سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مصلحت در فقه
آیا احکام شرع تابع مصلحت و مفسده بوده و خداوند برای جعل آنها مصالح و مفاسد را در نظر گرفته است؟ آیا خداوند آنچه را واجب نموده، به جهت مصلحت مهمی است که داشته، و هرچه را حرام نموده به جهت مفسدهای است که در آن بوده است، و یا آن که احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد نیستند؟ آیا میتوان گفت که در واقع مصالح و مفاسدی وجود دارند و احکام شرع تابع و معلول آنها هستند یا خیر؟
در کتابهای فقهی و اصولی ما همیشه اصل وجود مصالح و مفاسد و تبعیت احکام از آنها به عنوان یک پیشفرض و اصل مسلم پذیرفته شده است، و فقط به نتایج مبتنی بر آن پرداختهاند. ما در اینجا اصل این پیشفرض را مورد مطالعه قرار میدهیم.
● معنای مصلحت و مفسده
با تفحص در کتابهای لغت و موارد استعمال، معناهای زیر برای این دو کلمه به دست آمد:
الف) مصلحتیعنی خوشایند و آنچه مردم آن را دوست دارند و میپسندند، و مفسده یعنی آنچه مردم آن را ناپسند دانسته و از آن متنفر باشند.
ب) مصلحتیعنی مفید و دارای منفعتبودن، و مفسده چیزی است که ضرر دارد. معمولا کتابهای اصول فقه روی این معنا بیشتر تاکید داشته و بحثهای خود را بر این معنا استوار ساختهاند; البته گاهی منفعت و ضرر را به دنیا اختصاص داده و گاهی آن را به اعم از دنیا و آخرت تفسیر میکنند.
ج) مصلحتیعنی خوب و مفسده یعنی بد.
د) اهل سنت میگویند: مصلحتیعنی تامین هدف شارع و مواظبتبر دین و جان و عقل و نسل و مال انسان. (۱)
ه) گاهی نیز مصلحتبه معنای نیاز زمان و مکان استعمال میشود.
معناهای فوق آیا با یکدیگر ترادف داشته و یا متباین هستند، و در صورت تباین آیا همه اینها لوازم مختلف یک چیز هستند یا خیر؟ مثلا هر منفعتی حتما خوب و خوشایند مردم نیز هستیا این دو، قابل تفکیک هستند؟ پاسخ قطعی به این سؤالات بستگی به تفسیر و تحلیلی دارد که از «خوب» ارائه میکنیم. اگر خوب را به معنای دلیل و تحلیل صحیح بدانیم معناهای فوق برای کلمه مصلحتبا یکدیگر تلازمی ندارند. اما اگر خوب را همان منفعت دانسته و آن را بر منفعت دنیوی اختصاص دهیم، در این صورت با مفید و خوشایند بودن متلازم خواهد بود.
به هرحال از این گونه بحثهای لفظی صرفنظر کرده و تنها به جهت ارتباط زیاد مساله مورد بحثبا بحثحسن و قبح، اشارهای به معنای این دو کلمه نیز نموده و به اصل موضوع میپردازیم.
قاضی نورالله شوشتری سه معنا برای حسن و قبح ذکر کرده است:
۱) حسن یعنی کمال، و قبح یعنی نقص.
۲) حسن یعنی ملائم و مناسب با غرض، و قبیح یعنی منافر و منافی با آن.
۳) حسن یعنی آنچه مدح و ثواب به آن تعلق میگیرد، و قبیح یعنی آنچه مورد ذم و یا عقاب است. (۲)
● سابقه تاریخی مساله
فقه اهل سنت، به جهت محدودیتهایی که در منابع احکام داشته است، از قدیمالایام به مساله مصالح مرسله و استحسان و قیاس مستنبط العلة توجه داشته و آنها را از منابع استخراج احکام قرار داده است; و معتقدند که به همین وسیله، باب اجتهاد در فقه آنان باز بوده و کاملا پاسخگوی نیازهای هر عصر و مکانی میباشد. اما در فقه شیعه مساله توجه به مصالح و مفاسد سابقه زیادی ندارد. موارد بحث از مصلحت در فقه شیعه عبارت است از: جواز استماع غیبت، جواز کذب، مسوغات ولایت جائر، بیع وقف، خراج و مقاسمه، اجرت بر واجبات، و جهاد. در کتابهای اصول فقه نیز تنها در دو قرن اخیر فراوان از مصلحت و مفسده گفتگو شده است، ولی در عین حال، اصولیان به این مساله که به چه دلیل احکام تابع مصالح و مفاسد هستند، نپرداختهاند و آن را به عنوان یک اصل موضوعی پذیرفتهاند. کتابهایی از قبیل «کفایة الاصول»، «رسائل» و «فوائد الاصول» نمونههای خوبی بر این مدعا میباشند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ضرورتهای جدید باعث عنوان شدن احکام ثانویه، احکام حکومتی و ولایی، و مصلحت و مفسده، به صورت گسترده، در فقه گردید; و برخی از بزرگان، احکام حکومتی را چنان با مصلحت عجین کردند که گویا تنها راه اداره جامعه اسلامی و به دست آوردن احکام را مطالعه مصالح و مفاسد و تشخیص ملاکات واقعی احکام دانسته، و چون علت و ملاک حکم، توسعه یا تضییق در حکم ایجاد میکند («العلة تعمم و تخصص»)، گفتند که با وجود مصلحتیا مفسده میتوان احکام را تغییر داد.
ما در اینجا به بیان دلیل تبعیت احکام از مصالح و مفاسد و نیز دلیل نفی آن پرداخته و هر کدام را مورد نقد و بررسی قرار میدهیم. ولی قبل از ورود به بحث تذکر چند نکته مهم ضروری است:
۱) ثبات احکام، یک اصل مسلم بوده و نمیتوان در آن خدشه نمود.
۲) فقه باید قابل اجرا و پاسخگوی مشکلات جامعه باشد.
۳) مساله تبعیت احکام از مصالح و مفاسد، یک مساله فقهی نیست; و بنابراین باید با نگاه فلسفی آن را مورد مطالعه قرار داد. زیرا بحث از فلسفه فقه است نه خود آن.
۴) اثبات یا نفی این مساله به معنای پذیرفتن دیدگاه اشاعره نیست. اشاعره اصل علیت و معلولیت و نیز سنخیتبین آنها را انکار کرده و حسن و قبح عقلی را نیز نمیپذیرند. اما ما در عین آن که این سه مساله را قبول داریم، معتقدیم که تبعیت احکام از مصالح و مفاسد یا انکار آن، ارتباط و پیوندی با این سه مساله ندارد; همچنان که در این مقاله روشن خواهد شد.
۵) مساله مورد بحث ما ارتباطی با بحث اخباریها ندارد و هرگز به معنای نفی حجیت عقل یا یقینی که از راه مقدمات عقلی حاصل میشود نیست.
۶) آنان که مساله تبعیت احکام از مصالح و مفاسد را عنوان میکنند گاهی مصلحت و مفسده را در متعلق احکام میدانند و گاهی در خود احکام. ما نیز در هر دو صورت به این مساله میپردازیم.
۷) تلاش این مقاله بر آن است که زمان را با فقه تطبیق دهد، نه آن که فقه را با زمان; یعنی دین را دنیوی نکند، بلکه دنیا را دینی کند و با آن تطبیق دهد.
● دلیل تبعیت
اکنون دلیلهایی را که میتوان برای اثبات تبعیت احکام از مصالح و مفاسد اقامه نمود، ذکر کرده و به نقد و بررسی آنها میپردازیم:
دلیل اول) حکم شرعی فعل خداست، و افعال خدا تابع و معلل و معلول غرض هستند، پس احکام شرعی تابع غرض میباشند، و غرض واقعی خداوند از احکام خود رعایت مصالح و مفاسد واقعی است. پس هر حکمی تابع مصلحت و یا مفسدهای است که به جهت رعایت آن جعل شده است.
▪ نقد: این دلیل از جهات متعدد قابل خدشه است، ولی فعلا این را به عنوان یک اصل موضوعی میپذیریم که احکام شرعی فعل خداوند میباشند. ولی مساله تبعیتحکم خداوند از غرض، عواقبی دارد که قابل پذیرفتن نیست و در آینده به آن خواهیم پرداخت.
دلیل دوم) ترجیح بلا مرجح قبیح است، پس هر فعل اختیاریای که فعل و ترک آن یکسان است، باید فعل آن دارای مرجحی باشد تا فاعل آن را انجام دهد; و احکام شرع فعل اختیاری خدا هستند، پس باید دارای مرجحی باشند، و آن مرجح همان رعایت مصالح و مفاسد است.
▪ نقد: این دلیل نیز مخدوش است. زیرا این قابل اثبات نیست که مرجح، تنها همان مصلحت و یا مفسده است; شاید اراده خداوند مرجح این افعال او باشد. و اراده گرچه گزاف نیست ولی تابع مصلحت و مفسده نیز نمیباشد. علاوه بر آن که اشکال به دلیل سابق به این دلیل نیز وارد است.
دلیل سوم) یکی از امتیازات فقه شیعه توجه به مصالح و مفاسد است، و به همین جهت است که فقه میتواند پاسخگوی نیازها و مقتضیات هر زمان و هر شرایطی باشد; و بدون توجه به مصالح و مفاسد، احکام ثانویه و احکام حکومتی را نمیتوان به دست آورد، و روشن است که فقط با احکام اولیه نمیتوان کشور را اداره کرد.
▪ نقد: این دلیل به شعار بیشتر شباهت دارد تا به استدلال. انکار ملاک بودن مصالح و مفاسد، بلکه انکار اصل مصالح و مفاسد، به معنای انکار احکام ثانویه و حکومتی نیست و راه بسته نمیشود; همانگونه که در ادامه این مقاله خواهد آمد.
دلیل چهارم) ما عقل را به عنوان یکی از ادله و منابع فقه میشناسیم، و عقل در صورتی میتواند حکمی را ادراک نماید و به دست آورد که آن حکم معلول مصلحتیا مفسده باشد. زیرا اگر حکم شرعی صرفا اعتبار شارع باشد، بدون در نظر گرفتن مصالح و مفاسد، در این صورت عقل هرگز راهی برای رسیدن به احکام نخواهد داشت. پس چون عقل فقط مصالح و مفاسد را میفهمد و از طرفی عقل از ادله اربعه به شمار رفته است پس باید احکام تابع مصالح و مفاسد باشند تا عقل با کشف مصالح و مفاسد، احکام شرعی را کشف نماید.
▪ نقد: این دلیل نیز از جهات متعدد قابل نقد است. زیرا اولا، عقل چیز مستقلی در عرض کتاب و سنت نیست تا بتواند یکی از منابع فقه به شمار رود، عقل تنها به معنای فهم بوده و روش استفاده از کتاب و سنت را عقل مینامند. عقل در روش صحیح فهم خلاصه شده و عاقل یعنی شخص روشمند. پس در انسان چیز مستقلی به نام عقل وجود ندارد و تنها فهم روشمند او را عقل میگویند، و عقلی که از ادله احکام است همان روش صحیح فهم کتاب و سنت است. و آنچه را از غیر کتاب و سنتبه دست میآورد، هرچند صحیح باشد، از ادله احکام نخواهد بود. ضمنا مساله «کل ماحکم به العقل حکم به الشرع» نیز بسیار جای تامل دارد. زیرا عقل حکم ندارد، حکم اختصاص به شرع یا دولت و یا هرکس که دارای نیروی قهریه است، دارد و عقل تنها کاشف و مدرک حکم است نه حاکم. بعلاوه، بر فرض آن که عقل حکم داشته باشد، حتی در احکام قطعی عقلی در مستقلات عقلیه، باز حکم عقل تلازمی با شرع ندارد، همچون بدیهیات ششگانه. ثانیا در این دلیل مصلحت واقعی با مصلحت ظاهری خلط شده است.
دلیل پنجم) شاید کسی بگوید حدیث «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» دلالت میکند بر آن که احکام تابع مصلحت و مفسدهاند.
▪ نقد: از این حدیث استفاده نمیشود که ضرر همان مفسده باشد. این حدیث دلالت میکند بر این که یک حکم خاص، تابع ضرر بوده است و ضرر میتواند مبنای حکم باشد; اما به چه دلیل بگوییم مفسده میتواند مبنای حکم شرعی قرار گیرد؟
دلیل ششم) مصلحت و مفسده همان حسن و قبح ذاتی اشیاء است، و ما مساله نبوت و امامت را با آن اثبات میکنیم، و انکار مصلحت و مفسده باعثبسته شدن راه استدلال بر نبوت و امامت میگردد. علاوه بر آن که چون خداوند حکیم است پس افعال او عبث نبوده و حتما دارای مصلحت و مفسدهاند.
▪ نقد: مساله حسن و قبح عقلی غیر از مساله مصلحت و مفسده و تبعیت احکام از مصالح و مفاسد است. مساله حکمتخداوند نیز به معنای آن است که مصلحت و مفسده از فعل او انتزاع میشود نه این که فعل او معلل به آن است.
ضمنا آنان که مساله تبعیت احکام از مصالح و مفاسد را میپذیرند، معمولا آن را در احکام اولیه و ثانویه هر دو مطرح میکنند، ولی معتقدند که باید آن مصالح، خلاف شرع نبوده و رعایت اهم و مهم در آنها شده باشد و تشخیصدهنده آنها کاملا در مسائل اجتماعی خبره باشد.
● دلیل نفی تبعیت
پس از ذکر دلیلهای تبعیت، اکنون دلیلهایی را ذکر میکنیم که دلالت میکنند بر آن که احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد نیستند و عقل با به دست آوردن مصالح و مفاسد نمیتواند احکام را تغییر دهد.
دلیل اول: افعال خداوند متعال تابع غرض نیستند. زیرا خداوند همچنان که در افعال خود هدف فاعلی ندارد غرض و هدف فعلی نیز ندارد. زیرا غرض داشتن فاعل در فعل خود به معنای استکمال به فعل و نقص بر او میباشد. وگرچه بسیاری از مردم تصور میکنند خداوند غرض فاعلی ندارد اما غرض فعلی دارد، با دقت فلسفی روشن میشود که خداوند حتی غرض فعلی نیز ندارد.
امام خمینی میگوید: «آنچه که معروف است که میگویند خداوند متعال کارها را انجام میدهد برای آنکه نفع به مردم برسد در فساد و امتناع شریک استبا آنکه اگر بخواهد کاری را انجام دهد برای نفعی که به خودش برگردد». (۳) شیخ اشراق نیز گفته است: «او تنها عشق به خود داشته و عشق و توجهی به غیر خود ندارد»، (۴) ملاصدرا نیز گوید: «همه فلاسفه معتقدند که افعال خداوند برای غرضی غیر از ذات خود نیست. حتی غرض رساندن خیر یا ثواب یا نفع به ممکنات را ندارد، گرچه این گونه غرضها بر افعال او مترتب میشود.» (۵)
بنابراین وقتی خداوند متعال در افعال خود غرضی ندارد پس احکام و افعال او تابع هیچ غرضی نیستند. البته این به معنای آن نیست که افعال او لغو و عبثباشند، زیرا تفاوت بسیاری بین هدف نداشتن و بیهوده بودن افعال است، که در جای خود بحثشده است.
دلیل دوم: اگر افعال خداوند تابع مصالح و مفاسد باشد معنایش این است که چیزی به عنوان غایتیا خیر اعلی داریم، که بالاتر از خداوند است و خداوند باید افعال خود را با آن تطبیق دهد، و آن رعایت مصالح و مفاسد واقعی است. در حالی که ما خداوند را خیر اعلی و مقصد و غایت هر چیزی میدانیم، پذیرفتن مصالح و مفاسد واقعی در افعال خداوند به معنای آن است که چیزی از خداوند بالاتر نیز داریم. پس بهتر آن است که گفته شود افعال خداوند تابع مصلحت و مفسده نیستند، ولی ما چون خداوند را حکیم میدانیم از افعال او مصلحت و مفسده را انتزاع میکنیم; ما از این نظامی که خداوند متعال، اینگونه آفریده است انتزاع کردهایم که چه چیزی مصلحت است و چه چیزی مفسده، و این را میگوییم نظام احسن. ما امروز میگوییم مصلحت و خوب و کمال آن است که انسان دو دست داشته باشد، و داشتن سه دستیا یک دست، مفسده است. ولی اگر خداوند تمام انسانها را از روز اول چنین آفریده بود و موجودات نیز طوری بودند که نیازهای انسان با یک یا سه دست تنظیم و برآورده میشد، شاید آن روز قضاوتی برعکس امروز میداشتیم.
▪ نکته دیگر: یکی از مسائل اصلی اختلاف شیعه و اشاعره مساله حسن و قبح ذاتی اشیاء است. ما معتقد به حسن و قبح عقلی اشیاء هستیم و آنان میگویند تنها هرچه را خداوند امر کرد نیکو میشود و هرچه را خداوند نهی کرد زشت میباشد. در کتابهای کلامی خصوصا «تجرید الاعتقاد» دلیلهای زیادی برای اثبات حقانیت عقیده شیعه بیان شده است. اما باید توجه داشت که ما گرچه حسن و قبح عقلی و ذاتی را قبول داریم، هرگز معتقد به آن نیستیم که تمام اشیاء دارای حسن و قبح ذاتی هستند; بلکه تنها تعداد بسیار اندکی از اشیاء حسن و قبح ذاتی دارند، و اکثر اشیاء و افعال مردم متعلق حسن و قبح ذاتی نیستند. و همان اندک نیز که دارای حسن و قبح هستند معلوم نیست که عقل ما بتواند حسن و قبح همه آنها را درک کند، بلکه تنها تعدادی از آنها را میفهمد.
بنابراین روشن شد که ما نمیتوانیم ادعا کنیم که تمامی احکام شرع تابع مصالح و مفاسد واقعی و حسن و قبح ذاتی اشیاء میباشند. و هرگز نمیتوان ادعا کرد که با تغییر مصالح و مفاسدی که ما فهمیدهایم احکام نیز تغییر کنند. چگونه میتوان این مصالح متغیر را ملاک حلال و حرام الهی دانست؟
به نظر نگارنده، احکام شرع تنها و تنها تابع امر و نهی شرعی هستند و هیچ ضرورتی ندارد که بگوییم تمام اوامر و نواهی تابع مصالح و مفاسد هستند، بلکه ممکن است در شرع اوامر و نواهیای داشته باشیم که تابع هیچ مصلحت و مفسده ظاهری و یا حتی واقعی نباشند، بلکه صرفا تابع اعتبار و امر و نهی شارع مقدس باشند. و لازم نیست که برای آن اعتبار شرعی، غرض و هدفی در نظر بگیریم و امر و نهی را معلول و تابع آن غرض بدانیم. و بعید نیست ادعا شود که مطرح شدن مصلحت و مفسده در فقه شیعه تحت تاثیر نفوذ آراء و افکار اهل سنت در مساله استحسان و مصالح مرسله و قیاس مستنبط العلة بوده است، و اینها از روح مذهب شیعه به دور میباشند. به هر حال ما منکر حسن و قبح اشیاء نیستیم ولی وجود حسن و قبح و مصلحت و مفسده را در احکام قبول نداریم.
در اینجا چند مؤید را نیز ذکر میکنیم:
الف) آیه شریفه «فبظلم من الذینهادوا حرمنا علیهم طیبات...» دلالت میکند که گاهی خداوند بعضی از طیبات را حرام مینماید. آیا باز میتوان گفت که این گونه محرمات شرعی تابع مفسدهای در متعلق یا خود نهی هستند؟ این آیه شریفه بروشنی دلالت دارد که آن اشیاء طیب بودهاند و در عین حال خداوند آنها را حرام کرده است. و چه بسا بعضی از آنچه در دین مقدس اسلام حرام شده است نیز طیباتی بودهاند که خداوند بر اثر گناه و ظلم بعضی از مردم، به عنوان تضییق و سختگیری، آنها را حرام کرده باشد. در این صورت چگونه میتوان ملاک و مصلحت و مفسدهای بر محرمات جستجو کرد و به دست آورد؟
ب) حرام شدن صید ماهی در روز شنبه بر بنیاسرائیل شاهد دیگری بر مساله است. زیرا مطمئنا ماهی روز شنبه با ماهی روز یکشنبه هیچ تفاوتی نداشت. پس معلوم میشود که حلیت و حرمت صید ماهی بر بنیاسرائیل، تابع مصلحت و مفسده ذاتی در صید ماهی نیست و حتی در اعتبار نیز نمیباشد و تنها خداوند آن را یک روز حرام و یک روز حلال میکند، مثلا وقتی بنی اسرائیل چیزی را بر خود حرام میکند آن چیز نه مفسدهای در خودش است و نه در خود این حرام کردن.
ج) مساله نسخ احکام، بویژه این سخن حضرت عیسی(ع) که میفرماید: من آمدهام تا بعضی از آنچه را بر شما حرام شده بود حلال کنم. اگر احکام واقعا تابع مصالح و مفاسد باشند چگونه میتوان حرام را حلال نمود و دیگر نسخ احکام چه معنا خواهد داشت؟ و آمدن دین جدید چگونه قابل توجیه است؟
د) آیه شریفه قرآن راجع به خمر صریحا دلالت میکند بر آن که خمر دارای منافع و گناه میباشد و گناهش بیش از نفع آن است. گرچه بعضی از مفسران نفع را در اینجا توجیه کردهاند و بعضی نیز برخلاف ظاهر آیه شریفه گفتهاند که خمر دارای نفع و ضرر است و ضررش بیش از نفع آن میباشد. اما به هر حال ظاهر آیه شریفه چیزی درباره ضرر خمر ندارد. آیه شریفه میفرماید: خمر گناه دارد. و فرق استبین گناه و ضرر; چه بسا چیزی منفعت و سود داشته باشد و در عین حال گناه و نافرمانی خدا باشد. این آیه نیز دلالت دارد که احکام، نه تابع مصالح و مفاسد، بلکه تابع فرمان خدای متعالند.
ه) مساله قطع انگشت زن، و دیه سه انگشت و چهار انگشت، و نیز روایات «ان دین الله لایصاب بالعقول» (۶) ، همه مؤید این است که با عقل نباید به سراغ ملاک احکام رفت; یا به جهت آن که احکام ملاکی ندارند یا اگر دارند برای ما قابل دسترسی نیست.
و: در روایات زیادی آمده است که حلال پیامبر اکرم(ص) تا روز قیامتحلال، و حرامش تا روز قیامتحرام است. و توجه به ملاکات و مصالح و مفاسد و منوط کردن احکام به آنها به معنای دستبرداشتن از این استمرار احکام است.
● نتایجبحث
۱) اگر کسی احکام را تابع مصالح و مفاسد بداند باید بگوید شرب یک قطره خمر حرام نیست. زیرا یک قطره آن هرگز ضرری ندارد، و یا باید بگوید موسیقی خفیفی که برای اعصاب و روان انسان مفید استحلال است، در حالی که هیچ فقیهی نمیتواند اینها را بپذیرد. اما اگر کسی بگوید احکام صرفا تابع امر و نهی الهی هستند، در این صورت میگوییم شرب خمر حرام است، چه قطرهای از آن باشد و چه زیاد; و چون تابع مصلحت و مفسده نیستیم حتی اگر در آینده، فرضا علم ثابت کرد که شرب خمر برای بدن انسان مفیدتر از آب استباز خواهیم گفت که شرب خمر حرام است، زیرا ما تابع امر و نهی خدا هستیم نه تابع مصلحت و مفسده. و حتی اگر موسیقی یا گوشتخوک هیچ ضرری نداشته و کاملا مفید باشند باز قائل به حرمت آنها خواهیم بود، چون خدا از آنها نهی کرده است; اگرچه اینها طیب باشند. و از این جهت فرقی بین عبادات و معاملات نیست، حتی اگر مصلحت واقعی بعضی از عبادات را به صورت یقینی نیز به دست آوریم، و بدانیم که همین مصلحتبه وسیله عمل دیگری نیز قابل انجام است، باز خواهیم گفت تنها آنچه را شارع واجب کرده است واجب میدانیم و غیر آن واجب نیست.
۲) وقتی که احکام را تابع مصالح و مفاسد بدانیم اولا این بحث پیش میآید که ملاک مصلحت و مفسده چیست و تشخیصدهنده آن کیست و وقتی که مصلحتهای افراد، متعارض باشد و هرکس مصلحتخاصی را اهم از دیگری بداند چه باید کرد. در این صورت هیچ نظم و ضابطهای بر احکام شرع حاکم نخواهد بود، و نوعی بیثباتی در احکام و اجرای آنها پدید میآید. زیرا حدود و ثغور مصلحتبدرستی و به طور جامع و مانع قابل تشخیص نیست.
۳) مساله تغییر احکام با تغییر شرایط زمان و مکان، گرچه ریشه در فقه اهل سنت دارد، صحیح است. اما این در واقع نه تغییر حکم است و نه تغییر موضوع; بلکه حکم شرعی روی عنوان جامع و انتزاعی رفته است. مثلا وقتی متاعی در یک شهر با کیل و در شهر دیگر با وزن فروخته میشود، در اینجا حکم خداوند نه کیل است و نه وزن; بلکه حکم آن است که باید مبیع طبق متعارف مردم، معلوم و مشخص باشد. و معلوم بودن مبیع مصداقهای متعددی دارد که متفاوت و متغیرند، اما اصل حکم لزوم معلوم بودن مبیع همیشه ثابت است.
۴) آیا چیزی زشتتر از این قابل تصور است که در یک جلسه درس گفته شده است که: وقتی روزه گرفتن مادر برای بچه ضرر دارد، حق بچه بر حق خدا مقدم است. آیا معنای این کلام آن نیست که دیواری کوتاهتر از دیوار خدا نیست و همه چیز بر او مقدم میباشد، و خداوند، ذخیرهای برای روز مباداست، و هر وقت مصلحتی پیش آید فورا از احکام خدا دست میکشیم؟ آیا بهتر نیستبگوییم که اصلا تزاحمی در کار نیست و حق خداوند هرگز با حق کسی تعارض ندارد، و حق خداوند عین حق بچه است. زیرا ما تابع امر و نهی هستیم و اصولا در فرض مساله، خداوند از این روزه نهی کرده است، نه آن که روزه مصلحت دارد و حفظ بچه نیز مصلحت دارد و باید هر دو را رعایت نموده و اهم را بر مهم ترجیح دهیم. بلکه چون روزه تابع امر خداوند است، وقتی که بچه گرسنه استخدای متعال امر به روزه ندارد.
۵) احکام شرعی مثل احکام هر قانونگذار دیگری صرفا تابع جعل و اعتبار معتبر میباشند، نه مصلحت و مفسده. بنابراین باید در بسیاری از مباحث اصول فقه تجدید نظر کنیم.
۶) وقتی که مصلحت را از مبنا بودن برای فقه حذف کنیم دیگر تفاوتی بین عبادات و معاملات از این جهت نخواهد بود، و نمیتوان گفت مصلحت تنها در معاملات ارزش دارد نه عبادات.
۷) آیا میتوان گفت که امروز مصلحت آن است که بگوییم به جای وجوب زکات در شتر و گاو و گوسفند، زکات در هواپیما و کشتی و قطار و ماشین واجب است؟ زیرا مصلحتی که باعث وجوب زکات در آن سه نوع حیوان شده است امروز در هواپیما و ماشین وجود دارد. کسانی که تابع و طرفدار مصلحت هستند باید این را بپذیرند، ولی کسی که مصلحت و مفسده را انکار کند و فقط تابع امر و نهی شرعی باشد همان حکم اولیه را باقی میگذارد، و عین همین مساله در باب احتکار نیز پیش میآید. روشن است که آن گونه نگاه آزاد به فقه منجر به پیدایش فقه جدیدی خواهد شد.
۸) با توجه به آنچه گذشت ما میگوییم به نحو سالبه کلیه که عقل هرگز نمیتواند ملاک احکام را درک کند، و این سالبه سالبه به انتفاء موضوع است; اصلا احکام ملاک ندارند تا بخواهیم بگوییم عقل به نحو موجبه جزئیه یا کلیه آنها را درک میکند. بنابراین آنچه بعضی ادعا کردهاند که در احکام شرع باید به روح قانون توجه کرد و نباید زیاد مقید و تابع الفاظ بود، قابل پذیرش نیست و بلکه شاید بتوان گفت مسلمانان در طول تاریخ مقید به لفظ احکام بودهاند و مسیحیان تابع روح قانون.
۹) مساله شخصی بودن کیفر، و اشکال به این که دیه مجرم خطایی را باید عاقله بپردازند و این که این مساله به جهت نظام قبیلهای حاکم در زمان رسول خدا(ص) بوده که چنین پیمانهای دفاعیای داشتهاند و اکنون که آن نظام، حاکم نیست چنین حکمی نیز باید منتفی باشد، و نیز مساله ارث زن یا شهادت زن و... همه این مسائل که امروزه مورد انتقاد بعضی افراد قرار گرفته، بر فرض آن است که احکام تابع مصالح و مفاسد باشند، و چون این تبعیت صحیح نیست پس در همه این مسائل باید دقیقا طبق روش گذشته و فقه سنتی عمل شود. زیرا ملاک برای ما امر و نهی و کلام شارع است نه مصالح و مفاسد و تنقیح مناط، چه یقینی و چه ظنی.
۱۰) به نظر ما احکام تابع مصالح و مفاسد و ملاکهای واقعی نیستند، و بر فرض اثبات آن ادعا میکنیم که عقل حتی به نحو موجبه جزئیه نمیتواند آنها را فراگیرد، و برفرض که عقل بتواند به آنها دسترسی پیدا کند، باز احتمال دارد که تمام آنها حکمت احکام باشند نه علت. علاوه بر آن که معلوم نیست راه تشخیص آنها عقل استیا عقلا یا عرف یا مشورت یا.... به هر حال اصل مصلحت و مفسده واقعی، اعم از عام و شخصی و ثابت و متغیر، قابل تردید است و ملاک هر حکمی تنها امر و نهی شرعی است. ضمنا در احکام حکومتی باید ملاک را بر ضرورت بگذاریم نه مصلحت. و در مواردی که واقعا امر و نهی شرعی نداشتیم حکومت اسلامی براساس تشخیص مصالح و مفاسد میتواند حکم جعل نماید و این قانون دیگر قانون شرعی نیست و نمیتوان آن را به خداوند یا دین نسبت داد، بلکه قانونی است که رهبر کشور اسلامی یا مجلس و یا ولتبرای اصلاح و پیشبرد امور وضع کردهاند. در این گونه قوانین لازم است از لفظ «باید و نباید» استفاده کرد نه «واجب و حرام»، و هرگز نباید گفتشرعا چنین یا چنان استبلکه باید گفت دستور حاکم و رهبر است; و همه عقلا نیز چنین احکامی را برای خود اعتبار کرده و میپذیرند، چه مسلمان باشند و چه غیر مسلمان.
احمد عابدی
پینوشتها:
۱. «الاصول العامة للفقه المقارن»، ص۳۸۱.
۲. «احقاق الحق» ج۱، ص۳۴۰.
۳. «رساله طلب واراده»، ص۴۳.
۴. «حکمة الاشراق»، ص۱۳۶.
۵. «الحکمة المتعالیة»، ج۶، ص۳۶۶.
۶. «بحارالانوار»، ج۱، ص۳۰۳.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست