دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
تاریخنگاری و آسیبشناسی مافیای وبلاگستان
باز هم یک بحثی داغ شده است توی بلاگستان مبنی بر وجود مافیای وبلاگی و یک چیزهایی شبیه به فراماسونها که فقط به هم لینک میدهند و هوای هم را دارند. یک مقداری جلوی خودم را گرفتم که اظهار نظری نکنم اما صرفاً به خاطر اینکه از خفگی نمیرم یک چیزهایی از خودم متبادر خواهم کرد:
میگویند تاریخ تکرار میشود. حالا هم این جریانی که در وبلاگستان به نام مافیای وبلاگی معروف شده یک جد بزرگتر دارد که مربوط است به نسل اول وبلاگهای فارسی (تقریباً دوران کرتاسه وبلاگی بود اگر اشتباه نکنم).
به هر حال حلقههای وبلاگی زیادی در همان دوران اول تشکیل شد و دوستان بلاگر خارج از این حلقهها همیشه مدعی وجود یک مافیا بودند. آن زمان لیلی نیکونظر در شماره ۳۰ چلچراغ میزگردی را منتشر کرد در حضور جمعی از بلاگرها (خورشید خانم، ایستاده در برابر باد، نیمانیا و خاطرات مشبک) با این عنوان: «خودشان میگویند، اینها هم مافیا دارند!»
آن گزارش البته با انتقادهایی هم روبهرو شد. از جمله این نوشته خورشید خانوم که در آذر ماه ۱۳۸۱ مینویسه:
«خدا رو شکر که از اینترنت آزادتر فعلاً جایی نداریم. تو دنیای وبلاگها هم هیچکس نیومده وبلاگ دیگهای رو بایکوت کنه. هر گروه از وبلاگرها، به خاطر تشابهاتی که در افکار و آرا و سلایقشون هست با هم بیشتر جور میشن، همونطوری که تو دنیای بیرون هم شما معمولاً با کسی دوست میشین که باهاتون بیشتر تناسب داشته باشه. اگه با همه ۷۰ میلیون نفر ملت ایران صمیمی نیستین دلیلش این نیست که با دوستاتون مافیا تشکیل دادین. اصلاً به لحاظ کمیت امکانش هم وجود نداره که آدم بتونه با همه صمیمی باشه. این وسط هم هر وبلاگری بنابر سلیقهاش یه عده رو دوست داره و یه عده رو دوست نداره. شاید انتقادات شدید هم بکنه از اون کسی که دوسش نداره، ولی بایکوت، مافیا...
دوستان، ما اینجا با فکر، احساس، نوشتن، مسائل فنی و علمی و جینگول بازی سرو کار داریم. تو رو خدا مناسبات مزخرف دنیاهای دیگه رو به ما نچسبونین».
اگه بخواهم از جنجال مافیای وبلاگستان در سال ۸۱ چیزی بنویسم، قاعدتاً باید یک کتابچه تاریخ بشود. از نوشته تا کاریکاتورهای وبلاگی با عنوان بنبست که توسط حمیدرضا منتشر میشد. خودتان برای مثال میتوانید بازخوردهای آن جنجال را از بخش اول پاورقی این نوشته بخوانید.
حالا این زخم انگار دوباره سر باز کرده و اینبار دامن وبلاگهای آیتی را گرفته. برای مثال مطرود عقیده دارد که:
«این روزها وبلاگستان فارسی، «بیمار» مافیای تازه بهدورانرسیدههاست، مافیایی که نه ارزشهای دنیایی که به آن هجوم آورده است را میفهمد و نه حتی از خودش حرفی مفید برای ارائه نشان میدهد. خدا لعنت کند شرکت یاهو را که «چترومهایش» را بست و این تحفهها را ناگهان به کیسهی وبلاگستان ریخت».
از آن طرف زهرا چند نکته را میگوید. از جمله اینکه:
«کی گفته تعریف آیتینویسی و آیتینویس یعنی همینی که توی وبلاگستان فارسی هست؟! یعنی همین معرفی ۴ تا سرویس و بعد پز دادن به شماره فیدهاشون و محبوب نامیدن خودشون؟! کدوم یک از اینا واقعا سعی کردن آیتی در ایران رو بشناسن و آسیبشناسیش کنن و مشکلات رو در زمینههای مختلف اعم از نیازمندیها، طراحی، معماری، پیادهسازی، نگهداری، امنیت، رمزنگاری، بیسیم و … بگن؟! چند تا پست اینطوری توی وبلاگستان دیدین؟»
این نوشتهها هم مخالفانی داشت که نظرشان را در بخش دوم پاورقی میتوانید دنبال کنید. اما از تمام این حرفها گذشته، من فکر میکنم هر دو طرف این ماجرا پربیراه نمیگویند و هر کدام تا اندازهای حق دارند. این مسأله که محتوای کلی وبلاگستان آیتی تا اندازه زیادی به ترجمه کشیده شده، حرف درستی است اما نباید فراموش کرد که بسیاری از گیکها یا خورههای آیتی از همین ترجمهها به عنوان منبع استفاده میکنند. بسیاری از سرویسهای محبوب این دسته از علاقمندان توسط همین وبلاگها معرفی شده است. اما اشکال کار کجاست؟
تصور من این است که دوستان آیتینویس باید بیشتر به سوی ترجمه و تألیف رو بیاورند. به عبارت دیگر هر نوشتهای برای وبلاگستان فارسی نمیتواند مفید واقع شود. این هوش نویسنده است که تشخیص میدهد کدام مطلب فلان مجله یا فلان وبلاگ خارجی به درد مخاطب فارسیزبان خواهد خورد. بنابراین قبل از هر گونه ترجمه باید این را مد نظر قرار داد که این سرویس یا سایت واقعاً برای اینترنت ایرانی یا فارسی مخاطب خواهد داشت؟ از طرف دیگر حجم زیاد ترجمهها و معرفی سرویسهای جدید، مجال بررسی و تست آنها را میگیرد. مخاطب قبل از آنکه با یک سرویس خو بگیرد، توسط سرویسهای دیگر بمباران میشود. این است که هنوز توییتر در محیط فارسی جا نیفتاده که سر و کله سرویسهای مشابهش پیدا میشود. مخاطب هنوز به بلوغ کاربری یک سرویس نرسیده که به سمت سرویسهای دیگر شوت میشود.
اما چه باید کرد؟ به نظر من در کنار این نوع تولید محتوا باید به فکر تألیف و تجربههای شخصی و به اشتراکگذاری انها هم بود. بهترین نوشته از دید من نوشتهای است که حاصل مکاشفه نویسنده آن وبلاگ باشد. تجربهای که هماکنون برای مخاطب به اشتراک گذاشته میشود، خواندنیتر از هر ترجمهای است. متأسفانه این نوع تولید محتوا در وبلاگهای آیتی بیشتر محدود شده است به کدنویسی که مورد علاقه بسیاری نیست و جایگاهش بیشتر در انجمن (فوروم)های تخصصی است تا وبلاگ. از طرف دیگر تنوع نوشتاری بسیار مهم است. خواننده یک وبلاگ دوست دارد گاهی یک تجربه درباره فیلم یا داستان، سفر یا هر چیز متفاوت را در وبلاگ آیتی بخواند و گاهی عکسها و فیلمهای بلاگر را ببیند. محصول تولیدشده بهتر است گاهی صدا باشد یا فیلم یا نمودار یا حتی اینفوگرافیک.
وبلاگستان ما این گوشهاش کمی میلنگد.
و اما درباره وجود مافیا در وبلاگستان. نظر من این است: توهم توطئه! مثل خیلی دیگر از توهماتی که من و شما داریم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست