یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

جدال ژئوپلیتیک در باب المندب


جدال ژئوپلیتیک در باب المندب

نگاهی به استراتژی طرف های عربی و امریکایی در جنگ یمن

یمنی‌ها ۱۱ آگوست را به عنوان نقطه شروع یورش خونین به شمال شیعه نشین این کشور ثبت کرده‌اند. اکنون قریب ۴ ماه از بحرانی که به «عملیات زمین سوخته» تبدیل شده، می‌گذرد.

بیشترین قربانیان این جنگ نیز همانند بسیاری از بحران‌های لجام گسیخته خاورمیانه ، شهروندان غیر نظامی یمن هستند، اما تاکنون هیچ یک از بازیگران این تسویه‌های مرگبار به هشدارهای سازمان ملل و دیگر مجامع حقوقی اعتنا نکرده‌اند. شمار شیعیانی که ناگزیر شده‌اند زیر باران بمب و موشک خانه و کاشانه شان را ترک کنند از مرز ۱۵۰هزار نفر فراتر رفته است. عمق فاجعه آنجا نمایان می شود که دولت یمن و قدرت پشتیبان آن، ارتش سعودی راه‌های کمک به منطقه محاصره شده صعده را مسدود ساخته‌اند و مانع از عملیات امداد رسانی می‌شوند.

در این مرحله ساختار و سمت وسوی جنگ یمن دگرگون شده است. امروز کمتر ناظری را می‌توان یافت که این بازی مرگبار را اختلاف قومی میان «مرکز و پیرامون» یا دعوای تاریخی «حکومت مرکزی و قبایل و گرو‌ه‌های محلی» فرض کند. قرائن و نشانه‌های یک رویارویی ژئوپلیتیک در این جنگ نمایان است و هر چه زمان می گذرد ابعاد تازه‌ای از این صف آرایی بیشتر هویدا می‌شود. یک نشانه بارز منطقه‌ای شدن این بحران این است که شعله‌های جنگ از مرزهای دو استان شیعه نشین «صعده و عمران» فراتر رفته است. نشانه‌های دیگر آن را باید در تشکیل «ائتلاف‌های سیاسی» میان دولت‌های عربی و نیز همراهی برخی قدرت‌های غربی با این ائتلاف‌ها جست و جو کرد.

اهمیت ژئوپلیتیک یمن از مدت‌ها قبل مورد توجه برخی دولت‌های عربی منطقه و نیز امریکایی‌ها قرار گرفته بود. دست کم پس از ۱۱ سپتامبر که امریکایی‌ها طرح تسلط بر گلوگاه‌های استراتژیک خاورمیانه را مطرح کردند توجه ویژه‌ای به موقعیت این کشور کوچک اما کلیدی خاورمیانه صورت گرفته است.

● رؤیای تسلط بر باب المندب

جنگ یمن باب تازه‌ای را در بحث تحولات ژئوپلیتیک خاورمیانه عربی گشود. در نگاه استراتژیست‌ها یمن از جمله نقاط راهبردی خاورمیانه است که با «پدیده خلأ قدرت و ضعف حاکمیت» روبه‌رو است. از سوی دیگر در یک دهه اخیر جنبش‌های زیادی در نقاط کوهستانی و مهم این کشور سر برآورده‌اند که ویژگی مشترک آنها ضدیت با اشغالگری در خارج و بی عدالتی در داخل یمن است. توسعه قدرت این جنبش‌ها در سرزمینی که یک سوی آن به خلیج عدن و سوی دیگر آن به دریای سرخ و باب المندب منتهی می شود از عناصر اصلی در نگرانی امریکا وشرکای عربی آن در منطقه است. همه بازیگرانی که نسبت به موقعیت سوق الجیشی یمن چشم دوخته بودند امید شان این بود که دولت نظامی علی عبدالله صالح بتواند اهداف آنها را در تسلط بر این نقاط راهبردی و نیز سرکوب جنبش‌های معارض تأمین کند و زنگ مداخله آنها در جنگ نیز درست از زمانی به صدا در آمد که دریافتند دولت صنعا دیگر توان پیشبرد این طرح‌ها را ندارد. علت اصلی واکنش سریع واشنگتن و شرکای عربی آن به جنگ گروه الحوثی به همین عامل برمی گردد که آنها از دولت علی عبدالله صالح قطع امید کرده‌اند. بنابراین در مداخله نظامی که اکنون از سوی سعودی‌ها شروع شده است ریاض نمایندگی منافع همه طرف‌های غربی را نیز بر دوش می کشد. برای این گروه از بازیگران منطقه باب المندب و مرزهای آبی یمن خط قرمز محسوب می‌شود. حاکمان سعودی ضمن تعهد نانوشته‌ای که برای پیگیری اهداف غرب بویژه امریکا از تسلط بر نقاط سوق الجیشی این منطقه دارند خودشان نیز به لحاظ تاریخی و استراتژیک مجموعه‌ای از اهداف را دنبال می کنند. از حیث جغرافیایی و اهمیت استراتژیک، سعودیها به منطقه جبل دخان نگاه دوخته‌اند ، منطقه جبل دخان با دو هزار متر ارتفاع از سطح دریا مناطق مرزی عربستان و یمن را از یکدیگر جدا کرده است.در واقع این نقطه بر مساحت زیادی از مناطق مرزی عربستان مشرف است.

در مرحله دیگر یکی از اصلی‌ترین نگرانی های عربستان، احتمال به خطر افتادن امنیت تأسیسات نفتی این کشور است که مسافت چندانی با مرزهای یمن ندارد. سعودی‌ها برای بالابردن ضریب امنیت این مراکز مهم سعی در تسلط بر همه کشورهای مجاور داشته‌اند ؛ سیاستی که کاملاً مبتنی بر تضعیف تمام قدرتهای منطقه ای در خارج از مرزهای این کشور است. سعودیها از پیامدهای این جنگ نیز باخبرند، در داخل عربستان بیش از یک میلیون یمنی زندگی می کنند که اکثر آنان تابعیت عربستانی را دریافت کرده اند. این افراد به منزله یک تهدید امنیتی داخلی هستند که در هر زمانی امکان شورش آنها وجود دارد.

● جبهه مشترک ریاض – واشنگتن

آنچه پیدا است سعودی‌ها یک ائتلاف امنیتی را برای سرکوب جنبش شیعیان یمن شکل داده‌اند که پایه این ائتلاف امریکایی‌ها هستند. امریکایی‌ها که در مرحله اول جنگ به صورت غیر مستقیم از دولت صنعا حمایت می‌کردند اکنون موضع خویش را آشکار کرده‌اند. دولت اوباما با امضای توافقنامه همکاری نظامی و امنیتی میان صنعا و واشنگتن،پذیرفته است که پس از عربستان به دولت یمن در سرکوب گروه مخالف الحوثی کمک کند. بر اساس این توافقنامه، امریکا به ارتش یمن کمک‌های اطلاعاتی و آموزش نظامی ارائه خواهد داد.

از طرف امریکایی‌ها جفری اسمیت مدیر برنامه‌ریزی ستاد مشترک ارتش امریکا استراتژی این کشور در حمایت از دولت و ارتش یمن را برعهده دارد. اوباما نیز در نامه‌ای به علی عبدالله صالح همتای یمنی خود، ارائه کمک‌های اقتصادی و نظامی به صنعا را وعده داده است. این امر بیشتر به این دلیل است که کاخ سفید از گسترش استقرار هواداران حوثی در مناطق نفتی نگران است، عملیات آینده امریکا در یمن با در نظر گرفتن چنین حقیقتی دشوارتر خواهد شد و از سوی دیگر لازم است در این مرحله امریکا برای پیشبردن هدف خود و تضمین آن تلاش می‌کند نگرانی و ترس کشورهای حوزه خلیج فارس را برانگیزد و آنها را وادار کند که در این جنگ به حمایت از عربستان بپردازند.

طراحان سناریوی مداخله در یمن به دنبال آن هستند تا این موضوع را القا کنند که اگر نیروهای سعودی در این جنگ شکست بخورند، کشورهای حوزه خلیج فارس ، یمن ، عربستان سعودی و همچنین اروپا بهای سنگینی را خواهند پرداخت. حتی امریکایی‌ها این باور را اشاعه می‌دهند که طرف های عربی مجبور خواهند شد که پس از عقب نشینی هزاران نفر از سربازان امریکایی و بریتانیایی از عراق در آغاز سال ۲۰۱۰ میلادی و برای جلوگیری از نفوذ شیعیان هزینه گزافی را پرداخت کنند.

با این ملاحظات استراتژیک عملیات مداخله در یمن با پشتیبانی هوایی و دریایی گسترده چندین کشتی و ناو جنگی از کشورهای مختلف که کشورهای عربی به بهانه مبارزه با دزدی دریایی زمینه رسیدن آنها به سواحل دریای احمر و خلیج عدن و سیطره بر چند جزیره یمنی و ایجاد سکوهای موشکی را فراهم کرده اند ، صورت می‌گیرد.