پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

کارگران جهان, مرا ببخشید


کارگران جهان, مرا ببخشید

نگاهی به شوخی با افراد معروف در کشور های جهان

در ماه‌ های اخیر، نقل قول‌ها و جملات افراد سرشناس از کوروش پادشاه هخامنشی گرفته تا علی شریعتی یا مجموعه‌ای از شعرای معاصر دستمایه طنز پردازی و به سخره گرفتن عده‌ای در فضای مجازی و عرصه اس‌ام‌اس‌ها شده است.

شاید گستردگی و موج جدیدی که این پدیده در ایران به راه انداخته است ما را به این فکر بیاندازد که این پدیده امری نوین است؛ اما با گذری کوتاه در تاریخ کشور‌های دیگر در می‌یابیم که ابداع شوخی با شخصیت‌های سرشناس و خصوصا لطیفه‌های سیاسی اجتماعی، در بسیاری از کشور‌ها در گذشته هم رونق فراوانی داشته است. البته نکته حائز اهمیت آن است که در کشور‌هایی که معمولا در دوره‌هایی درگیر دشواری‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... بوده‌اند این افراد حکومتی یا کسانی که حکومت خودش را به آنان وصل می‌کرده است بوده‌اند که آماج این شوخی‌های مردمی قرار می‌گرفتند. به راستی چرا این جملات در قالب شوخی برای برخی از نام‌آوران ابداع می‌شوند و چه عنصری در آنها بامزه و خنده‌آور است؟ آیا تنها نیاز به شادی و تفریح، انگیزه ساختن و پراکندن این گونه لطیفه‌ها است یا اینکه انگیزه آنها به تمسخر گرفتن شخصیت‌ها، هنجارها و ارزش‌های سیاسی اجتماعی معینی هستند؟ آیا این سخنان بر وضعیت سیاسی اجتماعی در جامعه تاثیر گذاشته و تغییراتی را سبب می‌شوند؟ اگر تجربه دیگر کشور‌های جهان را در این زمینه بررسی کنیم شاید برای سوالات فوق پاسخی بیابیم. اساسا شوخی با بزرگان و نام‌آوران پدیده‌ای متعلق به عصر مدرن است. به عنوان نمونه در آلمان، اولین نشریات طنز در جریان انقلاب ۱۸۴۸ منتشر شدند و اولین شوخی‌ها با قدرت‌مداران یا افراد صاحب نام در زمان انقلاب‌های بورژوایی در میانه قرن ۱۹ آغاز شد. در آن زمان خصوصا در فرانسه که مهد انقلاب‌های مدرن است پادشاهان و اطرافیان آنان آماج این موج بودند. نمونه مشهورش هم آن است که در جریان «کمون پاریس» که فقرا و کارگران دست به قیام زدند در کنار تمامی اعمال رادیکال و انقلابی خوداین سلاح را هم در دست گرفتند. در این میان جمله معروفی که شاید ما هم در دوران حاضر بار‌ها آن را شنیده‌ایم. می‌گویند روی به ماریان آنتوانت همسر پادشاه فرانسه می‌گویند مردم برای آنکه نان ندارند قیام کرده‌اند، وی پاسخ می‌دهد خوب بروند کیک بخورند! اما این سلاح که تا یک زمانی در دست کسانی بود که در مقابل قدرت حاکم دست به اعتراض زده بودند در زمانه‌ای به دست فاشیست‌ترین و خشن‌ترین قدرت‌های سیاسی مصادره شد. در زمان حکومت نازی‌ها شوخی با هیتلر و جملات وی بسیار مطرح بود، اما به نظر گشتاپو و البته وزیر تبلیغات حیله گر هیتلر یعنی گوبلز خنده حاصل از این شوخی‌ها که با هیتلر و جملاتش می‌شد، خنده‌ای تلخ بود. این خنده در وضعیتی بروز می‌کند که اساسا چیزی برای خندیدن وجود ندارد. نقل‌کنندگان و ابداع‌کنندگان این شوخی‌ها بی‌قدرتی خودشان را به شوخی گرفته و بر آن می‌خندند. به این اعتبار، لطیفه دارای این قابلیت است که به مفر یا به اصطلاحی دیگر به سوپاپ اطمینانی برای تنظیم و بازسازی تعادل روحی تبدیل شود. نازی‌های حاکم این نکته را دریافته بودند و به همین دلیل پس از مدت کوتاهی دستگیری و مجازات لطیفه‌سرایان را متوقف کردند و عمدتا به منظور سنجش افکار عمومی به جمع‌آوری لطیفه‌های سیاسی پرداختند. در سال‌های ۱۹۴۵− ۱۹۳۳ در آلمان شوخی با شخصیت‌های مهم حکومتی بسیار رایج بوده است. نخستین شوخی‌های از این جنس در آلمان به دوره‌ای برمی‌گردند که به علت سرمایه‌گذاری افسانه‌ای در صنایع جنگی و پیشبرد جنگ جهانی (۱۹۴۳−۱۹۴۱)، نارسایی‌هایی در کمک‌رسانی و کمبود مواد غذایی به وجود آمد. لطیفه‌های این دوره، دولت و حزب را به دلیل در تنگنا گذاشتن اقتصادی مردم ملامت می‌کردند. تندترین لطیفه‌ها، اما در دوره ۱۹۴۵−۱۹۴۴ ابداع می‌شوند که اکثریت مدافع رژیم در آلمان از پیروزی رایش سوم در جنگ ناامید شده و سقوط آن را مترادف با شکست در جنگ می‌دانستند، اما گشتاپو لطیفه‌های تند آن دوره را نیز که در مرکز بررسی و سنجش افکار عمومی جمع‌آوری می‌شدند، زیر عنوان بی‌ضرر ارزش‌گذاری می‌کرد. لطیفه‌گویان دستگیر شده، حداکثر پس از چند ماهی مجازات حبس، آزاد می‌شدند. البته این شوخی کردن‌ها عموما با معانی دو پهلو و کنایه آمیز به تمسخر و انتقاد از شخصیت‌های سیاسی که در موقعیت مهمی قرار دارند و همچنین از وضعیت‌های نامناسب اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه می‌پردازد. بررسی لطیفه‌های سیاسی از زاویه فیگورهای آنها نشان می‌دهد شخصیت‌های ذیل بیشتر استعدا مواجه با شوخی را دارند:

۱. شخصیت‌های سیاسی که پست‌های ارتشی، پلیسی و امنیتی در یک کشور را بر عهده دارند و به‌طور عمومی رعب ایجاد می‌کنند یا هرگز موضوع لطیفه قرار نمی‌گیرند یا اینکه به ندرت به اسباب خنده تبدیل می‌شوند.

۲. به دولتمردان و کاراکترهایی که از سوی جامعه چندان جدی گرفته نمی‌شوند، بیشتر به عنوان فیگورهای محبوب لطیفه سیاسی، توجه می‌شود.

۳. این نیز بسیار پیش می‌آید که کسانی که در میان مردم کمابیش دارای محبوبیت هستند، سوژه قرار گیرند. مثل همین مواردی که در مورد برخی از شخصیت‌های محبوب رخ داده است.

البته با گذری بر تاریخ دیگر کشور‌ها خصوصا کشور‌هایی که در بلوک شرق قرار داشتند بعد از جنگ جهانی دوم اکثر شوخی‌ها با شخصیت‌های معروف در این کشور‌ها رخ داده است. مثلا در کشور لهستان رهبر اتحادیه مردمی و رئیس جمهور سابق لخ‌والسا و همراهانش برای نظامیان حاکم خصوصا رهبر این نظامیان یعنی ژنرال جرولسکی جوک‌های بسیاری ساخته بودند یا در زمان بهار پراگ در دوران دوبیچک در چک و اسلواکی که تانک‌های روسی برای سرکوب قیام به پراگ آمده بودند، طنز یکی از سلاح‌های برنده مردم بود. به شکلی که یکی از معروف‌ترین جملات کارل مارکس یعنی « کارگران جهان متحد شوید» دستمایه این طنازی شده بود به شکلی که سرتا سر دیوار‌های شهر پر بود از این شعار که خروشچف می‌گوید: «کارگران جهان سریعا متفرق شوید». در کنار این امر شوخی با استالین و لنین، ساختن لطیفه‌هایی در مورد این افراد یکی از راه‌های ابراز مخالفت با حاکمان بلوک شرق بود. خصوصا در مورد شخص استالین که به خشونت معروف بود شوخی‌های فراوانی ابداع شده بود. برای مثال دو نمونه از این شوخی‌ها را با هم می‌خوانیم:

«-تفاوت استالین و هیتلر چیست؟

- سبیل!»

«یک هیات از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بود. بعد از جلسه استالین متوجه شد که پیپ‌اش گم شده و از رییس کا گ ب خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجی پیپ او را برداشته یا نه. بعد از نیم ساعت، استالین پیپ‌اش را در کشوی میزش پیدا کرد و از رییس کا.گ.ب خواست که هیات گرجی را آزاد کند. رییس کا.گ.ب گفت: «متاسفم رفیق، تقریبا نصف هیات اقرار کرده‌اند که پیپ را برداشته‌اند و بقیه هم موقع بازجویی فوت کرده‌اند»

البته بیش از اینها در زمان «برژنف» ساختن جوک برای شخصیت‌های معروف رایج شد. خصوصا برای شخص وی. برژنف رهبر شوروی به دیکتاتوری، کهولت سن و حواس پرتی معروف بود. برای همین بیش از دیگر رهبران شوروی آماج ساختن جوک قرار گرفته بود. برای مثال می‌گویند: «پس از یک سخنرانی طولانی، برژنف به نزد مشاورش رفت و گفت: شما می‌گفتید این سخنرانی را برای ١۵ دقیقه تنظیم کرده اید؟ مشاور می‌گوید: رفیق لئونید ایلیچ! شما هرچهار نسخه کپی شده سخنرانی را خواندید! «اما این تمام ماجرا نبود وقتی یک سیستم به جایی می‌رسد که همه مورد انتقاد قرار می‌گیرند حتی فردی همچون کارل مارکس که به عنوان یک شخصیت محبوب بود نیز یک از سوژه‌های اصلی این شوخی‌ها شد. یک نمونه معروف از آن این است که می‌گویند: «کارل مارکس اجازه یافت از جهان آخرت به اتحاد شوروی سر بزند و سری به رادیوی دولتی شوروی بزند، مارکس از برژنف اجازه خواست در رادیوی شوروی سخنرانی کند، ‌برژنف به او گفت: من نمی توانم به تنهایی در این مورد، ‌تصمیم بگیرم و با اعضای پولیت بورو (شورای مرکزی حزب کمونیست شوروی) مشورت کرد و آنها تصویب کردند که کارل مارکس فقط می‌تواند یک جمله در رادیوی شوروی بگوید، مارکس به سراغ میکروفون رفت و فریاد زد: کارگران جهان، مرا ببخشید!

فواد شمس