سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا

بانکی که خودش را نجات داد


بانکی که خودش را نجات داد

درس هایی از بقای یک بانک

از زمانی که تصور می‌شدCIT Group که یک وام‌دهنده متوسط بود، ورشکست خواهد شد مدت زیادی نمی‌گذرد. مدیران این بانک بقای آن را برای دریافت یک وام فدرال به خطر انداختند، اما شرکت فدرال بیمه سپرده (FDIC) با رد کردن پیشنهاد بسته نجات، امیدهای آن را بر باد داد.

اما بسیار پیش می‌آید که کسب‌وکارهایی که تصور می‌رود با نابودی فاصله‌ای ندارند، با خلاقیت موفق می‌شوند خود را نجات دهند. در مورد CIT، بستانکاران نمی‌خواستند که خود را به دست دادگاه ورشکستگی بسپارند. در عین حال مدیران اجرایی بانک مذکور نیز معتقد بودند که اگر قرار باشد سرنوشت بنگاه را یک قاضی تعیین کند، ریسک بیکار شدنشان افزایش می‌یابد.

بنابراین بدهکاران باید بین معامله کردن یا مشاهده نابودی CIT، یکی را انتخاب می‌کردند. مدیران اجرایی نیز ترجیح می‌دادند معامله کنند تا بیکار نشوند. بنابراین این بانک یک وام ۳‌میلیارد دلاری دریافت کرد تا خود را بازسازی کند. البته گفته می‌شود که نرخ بهره وامی که CIT به عنوان بخشی از معامله باید بپردازد بسیار سنگین است، اما به هر حال مزایای این اقدام از معایب آن بیشتر است و بهتر از آن است که بانک به کمک دولتی وابسته شود.

همان‌طور که می‌دانیم CIT وجوه برنامه کمک به دارایی‌های مشکل‌دار را دریافت کرد. اما با توجه به اینکه آخرین مشکلش را بدون کمک دولت حل کرد، به طور قطع در آینده می‌تواند در مقابل درخواست‌های دولت (که باعث کاهش سودآوری‌اش می‌شود) مقاومت کند. نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت این است که این حقیقت که CIT موفق شد بدون کمک دولت مشکلش را حل کند، باعث می‌شود که کارکنانش با روحیه بهتری کار کنند.

اقدامات CIT برای مقابله با ورشکستگی طبیعتا سوالات بیشتری را به ذهن می‌آورد. قبلا زمانی که مشکلات بیراسترینز به اوج خود رسید، گفته می‌شد که سقوط این بنگاه از خود بنگاه بزرگ‌تر است. اگر می‌گذاشتیم که بیراسترینز نابود شود، منتقدان می‌گفتند که نابودی آن ممکن است سیستم مالی را به خاطر «ریسک طرف قرارداد» تحلیل برد.

البته این فرض یک حدس صرف است. اما اگر شکی هم در آن نبود، این سوال پیش می‌آمد که آیا طرف قراردادهای بیر استرینز نمی‌توانستند خلاقیتی که سرنوشت ورشکستگی CIT را تغییر داد از خود نشان دهند؟ به جرات می‌گویم در صورتی که هراس‌هایی که در مورد نابودی بیر استرینز وجود داشت واقع‌گرایانه بود، خلاقیت‌ها شکوفا می‌شد و طرف قراردادها خود را نجات می‌دادند.

اما متاسفانه این سناریو هرگز امتحان نشد. همانطور که اکنون به خوبی می‌دانیم، خزانه و فدرال رزرو بی‌درنگ مخالفت خود را با ورشکستگی در مقیاس وسیع نشان دادند و همین امر باعث شد که مهارت‌ها و خلاقیت‌های صنعت مالی (صنعتی که با نوآوری‌های خود پیشرفت کرد) هرگز شناخته نشود. به عبارت دیگر، موقعیت خوبی که برای تقویت سیستم مالی به دست آمده بود به خاطر دخالت‌های بی‌جای فدرال رزرو از دست رفت.

اگر خزانه و فدرال رزرو کنار می‌ایستادند تا همتاهای بیراسترینز خودشان مشکلات خودشان را حل کنند، اوضاع خیلی بهتر از الان بود. شکی ندارم راه‌حلی که بنگاه‌هایی که چیز بیشتری برای از دست دادن داشتند می‌توانستند ارائه دهند، از اینکه دولت بیراسترینز را با قیمت حراج به جی پی مورگان بفروشد نتیجه بهتری به بار می‌آورد. به علاوه، نابودی قریب الوقوع این موسسات می‌توانست برای بانک‌های دیگری که ترازنامه‌های نامناسب داشتند نشانه‌ای به شمار بیاید تا یا خودشان خریدار را پیدا کنند یا زودتر سرمایه جدید فراهم آورند.

در حال حاضر بانک‌ها در نتیجه طرح کمک به دارایی‌های مشکل دار(TARP) تحت‌نظارت و کنترل دقیق دولت قرار گرفته‌اند. اما اگر به جای مداخلات دولتی، خود این موسسات به حل مشکلات خود اقدام می‌کردند می‌توانستند قانون‌گذاران را مجاب کنند که فاصله‌شان را با صنعت مالی حفظ کنند. حتی اگر تمام یا بخشی از وجوه TARP بازپرداخت شود، باز هم نمی‌توان انتظار داشت که نظارت‌های دولتی از این پس نوآوری‌هایی که تا قبل از این بخش مالی را برای سرمایه‌گذاران جذاب می‌کردند، تحلیل نبرد. کاهش شدید قیمت‌های موسسات مالی که پاییز گذشته از TARP کمک دریافت کردند شاهدی بر این مدعا است.

شایان ذکر است که خلاقیتی که باعث نجات یافتن CIT شد؛ مختص مدیران اجرایی و بستانکاران این بانک نیست. همانطور که USA Today اخیرا گزارش داده، رقبای CIT در این مدت بیکار ننشستند و منتظر نشدند تا ببینند این بانک مشکلات خود را یکی یکی حل می‌کند و در بازار پیش می‌رود. بلکه آن‌ها هم اقداماتی جهت افزایش سهم بازارشان انجام دادند. این اقدامی است که بنگاه‌ها زمانی که یکی از رقبا با مشکل مواجه می‌شود انجام می‌دهند.

لوییس کاپلی مدیر اجرایی استرلینگ بنکورپ به USA Today گفت که تلاش‌های CIT باعث شده که آن‌ها هم کسب‌وکار را جدی‌تر بگیرند. به طور مشابه، ولز فارگو نیز می‌خواهد کسب‌وکار خود را گسترش دهد تا به کمپانی‌هایی که به فاینانس حساب‌های دریافتنی نیاز دارند خدمات لازم را ارائه کنند.

درست زمانی که در جریان رکود ایالات‌متحده، این بانک دچار مشکل شد، FD Johnson شرکت توزیع‌کننده تجهیزات صنعتی، منابع دریافت وام خود را تنوع داده بود تا تنها به یک شرکت متکی نباشد. بنابراین اگر مفهوم «مخاطرات اخلاقی» را نیز در نظر بگیریم، مشکلات CIT اهمیت داشتن شناخت از طرف قراردادها را پررنگ تر می‌کند.

اهمیت تمام این موارد زمانی افزایش یافت که در جریان شکست بانک‌ها در سال گذشته هراس شدیدی ایجاد شد. این هراس به این دلیل بود که ورشکستگی بانک‌های بزرگ تنها سیستم مالی را فلج نمی‌کند، بلکه از آنجا که کسب کارهای متعددی بر بانک‌های مشکل‌دار متکی شده‌اند ورشکستگی این بانک‌ها می‌تواند هزاران کسب‌وکار بی‌گناه را در سرتاسر کشور به نابودی بکشاند.نکته جالب توجه اینکه تجربه CIT نشان می‌دهد که اثر جانشینی که بسیار مورد توجه اقتصاددانان است، می‌تواند واقعی و قابل ملاحظه باشد. از بین رفتن یک موسسه با اینکه دردناک است، اما برای کسانی که منتظر فرصتی برای ورود به بازار یا گسترش تولید خود هستند فرصت خوبی به وجود می‌آورد. ممکن است گفته شود که ورشکسته شدن CIT اقتصاد را آن طور تحت‌تاثیر قرار نمی‌دهد که سیتی گروپ ورشکست شود. اما در مقابل می‌توان پاسخ داد که ورشکسته شدن سیتی گروپ نسبت به ورشکست شدن CIT می‌توانست موقعیت بسیار بزرگ‌تری را در اختیار رقبا قرار دهد.

همان طور که می‌دانیم CIT موفق شد دوام بیاورد. امید آن می‌رود که بقای CIT در بلندمدت این درس را به ما بدهد که صنعت مالی یک صنعت نوآور است و اگر آن را به حال خود بگذاریم، ذهن‌های خلاقی که در آن مشغول به کارند معجزه می‌کنند. بنابراین دولت نباید برای ممانعت از ورشکستگی در کسب‌وکارها مداخله کند. اگر دولت بخواهد به مداخلاتش ادامه دهد، کم‌کم نقش پررنگی در بازار مالی پیدا می‌کند و دانش مالی که برای جلوگیری از وقوع بحران‌های مالی باید ایجاد شود فرصت بروز پیدا نمی‌کند.

نویسنده: جان تامنی

جان تامنی همکار سایت Real Clear Markets و اقتصاددان ارشد H.C. Wainwright Economics است. وی به طور مرتب در فوربس مطلب می‌نویسد.

مترجم: مصطفی جعفری

منبع: فوربس