شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

توسعه پایدار


توسعه پایدار

در سالهای پس از جنگ دوم و در فضای ناشی از ظهور نظامهای کمونیستی درجهان و اوج گیری مبارزات استقلال طلبانه ملل جهان سوم, نظریه پردازان آمریکایی, رهیافت «نوسازی» را مطرح کردند که عبارت بود از فرایندی یگانه, مترقی, یک سویه, مرحله بندی شده برگشت ناپذیر که به سوی الگوی مطلوب جامعه آمریکا درحرکت است

در سالهای پس از جنگ دوم و در فضای ناشی از ظهور نظامهای کمونیستی درجهان و اوج گیری مبارزات استقلال طلبانه ملل جهان سوم، نظریه پردازان آمریکایی، رهیافت «نوسازی» را مطرح کردند که عبارت بود از فرایندی یگانه، مترقی، یک سویه، مرحله بندی شده برگشت ناپذیر که به سوی الگوی مطلوب(جامعه آمریکا) درحرکت است. متکب «وابستگی» از دل نقد مکتب «نوسازی» کلاسیک و نو و به عنوان صدایی از «پیرامون» متولد شــــد. در مقابل نوسازی که دلایل عقب ماندگی را «درونی» معرفی می کرد، مکتب وابستگی این دلایل را «بیرونی» دانست. این رهیافت نیز درپی تجارب ناموفق و اثبات ناکارآمدیها در پاسخ به نقدهای متنوع به تجدیدنظرهای وسیعی تن داد و به این ترتیب مکتب «وابستگی نو» به وجود آمد.

رهیافت «مارکسیسم کلاسیک» با مدنظر قـــراردادن فـرضیه «تکامل» حتی برخی از جنبه های استعمار را مثبت تلقی می کرد. «نومارکسیست ها» با نقد بخشی از میراث مارکسیسم، سعی کردند که باتوجه به واقعیتها قرائتی روزآمد از این اندیشه عرضه کنند.

بنابراین، مکتب نوسازی، وابستگی و مارکسیسم عمده ترین رهیافتهای توسعه درجهان سوم بوده اند. در این مکتبها اغلب با نگاهی اقتصادی به فرایند توسعه، فرهنگ و سیاست عملاً مــــوردغفلت قرارگرفته بود. در این نظریه پردازیها همچنین فراموش شده بزرگ، انسان بود، حال آنکه توسعه به نام او آغاز شده بود.

درحال حاضر، مفروضات کهن در برابر تجارب کشورها و نیز ظهور تحولات فکری و اجتماعی جدید رنگ باخته اند. «توسعه پایدار» درجهان متحول کنونی، با نگاهی به قرن بیست و یکم تولدیافته. و در این مناظره اقتصاد، سیاست، فرهنگ، محیط زیست، امنیت، آموزش، بهداشت، اخــلاق و غیره در کنار هم موردتوجه قرار گرفته اند.

«توسعه پایدار» انسان محور است و باتوجه به گستردگی مباحث و قابلیتهای بسیار آن به سرعت به مهمترین مناظره کنونی و نیز یکی از مهمترین چالشهای قرن بیست و یکم تبدیل شده است.

توسعه پایدار گستره نوینی است که در واپسین سالهای قرن بیست و یکم فراراه بشر گشوده شد و از آن رو که انسان را محور و بقای عزتمند او را هدف قرار داده بود، به زودی فراگیر شد و بر دلها نشست.

در گذشته، انسانها، شاید به غریزه، دریافته بودند که رمز بقای آنها درگرو هماهنگی با طبیعت است و آموخته بودند که زوال طبیعت زوال آنهاست. لیکن در یکی دو قرن اخیر، با اوج گیری توانائیهای ابزاری بشر، تعـادل زیست محیطی قرون گذشته به زیان طبیعت برهم خورد. لطمات وارده بر طبیعت در این دوران ابعاد گسترده و غیرقابل جبرانی یافت و در ربع آخر قرن بیستم به یک معنا از مرز فاجعه نیز گذشت.

جهان سوم که قرار بود درنتیجه «مراحل تــوسعه» به رشد، رفاه و آزادی نائل شود، آشفته تـــر از پیش، گرفتار در فقر، نابرابری، بی عدالتی و عقب ماندگی شد و اوضاع به مراتب شکننده تر و نابسامان تر از گذشته شد.

توسعه پایدار عرصه نوینی است که همزمان هم سیاست و فرهنگ را موردتوجه قرار می دهد و هم بر رونق اقتصاد و تجارت و صنعت تاکید می ورزد. هم از محیط زیست و همزیستی با طبیعت حمایت می کند و هم از حقوق برابر انسانها. هم به مسائل داخلی کشورها می پردازد و هم به مسائل بین المللی. واقعیت این است که پایداری درعصر جدید تبدیل به معیار شده است. زبان جدیدی در گستره این مناظره درحال تولد است که ظرفیتها، توانمندیها و راهکارهای متفاوتی را عرضه می کند. زبانی که از ضروری ترین نیازهای بشر منشأ گرفته است.

● توسعه پایدار

توسعه پایدار فرایندی تصور می شد که طی آن جـــوامــع مختلف از شرایط اولیه عقب ماندگی و توسعه نیافتگی با عبور از مراحل تکاملی کم و بیش یکسان و تحمل دگرگــــونیهـای کیفی و کمی به جوامع توسعه یافته تبدیل خواهندشد. این تلقی ایدئولوژیک از توسعه، در پرتو نقدهای متنوع و بسیار در دهه ۱۹۷۰ و به خصوص در سالهای دهه ۱۹۸۰ به بن بست رسید.

چند دهه از آغاز تلاشهای بین المللی برای توسعــه گذشته بود، بدون آنکه دگرگونی بنیادی ای در زندگی مردم جهان پدید آید. نیونی (NYONI) پژوهشگربرجسته آفریقایی نوشت: «نتایج غلط به دست آمده، ریشه در مبانی و مفروضات و سیاستگذاریهای نادرست دارند» و این نکته ای بود که به ویژه در دهه ۱۹۸۰ توجه پژوهشگران بسیاری بر آن متمرکز شده بود. برخی از اندیشمندان، فراتر از آن، حتی از شکست پروژه توسعه سخن به میان آوردند.

توسعه روندی بود که به رغم امیدهایی که در دهه های گذشته به آن گره خورده بود، جز افزایش فقر و نابرابری ثمری برای کشورهای جهان سوم دربرنداشت. بنابراین، توسعه پایدار درواقع راه حلی بود برای معمای توسعه درشرایط متحول سالهای پایانی قرن بیستم. (ARNOLD.۱۹۹۳)

براساس گزارش برانت لند (رشد کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه = WCED ) توسعه پایدار عبارت بود از توسعه ای که نیازهای کنونی جهان را تامین کند، بدون آنکه توانایی نسلهای آتی را دربرآوردن نیازهای خود به مخاطره افکند و این که توسعه پایدار «رابطه متقابل انسانها و طبیعت در سراسر جهان است.(UNESCO ۱۹۹۷:۱۳)

کمیسیون جهانی محیط زیست، وتوسعه پایدار را این گونه تعریف کرد: «توسعه پایدار فرایند تغییری است در استفاده از منابع، هدایت سرمایه گذاریها، سمت گیری توسعه تکنولوژی و تغییری نهادی است که با نیازهای حال و‌آینده سازگار باشد».(UNESCO ۱۹۹۷)

به هر صورت، اگر منظور از توسعه گسترش امکانات زندگی انسانهاست، پس ناگزیر باید با نگاهی به آینده ابعاد آن ترسیم شود. قابل توجه اینکه از توسعه پایدار تعاریف و توصیفهایی گوناگونی صورت گرفته است. بنابراین، توسعه پایدار «مفهومی شکل یافته نیست، بلکه بیشتر، فرایند دگرگونی رابطه سیستم های اجتماعی، اقتصادی و طبیعی و مراحل آن را بیان می کند».

بنابراین، درحال حاضر، مفهوم یگانه ای از توسعه پایدار وجود ندارد. لذا شاید بهتر باشد آن را «چشم انداز در حال پیدایش» تصور کنیم تا مفهومی دقیقاً تعریف شده. مفهوم جدید توسعه پایدار کلی نگر است و همه ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و دیگر نیازهای بشری را دربرمی گیرد. به اعتباری، مهمترین جاذبه در توسعه پایدار در جامع نگری آن است.

توسعه پایدار دراساس یک موقعیت ثابت نیست. بلکه عبارت است از «فرایندی مستمر از دگرگونی، انطبــاق و سازگاری» که طی آن بهره کشی از منابع جهت سرمایه گذاریها، جهت گیری توسعه تکنولوژیک و دگرگونی نهادینه همگی در هماهنگی با هم دربرگیرنده نیازهای بالقوه و بالفعل انسان می شوند. توسعه پایدار، برآورنده نیاز و آرمانهای انسانها، نه فقط دریک کشور و یک منطقه که تمامی مردم در سراسر جهان و درحال و آینده است.(LINDNER ۱۹۹۳:۳)

توسعه پایدار در سالهای پایانی قرن بیستم به عنوان یکی از مناظرات محوری جهان تقریباً همه عرصه های حیات بشری نظیر فقر، نابرابری، آموزش و بهداشت، محیط زیست، حقوق زنان و کودکان، آزادی ملتها و نیز صنعت و سیاست و اقتصاد و همکاریهای بین المللی را تحت تاثیر قرار داد، و به عنوان گستره ای نوین با داعیه پاسخ به مسائل خطیری که چرخه حیات و طبیعت و نوع بشر را به مخاطره افکنده است، درعصر جدید مطرح شده است.

همانگونه که «ولفگانگ زاکس» گفته است، ازاین پس، «توسعه بدون پایداری و پایداری بدون توسعه وجود نخواهد داشت» و این بیانگر پیوند نوینی است. توسعه ازطریق این پیوند، شادابی و سرزندگی دوباره یافته است. براساس اعلامیه ریو:

ـ در توسعه پایدار، انسان مرکز توجه است و انسانها، هماهنگ با طبیعت، سزاوار حیاتی توأم با سلامت و سازندگی هستند؛

ـ توسعه حقی است که باید به صورت مساوی نسلهای کنونی و آینده را زیرپوشش قرار دهد؛

ـ حفاظت از محیط زیست بخشی جداناشدنی از توسعه است و نمی تواند به صورت جداگانه موردبررسی قرار گیرد؛

ـ باتوجه به سهم متفاوت در آلودگی محیط زیست، کشورها مسئولیت مشترک، ولی متفاوتی در این زمینه دارند.(UN ۱۹۹۹-۱۱)

● مؤلفه های توسعه پایدار

▪ انسان: «توسعه پایدار»، انسان محور است و باتوجه به گستردگی مباحث و قابلیتهای بسیار آن به سرعت به مهمترین مناظره کنونی و نیز یکی از مهمترین چالشهای قرن بیست و یکم تبدیل شده است. در پایان هزاره سوم میلادی روند رشد و توسعه در چارچوب پایداری احیا شد. در توسعه پایدار، انسان، محور توسعه و مستحق بهداشت، زندگی سازنده و در هماهنگی با طبیعت معرفی می شود و این مفهوم، دقیقاً، در نخستین اصل «اعلامیه ریو» انعکاس پیدا کرده است. (شکل شماره یک)

▪ کودکان و جوانان: «کمیسیون برانت لند» توسعه پایدار را به عنوان «توسعه ای که حوایج کنونی را تامین می کند بدون آنکه توانایی نسل آینده برای برآوردن نیازهای خود را به مخاطره افکند» تعریف کرد. پایداری برای کودکان و نوجوانان و جوانان مسئله ای واقعی است. نظریه پردازان توسعه پایدار، به دلیل داعیه های خود درمورد انسان در قرن بیستم و یکم، با نگاهی به آینده بر حقوق کودکان و نقش آفرینی جوانان تاکید بسیار داشته، تحرک و خلاقیتهای مردم در سراسر جهان و مشارکت آنان در تمامــــی سطــوح توسعه را ضرورتی اجتناب ناپذیردر هر برنامه می دانند.

▪ زنان: زنان درجهان و به ویژه در کشورهای درحال توسعه از نابرابریهای بسیار در رنجند درحالی که توسعه بدون مشارکت فعال آنان به سرانجام نخواهد رسید، مسئله دفاع از حقوق زنان را نیز موردتوجه قرار داده اند.

زنان به دلیل زادمان به تغذیه بیشتر و بهداشت بهتر نیازمندند. درحالی که کمتر از مردان غذا می خورند و کمتر به امکانات بهداشتی دسترسی دارند. سطح سواد و تعلیم و تربیت در زنان پایین تر از مردان است. درحالی که مسئله تعلیم و تربیت فرزندان خود را از بدو تولد برعهده دارند. زنان در برابر کار مساوی مزد کمتری می گیرند. آنان ساعات بیشتری را در طول روز با مزد و بدون مزد کار می کنند. زنان بیشتر در معرض خشونت و نابرابری و تبعیضهای بسیار قرار دارند.

دنیای آینده نمی تواند برمبنای این نابرابریهای اسف بار تداوم پیدا کند. توجه به محرومیت مضاعف زنان و نیازمندیهای حیاتی کودکان و جوانان مسلماً از اهمیت نقش مردان کم نخواهدکرد. فعالان عرصه های مختلف توسعه پایدار برآنند که با زدودن محرومیت و تبعیض از چهره جهان، دنیای آینده به محیطی برازنده برای زندگی توأم با آزادی، صلح یا آرامش، برابری برای همه انسانها تبدیل شود. سخن این است که با زدودن این زنگارها و تلاشی هماهنگ و همگانی جهان بیش از گذشته شایسته خواهدشد.

▪ محیط زیست: واقعیت این است که توجه به محیط زیست و طبیعت در دوران ما تبدیل به معیار شده است، معیاری که هر روز بیش از پیش درجهان فراگیر می شود. در چشم انداز زیست محیطی آنگونه که «مان» مطرح کرد، توسعه تنها زمانی پایدار است که بر شالوده اصول بوم شناسی استوار باشد.(MUNN, ۱۹۹۳:۷۰)

توسعه پایدار، در آخرین سالهای هزاره دوم با محور قرار دادن انسان و با نگاهی به آینده درمورد استفاده از تمامی ظرفیتهایی است که جداگانه یا در تعامل با عوامل دیگر، تداوم زندگی نسلها را تضمین کند و این مهم تحصیل نخواهدشد مگر در پرتو بقای محیط زیست. راز همه این اصرارها نیز درهمین نکته نهفته است.

▪ فرهنگ: در گذشته مراد از توسعه عبارت بود از تلاش برای «غربی کردن» تمام جهان و با تظاهر بر بی طرفی فرهنگی و سیاسی و درواقع تحت مفروضات جانبدارانه ایدئولوژیک، غرب به عنوان «کمال مطلوب» معرفی می شود. توسعه به این ترتیب ابزاری بود برای کشورهای غربی بهره مند از تکنولوژی پیشرفته تا فرهنگ و خودگردانی ملتها و مردم دیگر را تحقیر و نابود کنند.

در سالهای اخیر در پرتو نقدهای مختلف، همراه با تعمیق و بسط آگاهی پیرامون ناکارآمدیهای مفروضات و نظریه های گذشته و به ویژه با اثبات این نکته که اقتصاد به تنهایی نمی تواند برنامه ای برای رفاه و متناسب با منزلت انسان عرضه کند، فرهنگ اهمیت و جایگاه واقعی خود در مناظره توسعه به دست آورد.

پافشاری بر نقش زیربنایی فرهنگ، حداقل نزد روشنفکران غیرمارکسیست جهان سوم سابقه ای طولانی داشت. و به ویژه به سالهای دهه ۱۹۶۰ بازمی گشت. جدا از تلاش و پیشتازی متفکران جهان سوم و شماری از اندیشمندان فرهنگی جهان پیشرفته، تحرک سازمان یافته نهادهای بین المللی به ویژه سازمان ملل و یونسکو، در این زمینه نقشی بسیار موثر داشت.

«کارمن» هم صدا با «تی آن گو» (NGUGWA THIANG) نویسنده آفریقایی، بزرگترین اسلحه امپریالیسم را «بمب فرهنگی» دانست.

در سالهای اخیر به صورت مشخص پذیرفته شده است که دگرگونی اجتماعی و حرکت به سوی مطلوب نمی تواند و نباید به بهای قربانی شدن فرهنگها به دست آید، بلکه اصولاً این روند با ارج گذاری به فرهنگ ملتها، به سرانجام خواهد رسید. یکی از نخستین تعریف ها در این زمینه را «ریه مائو» (RENEMAHEU) دبیرکل پیشین یونسکو در سال ۱۹۶۳، ارائه داد. به نظر او «توسعه زمانی تحقق می یابد که علم به فرهنگ تبدیل شود».

«مهدی المنجره» پژوهشگر مطرح مراکشی، ضمن تایید این نظریه می افزاید

حتی کوچکترین دستاورد علمی زمانی به صورت پدیده فرهنگی درمی آید که ازطرف جامعه جذب شود و به مثابه جزئی از شیوه زندگی مردم در آید. (پچی ۱۳۷۰، ۱۴۸)

تحلیلهایی از این قبیل، نه تنها اهمیت فرهنگ را نشان می دهد، بلکه فراتر از آن بر نقش زیربنایی آن دلالت می کند. بنابراین، بدون توجهی در خود به فرهنگ توسعه ای متوازن شکل نخواهدگرفت و در این صورت شاید بتوان بسیاری از نابسامانیها در گمراهیهای پروژه توسعه درجهان را در این بی اعتنایی ها ریشه یابی کرد. با این وصف، به رسمیت شناخته شدن فرهنگ و اصولاً طرح گسترده و تـوفیق چشم انداز فرهنگی درمطالعات، از نشانه های عصر جدید است.

در سالهای دهه ۱۹۸۰، ضرورت توجه به فرهنگ در نظریه پردازی پیرامون پایداری آشکارتر و در سـالهای ۱۹۹۰ اهمیت آن غیرقابل انکار شد. به این ترتیب، در مطالعات و تحلیلها درکنار مؤلفه های اقتصاد محیط زیست و مسائل اجتماعی، فرهنگ نیز موردتاکید قرار گرفت. در این سالها در بسیاری از پژوهشها و نظریه پردازیها از مبنای چهارگانه توسعه پایدار یاد می شد.

بدیهی است که با پذیرش فرهنگ به عنوان یک رکن اصل توسعه و پایداری، راه برای ورود دیگــر مؤلفه های معنوی و غیرمادی گشوده می شد، زیرا براساس تعاریف مورد توافق جداسازی فرهنگ از ارزشها متصور نخواهدبود و در عرصه معیارهای ارزشی، داوری و به ویژه داوری اخلاقی اجتناب ناپذیر است. به این ترتیب در مفهوم توسعه پایدار، درواقع نوعی داوری ارزشی مبتنی بر فرهنگ به رسمیت شناخته شد و مالاً توسعه درقالب آن تعریف شد.

«زیگو» برمبنای مطالعات خود نتیجه گرفت که «اصولاً این فرهنگ است که داوری کرده و بـه تجربه مردم در گذشته و حال معنا می بخشد».

در فضایی این چنین، بدیهی بود که توسعه پایدار دیگر نمی توانست تنها در مفهوم رشد اقتصادی قالب ریزی شود، بلکه برآورده شدن نیازمندیهـــای بخش وسیعتـری ازجمعیت و به خصوص مفهوم «بهتر شدن را» نیز با خود به همراه داشت. بنابراین، در چشم انداز جدید، داوری ارزشی غیرقابل انکار خواهدبود.

کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۱ با تصویب قطعنامه ای مدیرکل یونسکو را موظف کرد تا در هماهنگی با دبیرکل سازمان ملل کمیسیون مستقلی را برای بررسی ارتباط فرهنگ و توسعه ایجاد کند. در نوامبر سال ۱۹۹۲ «پطرس غالی» دبیرکل سابق سازمان ملل و «فدریکو مایور» مدیرکل سابق یونسکو در حیطه وظیفه محوله به یونسکو و درحقیقت درجهت اعتلای نقش فرهنگ در فرایند توسعه، «کمیسیون جهانی پیرامون فرهنگ و توسعه» را به ریاست «خاویر پرزدوکوئیار» دبیرکل پیشین سازمان ملل تشکیل دادند. «مایور» در سال ۱۹۹۳، این حرکت را تحت «ظرفیت سازی برای توسعه پایدار» موردبحث قرار داد.(MOGOR ۱۹۹۳:۲۰)

در واپسیـــن سالهای قرن بیستم دیگر از بی توجهی گذشته نسبت به مؤلفه های فرهنگی خبری نیست و در پرتو نقادیهای بسیار، فرهنگ در جایگاه واقعی خود منزلتی غیرقابل انکار یافته و به ویژه در مناظره توسعه پایدار به عنوان یکی از ارکان اصلی و نیز گستره ای پویا به رسمیت شناخته شده است.

تکیه بر فرهنگ به عنوان یک مبنا در مناظره، درحقیقت گشودن راه را برای حضور عناصر غیرمادی و نقش آفرینی مؤلفه های ارزشی در عرصه توسعه است. به این ترتیب، موضوعاتی که در گذشته از عرصه پژوهشی علمی رانده شده بودند، اینک دعوت می شوند تا با شکستن بن بستها به زندگی انسان درکره خاکی مفهومی دوباره بخشند. باتوجه به میزان تاکیدی که در مطالعات اخیر نسبت به فرهنگ مبذول مــی شــــــود و به ویژه با مداقه در سر فصلهای متنوع فرهنگی در برنامه های پیشنهادی برای قرن بیست و یکم از هم اکنون می توان منزلتی رفیع تر و دامنه ای وسیع تر را برای فرهنگ درهزاره سوم انتظار کشید.

● آموزش

در دوران، ما آموزش و پرورش به عنوان موثرترین ابزار جوامع برای ورود به چالشهای آینده موردتوافق قرار گرفته است و اصولاً پذیرفته شده است که در پرتو آموزش و پرورش امروز دنیای فردا شکل خواهدگرفت.

تعلیم و تربیت مهمترین عامل موثر در دگرگونی طرزنگرش و رفتار بشری است که در مسیر رشد اقتصادی، بهبود کیفیت زندگی، ایجاد دانش ومهارت، تامین فرصتهای شغلی و افزایش تولید جامعه به کار گرفته می شود. از این رو در جوامع «منزلتی یگانه» یافته است.(UN.۱۹۹۲-۹۳)

آموزش و پرورش پایدار به مفهوم وسیع خود در دهه های آینده این توانمندی را خواهد داشت، تا به مثابه ابزاری قابل اعتماد پل مستحکمی بین کلاس درس و اجتماع و بین کلاس درس و بازار بنا کند.

اهمیت آموزش و پرورش پایدار نه تنها در عرصه مطالعات که درعمل و نیز در عرصه نهادهای بین المللی موردتوافق جمعی قرار گرفته است. مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۹۷، با تاکیدی دوباره بر دستور کار ۲۱، پس از گذشت پنج سال ازاجلاس ریو، با تصویب قطعنامه ای «نظام تعلیم و تربیت موثر و تخصیص منابع مالی متناسب برای همه سطوح تحصیلی به ویژه ابتدایی و متوسطه» را پس زمینه و اساس ضروری برای نیل به توسعه پایدار تعریف کرد و لزوم بازنگری و تصحیح جهت گیریهای تعلیم و تربیت درهمه کشورها را موردتاکید قرار داد.(UNESCO, ۱۹۹۷:۲۱)

درخور توجه آنکه آموزش و پرورش نباید و نمی تواند صرفاً در تحصیلات رسمی خلاصه شود، بلکه هر نوع آموزش حتی اشکال سنتی یادگیری در منزل و اجتماع را نیز شامل می شود.

در عرصه آموزش و پرورش پایدار، سازمانها و نهادهای مختلفی در جهان به ویژه در سالهای اخیر به حرکت درآمده اند و در این میان بخصـــوص تحرک و تلاش یونسکو مثال زدنی است. این سازمان که از گذشته به اشکـــال مختلف در عرصه فرهنگ فعال بود به ویژه پس از آنکه در اجلاس کره زمین در «ریو» عهده دار وظایفی شد به سرعت به حرکت درآمد. «فدریکو مایور» مدیرکل سابق یونسکو در سال ۱۹۹۳ رسماً از تشکیل دو کمیسیون بین المللی یکی در زمینه فرهنگ و توسعه و دیگری در زمینه تعلیم و تربیت در قرن بیست و یکم خبر داد.(MAYOR, ۱۹۹۳:۳)

ایـــن کمیسیون با مطالعه و بررسیهای همه جانبه مشکل را در ناکارآمدی روشها و کیفیت آموزش تشخیص داد و چاره را در آن یافت تا «شیوه های آموختن» در نخستین گام آموخته شود و آن را مبتنی بر چهار پایه تعریف کرد:

۱) یادگیری زندگی کردن باهم

۲) یادگیری دانستن

۳) یادگیری عمل کردن

۴) یادگیری بودن.

به هر طریق، براساس توصیه های این گزارش، «دموکراسی، مشارکت اجتماعی و فعالیتهای شهروندی از مدرسه آغاز و در فرایند مراحـل تعلیم و تربیت و استمرار آن تحصیل می شود».(UNESCO ۱۹۹۸:۳۵)

در مقاله ای به قلم یک عضو «اسلوونیایی کمیسیون فوق» به نام «الکساندرا کرنهاوزر» آمده است. «آموزش و پرورش در ساخت توسعــــه پـایدار انسانی چون سیمان عمل می کند. » این تشبیه اگرچه از زوایای مختلف ضعیف و ناکارآمد به نظر می رسد، لیکن درواقع مراد نشان دادن نقش این مؤلفه در قوام و دوام مفهوم توسعه پایدار است. او در این مقاله که مضمون آن در توصیه های کمیسیون و نیز در پاره ای مقالات دیگر نیز تایید شده آورده است، «توسعه باید بر تعهدی خوش بینانه برای زندگی بهتر همه مردم استوار باشد و در مسیر نیل به استانداردهای زندگی بهتر باید وزن بسیار بیشتری به دارائیهای غیرمادی، همبستگی انسانها و محیط زیست داده شود» و این همه تحقق نخواهدیافت مگر با کسب بهتر دانش و فرهنگ. «کرنهاوزر» سرانجام به این نتیجه دست پیدا می کند که توسعه پایدار با درهم آمیختن کسب دانش با ارزشها، مالاً حکمت را خلق خواهدکرد.(UNESCO. ۱۹۹۸:۲۱۶-۱۲)

در چشم انداز پایداری، مهمترین سرمایه کشورها سرمایه های انسانی است. بدیهی است که بالندگی سرمایه های عظیم درگرو آموزش خواهدبود. آموزش و پرورش پلی است که از گذشته به حال و از حال به آینده می رسد، لذا برای رسیدن به آینده های پایدار درکی عمیق تر از اهمیت این موضوع و نگاهی دوباره بر نظام آموزش کشورها در نخستین گام ضرورت خواهد داشت.

منابع:

۱ - آرون ریمون. ۱۳۶۹، سالهای پایانی قرن، ترجمه اسدالله مبشری، تهران نشر سفیر.

۲ - بدیع، پل، ۱۳۵۹، اقتصاد سیاسی رشد، ترجمه کاوه، آزادمنش، تهران: نشر قومس.

۳ - ساعی، احمد، ۱۳۷۴، درآمدی بر شناخت مسائل اقتصادی و سیاسی جهان سوم، تهران: نشر قومس.

۴ - سریع القلم، محمود، ۱۳۷۱، توسعه جهان سوم و نظام بین الملل، تهران نشر سفیر.

۵ - گن زیر، آیرن ۱۳۶۹، کارگردانی و دگرگونی سیاسی درجهان سوم، ترجمه احمد تدین: تهران نشر سفیر.

۶ - میکسل، ریمونداف ۱۳۷۶، توسعه اقتصادی و محیط زیست، مقایسه بین اقتصاد توسعه سنتی و توسعه پایدار، ترجمه حمیدرضا ارباب، تهران: سازمان برنامه و بودجه.

۷ - نصیــــری حسین، ۱۳۷۷، «توسعه پایدار: چشم انــــداز» اطلاعات سیاسی - اقتصادی شماره های ۱۲۸-۱۲۷

۸ - ARNOLD, STEVEN H. ۱۹۹۳. “SUSTAINABLE: A SOLUTION TO THE DEVELOPMENT PUZZLE?” DEVELOPMENT JOURNAL OF SID VOL.۲, NO.۳.

۹ - BRONMAN, JOHN. ۱۹۹۶.POPULAR DEVELOPMENT. LONDON: BLACK WELL PUBLISHERS. BRUNDTLAND, HARLEM QRO. ۱۹۹۳. “SUSTAINABLE DEVELOPMENTAN OVERRIEW”. DEVELOPMENT JOURNAL OF SID, VOL.۲. NO.۳.

۱۰ - CARMEN, RAFF. ۱۹۹۶. AUTONOMOUS DEVELOPMENT, LONDON AND NEW JERSEY: ZED BOOKS.

۱۱ - MAYOR, F. ۱۹۹۳. CAPACITY - BUILDING FOR SUSTAINABLE DEVELOPMENT. TOKYO: U.N.UNIVERSITY.

۱۲ - UNESCO.۱۹۹۷. EDUCATION FOR A SUSTAINABLE FUTURE. THESSALONIKI: UNESCO / THE GOVERNMENT OF GREECE.

حسینعلی بهرامزاده: عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد فیروزکوه


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.