاوه بر طرح فنی و آموزشی شعر و بررسی مباحثی چون علم قافیه و عروض، به نقد شعر نیز پرداخته است. وی میگوید:
شعر به نزدیک منطقیان، کلام مخیل موزون است و در عرف جمهور ، کلام موزون مقفی
ارنست هگل : شعر را فلسفه منظوم میداند بنابراین، به طور خلاصه میتوان گفت که شعر تجربه یک نسل از جمیع جهات و از کل زندگی است، آن طور که در ذهن شاعر منعکس گشته است.
در شعر سنتی فارسی، کلید وحدت با وزن و قافیه و شکل کمی شعر از غزل ، رباعی، مسمط و امثال آن است.
به عنوان مثال، حتی خواجه بزرگ شیراز هم غزلهایش هر یک مستقل است و وحدت ایجاد شده میان آن ابیات، به کمک قالب و وزن و قافیه است.
کلید وحدت در شعر غرب متفاوت است، اما ما از شعر غرب حرف نمیزنیم. شعر باید به گونهای باشد که هر کس بتواند آنچه را شاعر تجربه کرده است، بیاموزد و با او احساس همدردی کند و یا اینکه احساس کند شاعر ، همدرد اوست که شعر، آه صاحب درد است.
اگرچه بسیاری از منتقدان و فیلسوفان گذشته و حال، همانند ارسطو (۳۲۲-۳۸۴ قبل از میلاد) ، افلاطون (۳۴۷-۴۲۷ قبل از میلاد) ، هوراس شاعر رمی، ارنست هگل (۱۹۱۹-۱۸۳۴ میلادی ) فیلسوف و طبیعیدان آلمانی و دهها تن دیگر، شعر را تقلید محاکات میدانند، در شعر تقلید و محاکات وقتی صادق است که مضمون آن از مقوله افسانه باشد، اما آنجا که صحبت از تاثیر عقل است، تقلید و محاکات تعبیر درستی نمیتواند باشد.
در این صورت، شعر را میتوان نوعی خلق دانست، خلق به آن معنی که در حکمت مشا گفتهاند :افاضه صورت بر ماده وجود.
در این مقام است که شاعر و آفریننده در یک وصف مینشینند و شاعر برای خود دنیایی ورای دنیا عادی خلق میکند؛ دنیایی خالی از هر عیب و نقص. در پایان این مبحث، به تعریف بندتوکروچه ، نقاد ایتالیایی میپردازیم . وی شعر را عبارت از شهود میداند و میگوید:
در حقیقت شاعر، نخست شعر خود را میآفریند و سپس میسراید؛ چنان که اگر هم نسراید، باز هم شاعر است. لیکن کار او هنگامی به پایان میرسد که آفریده او برای اذهان دیگر هم محسوس باشد.
از مجموع آرای متقدمان و متاخران، میتوان شعر را اینگونه تعریف کرد:
ماهیت شعر ، زاییده قدرت تخیل و تصویرگری، وسایل آن ، بیان مجازی و آرایش آن ، وزن ، ایقاع، قافیه و دیگر صناعات لفظی است.
● شعر شیعی
با توجه به فوایدی که بر شعر شیعی مترتب است، همچون تبلیغ حق و راستی و ترویج حقیقت و درستی، شاعران نامی و مجاهدی در طول تاریخ، پیوسته مورد خشم و عتاب مخالفان بوده، گاه به مقتضای موقعیت خود، برای حفظ جان از خانه و شهر خویش آواره میشدند و روزگاری را در گوشهای با رنج و مشقت به سر میبردند و اگر پارهای از آنان گرفتار میآمدند، مشمول هرگونه شکنجه و تعذیب قرار میگرفتند. گاه پس از مرگ، از سوزاندن استخوانهای آنان نیز دریغ نمیکردند. از آن جملهاند:
کمیته زید اسدی ، ابودهبل جمحی ، ابافراس بن غالب بن صعصه فرزدق ، دعبل خزاعی ، کشاجم کثیر عزه، مهیار دیلمی و ...
و اما معنی و ما علمناه الشعر آن نیست که پیامبر ، وزن عروضی و یا قوافی نمیدانسته و یا وجه امتیاز شعر را از نثر به خوبی باز نمیشناخته و یا از زیبابیهای بدیعی به درستی آگاهی نداشته و یا اینکه نمیدانسته شعر حسان بن ثابت، شیواتر و رساتر بوده یا ابیات کعب بن زهیر؛ چنان که دیگران اینگونه میپنداشتهاند. از دیگر سوی، مشرکان نیز از شعر نامیدن میپنداشتهاند. از دیگر سوی ، مشرکان نیز از شعر نامیدن متن قرآن کریم، منظورشان شعرهای عروضی نبوده؛ زیرا هر یک از آنان عروضی، نحوی، لغوی و اهل معانی بیان به شمار میآمدند. آنان میگفتند که معانی قرآن از جنس شعر است؛ بدین معنی که مبتنی بر تخیل است، همان تعریفی که منطقیان از شعر به دست دادهاند.
خواجه طوسی در اساس الاقتباس نیز بدین معنی اشاراتی تمام دارد:
صناعت شعری ملکهای باشد که با حصول آن بر ایقاع تخیلاتی که مبادی انفعالاتی مخصوص باشد ؛ بر وجه مطلوب قادر باشد. اطلاق اسم شعر در عرف قدما، بر معنی دیگر بوده است.
صدها سال پیش از خواجه طوسی، شیخ رئیس نیز در منطق شفا، در تعریف شعر به کلام مخیل بسنده کرده است.
مشرکان بر آن بودند پیامبر را شاعر بخوانند، تا مگر موضوع وحی پیامبری را با الهام شاعری خلط کنند و اینکه قرآن بر اینگروه میتازد، بدان سبب نیست که بخواهد بر جنس شعر و یا بر گروه شاعران بتازد، بلکه قصد دارد تا پیامبر بدین صفت، متصف نشود. از متون رجالی، روایی، تاریخی ، کلامی ، اصولی ، فقهی ، تفسیری و همچنین از کلیه منابع ، فتوح ، خراج ، خطط، مغازی سیره و امثال آن این گونه برمیآید که پیامبر و پیشوایان معصوم، سخنوران را به سرودن شعر تشویق میکردند و بدیشان هدایای در خور التفاتی به عنوان صله عطا میفرمودند.
همچنین شاعران و یاران صمیمی پیامبر، در سفر و حضر، در کنار رسول خدا به سرودن شعر و خواندن و روایت آن میپرداختند و با سلاح زبان، لحظهای از پیکار باز نمینشستند. در این شمارند : عباس عم پیامبر، کعب بن مالک، عبدالله بن رواحه، حسان بن ثابت، امیه بن صلت، کعب بن زهیر، نعمان ، مالک بن عوف، قیس انصاری، عبدالله بن حب ، ابن ابی انس و امثال ایشان ... شاعران پارسیگوی شیعی نیز یا مورد بیمهری واقع میشدند و یا سالها از دیار و یار به دور بودهاند.
به روایت حکیم ناصر خسرو در سفرنامه، تنها بدین علت که یکی از خراسانیان بیتی از او - به عنوان شاهد سخنان خویش - خوانده، او را قطعه قطعه کردهاند و کفش گر، پارهای از گوشت وی را بر درفش خویش داشته ( متن سفرنامه)
حکیم فردوسی طوسی نیز پیوسته مورد بیمهری و طعن بوده؛ زیرا اگر میخواسته در چند جشن و چند سلام شرکت جوید، دهها برابر صلت معهود خویش را باز مییافت. چنان که عنصری و غضایری آنگونه کردند و دیگدانشان از طلا میسوخت. سخن نظامی عروضی در چهار مقاله، درباره حکیم توس و رنجهای او به جرم رفض، راه هرگونه شبهای را بر این مدعا میبندد.
بانوان نیز از این مسئولیت - و از این هنرنمایی مستثنی نبوده ، با انشا و انشاد شعر و ایراد خطبههای آتشین در محافل و نبردها ، تاثیری بایسته داشتهاند. در این شمارند: خدیجه، دخترابان (خواهر رضاعی پیامبر ) دختر حارث، دختر عمرو، دخترزاده امروء القیس؛ رقیه (نوه هشام بن عبدالمطلب ) ، عاتکه (دختر عبدالمطلب) ، امایمن (خدمت کار پیامبر ) ام سلمه؛ هند ( دختر حارث ) و دهها بانوی فداکار دیگر . آثار این بانوان در بیشتر منابع و مراجع تحقیقی به چشم میخورد که از آن دست است:
طبقات ابن سعد، مناقب ابن شعر آشوب، اسدالغابه ابن اثیر، خصایص الکبری، اصابه، استیعاب و ...
ام سلمه، از فاضلترین ، هوشیارترین و پارساترین زنان، در روزگار رسول گرامی اسلام بود. وی درباره گروهی که دختر رسول خدا را به خانه همسرش میبردند، اینگونه سروده است:
سرن بعون الله جارتی
و اشکرنه فی کل حالات
و اذکرن مال انعم رب العلی
من کشف مکروه و آفات
و سرن مع خیر نساء الوری
تفدی بعمات و خالات
یابنت من فضله ذوالعلی
بالوح منه و ارسالات
همچنین این ابیات ، را به هنگام پرستاری و تربیت امام حسین بن علی - علیهالسلام - سروده است:
بابی ابن علی
انت باخیر ملی
کن کاسنان الحلی
کن ککبش الحولی
فرزند امام علی بن ابی طالب - علیهالسلام - امکلثوم، از خوش فهمان روزگار خویش به شمار میرفت. ابیاتی از وی را در رثای برادرش امام حسین بن علی - علیهالسلام - روایت میکنیم:
قتلم اخی صبرا فویل لامکم
ستجزون نارا حرها یتوقد
سفتکم دما حرمالله سفکها
و حرمها القرآن ثم محمد
الا فابشروا بالنار انکم غدا
لفی سقر حقا یقینا تخلدوا
و انی لابکی فی حیات علی اخی
علی خیر من بعدالنبی سیولد
بدمع غزیر مستهل مکفکف
علیالخد منی دائما لیس یجمد
ام کلثوم به هنگامی که همراه کاروان اهلبیت، به سوی مدینه میآمد، این ابیات را میسرود:
مدینه جدنا لا تقبلینا
فبالحسرات و الاخران جینا
الا فاخبر رسولالله عنا
بانا قد فجعنا فی اخینا
و ان رجالنا فیالطف صرعی
بلاروس و قد ذبحوا البنینا
و اخبر جدنا انا اسرنا
و بعد الاسریا جد سبینا
و رهطک یا رسولالله اضحوا
عرایا بالطفوف مسلبینا
و قد ذبحوا الحسین و لم یراعو
جنابک یا رسولالله فینا
فلو نظرت عیونک للاساری
علی قتب الجمال محملینا
رسولالله بعد الصون صارت
عیون الناس ناضره الینا
به استناد و روایت بسیاری از بزرگان عامه و خاصه، ام کلثوم دختر علیبن ابیطالب - علیهالسلام- بسیار فهیم، بلیغ ، جلیلالقدر و گشاده زبان بوده ، خطبه او در برابر ابن زیاد نیز بسیار معروف است.
انقلاب کربلا در گذر قرون و اعصار بر تمام فرق مسلمانان تاثیری ژرف نهاد و عواطف شاعران و سخنوران را در سراسر کشورهای اسلامی شعلهور ساخت.
این حماسه نه تنها شاعران عصر خود، بلکه سخنوران نسلهای بعد از آن را نیز متاثر ساخت، فراتر از آن شاعران و سخنآفرینان غیرمسلمان، همچون شاعران مسیحی متقدم و متاخر را نیز تحت تاثیر قرار داد.
استاد حسین آهی
پینوشت:
۱. صحیح بخاری - مسند احمد؛ سنن ابن ماجد؛ دارمی؛ تاریخ بغداد، تاریخ ابن کثیر، البیان جاحظ؛ التهذیب ؛ ادبالکتاب ابن قتیبه و امثال آن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست