جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

حكایت بازنشستگی استادان


حكایت بازنشستگی استادان

زمان گذشت و بر كرسی ریاست دانشگاه تهران معمّمی تكیه كرد خیلی ها چندان علاقه ای به وی احساس نمی كنند او نیز جمعی را بازنشسته ساخت, اما این بار «از قضا سركنگبین صفرا فزود» به جای شادی و هلهله كه دارد «خانه تكانی علمی» می نماید, گفته می شود كه «این حركت, سرآغاز انقلاب فرهنگی دوم در دانشگاه هاست

افراد زیادی در سال های گذشته شاهد دكه سبز رنگی بودند كه در ضلع پیاده روی شمالی میان دانشكده فنی و دانشكده حقوق قرار داشت. صاحب دكه جوان مؤدبی بود كه در آن به تعمیر و واكس كفش می پرداخت و اجاره مختصری هم به دانشگاه تهران می پرداخت. ظاهراً به دنبال بالا رفتن بهای نفت در بازارهای جهانی و چندین برابر شدن درآمدهای دولت، دانشگاه تهران دكه پینه دوزی را بدون پرداخت یك ریال سرقفلی به پینه دوز بخت برگشته تعطیل كرد.

نكته اخلاقی این داستان در اینجاست كه این تصمیم در زمان مدیریت قبلی دانشگاه گرفته شد. اگر دكه پینه دوزی استیجاری، امروز جمع می شد هم بعید نبود كه پینه دوز مودب ما بدل به یك اسطوره، یك فرشته و یك قهرمان ملی می شد و جمع شدن دكه اش نیز به حركتی حساب شده از مجموعه حركت های خزنده محافظه كاران علیه علم و دانش.

آن یكی می گفت اشتر را كه هی! ‎/ از كجا می آیی ای اقبال پی

گفت از حمام گرم كوی تو ‎/ گفت خود پیداست از زانوی تو

گر تو می آیی ز گلزار جنان ‎/ دسته گل كو تا كه آری ارمغان

جده ای داشتم كه هر قدر او خوابیده، استادان بازنشسته شده دانشگاه تهران بچرخند و تولید علم كنند. دعایی داشت كه زمانی كه از فرزندان راضی بود، می كرد كه: «الهی دست به خاكستر می زنید طلا شود». و زمانی كه شیطنت های ما طاقتش را تاب می كرد، می گفت «الهی دست به طلا كه می زنید خاكستر شود». اكثر مواقع اولی را می گفت و دلش نمی آمد دومی را نثارمان نماید، حكایت دعا و نفرین او شده حكایت وضعیت برخی از مسئولان ما كه دست به بسیاری از چیز ها كه می زنند خاكستر می شود. بهانه ای می شود در دست مخالفان كه آن را به حق یا ناحق علیه شان به كار گیرند. حكایت بازنشستگی استادان دانشگاه تهران یكی از این موارد است. سال ها قبل كه از اصلاح طلبی و این حرف ها خبری نبود دانشگاه تهران رئیسی پیدا كرد كه سالها بر روی نیمكت ذخیره چپ و اصلاح طلبان ظاهر شده بود. از جمله اقدامات «انقلابی» و رادیكال وی بازنشسته كردن استادان بود. جالب است كه ملاك او حتی ۳۰ سال خدمت هم نبود، بلكه استدلال می كرد كه «استادی كه تولید علمی ندارد و سال ها نتوانسته ارتقا یابد یا حتی گروه و پایه سالیانه اش را بگیرد و صرفاً كارش تكرار تدریس از یك جزوه قدیمی می باشد، نمی بایستی در دانشگاه بماند». می گفت: «دانشگاه به خون تازه، فكر تازه و نیروهای جوان و بالنده نیاز دارد تا آن را از این حالت جمود و ركود علمی خارج سازد». طرفدارانش هم بالطبع حركت انقلابی و رادیكال وی را می ستودند كه دارد دانشگاه را «خانه تكانی علمی» می نماید. ظاهراً او مصداق بخش نخست دعای مادربزرگم است كه دست بر روی خاكستر هم كه می گذاشت، طلا می شد.

زمان گذشت و بر كرسی ریاست دانشگاه تهران معمّمی تكیه كرد خیلی ها چندان علاقه ای به وی احساس نمی كنند. او نیز جمعی را بازنشسته ساخت، اما این بار «از قضا سركنگبین صفرا فزود». به جای شادی و هلهله كه دارد «خانه تكانی علمی» می نماید، گفته می شود كه: «این حركت، سرآغاز انقلاب فرهنگی دوم در دانشگاه هاست؛ موج جدید كنار گذاردن و تسویه دانشگاه از استادان دگراندیش، مخالف و ناراضی است؛ شروع طرح مخفی اصولگرایان است برای بردن دانشگاه به زیر سلطه حوزه های علمیه؛ تعطیل كردن علوم انسانی فعلی در دانشگاه ها و سپردن این علوم به دست روحانیون است. استادان بازنشسته شده خواب راحت را از چشمان محافظه كاران ربوده بودند؛ لیست های دیگری مبنی بر كنار گذاردن استادان علوم انسانی به عناوین و بهانه های دیگر در راه است؛ اصولگرایان عزم خود را برای شكستن مقاومت دانشگاهیان و سركوب حس دانشجویی جزم كرده اند و مقولاتی از این دست». آیا واقعاً چنین است و بازنشستگی استادان دانشگاه تهران را می بایستی آن گونه كه برخی از محافل دگراندیش تفسیر و تبیین می كنند،دید؟ بسیاری از استادان، كاركنان و دانشجویان دانشگاه تهران در سال های گذشته شاهد دكه سبز رنگی بودند كه در ضلع پیاده روی شمالی میان دانشكده فنی و دانشكده حقوق قرار داشت. صاحب دكه جوان مؤدبی بود كه در آن به تعمیر و واكس كفش می پرداخت و اجاره مختصری هم به دانشگاه تهران می پرداخت.

ظاهراً به دنبال بالا رفتن بهای نفت در بازارهای جهانی و چندین برابر شدن درآمدهای دولت، دانشگاه تهران كه دیگر نیازی به درآمدهایی كه از محل اجاره بهای دكه پینه دوزی كسب می كرد، نداشت، دكه پینه دوزی را بدون پرداخت یك ریال سرقفلی به پینه دوز بخت برگشته تعطیل كرد. نكته اخلاقی این داستان در اینجاست كه این تصمیم در زمان مدیریت قبلی دانشگاه گرفته شد. اگر دكه پینه دوزی استیجاری، امروز جمع می شد هم بعید نبود كه پینه دوز مودب ما بدل به یك اسطوره، یك فرشته و یك قهرمان ملی می شد و جمع شدن دكه اش نیز به حركتی حساب شده از مجموعه حركت های خزنده محافظه كاران علیه علم و دانش.

ذكر چند نكته شاید بهتر بتواند بهشت و دوزخ جریان بازنشستگی استادان را روش نماید.

۱- بازنشستگی استادان در گذشته كم و بیش بر عهده خودشان بود. آنچه كه سبب شده بود تا استادان عملاً تا هر وقت كه خود می خواهند بر سر خدمت باشند، بیش از آنكه معلول سیاست های حساب شده مسئولان باشد، موارد قانون ساده «عرضه و تقاضا» بود. «تقاضا» برای هیأت علمی به مراتب بیش از «عرضه» آن بود. این كمبود سبب شده بود تا دانشگاه فشاری برای بازنشستگی استادان وارد نسازد، اما این رابطه ظرف سال های گذشته بر هم خورده است. به این معنا كه «عرضه» هیأت علمی به مراتب بیش از «تقاضا» برای آنهاست.

تا ده سال پیش به عنوان مثال عمدتاً دانشگاه تهران بود كه فارغ التحصیل دكترا در رشته هایی همچون علوم سیاسی، حقوق و روابط بین الملل تربیت می كرد، اما امروزه افزون بر دانشگاه تهران، دانشگاه های علامه طباطبایی، شهید بهشتی، امام صادق(ع)، تربیت مدرس، امام حسین(ع) و خود وزارت علوم نیز دكترای علوم انسانی تربیت می كنند. احتمالاً دانشگاه هایی نظیر امام باقر(ع) و وزارت خارجه هم در راهند. به علاوه شماری از دانشگاه های دولتی در شهرستان ها هم وارد تربیت دكترا در علوم انسانی شده اند.بماند دانشگاه آزاد كه یك تنه به اندازه تمامی دانشگاه های دولتی فارغ التحصیل دكترا تربیت می كند. نتیجه آنكه فشار زیادی از سوی فارغ التحصیلان دكترا در حوزه علوم انسانی (و سایر رشته ها) برای راهیابی به دانشگاه ها به وجود آمده كه ده سال قبل نبود. این فشار منظماً رو به افزایش است صرفنظر از غلط یا درست بودن این وضعیت، نكته مهم آن است كه همه جناح ها و جریانات سیاسی در پدید آمدنش نقش داشته اند. اگر قرار شود كه اساتید فعلی بازنشسته نشوند در آن صورت فارغ التحصیلان فعلی هیچ بخت و اقبالی برای راه یابی به دانشگاه ها ندارند و عملاً بیكار می مانند.

۲- شماری از فارغ التحصیلان دكترا به هرحال موفق می شوند تا به استخدام دانشگاه ها درآیند. در نتیجه در تمامی گروه های آموزشی ما با تجمع بیش از اندازه هیأت علمی روبه رو هستیم. بسیاری از اساتید گروه های آموزشی در وضعیت فعلی نمی توانند ساعات موظف تدریس شان را پر كنند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.