شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

درستایش یک شعر ناتمام


درستایش یک شعر ناتمام

این نوشته را از روی دیباچه یک دیوان شعر برایتان می نویسم می توانستم به جای استفاده از واژه دیباچه , واژه پیش درآمد را به کار ببرم و یا خیلی ساده تر برایتان بنویسم این نوشته را از روی مقدمه آغازین یک دیوان شعر برایتان می نویسم

این نوشته را از روی دیباچه یک دیوان شعر برایتان می‌نویسم. می‌توانستم به جای استفاده از واژه دیباچه‌، واژه پیش‌درآمد را به‌کار ببرم و یا خیلی ساده‌تر برایتان بنویسم این نوشته را از روی مقدمه آغازین یک دیوان شعر برایتان می‌نویسم. آن‌ چیزی که من را به استفاده از این کلمه واداشت هیچ ربطی به سر و شکل کتاب ندارد، این دیوان شعر کتاب ساده‌ای از اشعار یک شاعر فقید است که دوستانش با تلاش زیاد پس از مرگش آن را جمع آوری و چاپ کرده‌اند. دیوان اشعار سلمان هراتی شاعری که ما با واژه‌های متعهد و معترض از او در تاریخ ادبیات یاد می‌کنیم.

● پیش از تحریر

به بهانه آغاز ماه بهمن خواستم به سراغ شاعران برجسته انقلاب بروم و در این صفحه یادی از آن‌ها کنم. برای اولین مطلب هم انتخابم سلمان هراتی بود. شاعری که کمتر از او یاد می‌شود. طبق عادت همیشگی سری به اینترنت می‌زنم از این‌که همه مقاله‌های موجود کوتاه، تکراری و ناقص هستند، تعجب نمی‌کنم. جستجو در آرشیو نشریات و کتابخانه‌ها هم کمک چندانی نمی‌کند. بعد از دور زدن توی چند کتابخانه با یک دیوان شعر و دوتا مجله لاغر سرجای اولم هستم. تا این‌جای قصه همه چیز در فضای ادبیاتیمان عادی است. سلمان هراتی از شاعران دهه اول انقلاب است و در سال ۶۵ فوت کرده‌است. پس جای تعجب ندارد که تنها توی کتاب‌های درسی نامی از او پیدا کنید.

● بعد از تحریر

این نوشته را از روی دیباچه یک دیوان شعر برایتان می‌نویسم. دیباچه‌ای که در برخورد اول چندان خاص به نظر نمی‌آمد،حتی می‌شد یادداشت یک دوست صمیمی باشد که با حسرت و اندوه از دوست درگذشته‌‌اش نوشته بود. سطر سطر یادداشت شما را متقاعد می‌کرد که حداقل اطرافیان این شاعر هنوز که هنوز است از رفتن ناگهانی او غرق در افسوس هستند و می‌شد فهمید که حتی چاپ اشعار به جامانده از او دریغ و حسرت آن‌ها را کم نمی‌کرد. شعرهای شاعر را پیش از این بطور پراکنده خوانده بودم. در بین‌شان نمونه هایی بود که هرگز دیگر در شعر انقلاب تکرار نشد اما این همه دلیل انتخاب این واژه (دیباچه) نبود.

● پیش از تحریر

سلمان هراتی در سال ۱۳۳۸ در روستای مرزدشت تنکابن مازندران متولد شد. درس‌های ابتدایی تا پایان دوران متوسطه را در زادگاهش خواند. سپس در دانشسرای راهنمایی تحصیلی پذیرفته شد و پس از دو سال در رشته هنر، مدرک فوق دیپلم گرفت. وی پس از پایان تحصیلات در یکی از مدارس روستاهای دور لنگرود مشغول تدریس شد. در شعرهای ابتدایی‌اش از تخلص آذرباد استفاده می‌کرد. او را در کنار قیصر امین‌پور و سید حسن حسینی از جریان سازان شعر انقلاب می‌شناسند. او در نهم آبان ۱۳۶۵ هنگام عزیمت به لنگرود در یک تصادف رانندگی، درگذشت. سیدحسن حسینی بعد از مرگ سلمان یکی از بهترین آثار ادبی‌اش یعنی کتاب «بیدل‌، سپهری و سبک هندی» را تقدیم به او کرد و قیصر امین پور هم کلیات او را منتشر کرد.

● بعد از تحریر

این نوشته را از روی دیباچه یک دیوان شعر برایتان می‌نویسم. دیباچه‌ای که با این جملات آغاز شده‌است: «هنوز که هنوز است، سال‌ها پس از آن واقعه، سخن گفتن از سلمان و شعر سلمان برای ما سخت است. نه از آن رو که چیزی از او و شعرش نمی‌دانیم یا نمی‌توانیم گفت. بل از آن رو که گفتنی فراوان است و هم از آن‌جا که خود گفتنی فراوان داشت. اما دریغا دریغ که فرصت بودن و سرودن، و مجال ماندن و خواندن نیافت.»

● پیش از تحریر

همان‌طور که در آن دیباچه آمده بود سلمان هراتی‌، فرصت زیادی برای گفتن پیدا نکرد. البته در شعرهایی که از او مانده‌است آثاری وجود دارند که در ادبیات انقلاب جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده‌اند، در هر حال آن‌چه از شاعر برای مخاطبانش می‌ماند دفترهای شعر اوست و ما از دریچه همان‌ها می‌توانیم با او ارتباط برقرار کنیم و قضاوتش کنیم. دفتر اول شعر سلمان با عنوان «از آسمان سبز» در زمان حیات او چاپ شده‌است. شعرهای دفتر دوم با عنوان «دری به خانه خورشید» پس از مرگ او چاپ شده‌اند. همچنین او کتابی به نام «از این ستاره تا آن ستاره» در حوزه شعر نوجوان دارد. سلمان هراتی، جزو پانزده شاعر برگزیده بیست سال شعر جنگ است که در سال ۱۳۷۹ معرفی شد. او یکی از شاعران برجسته و توانا در عرصه انقلاب و شعر جنگ است که به‌طور خاص انقلاب و جنگ در اشعارش منعکس شده‌اند. در جغرافیایی شعر سلمان جز واژه‌هایی برخاسته از فرهنگ شیعه چیز دیگر ی پیدا نمی‌‌کنید.

● بعد از تحریر

این نوشته را از روی دیباچه یک دیوان شعر می‌نویسم. دیباچه‌ای که پس از توضیحات ساده نویسنده برای چگونگی جمع‌آوری شعرها و اعتراف به این‌که آ‌ن‌ها یک دست نیستند و حتی گاه دارای فراز و فرودهایی هم شده‌اند با یک جمله ساده و یک امضا اینگونه تمام می‌شود: «اما چه می‌توان کرد؟ هر چه هست همین است! یادش گرامی باد! قیصر امین‌پور» مدتی است در سکوت دارم به این امضا نگاه می‌کنم. شاید همه این یادداشت را تحت تاثیر همین نام نوشته‌ام‌. تحت تاثیر نبودن قیصر و واژه‌هایی که در حسرت سرود شدن پس از او مانده‌اند. حالا همه حسرت او برای دوست ناگهان رفته و قدر ندیده‌اش را می‌فهمم. اکنون آن‌چه پیش رو دارم یک پیش درآمد ساده در ابتدای دیوان یک شاعر درگذشته نیست. دیباچه‌ای است از درد یک شاعر که در حسرت یک شعر ناتمام نوشته ‌است. حسرتی که با مقبره‌سازی و همایش گرفتن و یادواره درمان نمی‌شود. این نوشته را از روی یادداشت قیصر امین‌پور که در ابتدای دیوان کامل اشعار سلمان هراتی آمده -است، نوشته‌ام و می‌خواهم با سوالی تمامش کنم. پس از این نام‌ها چه کسی قرار است از آسمان سبز و اهالی‌اش با لهجه‌ای که این جهانی نیست بسراید؟!

نویسنده: اعظم عامل‌نیک‌