پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
عاقله اصل حمایت از خانواده
از نظر همه مذاهب اسلامی دیه قتل و جنایتخطایی به ترتیب ارث بر عهده چند طایفه است.عاقله عبارتند از: خویشاوندان ذكور جانی كه منتسب به پدر باشند، آزادكننده جانی، ضامن جریره و امام.
مقاله حاضر دارای دو بخش است: در بخش اول نویسنده ابتدا عاقله را از نظر لغتشناسان و فقها تعریف كرده آنگاه اجماع فقهای اسلام و روایات رسیده از ائمه علیهم السلام در اثبات عاقله را مورد بررسی قرار داده است.سپس به كیفیت تقسیط دیه بر افراد عاقله پرداخته و با بیان نظرت مختلف، به این نتیجه رسیده كه حكم عاقله، حكم حكومتی است و لذا تقسیط دیه به عهده حاكم شرع است تا اختلافی بوجود نیاید.
نویسنده در بخش دوم ابتدا به فلسفه تشریع این حكم پرداخته و نتیجه گرفته كه عاقله پیمان شرعی و اختیاری، به منظور حمایت از خانواده است.سپس به اشكالات مخالفان پاسخ داده و به این نتیجه رسیده كه این حكم از احكام مترقی اسلام است.
● مقدمه
از اختصاصات و ابتكارات بزرگ فقه اسلام - اعم از شیعه و سنی - تشریع «عاقله» است كه از جمله قوانین مترقی و عادلانه اسلام در باب قصاص و دیات و قوانین جزایی و نیز نشانه جامعیت آن است; زیرا نظام عاقله دارای آثار مهم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است و به لحاظ تحكیم پیوندهای خانوادگی حائز اهمیت است و نیز هیچ مانع حقوقی در جوامع كنونی ندارد.ما در این مقاله در صدد بحث و بررسی پیرامون این مساله مهم هستیم.ابتدا عاقله را از دیدگاه اهل لغت و فقها تعریف میكنیم و دیدگاه فقهای بزرگ را بیان میكنیم و بعد فروع و جزئیات آن و اختلاف نظر فقهای امامیه و اهل سنت را بررسی میكنیم و در پایان فلسفه و حكمت تشریع و آثار اجتماعی و سیاسی و خانوادگی آن را مورد بحث قرار میدهیم و برخی از اشكالاتی را كه در این رابطه مطرح شده نقد و بررسی میكنیم.
● تعریف عاقله
بدون شك هر كس مرتكب جرم و جنایتی شود، - چه قتل نفس باشد و یا جراحتی بر كسی وارد كند - مسؤولیت كیفری آن متعلق به شخص او است و او ضامن دیه و هر گونه غرامت تعیینشده خواهد بود.این اصل، مستفاد از قرآن مجید است كه میفرماید: «و لاتزر وازرهٔ وزر اخری» . (۱)
آنچه مسلما از این اصل خارج شده، مواردی است كه عاقله انسان ضامن است و آن جایی است كه انسان از روی خطای محض كسی را بكشد و یا جراحتی به اعضای كسی وارد كند.عاقله با شرایطی كه بیان خواهد شد، باید دیه جنایتخطایی را بدهد و خود جانی ضمانت مالی ندارد. فقیه بزرگ و نامدار شیعه در كتاب ارزشمند «شرایع الاسلام» فرموده است: «عاقله انسان به ترتیب چهار دستهاند: اول: عصبه كه خویشاوندان شخص میباشند، دوم: معتق یعنی آزاد كننده او، سوم: ضامن جریره، چهارم: امام علیه السلام.این چهار دسته به ترتیبی كه ارث میبرند ضامن جنایات خطائی انسان میباشند» . (۲)
بنابراین، در هر مورد دیگری كه شك كردیم، اصل برائت ذمه جاری میكنیم و حكم میكنیم كه دیه و یا جنایتبر عهده شخص جانی خواهد بود و دیگران حتی امام علیه السلام و مسؤول بیتالمال، ضمانتی ندارند. صاحب جواهرقدس سره میگوید: «علت اینكه پرداخت كننده دیه خطا را عاقله نامیدهاند چند چیز است: اول این است كه: چون شتری را كه به منظور دیه مقتول در نظر گرفته میشده، در خانه ولی خون، عقال میكردهاند; یعنی زانوی آن را با طناب میبستند كه نتواند حركتبكند، از این جهت عاقله نامیده شده است.عاقله از واژه عقل است و عقل هم به معنای عقال كردن است. دوم اینكه: عقل به معنای منع كردن و بازداشتن است و به مناسبت اینكه دادن دیه، وسیله منع كردن و بازداشتن ولی دم است از قصاص و كشتن قاتل، آن را عاقله نامیدهاند و سوم اینكه: واژه عقل به معنای خود دیه است و عاقله به معنای كسی است كه متحمل دیه جنایتخطایی میشود» . (۳)
آنچه صاحب جواهر فرموده است، همان چیزی است كه از گفتار لغتشناسان هم استفاده میشود. احمدبن محمدالفیومی در كتاب المصباحالمنیر مینویسد: «عقلت البعیر عقلا، بر وزن ضرب یضرب به معنای این است كه وسط ذراع شتر را با ریسمان بستم و این واژه به معنای عقال است و در این صورت جمع عقل میشود عقل; مثل كتاب و كتب و اگر گفته شود: عقلتالقتیل عقلا، به معنای پرداخت دیه آن مقتول است» و اصمعی گوید: «دیه را عقل نامیدن به جهت مصدری آن است; به این مناسبت كه شتری كه برای دیه آماده كرده بود، در خانه ولی مقتول عقال میكردند، آنگاه به خاطر كثرت استعمال، بر خود دیه اطلاق شده است; چه آن شتر باشد و یا طلا و نقره و یا چیز دیگر و گاهی گفته میشود: عقلت عنه، به معنای دادن غرامت است و یا هر چیزی كه از بابت دیه و یا غرامتهای دیگر باید پرداخت كند» .(۴)
اگر عاقله از عقل به معنای منع باشد، مناسبت آن روشن است; زیرا با دادن دیه به ولیدم، مانع از قصاصكردن او میشود و اگر به معنای عقالكردن شتر هم باشد، میتوان اینگونه گفت كه با بستن شتر دیه در خانه ولیدم، در حقیقت دست او را میبندد از كشتن قاتلی كه از روی خطای محض، شخص مقتول را كشته است و با پرداخت دیه به ولیدم، خون قاتل محفوظ میماند و با نوعی مصالحه، غائله خاتمه پیدا میكند.شاید هم عقال به معنای منع است; چون شتر را از حركت منع میكند.
● عاقله كیست؟
همان گونه كه اول بحث اشاره شد، عاقله انسان كه متحمل دیه صاحب جنایت میشوند، چهار طایفهاند: اول - خویشان صاحب جنایت و آنان عصبه انسان میباشند كه توضیح آن خواهد آمد.دوم - معتق; یعنی كسی كه او را آزاد كرده اسست.سوم - ضامن جریره; یعنی كسی كه ضامن جنایت او شده باشد; زیرا معمول بوده است كه گاهی دو انسان بیوارث با یكدیگر قرارداد میكردند كه هریك خطایی مرتكب شود، دیگری دیه او را بدهد و هریك زودتر بمیرد، دیگری وارث او باشد.چنین كسی اگر مرتكب خطایی بشود، ضامن جریره دیه او را میدهد و دین اسلام این قرارداد را امضا كرده است.چهارم - در صورتی كه هیچ یك از سه مورد یادشده ممكن نشد، امام علیه السلام دیه او را میدهد و اگر جانی بمیرد و وارث دیگری نداشته باشد، وارث او هم امام علیه السلام خواهد بود. شیخالطائفه، ابوجعفرالطوسی - قدسالله نفسهالزكیه - در كتاب خلاف، مساله ۶۹۸ كتابالجنایات در باره معنای «عصبه» فرموده است: «العاقلهٔ كل عصبهٔ خرجت منالوالدین والمولودین و همالاخرهٔ و ابنائهم اذا كانوا من جههٔ اب و ام او من جههٔ اب والاعمام و ابنائهم واعمامالاب وابنائهم والموالی و به قالالشافعی و جماعهٔ اهلالعلم; عاقله تمام كسانی هستند كه از پدر و مادر متولد شده باشند و یا تنها از جهت پدر باشند و یا از فرزندان آنان باشند و آنان برادران و فرزندان آنها میباشند.
اگر از یك پدر و مادر باشند و یا از جهت پدر تنها باشند و همینطور عموها و فرزندانشان و نیز عموهای پدر و فرزندان آنان جزو عاقلهاند و نظر شافعی و جماعت اهل علم از عامه هم همین است» . (۵)
لغتشناسان نیز واژه «عصبه» را به اقارب پدری و مادری و یا پدری تنها معنا كردهاند: در كتاب مصباحالمنیر چنین آمده است: «العصبهٔالقرابهٔ منالذكور الذین یلدون بالذكور و هذا ما قاله ائمهٔاللغهٔ و هو جمع عاصب مثل كفره و كافر...و عصبالقوم عصبا مثل ضرب احاطوا به لقتال او حمایهٔ فلهذا اختصالذكور بهم; عصبه خویشان ذكوراند كه به ذكور دلالت میكنند و این است آنچه پیشوایان اهل لغت گفتهاند و عصبه جمع عاصب است، مثل اینكه كفره جمع كافر است و اگر گفته شود عصبالقوم عصبا، مثل ضرب یضرب ضربا است و معنای آن، احاطهكردن اطراف قوم استبه منظور جنگ با دشمن و یا در مقام حمایتكردن از آنها و از جهت اینكه به معنای احاطهكردن است، اختصاص به خویشان مرد پیدا كرده است» . (۶)
صاحب جواهر فرموده است: «عصبهٔالرجل بنوه و قرابته لابیه و انما سموه عصبهٔ لانهم عصبوا به ای احاطوا فالاب طرف والعم طرف والاخ جانب و عنی مجمعالبحرین ان عصبهٔ الرجل بنوه و قرابته لابیه و قال فی مختصرالنهایهٔ الاثیریهٔ الاقارب من جههٔالاب.; در صحاحاللغهٔ آمده است: عصبه انسان، فرزندان و خویشان پدری او هستند و عصبه گفته شده استبه خاطر اینكه «عصبوا» به معنای «احاطه كردند» است; چون پدر انسان یك طرف و عموی او طرف دیگر و برادر یك طرف او را احاطه میكنند و همینگونه از كتاب مجمعالبحرین طریحی نقل شده است كه عصبه انسان به معنای فرزندان و خویشان پدری میباشند و همین معنا نیز در كتاب مختصر نهایه ابناثیر آورده شده است» . (۷)
آنچه از كلمات فقها و اهل لغت استفاده میشود، این است كه خویشان مادری را عصبه نمیگویند; بلكه عصبه، خویشان پدری هستند و باید آنها متحمل دیه خطای جانی باشند.محقق حلی در كتاب شرایعالسلام فرموده است: «وضابطالعصبه من یتقرب بالاب كالاخوهٔ و اولادهم والعمومهٔ و اولادهم ولا یشرط كونهم من اهلالارث فیالحال و قیل همالذین یرثون دیهٔالقاتل لوقتل; معیار در عصبهبودن كسانی هستند كه خویشاوند پدر باشند نه مادر; مثل برادران و فرزندان آنها و عموها و فرزندان آنها و شرط نیست كه وارث قاتل باشد بالفعل، [ بلكه اگر ارث هم نبرند، باز عاقله او محسوب میشوند; ] و گفته شده عاقله آن است كه وارث قاتل باشد در همان زمانی كه قاتل میمرده است» . (۸)
ولی این قول را صاحب جواهر و دیگران رد كردهاند به اینكه از دیه انسان، ذكور و اناث، حتی زوج و زوجه و همینطور خویشان مادری ارث میبرند، اما پرداختكننده دیه خطای او نمیباشند; بنابراین شرط عاقلهبودن، ارثبردن قاتل نیست.پس روشن شد كه عاقله همان عصبه انسان است كه خویشاوندان پدر و مادری و یا پدری او محسوب میشوند و این فتوا نزد قریب به اتفاق شیعه و فقهای عامه مشهور است; چنانكه محقق بزرگ شیعه، شهید ثانی، در مسالك به آن تصریح نموده است. (۹)
در مقابل این قول، تنها از اصحاب امامیه، مرحوم ابنجنید اسكافیقدس سره فرموده است: «عاقله انسان اقرب كسانی هستند كه سهم معینی از ارث میبرند و اگر وارث به مسماهٔ نبود، دیه خطایی بین خویشاوندان پدری به طور اشتراك بین خویشان پدری و مادری به طور اثلاثی تقسیم میشود» مستند این قول، روایتسلمهٔبن كهیل است; ولی این روایت ضعیف است و مورد اعتنای بزرگان نیست. در اینكه عاقله، ضامن دیه است، بین فقهای شیعه و سنی اتفاقنظر است; اگرچه در بعضی از جزئیات با هم اختلافنظر دارند.آنچه مورد اتفاق و اجماع همه فقهای مسلمین است، دیه قتل خطای محض است.ولی اهل سنت مانند شافعی و دیگران در قتل شبهعمد هم میگویند دیه بر عاقله است; ولی از نظر فقهای امامیه، دیه بر شخص قاتل است. شیخالطائفه ابوجعفر طوسیقدس سره در مساله ۶۸۴ كتابالجنایات خلاف گوید: «دیه قتل نفس در قتل خطا بر عاقله است و همینطور در جنایات اطراف و در این مساله هیچ اختلافنظری وجود ندارد; ولی نزد شافعی در قتل شبهعمد نیز بر عاقله است، ولی در نزد ما امامیه دیه از مال قاتل است، همانطوری كه در قتل عمد، دیه بر قاتل است، بدون هیچ اشكالی.دلیل ما اجماع فرقه و اخبار رسیده از معصومین علیهم السلام است و نیز اصل برائت ذمه عاقله هم در قتل شبهعمد اقتضا میكند كه دیه بر خود قاتل باشد; زیرا اشتغال ذمه نیاز به دلیل دارد و ما دلیلی بر اشتغال ذمه عاقله نداریم» . (۱۰)
اختلاف نظر بین امامیه و اهل سنت، تنها در قتل شبهعمد است.امامیه آن را ملحق به قتلعمد، ولی اهل سنت ملحق به خطای محض كردهاند.عبدالرحمن جزیری از فرقه حنفیه، در قتل شبهعمد، قصد فعل را مؤثر دانسته است; مانند كسی كه عصا را بلند كرده و به سر كسی زده است، لیكن چون معمولا با این آلت، قتل محقق نمیشود و تصادفا منجر به قتل شده است، ملحق به قتل خطا است و اگر بگوییم دیه بر قاتل است، باید مال فراوان بدهد و موجب استیصال و درماندگی او خواهد شد; بنابراین باید دیه را عاقله تحمل كند. (۱۱)
حجهٔالاسلام والمسلمین علی محامد (استادیار گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه قم)
پی نوشت ها:
۱) نجم (۵۳)، ۳۸.
۲) محقق حلی: شرایعالاسلام، مؤسسه معارف اسلامی، قم، ۱۴۱۵ق، ج ۴، ص ۲۹۹.
۳) نجفی، محمدحسن: جواهرالكلام فی شرح شرایعالاسلام، دارالكتب الاسلامیهٔ، تهران، ۱۳۹۳ق، ج ۴۲، ص ۴۱۶.
۴) فیومی، احمد: المصباحالمنیر، مطبوعات محمدعلی، قاهره، ۱۳۴۷ق، ج ۲، ص ۸۲.
۵) طوسی، محمدبن حسن: الخلاف، تهران، جزء سوم، ص ۱۲۸.
۶) قیومی، احمد: المصباحالمنیر، ج ۲، ص ۷۲.
۷) نجفی، محمدحسن: جواهرالكلام فی شرح شرایعالاسلام، ج ۴۲، ص ۴۱۶.
۸) محقق حلی: شرایعالاسلام، ج ۴، ص ۲۹۹.
۹) شهید ثانی: مسالكالافهام، مؤسسه معارف اسلامی، قم، ۱۴۱۹ق، ج ۱۵، ص ۵۰۸.
۱۰) طوسی، محمدبن حسن: الخلاف، پیشین، جزء سوم، ص ۱۲۸.
۱۱) الجزیری، عبدالرحمن: الفقه علیالمذاهب الاربعه، دارالكتب العملیهٔ، بیروت، ۱۴۰۹ق، ج ۵، ص ۳۷۸.
۱۲) گلپایگانی، محمدرضا: مجمعالمسائل، دارالقرآن الكریم، قم، ۱۴۱۱ق، ج ۳، ص ; خوئی، ابوالقاسم: مبانی تكملهٔ المنهاج، نجف، ۱۳۹۶ق، ج ۲، ص ۴۳۹.
۱۳) شیخ حر عاملی: وسائلالشیعه، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۱ق، ج ۱۶، باب ۳۹ ابواب العتق، حدیث ۱.
۱۴) نجفی، محمدحسن: جواهرالكلام، ج ۴۲، ص ۴۲۰; خوئی، ابوالقاسم: مبانی تكلمهٔ المنهاج، ج ۲، ص ۴۴۰.
۱۵) طوسی، محمدبن حسن: الخلاف، جزء ۳، ص ۱۸۲.
۱۶ و ۱۷) نجفی، محمدحسن: جواهرالكلام، ج ۴۲، ص ۴۲۱.
۱۷ و ۱۸) شهید ثانی: مسالكالافهام، ج ۱۵، ص ۵۱۱.
۱۹) الجزیری، عبدالرحمن: الفقه علیالمذاهب الاربعه، جلد ۵، ص ۳۷۸.
۲۰) همان، ج ۵، ص ۳۷۹.
۲۱) شیخ حر عاملی: وسائلالشیعه، ج ۱۸، باب ۲ عاقله، ج ۱.
۲۲) زیدیه دو فرقهاند: ۱- زیدیه مطلق كه شیعه میباشند ۲- زیدیه تبریه كه اینها امامتحضرت علیبن ابیطالب علیهالسلام را از نص رسول خدا قبول ندارند، بلكه از راه شورا قبول دارند.عقاید اینها با عقاید عامه مخلوط است و مورد مذمت میباشند.
مامقانی، عبدالله: تنقیح المقال، المطبعهٔ المرتضویهٔ، نجف، ۱۳۵۲ق، ج ۲.
۲۳) طوسی، محمدبن حسن: المبسوط، مكتبهٔالمرتضویهٔ، تهران، ۱۳۸۷ق، ج ۷، ص ۱۷۷.
۲۴) اردبیلی، احمد: مجمعالفائده و البرهان، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۶ق، ج ۱۴، ص ۲۸۵.
۲۵) خوئی، ابوالقاسم: مبانی تكملهٔالمنهاج، ج ۲، ص ۴۴۱.
۲۶) محقق حلی: شرایعالاسلام، ج ۴، ص.
۲۷) نجفی، محمدحسن: جواهرالكلام، ج ۲، ص ۳۲۷.
۲۸) شیخ حر عاملی: وسائلالشیعه، ج ۱۹، باب ۲ عاقله.
۲۹) جنایت موضحه عبارت از این است كه زخم به استخوان برسد و سفیدی استخوان دیده شود.
۳۰) شیخ حر عاملی: وسائلالشیعه، ج ۱۹، باب ۱۴ دیاتالنفس، حدیث ۱.
۳۱) ر.ك.طوسی، محمدبن حسن: المبسوط، ج ۷، ص ۱۷۴.
۳۲) اردبیلی، احمد: مجمعالفائده و البرهان، ج ۱۴، ص ۴۹۹.
۳۳) مجلسی، محمدباقر: حدود و دیات و قصاص، ص ۱۵۵ با كمی تغییر.
۳۴) شهیدثانی: مسالكالافهام، ج ۱۵، ص ۵۰۸.
۳۵) الجزیری، عبدالرحمن: الفقه علیالمذاهبالاربعه، ج ۵، ص ۲۷۸; عبدالقادر عوده: التشریعالجنائیالاسلامی، مؤسسهٔالرسالهٔ، بیروت، ۱۴۰۵ق، ج ۲، ص ۲۰۱۳۶) عبدالقادر عوده: التشریح الجنائیالاسلامی، ج ۱، ص ۶۷۶.
۳۷) همان، ج ۱، ص ۶۷۵.
۳۸) استفاده از استفتاء ایشان كه نزد اینجانب موجود است.
۳۹) عبدالقادر عوده: التشریع الجنائی الاسلامی، ج ۲، ص ۲۰۱.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست