جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

عدالت اجتماعی اسلامی راهبردی اساسی جهت برون رفت ازفضای یأس و نامیدی


عدالت اجتماعی اسلامی راهبردی اساسی جهت برون رفت ازفضای یأس و نامیدی

اسلام براساس مبانی که ارائه می دهد, خود را مکتب عدل و اعتدال و دارای نظام عادلانه معرفی می کند و یکی از اهداف غایی رسالت انبیاء را اجرای عدالت معرفی می کند

▪ چکیده

اسلام براساس مبانی که ارائه می دهد، خود را مکتب عدل و اعتدال و دارای نظام عادلانه معرفی می کند ویکی از اهداف غایی رسالت انبیاء را اجرای عدالت معرفی می کند . وجود مبانی محکم اسلام در باب عدالت دروجوه مختلف آن ، جوامع اسلامی را ملزم به توجه اساسی تر به حضور حیاتی این مقوله در زندگی اجتماعی اشان، و ضرورت عزیمت در جهت برقراری عدالت در سطوح مختلف آن را بیان می سازد.

ناگفته پیداست که ، نقطه آغازین چنین حرکت عظیمی ،متوجه صاحبان اندیشه جوامع اسلامی است .اگرچه این حرکت و عزیمت فکری از گذشته ، درفضای اندیشگی متفکرین مسلمان وجود داشته و دغدغه خاطربسیاری از مصلحین اجتماعی بوده است، ولی در دوران معاصر، بویژه دهه های اخیر با همسویی بیشتری در حال نضج گرفتن است ؛به طوری که محورهای اساسی مطالعات و تحقیقات آکادمیک را به خود اختصاص داده است .

بنابراین آنچه که این مقاله نیز به دنبال بیان آن است ارائه نتیجه تلاشی علمی ؛هرچند کوچک و ابتدایی در جهت همسویی با هدف مذکور است .

دراین تحقیق ، یکی ازمسائل اجتماعی امروز جامعه ایران؛ یعنی یأس و نا امیدی ، مد نظر قرار گرفته و عدالت اسلامی در آن ، به عنوان راهبردی اساسی جهت برون رفت از این چالش اجتماعی مطرح شده است ؛ دراین راستا ابتدا با اتکا به منابع نقلی درون دینی ، به طور اجمالی مبانی ودیدگاهها ی اساسی اسلام در ارتباط با موضوع عدالت تبیین شده ، ودر نهایت از میان این مبانی راه حلهای برون رفت از چالش اجتماعی مذکور جستجو شده است .

کلید واژه ها : عدالت ،عدالت اجتماعی ،اسلام ، عدالت اجتماعی اسلامی ،ایدئولوژی ، یأس وناامیدی ،

▪ مقدمه

جامعه امروزایران ، برخلاف آنچه که دردوره های قبل بویژه در دوران مبارزات انقلابی و جنگ تحمیلی ، تحت عناوین آرمانخواهی وعدالت طلبی و جهاد ودفاع مقدس ازخود معرفی کرده است ،عصرتقدیرگرایی وپذیرش واقعیت راتجربه می کند . عصری که به نظرمی رسد درآن ،عدالت خواهی و آزادی به بهانه عقلانیت وتجربه تاریخی ومصلحت اندیشی به گفتمانی درحاشیه ومطرود بدل شده است .

درفضای موجود، حرکت ها ی اجتماعی با اهدا ف مشترک وهمسوبا منافع جمعی، کمتر به چشم میخورند ودرغالب موارداگرحرکتی هم شکل بگیرد، معمولا" استمرارنمی یابد ودرهمان مراحل ابتدا یی شکل گیری، متوقف می شود.درواقع عدم وجود ساختارهای کارآمد ،جهت تحقق عدالت اجتماعی وبرآورده شدن مطالبات مدنی ، افراد جامعه را در موقعیت های چالش برانگیزی قرار می دهد که به نوعی سرخوردگی اجتماعی رابرای آنها به دنبال می آورد .افراد درچنین فضایی بواسطه درک داشتن تجربه های ناموفق ناشی ازپی گیری مطالبات مدنی واجتماعی اشان ، ترجیح می دهند که به زندگی شخصی و امنیت و آرامش محدود درآن پناه برند.

این ترجیح فردگرایانه وعافیت طلبانه که در تار وپود جامعه رسوخ یافته است ،هرکدام از اقشار مختلف اجتماع رابه نوع خاصی تحت تأثیر قرارداده است ؛ازمردم عادی وعوام گرفته تا روشنفکرو نخبه واندیشمند، نحوه حضوروعملکردشان درصحنه اجتماعی ، به نوعی حاکی از یأس و نا امیدی وبی تفاوتی نسبت به امورجامعه است .

ازوجودروحیه پرشورواشتیاق وانگیزه های قوی ،که دردوران انقلاب ودفاع مقدس بین مردم؛ برای ایجاد تغییر و اصلاح جامعه و برقراری عدالت و آزادی ،مردم خواهی و مانند آن وجود داشت ،اثرکمرنگی درمناسبات اجتماعی موجود به چشم می خورد و به قولی؛ (( همین مردمی که در شرایط انقلاب، یا در شرایط تهاجم دشمن خارجی، حماسه ها آفریدند و سرمشق شدند، امروز جز به امنیت اقتصادی و اجتماعی فرد خود، یا در خانواده ی خود، نمی اندیشند. دغدغه های اجتماعی، در بهترین حالت، به پرداخت خمس و زکات ثروت خویش تقلیل یافته و احساس تعلق به یک ملت، یک سرنوشت مشترک دیگر وجود ندارد))

این ناامیدی افراد جامعه، که با نوعی روحیه کم توقعی وکناره گیری نیزعجین است ،اگرچه هنوز تا حدی پنهان است و با میزان شدت وضعف متفاوت درمیان اقشار مختلف اجتماع وجود دارد، ولی توجه به آن بواسطه ایجاد مانع برسرراه شکل گیری جنبش های مدنی و حرکتهای اصلاحی ، که ازملزومات پویایی وسلامت جامعه هستند، اهمیت داشته وجنبه پروبلماتیک می یابد وازاینرونیازمند بررسی وپژوهش علمی است .لذا نوشتارحاضر، نتیجه کوششی فکری است ،درجهت بررسی جامعه شناختی مسئله مذکور و جستجوی راه حلهای برون رفت ازآن ، با تکیه برمبانی عدالت اسلامی .

▪ طرح مسئله

((در جامعه شناسی گرایشی به طور خاص تحت عنوان گرایش جامعه شناسی امید وجود نداشته است همانطور که گرایشی تحت عنوان جامعه شناسی ترس هم وجود نداشته است. اما جامعه شناسان از قدیم، و به طور خاص در دوره جدید بیشتر، در مورد امید و ترس، امیدواری و ناامیدی، ترس و اضطراب اجتماعی و … بحث های متعددی داشته اند. زیرا فرض اصلی جامعه شناسان در جامعه جدید، به رسمیت شناختن رابطه بین امید و امیدواری و سلامت و اعتماد اجتماعی است. به عبارتی هر چه که افراد جامعه نسبت به زندگی و جامعه خود امیدوارتر باشند، میزان مشارکت آنها در ساختن جامعه بیشتر خواهد بود. در مقابل به میزانی که افراد نسبت به زندگی و نظام اجتماعی و سیاسی ناامید باشند، میزان مشارکت کمتری در ساختن جامعه خواهند داشت وهمین افراد نیرویی در تخریب جامعه و زندگی خواهند بود. ناامیدی و یاس منشا اصلی بی اعتمادی و در نهایت عمل تعارضی است. افراد در این فضای فکری و فرهنگی معترض و لجوج و خودبین و انزواطلب شکل گرفته و نظام اجتماعی در معرض فروپاشی قرار می گیرد))

شناخت واقعیت اجتماعی بنا به تعریف، نمی تواند حامل امید باشد. واقعیت اغلب ناامید کننده است یا لااقل بسیار از امیدهای ما فاصله دارد. زمانیکه احساس کنیم نمی توانیم این واقعیت را تغییر دهیم، زمانیکه تسلیم جبر واقعیت می شویم زمانی که واقعیت را می پذیریم و احساس می کنیم جز سازش با آن دیگر کاری از ما ساخته نیست ناامید می شویم. در واقع واقعیت از اینرو که اجتناب ناپذیر و لایتغیر می نمایاند واحساس ناتوانی در تغییررا درما ایجاد می کند، همواره حامل یاس است.(شریعتی ،۱۳۸۹ :۱۶)

به قول چامسکی اگر تصور کنیم که هیچ امیدی وجود ندارد، ضمانت کرده ایم که هیچ امیدی نخواهد بود اما اگر تصور کنیم که فرصت هایی برای تغییر هست این امکان وجود دارد که بتوانیم در ساختن دنیایی بهتر مشارکت کنیم.

در این میان آرزو ،آرمان و حقیقتی که ما به دنبال آنیم وباعث خوشنودی ماست ،حامل امیدخواهد بود ؛چراکه درذهن ما امکان مواجهه با واقعیت تلخ و نامطلوب موجود، را تداعی می سازد ومانع از تسلیم شدن عقل مصلحت اندیش ومحتاط به شرایط موجود خواهد شد . به عبارتی دیگر درمواجهه با واقعیت اجتماعی، داشتن آرمان ، آرزو و امید، بهترین عامل حرکت وجنب و جوش می باشند؛ اینها به تعبیر شریعتی، "مذهب اعتراض" اند و در نتیجه می توانند موتور تغییر و تحول باشند و در غیاب آنها، ناگزیر بی تفاوتی و یأس حاکم خواهد بود . )همان)

فرناند دومون، جامعه شناس و متکلم کانادایی میگوید: ((در هر دوره به ما گفتند که عصر پایان ایدئولوژیها سر رسیده است و پایان ایدئولوژیها را همچون پایان توهمات به ما نمایاندند. در حالیکه پایان ایدئولوژیها، پایان توهم نبود، پایان امید بود)) .(همان )اگر ایدئولوژی را به معنای تعهد و پایبندی به اصول و ارزشهایی ،درنظر بگیریم که درهرشرایط وبا وجود هرگونه مشکلات وموانع ودرک هرواقعیت اجتماعی، بازهم قابل پذیرش باشد،به نظر میرسد به کارگیری دوباره آن درجامعه امروزایران ،مهمترین مؤلفه واساسی ترین محرک ایجاد امید وراهبرداساسی برون رفت ازفضای یأس ونامیدی اجتماعی موجود باشد و ازآنجا که جامعه ایران جامعه ای کاملا" دینی و پایبند به اصول مذهبی است ،انتخاب ایدئولوژی مذهبی، تنهاگزینه مؤثرپیش روی آن است ؛ایدئولوژی مذهبی که سی سال پیش هم با تکیه برآن انقلابی بزرگ اتفاق افتاد و تهاجمی سهمگین بی اثرماند و از اصول مسلم آن ،عدل و اجرای عدالت است .این ایدئولوژی ناشی ازجهان بینی است که در آن عدالت از خداوند شروع می شودوبه کل هستی و مخلوقات ، تسری می یابد و طبعا" انسان ونظامات اجتماعی رانیز در برمی گیرد.

بنابراین اگر این پیش فرض را بپذیریم که روحیه امید و آرمانخواهی وایثارگری ،مهمترین عامل پیروزی انقلاب و مقاومت هشت ساله مردم ایران درجنگ تحمیلی بوده است،واین روحیه در آن دوران خاص، بواسطه اعتقادات مردم به مبانی دینی اسلام و تکیه به ایدئولوژی مذهبی در جامعه محقق شده بود ؛ بسط واحیای دوباره این ایدئولوژی در جامعه ونسل امروز بیش از هر امری اولویت می یابد . چراکه این ایدئولوژی مذهبی ،همانطور که توانست افراد رابر علیه نظام دیکتاتوری وپرقدرت پهلوی در جنبشی واحد به حرکت درآورد و درجنگی نابرابر سربلند بیرون آورد ، این پتانسیل را دارا می باشد که در دوران ثبات نیز جامعه را پویا و زنده نگه دارد وافراد را به امید دستیابی به جامعه ای توحیدی که در آن عدالت و مساوات برقرار است و حقوق انسانی محترم شمرده می شود به جنبش در آورد .

به عبارتی در حال حاضر،بهترین راهکار برای بیرون رفتن از فضای یأس و ناامیدی اجتماعی که به شکلی پنهان و تدریجی لایه های مختلف اجتماعی را در گیر می سازد ، تقویت ایدئولوژی مذهبی درمیان افراد جامعه است ؛که با تلاش در جهت بسط معرفت دینی و تبیین اصول اساسی اسلام ازجمله عدالت -که در ارتباط باحیات جمعی افراد و زندگی اجتماعی آنها مطرح است- میسر می شود . حرکت در این جهت از دو جنبه اهمیت دارد ؛ نخست آنکه اندیشمندان و متفکرین ونخبگان جامعه را در جهت شناخت بیشتر مبانی معرفتی اصیل اسلام وتبیین کارکردهای اجتماعی احکام آن ،ترغیب می کند و دیگرآن که افراد جامعه بواسطه واقعیتهای پیرامون خود ومشکلات و مسائل اجتماعی که لاینحل مانده اند ؛ دچاریأس ،درماندگی و استیصال نخواهند شد وبه اسلام به عنوان مرجعی نهایی و قابل اطمینان که قادر به پاسخگویی به همه نیازهای فردی و اجتماعی آنهاست امید خواهند بست .

بنابراین آنچه که این مقاله نیز به دنبال بیان آن است ارائه نتیجه تلاشی علمی ؛هرچند کوچک و ابتدایی در جهت همسویی با هدف مذکور است . که به طور خاص به مقوله عدالت می پردازد وازمیان این مبانی در جستجوی راه حل برون رفت ازفضای یأس و نامیدی اجتماعی است.

▪ نظریه های گوناگون راجع به عدالت

مفهوم ((عدالت)) اساسی ترین مفهوم در فلسفهٔ اخلاق، سیاست و حقوق است. پرسشهای گوناگونی که دربارهٔ عمل و رفتار و شیوهٔ زندگی درست در سطح فردی، جمعی و سیاسی و درستی اعمال افراد حقوقی و مقامات و کارگزاران عمومی و نیز دربارهٔ حقوق و تکالیف و تعهدات فرد و ماهیت سیاستهای اقتصادی و اجتماعی دولت ها طرح می شود همگی در ذیل مفهوم کلی عدالت قرار می گیرند. همچنین ایجاد تعادل میان غایات و اهداف مختلف زندگی انسان مانند شادی، رفاه، فضیلت، معرفت و غیره و نیز ایجاد تعادل میان خواست ها و غایات خصوصی و عمومی و بالاخره بهره برداری متعادل از ثروت و شیوهٔ توزیع آن جزئی از بحث عدالت به شمار می روند. با این حال مبحث عدالت صرفا نظری نیست، بلکه اساسا معطوف به عمل است و به عبارتی از این حیث موضوع اصلی آن تصمیم گیری برای تعیین ملاکی است که بر طبق آن اعمال آدمیان در سطوح و حوزه های گوناگون در رابطه با هم مورد داوری قرار می گیرد (بشیریه،۱۳۷۹ ).

بسیاری عدالت رااصلی ترین فضیلت و منبع و ریشه همه فضایل می دانند. عدالت را در سویی و ارزش ها و فضیلت های دیگر را در سوی دیگر قرار می دهند. اما برخی مفهوم رقیب آن یعنی آزادی را برتری می دهند و موافق با دست اندازی به آزادی نیستند. به هرحال از آن رو که بحث عدالت در سرشت خود بحثی تجریدی،تحلیلی و نظری است، همیشه با تنوع دیدگا هها و اختلاف نظرها همراه بوده است. این تنوع خصوصا از آن بعد دیده می شود که عدالت در تمامی جنبه های فردی، خانوادگی، ابعاد کلان اجتماعی و نهادها و سازمان های درگیر، در حقوق و قضا، در فلسفه و سیاست و غیره حضور و بروز جدی دارد. این امر باعث پراکندگی و تشتت هرچه بیشتر در بحث عدالت و تعاریف و محدوده ها و ... آن می شود. عدالت همیشه با نوعی قضاوت اخلاقی همراه است و از این رو مفهومی اخلاقی و هنجاری است. تنوعات و مسائل مذکور باعث می گردند که عدالت امری نسبی گردد و نظریه های گوناگون مبانی و محدوده ها و... گوناگونی برای آن قائل شوند،(کاظمی ،۱۳۷۹ )

گولد در دایره المعارف خود عدالت را در دو مفهوم به کار می برد :

الف- دادن حق هر انسانی به او که همان احترام گذاردن به قواعد رفتاری و متقابل حقوق و وظایف است.

ب- جبران خطا خواه از طریق جبران زیان کسی که قربانی خطای دیگری شده و خواه از راه مجازات خطا کننده . (گولد، ۱۳۷۴ : ۵۸ )

چنانکه مشخص است تعریف گولد از عدالت به تعریف حقوقی و قضایی از عدالت نزدیک است. آشوری نیز معتقد است عدالت «اصلی است حقوقی وسیاسی که به موجب آن در همه امور اجتماعی با همه باید یکسان رفتار شود، مگر در آنجا که برای رفتار استثنایی در مورد برخی افراد و گرو هها دلایل کافی و خاص وجود داشته باشد (آشوری، ۱۳۷۳ : ۶۰ )

ایان مک لین عدالت را در حوزه سیاست، وجود تعادل مناسب و در حقوق بیانگر کاربردهای مفهوم تعادل مناسب می داند. یعنی محاکمه ای منصفانه که از جمله میان توان مدعی علیه اثبات بیگناهی و توان پیگیرد قانون برای اثبات جرم تعادل صحیحی برقرار باشد (مک لین، ۱۳۸۱).

در تعریف دیگری جمیل صلیبا عدالت و دادگری را در حوزه فلسفه تعریف میکند. وی عدالت را پایداری در راه حق و درستی و دوری از امور ناروا و برتری دادن عقل بر هوس می داند. دادگری یا عدالت به مثابه یک فضیلت دارای دو جنبه است، جنبه فردی و جنبه اجتماعی. جنبه فردی آن دلالت بر یک صفت پایدار در روان دارد که اعمال شایسته و حق از آن نشأت می گیرد. جنبه اجتماعی نیز بر احترام حقوق دیگران استوار است عدالت از نظرفلاسفه دو نوع است. عدالت مبادله ای وعدالت توزیعی صلیبا عدالت مبادله ای را تبادل منافع بین افراد براساس مساوات

می داند و عدالت توزیعی را تقسیم ثروت و حیثیت های اجتماعی بین مردم براساس شایستگی فردی، به گونه ای که بتوان گفت نسبت این فرد به این ثروت مانند نسبت همه هم رتبه هایش به سهم اوست (صلیبا، ۱۳۷۰)

عدالت مفهوم بسیار پیچیده ای است و ارتباط و نسبت آن با سایرمفاهیم اجتماعی چون آزادی، اخلاق و … نیز مزید بر علت شده است و تعریف این امر را پیچیده تر می سازد و آن را واژه ای مناقشه پذیر می نماید. این امربه گونه ای است که بسیاری عدالت را براساس برابری می دانند و برخی آن را در نابرابری توجیه می نمایند. گستردگی و مناقشات بر سر این مفهوم باعث عدم تحقق اجماع در ماهیت می شود و نسبیتی براساس عدالت نسبت به چه کسی، چه حوزه ای، چگونه، به چه نسبتی ایجاد میکند که ارائه و پذیرش تعاریف دایره المعارفی را سخت می نمایند .

کاوش درمضمون نظریه‌های گوناگون عدالت ازاین واقعیت پرده برمی‌دارد که هر یک از این نظریه‌ها بر عنصری خاص به صورت پایه و اساس اصول عدالت خویش پای فشرده‌اند که ویل‌کیملیکا به درستی از این معیارهای پایه، به )will, ۱۹۹۹, p,s) ارزش بنیادین و نهایی تعبیر می کند؛می کند

آزادی ارزش بنیادین ومحوراصلی جامعه مطلوب برای مثال، ازنگاه لیبرال‌های کلاسیک و آزادی‌خواهان معاصر را تشکیل می دهد ؛از این‌رو امانوئل کانت، اصول عدالت خویش را بر محور به حدّاکثر رساندن آزادی‌های مدنی و سیاسی استوار می‌کند و بر آن است زمانی جامعه به سامان اجتماعی معقول و مطلوب دست می‌یابد که نه تنها آزادی‌های مدنی و سیاسی افراد آن محترم شمرده شود، بلکه قوانین اساسی جامعه به گونه‌ای ترسیم شود که این آزادی‌های بیرونی به حدّاکثر برسد. رابرت نوزیک در جایگاه مدافع جدّی اندیشه سنّتی لیبرالیسم و آزادی‌خواهی در روزگار ما، نظریة‌ عدالت خویش را بر اساس تأکید بر ارزش نخستین بودن آزادی‌های فردی به ویژه در حوزة اقتصاد و بازار آزاد پی می‌نهد ..

ازسوی دیگر برای سوسیالیست‌ها به طور معمول عنصر(( برابری)) ارزشی بنیادین است .وبه ویژه مسأله ((نیاز)).

کسانی که در اجتماع، اولویت‌‌ها را بر حسب مقولة‌ نیاز طبقه‌بندی می‌کنند و برآنند که ساختار اجتماع باید به گونه‌ای تدارک دیده شود که نیازهای اساسی آحاد جامعه به بهترین وجه تأمین شود، می‌کوشند تا نیاز را به صورت یک ارزش نهایی و مبنایی اخلاقی برای سیاست و ادارة جامعه مطرح کنند. این رویکرد،‌ مقولة‌ رفع نیاز را اصلی‌ترین کارکرد دولت معرّفی می‌کند و حتّی قلمرو و حیطة اختیارات دولت را با نظریة‌ نیازها پیوند می‌دهد؛ امری که حتّی میان نولیبرال‌های مدافع دولت رفاه‌گستر شاهدیم. ارزش نهایی بودن نیاز، به صورت مبنا و معیار توزیع به معنای عدم اهمّیت و عدم نقش‌آفرینی مقولاتی نظیرارزش اخلاقی ، آزادی فردی، سزاواری و استحقاق. وعدم عادلانه است؛ برای مثال، جرج و ویلدینگ در تأکید بر اهمّیت نیاز به عنوان مبنای توزیع عادلانه، پشت جلد کتاب خویش چنین می‌نگارند::

اصل بنیادین سیاست اجتماعی رادیکال آن است که منابع ((چه در زمینة بهداشت، آموزش، مسکن یا درآمد باید بر اساس «نیاز» توزیع شود ))

(wilding. , ۱۹۷۶)

روشن است که مبنا و معیار قرار دادن نیاز برای برقراری عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه طبعاً مستلزم اعمال محدودیت اقتصادی در بازار آزاد و وضع پاره‌ای مالیات‌ها به منظور حمایت از اقشار آسیب‌پذیر و رفع نیازهای آنان است؛ یعنی جدّی گرفتن مقولة‌ ((باز توزیع)) ثروت و ایجاد برابری فرصت‌ها.این امربه هیچ وجه مطلوب طبع لیبرال‌های کلاسیک گذشته و نولیبرال‌های آزادی‌خواه معاصر نیست .

از نظر آنان، نیاز و حقوق اجتماعی و اقتصادی تعریف شده بر اساس نیاز، نباید مانع آزادی‌ها و استقلال فردی در حوزه‌های گوناگون اقتصادی و سیاسی و فرهنگی شود. تأکید نوزیک با استناد به مطلبی از کانت مبنی بر این‌که فقیران‌ و نیازمندان صاحب حقی نیستند که به سبب آن به حریم امن استقلال و آزادی فردی افراد تجاوز شود، گویای تفاوت آشکار این دو حوزة تفکّر دربارة ارزش‌ نهایی و بنیادین عدالت است. وی می‌نویسد:

بر طبق اصل بنیادین کانت مبنی بر این‌که افراد باید به صورت هدف نگریسته شوند نه ابزار، نباید افراد بدون

رضایت خویش و به منظور تأمین اهداف دیگران قربانی شوند یا مورد استفاده قرار گیرند. استقلال افراد غیرقابل تجاوز است

(Robert, ۱۹۷۴, ۳۰)

نظریة عدالت راولز که شاخص‌ترین نظریة‌ عدالت اجتماعی در دهه‌های أخیر است، بر توافق قرار دادی به صورت پایه و اساس تشخیص اصول عدالت تکیه می‌کند. او هیچ تلقّی و تصوّری پیشینی از عدالت عرضه نمی‌دارد و محتوای اصول عدالت را به توافق حاصل شده میان افراد در وضع نخستین موکول می کند .

همان‌طور که خودش در مقدّمة کتاب نظریه عدالت تصریح می‌کند، اندیشة او ارتباط محکمی با سنّت قرارداد اجتماعی دارد که به وسیلة متفکّرانی نظیر جان لاک، روسو و کانت پی گرفته شده است و او در صدد ارائة مدلی کامل‌تر و پیشرفته از این رویکرد است که از مشکلات تقریر‌های قبلی مصون باشد..

(Rawls, ۲۰۰۰, P,XVIII)

دربارة‌ معیار پایه و ارزش نهایی حاکم بر عدالت اجتماعی دو پرسش اساسی مطرح است: نخست آن‌که کدام معیار از میان معیارهایی که تاکنون از طرف نظریه‌پردازان عدالت مطرح شده است، بر دیگران تقدّم دارد و باید به صورت مبنای اصلی و ارزش نهایی حاکم بر اصول عدالت توزیعی مدّنظر قرار گیرد. پرسش دوم آن‌که آیا اساساً لزومی دارد ارزش، پایه و سنگ بنای اصلی عدالت اجتماعی معرّفی شود؟

چه بسا این رویکرد بیش‌تر مقرون به صحّت است که به جای تأکید بر محوریت ارزش نهایی، بر مجموعه‌ای از ارزش‌ها و معیارها اصرار شود که هر یک در زمینه‌ای، شاخص و معیار پایه جهت توزیع حقوق و وظایف و منابع قرار گیرند؛ برای مثال در توزیع منابع قدرت و توزیع قدرت سیاسی و دستیابی عادلانه افراد به مناصب سیاسی، بر حقوق و آزادی‌های فردی، و در حوزة خدمات اجتماعی و دستیابی به منابع ثروت و درآمدهای اقتصادی، بر عنصر برابری فرصت‌ها و رفع نیازهای افراد تأکید بیش‌تری شود و در قلمرو قوانین حاکم بر فعالیت‌های فرهنگی، اولویت با ارزش‌های اخلاقی به عنوان معیار پایه باشد .

این همه با فرض قبول این نکته است که «عدالت» ارزش نهایی و یگانه معیار سنجش ساختار اجتماعی مطلوب است و وزن و اهمیت عدالت برای نظام اجتماعی و ساختار همکاری اجتماعی نظیر اهمیت و منزلت بحث حقیقت برای درمعارف و کاوش‌های نظری است؛ امّا این امر خود محل بحث و بررسی است و چه بسا نتوان ساختار اجتماعی مطلوب را فقط با محک عدالت توزیعی ارزیابی کرد و رد پای شاخص‌های ارزشی دیگری جز عدالت قابل پی‌گیری باشد (واعظی ،۱۳۸۳ :۱۹۰ )

▪ لزوم به کارگیری تعالیم قرآن در ارائه ((اصول عام ))عدالت اجتماعی

جامعه از شبکة روابط بسیار متنوعی مشحون است بی تردید آن‌چه از نظر افراد جامعه مطلوب و خواستنی است، ابعاد گسترده‌ای دارد. ثروت،‌ امنیت ،مذهب و فعّالیت‌های مذهبی، نحوة تقسیم کار اجتماعی، مناصب اجتماعی،‌ قدرت سیاسی،‌ آموزش،‌ تفریحات و اوقات فراغت، نمونه‌هایی از خیرات اجتماعی هستند که عدالت توزیعی و سامان عادلانة ساختار اجتماعی باید بتواند دستیابی عادلانة‌ افراد به این منابع و خیرات اجتماعی را تضمین کند. یکی از محورهای چالش در نظریه‌های عدالت اجتماعی، امکان ارائة اصولی عام برای توزیع عادلانة منابع و خیرات اجتماعی در همة‌ابعاد آن است.(واعظی ،۱۳۸۳ :۱۹۰) دراین میان اسلام به واسطه تعالیم قرآن ، مدعی ارائه این اصول به پیروان خود است .قرآن دراین ارتباط از تعبیر ((میزان )) استفاده کرده است وآنرا ابزار تشخیص حق ازباطل ،راست از دروغ و عدل از ظلم معرفی می کند،(رستمی ،۱۳۸۴ :۳۰۲ ) که دردوران مختلف حیات بشری از طریق پیامبران و انبیاء در اختیار بشر قرار گرفته است .میزانی که از ورای دانش ومعرفت بشری به تشخیص قوانین وملزومات اجرای عدالت می پردازد وازاینروازنواقص نگاه تقلیل گرایانه دیدگاهها و مکاتب انسانی مبری است . قرآن همچنین تعبیر ((صراط مستقیم )) را مطرح می کند .صراط ؛ مسیری برای حرکت, پویش و تحول و نه ماندن, سکون گرفتن و ایستایی است. ورفتن دراین مسیررا شرط اعتدال و عدالت معرفی می کند . صراط مستقیم در برخی آیات به ((صراط سویّ)) تعبیر شده است. سویّ به معنای نهایت اعتدال است؛ چونانکه ((بشرا"سویا)) یعنی بشری که در نهایت اعتدال جسمی و روحی است .شیوة عادلانه درزندگی نیز به ((یَمشی سَویاعَلی صراط مُستقیم )) (ملک /۲۲).تعبیر شده است . به تعبیر قرآن قرارگرفتن در این مسیرهمواره امکان طلب و ره یافتن به کمالی بالاتر و قوامی برتر و ارزشی بیشتر وجود دارد.(همان )

▪ تعابیر قرآن ، پیرامون مفهوم عدالت

همه ی ادیان الهی از عدالت و بسط آن در جامعه سخن گفته اند، امّا هیچ کدام همانند دین مبین اسلام جوانب گوناگون آن و شیوه ی اجرای آن را، چه در بیان و چه در عمل، بیان نکرده اند و مصادیق آن را به نمایش نگذاشته اند.آیات فراوانی از قرآن کریم و روایات بسیاری از معصومین (علیهم السّلام) به موضوع عدالت و عدالت اجتماعی اختصاص یافته که خود نشان از اهمیتی دارد که شریعت مقدس اسلام، برای بسط و اجرای عدالت در جامعه قائل است.

▪ واژه عدل

از منظر قرآن عدل اساس خلقت (انعام /۱۱۶) و هدف ارسال رسل و انزال کتب است(حدید/۲۵ ).آیه شریفه ((وتَمَت کَلِمةُ ربِکَ صِدقا" وعَدلا")) بر مجموع قوانین حاکم برخلقت اطلاق می شود ودلالت دارد که تمامی خلقت بر اساس عدل شکل گرفته است .ازدیدگاه قرآن تمامی عناصر ریز و درشت نظامهای مختلف زندگی انسان می باید براساس عدالت شکل گیرد تا منظومه انسانی به یک تعادل کلی برسد وبتواند مسیر تکاملی خویش را بپیماید .رعات عدل درتنظیم قرار دادهای فردی و اجتمای که نظام اجتماعی را شکل می دهد لازم است وصرف رضایت طرفین نقطه کمال یک عقد نیست ؛بلکه جهت گیری قراردادها باید به سمت عدالت باشد . رعایت عدل در هر نوع حکم و داوری، رأی، سیاست گذاری، ارزیابی و ارزش گذاری واجب است(نساء /۵۸).اصلاح هراختلافی باید براساس عدل باشدواگر یک گروه ازمسلمانان برگروه دیگرستم کرد می باید با آن قتال کرد تا به امر خدا گردد(حجرات /۹).

علامه طباطبایی در تفسیر آیه ((ِاذا قُلتُم فَاعِدلو)) نیز می فرماید : اقرارها، شهادتها، فتاوا،قضاوتها، احکام، امر به معروف و نهی از منکر همه باید براساس عدل باشد تا اعتدال کلی حاصل شود. کسانی که عدل را نمی شناسند و به آن امر نمی کنند مانند لال زبانانی هستند که قادر بر امری نیستند و به استقلال در رأی و عمل نرسیده اند و تدبیر امورخویش به دیگران می سپارند. در واقع کسی که عدالت را نمی شناسد، هر اقدامش به اعتدال کلی نظام انسانی لطمه می زند. عدل و احسان و نهی از ظلم اساس جامعة بشری است و خداوند به آن امر می کند.

▪ واژه قسط

از واژه های مترادف با عدالت که بارها در قرآن استفاده شده، واژة قسط است. دردیدگاه قرآن، خدا خود قیام کننده به قسط است. یعنی نظام تکوین او از تعادل خارج نمی شود و نظام تشریع او نیز می تواند حیات بشری را به تعادل بکشاند. قسط فلسفه ارسال رسل است ومردم باید قوام به قسط باشند ؛یعنی آنرا در همه حال ودر همه امور بر پا دارند وحتی تا سرحد شهادت به آن امر نمایند زیرا امر به قسط تقیه برداروقابل محافظه کاری نیست (سوره آل عمران، آیه ۲۱). قسط مبنای قضاوتها، شهادتها، اصلاح اختلافات و هرگونه اقدامی است. بیرون روندگان از مسیر قسط و عدل هیزم جهنم هستند. تمامی سنجشها، ارزیابی ها، قیمت گذاری ها، تعیین مزد و... باید براساس قسط باشد بازارها نیز باید براساس قسط شکل گیرند ( سوره هود، آیه ۵۸) .

علامه طباطبایی در ذیل آیه ٥٨ از سوره هود می فرماید اوفوا از ایفا و به معنای آن است که حق هرکس را به طور کامل بپردازیم و بخس به معنای نقص است. جامعه مدنی اساسش بر دادوستد است. اگر در معامله به فرد خیانت شود، تدبیر او درزندگی تباه و نظام معیشت او مختل می شود؛ زیرا او براساس نیازهای خود می سنجد که چه میزان تلاش به عمل آورد؟ اما اکنون احتیاجش برآورده نمی شود وگمان می کند سنجش او از نیاز و تلاش نادرست بوده است؛ در نتیجه نمی تواند به حسنِ تدبیر خود اعتماد کند و دچار خبط و سرگیجه می شود. شیوع این امر در جامعه آسیبهای جدی به آن وارد می سازد.

خداوند در ادامه آیه برای آنکه منطق سودپرستی و ظلم در قراردادها را باطل سازد می فرماید» بقیه الله خیرلکم ان کنتم مومنین« باقیمانده الهی برای شما بهتر است.مراد از بقیه، سود اندک و متناسب با تلاش است که جامعه به مقتضای فطرتش به دادن آن راضی است. کلمة بقیه الله دلالت دارد که خداوند به آن سود اندک بقاء و دوام می بخشد. آیه ١٧ سوره رعد نیز می فرماید که تنها بقیه الله که سود اندکِ مشروع ومطابق فطرت است برای مردم نفع دارد و غیر از آن همچون کفِ سیل، نابودشونده است.

▪ واژه میزان

خداوند برای تحقق عدالت ترازویی با نام در اختیار انسان نهاده است که باآن حق و باطل را بسنجد. میزان ابزاری است که با آن اشیا را اندازه می گیرند ومیزانِ هر چیزی (دما، طول،... ) به حسب خود آن چیز است. به عبارت دیگر میزان چیزی است که با آن حق از باطل، راست از دروغ، عدل از ظلم و فضیلت از رذیلت تمیز داده می شود. مجموعه رسولان و کتب آسمانی میزانی به مردم می دهند که می توانند عدالت را بشناسند و اقامه نمایند. (رستمی ،۱۳۸۴ :۳۰۲ )

▪ واژه صراط مستقیم

صراط مستقیم به تعبیر امام خمینی، ملاصدرا و دیگران همان طریق عدالت است.(جمشیدی، ۱۳۸۰ :۴۵۴ ) صراط مسیری برای حرکت, پویش و تحول و نه ماندن, سکون گرفتن و ایستایی است. مستقیم از ریشه قوام (پایداری) و قیمت (ارزش) و از باب استفعال است که معنی طلب در بردارد؛ یعنی در هر نقطة آن امکان طلب و ره یافتن به کمالی بالاتر و قوامی برتر و ارزشی بیشتر وجود دارد.سید قطب در تفسیر آیه ١١٢ سوره هود می نویسد: استقامت میانه روی در امور وعبور از راه راست و عدم انحراف به این طرف و آن طرف و جلوگیری از انفعالات بشری است که میل به انحراف دارد. قوام که با مستقیم هم ریشه است نیز در آیه ٦سوره فرقان به اعتدال در انفاق و مصرف توجه دارد و آنرا ویژگی های انسانهای وارسته (عبادالرحمن) می شمارد.صراط مستقیم در برخی آیات به ((صراط سویّ)) تعبیر شده است. سویّ به معنای نهایت اعتدال است؛ چونانکه ((بشراسویا)) یعنی بشری که در نهایت اعتدال جسمی و روحی است .شیوة عادلانه درزندگی نیز به ((یَمشی سَویاعَلی ِصراط مُستقیم )) تعبیر شده ودر مقابل کسانی که از مسیر اعتدال خارج می شوند اینگونه توصیف می شوند که واژگون برچهره زندگی می کنند (ملک /۲۲).

ازهمین ریشه کلمه استواء و یستوی و سویّ آمده و بر آسمانها، نفس آدمی و جسم آدمی اطلاق شده است، یعنی تمامی خلقت از آسمانها تا جسم و روح انسان براساس اعتدال است.

▪ واژه وسط

این واژه به معنای اعتدال و میانه روی است. جامعه اسلامی در آیه ١٤٣ سوره بقره با

عنوان ((اُمَة" وَسطا" )) نام برده شده است؛ یعنی جامعه ای که متعادل و معتدل است و

می باید در تعادل و توازن، الگو و اسوه دیگر جوامع باشد.

▪ واژه قصد

این واژه ریشه اقتصاد و به معنای راه راست و عدالت است. آیه شریفه ١٩ سوره لقمان امر می کند که تمامی رفتارهای نظام زندگی باید براساس عدالت و اعتدال باشد.

▪ واژه حق

این واژه به طور مکرر در قرآن استعمال شده است و با عدالت ارتباط تنگاتنگ دارد درباره این واژه می توان گفت:

عدل یک نوع توازن است که از بی ثباتی ها، نوسانها، نابسامانی ها و رکود جلوگیری می کند و مجموعه حقوق، مبنای نظام عادلانه را تشکیل می دهند. قوام آسمان و زمین به عدل است و عدل اعطاء حق هر صاحب حق است. قوام حیات انسان نیز به اعطای حقوق افراد است. حق بر امور ثابت اطلاق می شود و امر ثابت قابل اعتبار نیست؛ بلکه باید آنرا کشف کرد.

حق از حقیقت انسان و خلقت انتزاع می شود. کشف حقوق از سوی کسانی امکان پذیر است که انسان، طبیعت و جامعه را بشناسند. این شناخت بدون استمداد ازوحی کامل نیست. مجموعه هستی یک حقیقت مرتبط است و انسانها نسبت به نسلها وحتی موجودات دیگر حقوق و تکالیفی دارند.

حق یک امکان استعدادی است که رابطه ای تکوینی با مستعدّله دارد. حق براساس شکوفایی استعداد است. هرقدر که فرد استعدادهای خویش را بیشتر بروز دهد، حقوق بیشتری می یابد، تکالیف بالاتری را متحمل می شود. حق تکوینی از رابطه موجود باطبیعت پیدا می شود. از اینجا حق حیوان، نبات و جماد هم معلوم می شود تا چه رسد

به حق انسان. هر انسان از آن جهت که گرسنه می شود، حق سیر شدن دارد و از آن جهت که در معرض سرما، گرما، باد، باران و درندگان قرار می گیرد حق سرپناه دارد.

میان حق و صاحب حق، هم رابطه غائی برقرار است و هم رابطه فاعلی. انسان خودغایت و هدف است و لذا حقوقی دارد و هم فاعل است و تلاشگر که براساس کار خودنیز حقوقی می یابد. بین حقوق و غایات و افعال رابطه برقرار است.

تحقق اهداف انسانی نیاز به تلاش دارد و تلاش یک تکلیف است و فرصت ارائه تلاش حق فطری و طبیعیِ هر انسان است. اعطای این حق و انجام این تکلیف او را به سعادت می رساند. وحی الهی حق را تبیین می کند و بسیاری از روی حسادت از آن سرباز می زنند(بقره /۱۱۰ )و بسیاری آنرا کتمان می نمایند (بقره /۱۴۶).

حق یک امر گرفتنی است. هرکس حق خود را نشناسد و از آن دفاع نکند ظالم است .در جامعه ای که از حقوق دفاع نشود اشرار مسلط شوند. برای استیفای حق فردی، حدی را جز حقوق دیگران و منافع عامه نمی توان تصور کرد. تقدیم حق اجتماعی ناشی از حق فرد بر جامعه است. مصلحت اعلای فرد اقتضا می کند که مصالح جامعه مقدم داشته شود؛ چراکه او از کمال جامعه، کمال و از سعادت آن سعادت می یابد(رستمی ،۱۳۸۴ :۳۰۳-۳۰۵)

▪ شاخص های عدالت در نهج البلاغه

در نهج البلاغه که بعدازقرآن ،مهمترین منبع دریافت اصول ومبانی اسلام محسوب می شود ، به کرات موضوع عدل وعدالت مطرح شده است.ازجمله موارد زیرکه امام علی(ع) در خصوص این موضوع، سخنان مهم وپرمحتوایی را مطرح می سازد ،که میتوان ازآنها به عنوان شاخص های عدالت ازدیدگاه ایشان نام برد.

ح/۲۳۱

خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد. عدل، مراعات انصاف است و احسان همان بخشش و تفضل می باشد.

ح۴۳۷

از حضرت سؤال شد: کدام برتر است عدل یا جود؟ آن حضرت فرمود

عدْل امور را در جای خود قرار می دهد، و جود آنها را از جایگاه خود بیرون می برد

عدل حافظ عموم است، و جود سودبخش به عده ای خاص. پس عدالت شریفتر وبرتراست .

ح /۳۱

از حضرتش در رابطه با ایمان سؤال شد، پاسخ داد: (( ایمان استوار بر چهار پایه است

شـکیبایی ، بـاور ، عـدالـت ، جهـاد .

وعدل برچهارپایه برقراراست: فکری ژرف اندیش ،دانشی عمیق وبه حقیقت رسیده،نیکو داوری کردن واستواربودن درشکیبایی )) .

خ/ ۱۵

عدل همواره موجب گشایش ورفع فشارها وحل مشکلات می شود وهرکس که ازاجرای عدالت احساس فشار و سختی می کند یقینا"ظلم و جورفشار و سختی بیشتری برای او به همراه خواهد داشت .

خ / ۲۱۶

کسی که شنیدن سخن حق و پیشنهاد اجرای عدالت بروی مشکل باشد ،قطعا" اجرای آن برایش مشکلتر خواهد بود.

همان خطبه :

حق و عدالت در مقام شرح و توصیف امری فراگیر است ولی در مقام عمل امری بسیارمحدود است .

ح/۴۷۶

عدالت را به کار گیر، و از سختگیری و ستم کردن حذر کن،

. چرا که سختگیری باعث آوارگی مردم شود، و ستم کردن کار را به جنگ کشاند

ح۳۴۱

روز عدالت بر ستمگر شدیدتر از روز ستم

بر سـتمـدیـده اسـت.

خ ۱۲۶

از سخنان آن حضرت است

وقتی با تندی به او گفتند که چرا در تقسیم بیت المال میان همه مساوات می کند و سابقه و شرافت افراد

را در نظر نمی گیردفرمود:

آیا به من امر می کنید تا با ستم کردن در حق کسانی که بر آنان حکومت دارم پیروزی بجویم؟

به خدا سوگند تا شب و روز می آید و می رود، و ستاره به دنبال ستاره حرکت می کند دست به چنین کاری نمی زنم.

اگر مال از خود من بود همه را در پرداخت کردن برابر می داشتم تا چه رسد به اینکه مال، مال خداست

بدانید که پرداخت مال در غیر موردش تبذیر و اسراف است، و این کار شخص را در دنیا

سربلندی می دهد ولی در آخرت موجب سرشکستگی است، او را در دیده مردم باارزش اما نزد

خداوند خوار می کند. کسی مالش را در برنامه غیر حق و نزد غیر مستحق صرف نکرد مگر اینکه خداوند

او را از سپاسگزاری همان مردم محروم کرد، و محبّتشان متوجه غیر او گشت، و اگر روزی قدمش بلغزد

و به یاری آنان نیازمند شود همان مردم بدترین دوست و پست ترین رفیق خواهند بود.

خطبه ۳۷

خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را باز گردانم و فرد قوی در نزد من پست و ناتوان است تا حق او را بازستانم.

نامه ۲۷

با مردم فروتن باش. نرمخو و مهربان باش ،گشاده رو و خندان باش. در نگاه هایت و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم، به تساوی رفتار کن تا بزرگان در ستم کاری تو طمع نکنند، و ناتوان ها در عدالت تو مأیوس نگردند.

خطبه ۹۴

پس، پیامبر(ص) پرهیزکاران، و وسیله بینایی هدایت خواهان است، چراغی با نور درخشان، و ستاره‏ای فروزان، و شعله‏ای با برق‏های خیره کننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال، و روش زندگی او صحیح و پایدار، و سخنانش روشنگر حقّ و باطل، و حکم او عادلانه است. خدا او را زمانی مبعوث فرمود که با زمان پیامبران گذشته فاصله طولانی داشت و مردم از نیکوکاری فاصله گرفته، و امّت‏ها به جهل و نادانی گرفتار شده بودند.

خطبه ۱۳۸

آگاه باشید فردایی که شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمامداری حاکمیّت پیدا می‏کند که غیر از خاندان حکومت‏های امروزی است (حضرت مهدی «عجل اللّه تعالی فرجه الشریف») عمّال و کارگزاران حکومتها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد، زمین میوه‏های دل خود (معادن طلا و نقره) را برای او بیرون می‏ریزد، و کلیدهایش را به او می‏سپارد، او روش عادلانه در حکومت حق را به شما می‏نمایاند، و کتاب خدا و سنّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را که تا آن روز متروک ماندند، زنده می‏کند..

▪ عدالت اجتماعی اسلامی ؛به عنوان یک نظریه

درتعالیم وآموزه های اساسی اسلام بویژه آنچه که از نهج البلاغه قابل استناد است .عدالت اجتماعی اسلامی به عنوان یک نظریه، قابل طرح و انطباق با مفاهیم علمی است . از این نظر که مفهوم عدل و عدالت درابعادمختلف آن تبیین شده و راههای اجرای آن مشخص و نتایج و تبعات آن در جامعه پیش بینی شده است .

کلام اسلامی بیش از هر چیز به مساله عدل پرداخت، فقه اسلامی قبل از هر چیز مساله عدل برایش مطرح شد و در جهان سیاست اسلامی بیش از هر کلمه ای کلمه عدل بگوش می خورد. ، بطور کلی در اعتقاد مومنان عدالت هم منشأ احکام دینی است و هم مقتضای آن ها، و حکمی که عادلانه نباشد دینی نیست هیچ حکم قانونی در نظام اسلام نیست مگر این که از عدل سرچشمه گرفته است و عدالت در اسلام از اصولی است که هیچ تخصیص بردار نیست. ایمان به خداوند زیر بنای اندیشه عدالت و حقوق ذاتی مردم است و بهترین ضامن اجرای عدالت ایمان است.(مطهری ،۱۳۵۴ :۱۲۴ ) وهمچنین تنها اعتقاد به خداوند است که حاکم را در مقابل اجتماع مسؤول می سازد و افراد را صاحب حق می کند و استیفای حقوق را یک وظیفه شرعی معرفی می کند. (مطهری،۱۳۷۲ :۳۰۳ )

اهمیت و جایگاه والای عدالت در اسلام از یک طرف و وابستگی تحقق آن به ابزارهای حکومتی و قدرت از طرف دیگر نشان گر آن است که حکومت دینی ناگریز است که عدالت را به عنوان یکی از اهداف اساسی خود برگزیدن تا از مسیر دینی بودن خارج نشود.

اگر چه عدالت در مقام نظروشرح و توصیف دارای ابعاد مختلفی است، ولی اجرای آن به خوبی برای همگان قابل مشاهده وخلاء آن در جامعه به راحتی قابل درک است .با استناد به سخنان علی (ع) ،ازمزایای اجرای عدالت مدنظر اسلام ، میتوان به این موارد اشاره کرد:

۱- مطلوبیت ومشروعیت حکومت عدالت محور (غرر الحکم، ص ۱۶۵و۵۰۱ )

مطلوبیت ومشروعیت حکومت درنگاه مردم ازمهم ترین واصلی ترین آثار اجرای عدالت است ؛ که تقویت کننده روحیه مشارکت است ،به عبارتی هر چه که افراد جامعه نسبت به حاکمیت و جامعه خود نگاه مثبت تری داشته باشند، میزان مشارکت آنها در ساختن جامعه بیشتر خواهد بود واین احساس اشتراک وحضور در جامعه موجد امید و پویایی است.

۲-ایجاد فضای سیاسی سالم ومطلوب (غرر الحکم، ص۱۶۵ )

ازدیگرآثارعدالت، ایجادبسترمناسب وسالم برای ترغیب همه افراد جامعه به فعالیتهای سیاسی است؛ چراکه در این شرایط افراد بااعتماد به ساز و کارهای سیاسی عادلانه ای که درمناسبات جاری حکومت وجود دارد، به عنوان یک شهروند عادی وعلیرغم عدم وابستگی به مراکز نفوذ و قدرت ،برای تحقق آراء سیاسی خود به عرصه های رقابت وارد می شوند واین عامل مهمی در تقویت روحیه امید و حرکت است .

) ۳-جلوگیری ازنارضایتی ،درگیری و آشوبهای اجتماعی (ح /۴۷۶

اجرای عدالت از آنرو که باعث می شود نیازهای اساسی آحاد جامعه به بهترین وجه تأمین شود .لذا اختلافات طبقاتی که ناشی ازمنفع طلبی وظلم واجحاف وبی عدالتی است در جامعه کمترنمود خواهند یافت .ازاینرو نارضایتی ها و چالش های اجتماعی که غالبا"معلول بی عدالتی است ،درجامعه بروزنمی یابد ودرنتیجه آن نظم وثبات اجتماعی شکل می گیرد که بستر فعالیت های مدنی و اجتماعی را برای افراد فراهم می کند .فعالیتهایی که به نوعی احساس رضایت را درجامعه تزریق می کند ونامیدی ویأس را ازآن می زداید .

۴-ارتقاء موقعیت اجتماعی افراد متعادل وبی ثباتی موقعیت افرادی که اهل افراط وتفریط اند ( غرر الحکم، ص ۶۲۵ )

ازآثار دیگر برقراری عدالت در جامعه ،اینست که دستیابی افراد متعهد به ارز ش های اجتماعی که غالبا" ازلحاظ رفتاراجتماعی متعادلند به مناصب اجتماعی وسیاسی بالا را تسهیل کرده و شایسته سالاری در عرصه های مختلف جامعه را نهادینه می کند.ازاینرو افراد به این باور می رسند که عدم پایبندی به منافع مشترک جامعه ازدست دادن موقعیتهای ارتقاء وپیشرفت را برایشان به همراه خواهد داشت وحفظ اعتدال در رفتار ورعایت انصاف درمورد حقوق دیگران است که دستیابی به موقعیت مناسب اجتماعی را برایشان میسر می سازد.این باور مشترک درصورتی که درتمام جامعه گسترش یابد موتورمحرک قوی ومؤثری خواهد بود که هر فرد را برای تلاش و کوشش ترغیب وروحیه امیدواری را دراوتقویت می کند .

ازطرفی طبق آیه قرآن ( سوره بقره /۱۴۳) جامعه اسلامی به عنوان ((اُمَة" وَسطا" )) نام برده شده است؛ یعنی جامعه ای که متعادل و معتدل است و می باید در تعادل و توازن، الگو و اسوه دیگر جوامع باشد.

امام علی (ع) در دومین روز حکومت خود چنین الگویی راارائه می دهد و در اولین سخنرانی، بعد از بیعت مردم از تساوی حقوق سخن می گویند و مهاجرین و انصار را با مسلمانان متاخر و حتی تازه مسلمانان در حقوق و حدود برابر دانسته و می فرمایند :

مال از آن خداوند است و بین شما به تساوی تقسیم می شود هیچ کس در این تقسیم بر دیگران برتری ندارد و برای متقین در روز قیامت بهترین اجر و ثواب خواهد بود. خداوند دنیا را اجر و ثواب متقین قرار نداد.

(ابن ابی الحدید ،۱۹۶۷ : ۲۷ )

این حرکت امام از همان روز اول مقدمه ناسازگاری های کسانی را فراهم آورد که به برتری ها و مزایای شخصی خویش خوگرفته بودند. اینان نزد امام می آمدند و با جسارت می گفتند ما بزرگان قوم هستیم و امام در پاسخ می فرمودند: «ذلیل نزد من عزیز است تا حق او را از ظالم بگیرم و قوی نزد من ضعیف است تا حق مظلوم را از او بستانم ». (جرداق ،۱۹۷۰ :۱۲۰ )

در یک کلام حقوق مردم در نگاه امام علیه السلام آنچنان جایگاهی داشت، که به تعبیر جرج جرداق تمام وصایا و نامه های امام به والیان حول یک محور واحد بود و آن عدالت بود.

برای یاران خیراندیش امام نیز گویی روشن بود که مساله مساوات و برابری منشا ابراز مخالفت ها و ایستادگی ها در برابر حکومت امام شده است. از این رو از سر خیرخواهی از ایشان می خواستند، در آن شرایط به خاطر مصلحت، موضوع مساوات را مسکوت بگذارد، امام در پاسخ می فرمودند:

آیا از من می خواهید پیروزی را به قیمت ستمگری و تبعیض درباره افراد تحت حکومتم به دست آورم؟!! سوگند به خدا تا دنیا دنیا است، چنین کاری نخواهم کرد. اگر همه این اموال مال خود من بود. هرگز تبعیض روا نمی داشتم تا چه رسد به اینکه مال، مال خدا است (خطبه /۱۲۷)

جالب است دانسته شود یکی از علل اساسی اعتراض طلحه و زبیر به امام علیه السلام مساله تقسیم بیت المال بود. وقتی امام از آن ها علت ناسازگاری شان را پرسید، گفتند: تو حق ما را در تقسیم بیت المال با غیر ما مساوی قرار دادی! امام در پاسخ فرمودند: این شیوه تقسیم رسول خداصلی الله علیه وآله بود که حکم قرآن نیز همین گونه است و رسول خدا کسانی را که در راه خدا با جان و مال جنگیده بودند در تقسیم بیت المال با دیگران مساوی قرار می داد. (ابن ابی الحدید ،۱۹۶۷ :۴۱-۴۲ )

به گواه این روایات ومستندات مشابه که درتاریخ ثبت شده است آنچه که به عنوان الگوی صحیح حکومت برمردم توسط شخص پیامبر(ص) و امام علی (ع ) ارائه شده است به طور قطع مبتنی برعدل بوده است .

به طور کلی طبق دیدگاه اسلامی یعنی آنچه که ازآیات قرآن وروایات برمی آید، عدل امور را درجای خود قرار می دهد از اینرو عموم مردم در هر موقعیت اجتماعی و اقتصادی ازاجرای آن منتفع می شوند .به بیان دیگر افراد با توجه به استعدادها و توانایی ها و میزان فعالیت و کارخود از رفاه و تأمین متناسب با آن بهره مند می شوند . (حکمت/ ۴۳۷) از این منظر عدالت در نظر گیرنده استحقاقهای طبیعی و واقعی وحافظ تعادل سلامت و آرامش اجتماع و راضی نگه دارنده همه است .

درواقع فرد درقبال فعالیت وکاری که درجامعه انجام می دهد صاحب حقی می شود که جامعه موظف به احقاق آن است . (خطبه /۳۷)در این میان ساختارهای سازنده جامعه متکی بر عدالت دستیابی به چنین حقی را برای فرد امکان پذیر می سازند . این ساختارها در صورت کارآمدی وبا اعمال نظارت مقتدارانه بر امور جامعه ،ترسیم کننده تبعات سخت وتهدید آمیز برای افرادی خواهند بود که در مقابل دیگران مرتکب رفتاری ظالمانه می شوند وازاینرو به عنوان عامل بازدارنده مهم پیشگیری از ظلم و بی عدالتی در جامعه عمل می کنند .(ح /۳۴۱)

چراکه جامعه، یعنی مجموعه‌ای از انسان‌ها که با یک‌دیگر زندگی می‌کنند و دارای انواع ارتباطات و داد و ستدهای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی هستند، در همة أشکال ساده و پیچیدة آن دارای ساختار (structure) است. ساختار اساسی جامعه، از نهاد‌هایی (institutions) تشکیل می‌شود که چگونگی و نحوة دستیابی افراد به منابعی که وسیلة ارضای نیازهای گوناگون آنان است، به واسطة این نهادها رقم می‌خورد. فلسفة تشکیل اجتماع،‌ آگاهی بشر از این واقعیت است که تنها در ظرف اجتماع می‌تواند پاره‌ای نیازهای اساسی خویش را تأمین و ارضا کند. دست‌کم با سهولت بیش‌تر. اجتماع دارای منابعی است که وسیلة تأمین آن نیازها است. این منابع را شاید بتوان در سه گروه دسته‌بندی کرد: «قدرت»، «منزلت و موقعیت اجتماعی» و «ثروت». در هر جامعه افراد آماده‌اند برای دستیابی به این منابع، بار مسؤولیت و وظایف خاصی را بر دوش کشند و به اقتضائات همکاری اجتماعی گردن نهند؛ از این رو ساختار اجتماع عبارت از نهادهایی است که هم چگونگی دستیابی به این منابع را مشخّص، و هم حقوق و وظایف افراد را تعییین می‌کند. به تعبیر دیگر، نظام حقوق و وظایف و توزیع امکانات و فرصت‌ها و مواهب به وسیلة ساختار اساسی جامعه و نهادهای آن سامان می‌یابد و تعریف می‌شود؛ تفاوتی نمی‌کند که آن جامعه بسیط یا پیچیده و دارای مناسبات گسترده باشد.

برخی نهادهایی که شاکلة ساختار اجتماعی را تشکیل می‌دهند، عبارتند از قوانینی که حقوق اساسی و مزایا و امتیازات برابر یا نابرابر افراد جامعه را ترسیم می‌کنند. نظام اقتصادی و قوانین حاکم بر تولید و توزیع اقتصادی، نظام سیاسی و نحوة توزیع قدرت سیاسی و میزان و نحوة نقش افراد در تصمیم‌گیری‌های کلان سیاسی اجتماعی، نظام آموزشی و نحوه و میزان دسترس آحاد جامعه به آموزش و رشد علمی، بهداشت و نظام مالیاتی، حقوق اجتماعی طبقات ضعیف و نیازمند و قوانینی که در تمام عرصه‌های پیشین نحوة برخورداری افراد و شیوة‌ توزیع مواهب و مسؤولیت‌ها و وظایف افراد و گروه‌ها را مشخّص می‌کند. این نهادها و مؤسّسه‌ها ساختار جامعه را تشکیل می‌دهند .(واعظی،۱۳۸۳ :۱۹۰ )

بانگاه کلی به مضامین آیات مطرح شده وتفاسیرپیرامون آنها میتوان چنین استنباط نمود، که درجامعه اصیل اسلامی ، می بایست عدل به عنوان یک اصل برتمامی شئون زندگی افراد حاکم باشد

و حکومت نیزموظف است که ازحقوق اقشارضعیف جامعه درمقابل ظلم وبی عدالتی ها ی صاحبان قدرت دفاع کند . (نامه /۲۷ ) ازاینروحکومتی که داعیه دینداری داشته باشد لزوما"در پی ایجاد ساختارهای عدالت گستراست ،حتی اگر افرادی دراین میان به اجرای عدالت بی تفاوت باشند ویا در اثر ضعف و ترس ویا بواسطه منافع فردی ازاجرای آن شانه خالی کنند ، وجدان آگاه جامعه اصیل اسلامی، چنین وضعیتی را برنمی تابد ونسبت به افرادی که، برخلاف عدالت عمل می کنند وبه دیگران ظلم و ستم روا می دارند ،عکس العمل نشان می دهد وبا مجازات آنها ، افکارعمومی جامعه را که دراثر بی عدالتی جریحه دار شده است التیام می بخشد .چنانچه در آیه ۹ سوره حجرات آمده است :(( واگر یک گروه ازمسلمانان برگروه دیگرستم کرد می باید با آن قتال کرد تا به امر خدا بازگردد(حجرات /۹)

دراثر این نوع واکنش جامعه ،به بی عدالتی ها،که با اتکاء به ساختار های اجتماعی عدالت محورامکان پذیر است، افراد به این باور میرسند که رفتارمتکی به عدل و انصاف ورعایت حقوق دیگران ،نوعی هنجار اجتماعی است، که درصورت عدم پایبندی به آن ،تبعات اجتماعی را برایشان به دنبال خواهد داشت .ازطرف دیگر اگردرمناسبات اجتماعی اشان مورد اجحاف و بی عدالتی قرار گرفته باشند ، ازطریق ساختار های اجتماعی عادلانه ای که حاکم برجامعه است ،امکان استیفای حقوق خود را خواهند داشت . این باور بهترین محرک ،درایجاد امیدواری میان افراد است .

معنی و مفهوم دیگر عدل از دیدگاه امام علی (ع) ، "انصاف" است.(حکمت/ ۲۳۱ ) انصاف به معنی رفتار درستکارانه و سازگار با اصول عدالت است (فرهنگ معاصر، ۱۳۸۱ : ۱۵۳ ) به عبارت دیگر رعایت اعتدال در امور و پرهیز از افراط و تفریط به معنی رعایت انصاف در امور می باشد. به این معنا که افراد نیزدر جامعه رفتاری مطابق با رعایت حقوق دیگران را در پیش بگیرند ودستیابی به نفع شخصی را به قیمت زیرپانهادن حقوق و منافع عموم مردم دنبال نکنند . چراکه اگرهریک از افراد در جایگاه اجتماعی خود به اجرای عدالت تن در ندهند به زودی می بایست متحمل عواقب بد آن -که طبعا" گریبان گیر کل جامعه خواهد شد – باشند (خطبه/ ۱۵) افراد باید بدانند که رفتار فردی دارای بعد اجتماعی است. مجموعه تلاش های فردی حرکتی بزرگ و پیوسته پدید می آورد، سبب به سامان شدن جامعه و احقاق حق همگان خواهد شد وازطرفی رفتار مطابق با عدالت از نشانه های ایمان برای یک فردمسلمان محسوب می شود که ازملزومات آن به داشتن فکری ژرف اندیش ،دانشی عمیق وبه حقیقت رسیده،نیکو داوری کردن واستواربودن درشکیبایی اشاره شده است .(ح/۳۱)

بنابراین از دیدگاه اسلام ،علاوه برساخت اجتماعی عدالت محور ،وجود شناخت از عدالت در میان افراد جامعه نیز ضرورت اساسی دارد ،چنانچه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان (۹۰ / نحل )؛از کسانی که عدالت را نمی شناسند وبه آن امر نمی کنند،به عنوان لال زبانانی یاد می کند ،که قادر به امری نیستند وبه استقلال در رأی وعمل نرسیده اند وتدبیر امور خویش را به دیگران می سپارند .

در واقع این افراد در اثر ناآشنایی با حقوق انسانی خویش ،به جامعه اجازه می دهند که به جای آنهادر مورد امورشان تصمیم بگیرد و چه بسااین تصمیم گیریهابرخلاف خواسته آنها باشد.

افرادی که نمی توانند درمورد سرنوشت خود در جامعه تصمیم بگیرند ،طبیعتا" نسبت به مسائل اجتماعی دیگر نیز بی تفاوت خواهند بود ودر صورت بروز بی عدالتی ومشاهده آن نیز،عکس العملی نشان نخواهند داد .این روحیه در میان افراد به مرور زمان ،به این باور تبدیل می شود که جامعه راه خود را می رود و افراد بی اختیار و محکوم به سرنوشتی هستند که جامعه برای آنها رقم می زند .این احساس ناتوانی در ایجاد تغییر، ودستیابی به آنچه که مطلوب است ،مهمترین عامل یأس و نا امیدی است.

ازاینرواسلام با تأکیدبرلزوم شناخت افراد از عدالت ، فردفرد جامعه انسانی را موظف به اجرای عدالت می داند ،حتی زمانی که ساختهای اجتماعی جامعه عدالت محور نیستند و جامعه مسیری غیر از عدالت را در پیش گرفته است ،افراد ملزم اند به مقابله با آن برخیزند .چنانچه در (سوره آل عمران، آیه ۲۱)آمده است که : (( ومردم باید قوام به قسط باشند ؛یعنی آنرا در همه حال ودر همه امور بر پا دارند وحتی تا سرحد شهادت به آن امر نمایند زیرا امر به قسط تقیه برداروقابل محافظه کاری نیست))

بنابراین علیرغم فشارهای ساختاری جامعه ، افراد به عنوان یک وظیفه دینی و ایدئولوژیک حرکت و تلاش در جهت بهبود وضعیت را در پیش خواهند گرفت و ازآنجا که این تکلیف دینی در میان بیشتر افراد دیندار جامعه ، باوری مشترک است ، لذا به مرور زمان به حرکت وجنبشی همگانی تبدیل می شود که حتی اگر به سرعت به نتیجه مطلوب ورفع تبعیض ها و بی عدالتی ها منجر نشود ،نوعی آرمان و هدف امید آفرین را در جامعه بسط خواهد داد. همانطور ,که پارسونز معتقد است ؛ما در جامعه با مسئله ای به نام انتقال ارزش های اساسی به افراد روبرو هستیم واین ارزش ها هستند که کیفیت عمل افراد را تعیین می کنند . پارسونز همانند دورکیم، دلیل پذیرش ارزش ها و هنجارها توسط اعضای جامعه را درونی کردن آن ها توسط افراد می داند که از این طریق ارزش ها و هنجارها جزو اعتقادات درونی، امتیازات شخصی و انتظارات افراد از یکدیگر می شود .

(ورسلی، ۱۳۸۸ :۷۳ )

ازطرفی میزان احساس تکلیف و تعهد نسبت به قاعده اخلاقی در قبال جمع، تابعی از میزان استحکام اجتماعی جمع است. این جمع می تواند یک جمع دونفره در سطح خرد یا یک جمع میلیونی یا اجتماع تبدیل شود و دارای درجه ای از انسجام و وحدت « ما » در سطح کلان باشد که اگر به اجتماعی شود، در این صورت برای عمل اخلاقی اعضای خود تولید انرژی عاطفی و احساسی تعهد میکند. بنابراین درسطح کلان، احساس تکلیف نسبت به قاعده اخلاقی در قبال کل جامعه، وابسته به میزان وحدت اجتماعی است. ووحدت اجتماعی و استحکام اجتماع منوط به این است که اعضای اجتماع تا چه حد در(( مای جامعه ای )) مستحیل شده و با آن هم ذات پنداری کنند .

( چلبی، ۱۳۸۵ :۱۶۶ )

ولی همواره درجامعه افرادی وجود دارند که احساس تعهد وتکلیفی درقبال جامعه ندارند وازطرفی به حق مشروع خود راضی نیستند ومدام درتلاشند که ازطرق مختلف به سود بیشتری دست یابند .این نوع رفتار، درمسائل اقتصادی ودادوستدبازار بیشتربه چشم می خورد به طوری که این افراد درجریان معاملات اقتصادی، بی توجه به دیگران ، درپی دستیابی به منافع فردی بیشترمی باشند.قرآن به این موضوع توجه کرده است .چنانچه درتفسیرالمیزان (آیه۵۸ سوره هود )آمده است: ((اوفوا از ایفا و به معنای آن است که حق هرکس را به طور کامل بپردازیم و بخس به معنای نقص است. جامعه مدنی اساسش بر دادوستد است. اگر در معامله به فرد خیانت شود، تدبیر او درزندگی تباه و نظام معیشت او مختل می شود؛ زیرا او براساس نیازهای خود می سنجد که چه میزان تلاش به عمل آورد؟ اما اکنون احتیاجش برآورده نمی شود وگمان می کند سنجش او از نیاز و تلاش نادرست بوده است؛ در نتیجه نمی تواند به حسنِ تدبیر خود اعتماد کند و دچار خبط و سرگیجه می شود. شیوع این امر در جامعه آسیبهای جدی به آن وارد می سازد)).

درواقع قرآن با ظرافت به این نکته اشاره کرده است که جامعه ناسالمی که مبتنی برقواعد ناعادلانه است ،باعث می شود که افراد علیرغم تلاش و کوشش در جهت تأمین نیازهای معیشتی و رفاهی خویش ، با ناکامی و عدم موفقیت مواجه شوند و این ناکامی را به حساب ضعف و ناتوانی خود قلمداد کنند ودچاریأس و ناامیدی و آسیب های روحی جدی شوند

از اینرو قرآن منطق سودپرستی و ظلم در قراردادها را باطل اعلام می کند ومردم را به راضی بودن به سهم مشروع خود امر می کند ؛سهمی که حاصل تلاش و کوشش افراد ومتناسب با تواناییهای آنها و از آنجا که عادلانه بدست آمده ،بادوام است :(( بقیه الله خیرلکم ان کنتم مومنین )) باقیمانده الهی برای شما بهتر است. ((مراد از بقیه، سود اندک و متناسب با تلاش است که جامعه به مقتضای فطرتش به دادن آن راضی است.کلمة بقیه الله دلالت دارد که خداوند به آن سود اندک بقاء و دوام می بخشد)).

بنابراین افراد مختلف جامعه در هر وضعیت وشرایط اجتماعی – اقتصادی که قرار دارند اگر بنا بر آنچه که قرآن به عنوان راهکاررسیدن به یک جامعه سالم مطرح می کند ملتزم بوده وبخاطر افزون طلبی در پی دستیابی به سودی بیشتر از سود مشروع اقتصادی - که نتیجه مستقیم تلاش و فعالیت آنهاست - نباشند . فرصت بهره مندی عادلانه برای همه افراد جامعه فراهم می شود .در واقع درنتیجه چنین شرایطی ،زمینه برای حاکمیت قواعد سالم و عادلانه اقتصادی فراهم شده وافراد با توانائیهای مختلف، امیدوارانه برای بقاء وادامه حیات خود تلاش خواهند کرد. .

▪ نتیجه گیری

جامعه امروزایران ، برخلاف آنچه که دردوره های قبل بویژه در دوران مبارزات انقلابی و جنگ تحمیلی ، تحت عناوین آرمانخواهی وعدالت طلبی و جهاد ودفاع مقدس ازخود معرفی کرده است ،عصرتقدیرگرایی وپذیرش واقعیت راتجربه می کند . عصری که به نظرمی رسد درآن ،عدالت خواهی و آزادی به بهانه عقلانیت وتجربه تاریخی ومصلحت اندیشی به گفتمانی درحاشیه ومطرود بدل شده است .

درفضای موجود، حرکت ها ی اجتماعی با اهدا ف مشترک وهمسوبا منافع جمعی، کمتر به چشم میخورند ودرغالب موارداگرحرکتی هم شکل بگیرد، معمولا" استمرارنمی یابد ودرهمان مراحل ابتدا یی شکل گیری، متوقف می شود. درواقع عدم وجود ساختارهای کارآمد ،جهت تحقق عدالت اجتماعی وبرآورده شدن مطالبات مدنی ، افراد جامعه را در موقعیت های چالش برانگیزی قرار می دهد که به نوعی ،سرخوردگی اجتماعی رابرای آنها به دنبال می آورد .افراد درچنین فضایی بواسطه درک داشتن تجربه های ناموفق ناشی ازپی گیری مطالباتشان ، ترجیح می دهند که به زندگی شخصی و امنیت و آرامش محدود درآن پناه برند؛ این ترجیح فردگرایانه وعافیت طلبانه که در تار وپود جامعه رسوخ یافته است ،هرکدام از اقشار مختلف اجتماع رابه فراخور موقعیت اجتماعی اشان ،به نوع خاصی تحت تأثیر قرارداده است ؛ازمردم عادی وعوام گرفته تا روشنفکرو نخبه واندیشمند، نحوه حضوروعملکردشان درصحنه اجتماعی ، به نوعی حاکی از یأس و نا امیدی وبی تفاوتی نسبت به امورجامعه است .

این ناامیدی افراد جامعه، که با نوعی روحیه کم توقعی وکناره گیری نیزعجین است ،اگرچه هنوز تا حدی پنهان است و با میزان شدت وضعف متفاوت درمیان اقشار مختلف اجتماع وجود دارد، ولی توجه به آن بواسطه ایجاد مانع برسرراه شکل گیری جنبش های مدنی و حرکتهای اصلاحی ، که ازملزومات پویایی وسلامت جامعه هستند، اهمیت می یابد.

فرناند دومون، جامعه شناس و متکلم کانادایی میگوید: ((در هر دوره به ما گفتند که عصر پایان ایدئولوژیها سر رسیده است و پایان ایدئولوژیها را همچون پایان توهمات به ما نمایاندند. در حالیکه پایان ایدئولوژیها، پایان توهم نبود، پایان امید بود)) .اگر ایدئولوژی را به معنای تعهد و پایبندی به اصول و ارزشهایی ،درنظر بگیریم که درهرشرایط وبا وجود هرگونه مشکلات وموانع ودرک هرواقعیت اجتماعی، بازهم قابل پذیرش باشد،به نظر میرسد به کارگیری دوباره آن درجامعه امروزایران ،مهمترین مؤلفه واساسی ترین محرک ایجاد امید وراهبرداساسی برون رفت ازفضای یأس ونامیدی اجتماعی موجود باشد و ازآنجا که جامعه ایران جامعه ای کاملا" دینی و پایبند به اصول مذهبی است ،انتخاب ایدئولوژی مذهبی، تنهاگزینه مؤثرپیش روی آن است .؛ایدئولوژی مذهبی که سی سال پیش ازاین هم با تکیه برآن انقلابی بزرگ اتفاق افتاد و تهاجمی نظامی سهمگینی بی اثرماند؛ که از اصول مسلم آن ،عدل و اجرای عدالت است .این ایدئولوژی ناشی ازجهان بینی است که در آن عدالت از خداوند شروع می شودوبه کل هستی و مخلوقات ، تسری می یابد و طبعا" انسان ونظامات اجتماعی رانیز در برمی گیرد.

به عبارتی در حال حاضر،بهترین راهکار برای بیرون رفتن از فضای یأس و ناامیدی اجتماعی که به شکلی پنهان و تدریجی لایه های مختلف اجتماعی را در گیر می سازد ، تقویت ایدئولوژی مذهبی درمیان افراد جامعه است ؛که با تلاش در جهت بسط معرفت دینی و تبیین اصول اساسی اسلام ازجمله عدالت -که در ارتباط باحیات جمعی افراد و زندگی اجتماعی آنها از مهمترین مؤلفه های مطرح است- میسر می شود.

همه ی ادیان الهی از عدالت و بسط آن در جامعه سخن گفته اند، امّا هیچ کدام همانند دین مبین اسلام جوانب گوناگون آن و شیوه ی اجرای آن را- چه در نظرو چه در عمل- بیان نکرده اند و مصادیق آن را به نمایش نگذاشته اند.آیات فراوانی از قرآن کریم و روایات بسیاری از معصومین (علیهم السّلام) به موضوع عدالت و عدالت اجتماعی اختصاص یافته که خود نشان از اهمیتی دارد که شریعت مقدس اسلام، برای بسط و اجرای عدالت در جامعه قائل است.

یکی از محورهای چالش در نظریه‌های عدالت اجتماعی، امکان ارائة اصولی عام برای توزیع عادلانة منابع و خیرات اجتماعی در همة‌ابعاد آن است دراین میان اسلام به واسطه تعالیم قرآن ، مدعی ارائه این اصول به پیروان خود است قرآن دراین ارتباط از تعبیر ((میزان )) استفاده کرده است وآنرا ابزار تشخیص حق ازباطل ،راست از دروغ و عدل از ظلم معرفی می کند، که دردوران مختلف حیات بشری از طریق پیامبران و انبیاء در اختیار بشر قرار گرفته است میزانی که از ورای دانش ومعرفت بشری به تشخیص قوانین وملزومات اجرای عدالت می پردازد وازاینروازنواقص نگاه تقلیل گرایانه که ویژگی بارزمکاتب انسانی می باشد مبری است .

درتعالیم وآموزه های اساسی اسلام بویژه آنچه که از نهج البلاغه قابل استناد است .عدالت اجتماعی اسلامی به عنوان یک نظریه، قابل طرح و تبیین با مفاهیم علمی است . از این نظر که ۱- مفهوم عدل و عدالت درابعادمختلف آن تبیین شده و۲- راههای اجرای آن مشخص و۳- نتایج و تبعات آن در جامعه پیش بینی شده است .

اگر چه عدالت درمقام شرح و توصیف دارای ابعاد مختلفی است ولی خلاء آن در جامعه به راحتی قابل درک است ودرصورت استقرار آن در جامعه ،آثار مشخصی از آن قابل مشاهده خواهد بود .درنهج البلاغه از موارد ذیل به عنوان آثاراجرای عدالت در جامعه اشاره شده است :

۱-مطلوبیت ومشروعیت حکومت عدالت محور

مطلوبیت ومشروعیت حکومت درمیان مردم ازمهم ترین واصلی ترین آثارودست آوردهای اجرای عدالت است . اینکه افراد یک جامعه حکومت را با معیارهای مطلوب خود نزدیک و هماهنگ ببینند تمایل بیشتری به مشارکت با اهداف آن خواهند داشت .به عبارتی هر چه که افراد جامعه نسبت به حاکمیت و جامعه خود نگاه مثبت تری داشته باشند، میزان مشارکت آنها در ساختن جامعه بیشتر خواهد بود واین احساس همبستگی وحضور در جامعه موجد امید و پویایی برای هریک ازافراد است .

۲-ایجاد فضای سیاسی سالم ومطلوب

ازدیگرآثارعدالت ایجادبسترمناسب وسالم برای ترغیب همه افراد جامعه به فعالیتهای سیاسی است؛ چراکه در این شرایط افراد بااعتماد به ساز و کارهای سیاسی عادلانه ای که درمناسبات جاری حاکمیت وجود دارد ، حتی به عنوان یک شهروند عادی وعلیرغم عدم وابستگی به مراکز نفوذ و قدرت برای تحقق آراء سیاسی خود امیدوارانه به عرصه های رقابت وارد می شوند.

۳-جلوگیری ازنارضایتی ،درگیری و آشوبهای اجتماعی

اجرای عدالت از آنرو که باعث می شود نیازهای اساسی آحاد جامعه به بهترین وجه تأمین شود .لذا اختلافات طبقاتی که ناشی ازمنفع طلبی وظلم واجحاف وبی عدالتی است در جامعه نمودی نخواهد یافت ازاینرو نه تنها نارضایتی ها و چالش های اجتماعی که غالبا"معلول بی عدالتی است درجامعه شکل نمی گیرد بلکه نظم وثبات اجتماعی شکل می گیرد که خود بستر فعالیت های مدنی و اجتماعی را برای افراد فراهم می کند .فعالیتهایی که امید را در میان افراد جامعه گسترش می دهد .

۴-ارتقاء موقعیت اجتماعی افراد متعادل وبی ثباتی موقعیت افرادی که اهل افراط وتفریط اند

ازآثار دیگر برقراری عدالت در جامعه اینست که دستیابی افراد متعهد به ارز ش های اجتماعی- که غالبا" ازلحاظ رفتاراجتماعی متعادلند -به مناصب اجتماعی وسیاسی بالا تسهیل شده و شایسته سالاری در عرصه های مختلف جامعه نهادینه می شود .ازاینرو افراد به این باورمی رسند که عدم پایبندی به منافع عمومی ومشترک جامعه ازدست دادن موقعیتهای ارتقاء وپیشرفت را برایشان به همراه خواهد داشت وحفظ اعتدال در رفتار ورعایت انصاف درمورد حقوق دیگران است که دستیابی به موقعیت مناسب اجتماعی را برایشان میسر می سازد.این باور مشترک درصورتی که درتمام جامعه گسترش یابد موتورمحرک قوی ومؤثری خواهد بود که هر فرد را برای تلاش و کوشش ترغیب وروحیه امیدواری را دراوتقویت می کند.

به طبق دیدگاه اسلام ؛عدل امور را درجای خود قرار می دهد از اینرو عموم مردم در هر موقعیت اجتماعی و اقتصادی ازاجرای آن منتفع می شوند .به بیان دیگر افراد با توجه به استعدادها و توانایی ها و میزان فعالیت و کارخود از رفاه و تأمین متناسب با آن بهره مند می شوند از این منظر عدالت در نظر گیرنده استحقاقهای طبیعی و واقعی وحافظ تعادل سلامت و آرامش اجتماع و راضی نگه دارنده همه است .

درواقع فرد درقبال فعالیت وکاری که درجامعه انجام می دهد صاحب حقی می شود که جامعه موظف به احقاق آن است . در این میان ساختارهای سازنده جامعه متکی بر عدالت، دستیابی به چنین حقی را برای فرد امکان پذیر می سازند . این ساختارها در صورت کارآمدی وبا اعمال نظارت مقتدارانه بر امور جامعه ،ترسیم کننده تبعات سخت وتهدید آمیز برای افرادی خواهند بود که در مقابل دیگران مرتکب رفتاری ظالمانه می شوند وازاینرو به عنوان عامل بازدارنده وپیشگیری کننده از ظلم و بی عدالتی در جامعه عمل می کنند. مهم

تعبیردیگری که درتعالیم اسلام درمورد عدل مطرح شده "انصاف" است. انصاف به معنی رفتار درستکارانه و سازگار با اصول عدالت است . به عبارت دیگر رعایت اعتدال در امور و پرهیز از افراط و تفریط به معنی رعایت انصاف در امور می باشد. به این معنا که افراد نیزدر جامعه رفتاری مطابق با رعایت حقوق دیگران را در پیش بگیرند ودستیابی به نفع شخصی را به قیمت زیرپانهادن حقوق و منافع عموم مردم دنبال نکنند . چراکه اگرهریک از افراد در جایگاه اجتماعی خود به اجرای عدالت تن در ندهند به زودی می بایست متحمل عواقب بد آن -که طبعا" گریبان گیر کل جامعه خواهد شد – باشند . افراد باید بدانند که رفتار فردی دارای بعد اجتماعی است. مجموعه تلاش های فردی حرکتی بزرگ و پیوسته را پدید می آورد که سبب به سامان شدن جامعه و احقاق حق همگان خواهد شد. ازطرفی دردیدگاه اسلامی ،رفتار مطابق با عدالت از نشانه های ایمان برای یک فردمسلمان محسوب می شود که ازملزومات آن داشتن فکری ژرف اندیش ،دانشی عمیق وبه حقیقت رسیده،نیکو داوری کردن واستواربودن درشکیبایی است .

همچنین قرآن با ظرافت خاصی به این نکته اشاره کرده است که ؛جامعه ناسالمی که مبتنی برقواعد ناعادلانه است ،وحاکمیت آن از کنترل رفتارظالمانه افراد سود پرست درجامعه ناتوان است . باعث می شود که افراد دیگر جامعه علیرغم تلاش و کوشش در جهت تأمین نیازهای معیشتی و رفاهی خویش ، با ناکامی و عدم موفقیت مواجه شوند و این ناکامی را به حساب ضعف و ناتوانی خود قلمداد کنند ودچار آسیب های روحی جدی ویأس ونا امیدی شوند.

از اینرو قرآن ضمن اینکه به ضرورت ایجاد ساختاری نظارتی و کنترل کننده درجامعه درجهت حفظ منافع عموم مردم اشاره می کند ،منطق سودپرستی و ظلم در قراردادها را باطل اعلام می کند وفرد را هم مخاطب قرار داده واورا به راضی بودن به سهم مشروع خود امر می کند ؛سهمی که حاصل تلاش و کوشش افراد ومتناسب با تواناییهای آنها ست و از آنجا که عادلانه بدست آمده ،بادوام معرفی شده است .

بنابراین افراد مختلف جامعه در هر وضعیت وشرایط اجتماعی – اقتصادی که قرار دارند اگر بنا بر آنچه که قرآن به عنوان راهکاررسیدن به یک جامعه سالم مطرح می کند ملتزم بوده وبخاطر افزون طلبی در پی دستیابی به سودی بیشتر از سود مشروع اقتصادی - که نتیجه مستقیم تلاش و فعالیت آنهاست - نباشند . فرصت بهره مندی عادلانه از رفاه برای همه افراد جامعه فراهم می شود .در واقع درنتیجه چنین شرایطی ،زمینه برای حاکمیت قواعد سالم و عادلانه اقتصادی فراهم شده وافراد با توانائیهای مختلف، امیدوارانه برای بقاء وادامه حیات خود در جامعه تلاش خواهند کرد.

بانگاه کلی به مضامین وتعابیر طرح شده درقرآن ازعدالت وتفاسیرپیرامون آنها میتوان چنین استنباط نمود، که درجامعه اصیل اسلامی ، می بایست عدل به عنوان یک اصل برتمامی شئون زندگی افراد حاکم باشد ،حتی اگر افرادی دراین میان به اجرای عدالت بی تفاوت باشند ویا در اثر ضعف و ترس ویا بواسطه منافع فردی ازاجرای آن شانه خالی کنند ، وجدان آگاه جامعه اصیل اسلامی، چنین وضعیتی را برنمی تابد ونسبت به افرادی که، برخلاف عدالت عمل می کنند وبه دیگران ظلم و ستم روا می دارند ،عکس العمل نشان می دهد وبا مجازات آنها ، افکارعمومی جامعه را که دراثر بی عدالتی جریحه دار شده است التیام می بخشد .دراثر این نوع واکنش جامعه به بی عدالتی ها - که با اتکاء به ساختار های اجتماعی عدالت محورامکان پذیر است - افراد به این باور میرسند که رفتارمتکی به عدل و انصاف ورعایت حقوق دیگران ،نوعی هنجار اجتماعی است، که درصورت عدم پایبندی به آن ،تبعات اجتماعی را برایشان به دنبال خواهد داشت .ازطرف دیگر اگردرمناسبات اجتماعی اشان مورد اجحاف و بی عدالتی قرار گرفته باشند ، ازطریق ساختار های اجتماعی عادلانه ای که حاکم برجامعه است ،امکان استیفای حقوق خود را خواهند داشت واین باور بهترین محرک ،درایجاد امیدواری میان افراد است .

بنابراین از دیدگاه اسلام ،علاوه برساخت اجتماعی عدالت محور ،وجود شناخت از عدالت در میان افراد جامعه نیز ضرورت اساسی دارد ،چنانچه از کسانی که عدالت را نمی شناسند وبه آن امر نمی کنند،به عنوان لال زبانانی یاد می کند ،که قادر به امری نیستند وبه استقلال در رأی وعمل نرسیده اند وتدبیر امور خویش را به دیگران می سپارند .در واقع این افراد در اثر ناآشنایی با حقوق انسانی خویش ،به جامعه اجازه می دهند که به جای آنهادر مورد امورشان تصمیم بگیرد و چه بسااین تصمیم گیریهابرخلاف خواسته آنها باشد .افرادی که نمی توانند درمورد سرنوشت خود در جامعه تصمیم بگیرند ،طبیعتا" نسبت به مسائل اجتماعی دیگر نیز بی تفاوت خواهند بود ودر صورت بروز بی عدالتی ومشاهده آن نیز،عکس العملی نشان نخواهند داد .این روحیه در میان افراد به مرور زمان ،به این باور تبدیل می شود که جامعه راه خود را می رود و افراد بی اختیار و محکوم به سرنوشتی هستند که جامعه برای آنها رقم می زند این احساس ناتوانی در ایجاد تغییر، ودستیابی به آنچه که مطلوب است ،مهمترین عامل یأس و نا امیدی است .

ازاینرواسلام با تأکیدبرلزوم شناخت افراد از عدالت ، فردفرد جامعه انسانی را موظف به اجرای عدالت می داند ،حتی زمانی که ساختهای اجتماعی جامعه عدالت محور نیستند و جامعه مسیری غیر از عدالت را در پیش گرفته است ،افراد ملزم اند به مقابله با آن برخیزند . ومردم باید قوام به قسط باشند ؛یعنی آنرا در همه حال ودر همه امور بر پا دارند وحتی تا سرحد شهادت به آن امر نمایند زیرا امر به قسط تقیه برداروقابل محافظه کاری نیست

بنابراین علیرغم فشارهای ساختاری جامعه ، افراد به عنوان یک وظیفه دینی و ایدئولوژیک حرکت و تلاش در جهت بهبود وضعیت را در پیش خواهند گرفت و ازآنجا که این تکلیف دینی در میان بیشتر افراد دیندار جامعه ، باوری مشترک است ، لذا به مرور زمان به حرکت وجنبشی همگانی تبدیل می شود

چراکه شکل گیری بینش و نگرش در درون افراد، واکنش هایی را در حیطه ی رفتاری آنان به وجود می آورد که می توان از آن به "کنش های رفتاری" تعبیر کرد . آن گاه که کنش های رفتاری از حد فرد گذشت و به گروه ها منتقل شد و واکنش های رفتاری به نحو جمعی صورت پذیرفت، فرایند «تاثیر و تاثر اجتماعی » آغاز می گرد .

بنابراین چنین حرکتی حتی اگر به سرعت به نتیجه مطلوب ورفع تبعیض ها و بی عدالتی ها منجر نشود ،نوعی آرمان و هدف امید آفرین را در جامعه بسط خواهد داد.

بدین ترتیب ضرورت وجود ساختارهای عدالت محوردرجامعه درکنارالتزام فرد به رفتار عادلانه در جامعه ، دو عامل اصلی تضمین کننده اجرای عدالت اجتماعی ازدیدگاه اسلام وبه تبع آن ایجاد جامعه سالم می باشند ؛ جامعه ای که به سامان اجتماعی معقول و مطلوب دست می‌یابد وپویایی وامید ازمؤلفه های اساسی آنند .

البته لازم به ذکر است که این نتیجه گیری با فرض قبول این اصل معنا می یابد که «عدالت» ارزش نهایی و یگانه معیار سنجش ساختار اجتماعی مطلوب است ؛ که این امر خود محل بحث و بررسی است .

نسیم کاهیرده

کارشناس ارشد جامعه شناسی ، مربی گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور دزفول

منابع

۱. طباطبایی، محمد حسین( ١٣٩٧ ق)، تفسیر المیزان، طهران، دارالکتب الاسلامیه.

۲. رستمی ، محمد زمان ،۱۳۸۴، عدالت از دیدگاه اندیشمندان اسلامی و غربی،دو فصلنامه علمی –پژوهشی جستارهای اقتصادی پاییز و زمستان ۱۳۸۴ شماره ۴ ص۲۸۷ -۳۰۸

۳. شریعتی ،سارا۱۳۸۹ - مجله فصل نو ، متعلق به انجمن نواندیشان علوم اجتماعی ؛ سال پنجم - شماره ۵۴ :ص۱۶

۴. بشیریه، حسین ۱۳۷۹ ، تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن ۲۰ ، جلد دوم، تهران : نشر نی.

۵. بشیریه، حسین ۱۳۷۴ ، دولت عقل، ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی، تهران : نشر علوم نوین

جمشیدی، محمد حسین، ١٣٨٠ ، نظریه عدالت، تهران، پژوهشکده امام خمینی.

۶. واعظی، ۱۳۸۳احمد ،«عدالت اجتماعی و مسایل آن»، قبسات، ش۳۳، ص ۱۹۰

۷. چلبی، مسعود( ۱۳۸۴ ).جامعه شناسی نظم: تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی. تهران: نشر نی، چاپ سوم.

۸. چلبی، مسعود ( ۱۳۸۵ ). تحلیل اجتماعی در فضای کنش. تهران: نشر نی.

۹. مطهری، مرتضی ،سیری در نهج البلاغه، چاپ دوم، قم- مرکز مطبوعاتی دارالتبلیغ اسلامی، ۱۳۵۴، ص ۱۲۴.

۱۰. مطهری، مرتضی ،علل گرایش به مادیگری، چاپ سیزدهم، تهران- انتشارات صدرا، ۱۳۷۲، ص ۳۰۳

ورسلی، پیتر( ۱۳۸۸ ).نظریه های جامعه شناسی نظم.ترجمۀ سعید معیدفر.تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.

۱۱. صدری، افشار، غلامحسین و همکاران(۱۳۸۱). فرهنگ معاصر فارسی چاپ سوم. تهران: انتشارات فرهنگ معاصر.

۱۲. آمدی تمیمی، عبدالواحد (۱۳۷۷) . غرر الحکم و دررالکلم. ترجمه انصاری. محمد علی جلد اول و دوم. تهران. انتشارات آرمان.

۱۳. راولز، جان ۱۳۷۶ ، عدالت و انصاف و تصمیم گیری عقلانی، ترجمه : مصطفی ملیکان، نقد و نظر، سال سوم، شماره ۲ و ۳

۱۴. صلیبا،جمیل ۱۳۷۰، واژه نامه فلسفه و علوم اجتماعی، ترجمه : کاظم برگ نیسی/ صادق سجادی، تهران : شرکت سهامی انتشار.

۱۵. اخوان کاظمی بهرام ۱۳۷۹ ، عدالت در اندیشه سیاسی غرب، اطلاعات سیاسی، اقتصادی، شماره ۱۵۳-۱۵۴

۱۶. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۷، الطبعة الثانیه، بیروت، دارالکتب العربیه، ۱۹۶۷، ص ۲۷

جرج جرداق، الامام علی صوت العدالة الانسانیة، ج ۱، بیروت- دارالمکتبة الحیاط، ۱۹۷۰، ص ۱۲۰.

۱۷. George. V and p.wilding , Ideology and Social Policy, Routledge, ۱۹۷۶.

۱۸. Kymlicka will, Contemporary Political Philosophy, Clarendon press, ۱۹۹۹.

۱۹. Nazick Robert, Anarchy, State and Utopia, Black well, ۱۹۷۴

۲۰. Rawls John, A Theory of Justice, Oxford University Press, ۲۰۰۰.

۲۱. , Rawls John ,Collected Papers, edited by Samuel Freeman, Harvard University Press, ۱۹۹۹.

۲۲. Walzer Michael, Spheres Justice, Basic Books, ۱۹۸۳.

۲۳. تقی آزادارمکی - جامعه شناسی بیم و امید در ایران :http://persian.azadarmaki.ir/?p=۱۲۰۵

پی‎نوشت:

۱. وانزلنا معهم کتاب والمیزان لیقوم الناس باالقسط(سوره حدید آیه ۲۵)

۲. تقی آزادارمکی - جامعه شناسی بیم و امید در ایران

۳. Justice commutative

۴. Justice distribution

۵. (ارائه توضیحات ذیل آیات از تفسیر المیزان اقتباس شده است)

۶. توسط شریف رضی در سال ۴۰۰ هجری ق گردآوری شده است .

۷. ح:حکمتها خ:خطبه ها ن:نامه ها

۸. مرتضی مطهری، عدل الهی/ ۵۹ – ۶۲، چاپ دوم، انتشارات صدرا، بی تا

۹. جعفر سبحانی، معالم الحکومه الاسلامیه/ ۴۰۹، اصفهان، بی جا، بی تا

۱۰. جرج جرداق، الامام علی صوت العدالة الانسانیة، ج ۱، ص ۸۹.