دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

گام به گام با جشنواره بیست و هشتم فیلم فجر به امید زنده ایم


گام به گام با جشنواره بیست و هشتم فیلم فجر به امید زنده ایم

همه می دانیم که هنر و هنرمند ایرانی به امید زنده است, اگر چه ناامیدی از سروروی این سینما می بارد

همه می دانیم که هنر و هنرمند ایرانی به امید زنده است، اگر چه ناامیدی از سروروی این سینما می بارد. همه می دانیم سینمای

ایران سینمایی تواناست، اگر چه تمام تولیدات یک سال آن ناتوان باشند. همه می دانیم که مشکل سینمای ایران یکی دو تا نیست، اگر چه در جهت رفع این مشکلات تنها محل برگزاری جشنواره تغییر کند. همه می دانیم خود را گول زدن و ندیدن نواقص بد است، اگرچه هنوز چشم به راه

فیلم خوبیم و تجاهل العارف می کنیم. آخر چه کنیم. ایرانی هستیم و ایرانی به امید زنده است و می خواهیم که سینمایمان زنده بماند.

پس امیدواریم... .

● تقدم در مرگ (سنگ اول/ ابراهیم فروزش)

«حسنعلی پس از اینکه چند بار خواب مرگ می بیند. در سفر به شهر، سنگ قبر خریده و با خود به روستا می آورد. فرزندان و همسرش سنگ را به دوستان و همسایه ها نشان می دهند. به واسطه چشم و هم چشمی درگیری ایجاد می شود و بعضی از روستاییان شروع به خرید سنگ قبر می کنند. حسنعلی خواب می بیند که همه مرده اند و تنها او زنده است.»

سوژه فیلم، حال و هوایی تجربی دارد و بیش از آنکه درخور فیلم بلند باشد، برای فیلم کوتاه مناسب به نظر می آید. از همین جهت است که در خیلی از سکانسهای فیلم، شاهد تکرار هستیم به طور مثال به صحنه خرید سنگ قبر نگاه کنید که چیزی حدود ۱۰ دقیقه از فیلم را به خود اختصاص می دهد و طی این مدت تنها بررسی سنگهای مختلف توسط حسنعلی نشان داده می شود.

بدون آنکه واقعاً لزومی به این صرف زمان داشته باشد. یا تکرار خوابهای مشابه که در جهت توجیه عمل حسنعلی آورده شده اند، اما گاهی کارکردی جز اتلاف زمان ندارد.

پاره ای از رویدادها نیز برخاسته از متن نیست و الصاقی می نماید. مانند پول گرفتن پسر جهت نمایش سنگ قبر یا نمایش سنگ توسط دختر و مادر به سایرین و یا اقدام به خرید سنگ قبر توسط سایرین. این اعمال قبل از آنکه برآمده از تصمیم آدمهای قصه باشد، نتیجه اعمال سلیقه شتابزده نویسنده است. اینکه برای خرید سنگ قبر مجلس بگیرند و دیگران به او تبریک بگویند و یا با وانت و بلندگو در سطح روستا حرکت کنند و خبر برگزاری مجلس بدهند، نیز در داستان جا نمی افتد. این نقایص از آنجا می آید که فیلم تکلیف خود را با مخاطب روشن ساخته و مشخص نیست که داستانش چه گروهی را مخاطب قرار می دهد.

کارگردانی اثر اگر چه در خدمت روایت است اما ویژگی خاص در آن مشاهده نمی شود تا برجسته بنماید و یا چیز جدیدی ارائه داده باشد. با توجه به سوابق سازنده، انتظار می رفت اثری جدیتر با موضوعی بکرتر به نمایش گذاشته شود، اما ظاهراً صرف ساخت فیلم ملاک بوده است و نه کیفیت و علیت آن. داستان مرادی کرمانی، بیشتر به کار کوتاه می آید تا فیلم بلند سینمایی.

● مام میهن (شب واقعه/ شهرام اسدی)

«روزهای اول جنگ، مردم آبادان را ترک می کنند «دریا قلی» خانواده اش را بدرقه می کند اما پسرش می گریزد تا به رزمندان بپیوندد. دریا قلی که کارش اوراق فروشی ماشین است به دنبال پسرش با صحنه هایی از جنگ روبرو می شود که در نهایت سبب ورود او و پسرش به جنگ می شود.»

روایت زندگی شهیدان موضوع تازه ای نیست اما هر شهید روایت خودش را دارد و به این علت نوع نگاه به زندگی و چیدمان واحدهای رویداد، سبب نقل داستانی متفاوت از یک دوره واحد می گردد. وقایع هر داستان، برای منطقی جلوه دادن نیاز دارند از دل هم بیرون آیند و نه اینکه به موازات هم چیده شوند. رویدادهای «شب واقعه» از دل یکدیگر بیرون نمی آیند بلکه مرور می شوند و عامل مشترک مرور آنها، شخصیت دریاقلی است. این گونه داستان پردازی می تواند تا بی نهایت رویداد و حادثه را در کنار هم بچیند.

مانند برخورد دریا قلی با زن و کودک و بردنشان به بیمارستان و یا برخورد اتفاقی با مردسیاه ساده لوح که بدون هیچ پرسشی تنها می خندد و کارهای گفته شده را انجام می دهد و دیگر قسمتهای ماجرا که می توان هر کدام را جابه جا کرد یا تغییر داد، بدون آنکه به کلیت کار لطمه وارد آید.

«شب واقعه» تلاش دارد با ترسیم شخصیت دریا قلی به عنوان فردی عادی با نقیصه های معمول و پرهیز از شعارپردازی به مخاطب نزدیک شود. دریاقلی وظیفه خود را جنگ نمی داند و آن را به سربازان واگذار می کند. حتی مقید به شرعیات نیز نیست، اما به واسطه عرق میهن پرستانه اش که آن را در قالب بانوی شعله ور می بینیم، تصمیم به نبرد و جان باختن در این راه می گیرد. ترسیم بانوی شعله ور در خواب دریاقلی و دیده شدنش توسط سیاه ساده دل اشاره به همین مسأله در قالب «مام وطن» دارد.

اگر ریتم حدوث وقایع تسریع می شد و از کندی برخی صحنه ها و پلانها کاسته می گردید، تماشاگر سهل تر و بهتر با اثر همراه می شد. حمید فرخ نژاد با بازی دینامیک خودبخشی از این کندی را می پوشاند اما طنز موجود در بازی او نیز کفاف روشن شدن موتور فیلم را نمی کند.

● طالبانیزم روسی (تزار- پاول لونژین)

«تزار، حاکم روسیه بر همه مخالفان غلبه می کند. دختران و زنان به بردگی او درمی آیند. افرادی او را جانشین خداوند می دانند و از او می خواهند تا قدرت کشیشان را بگیرد. تزار با خودخواهی ها، ترسها و نگرانی هایش، به اعمالی دست می زند که بعدها اسباب پشیمانی اش را به همراه دارد.»

فیلم های روسی را همواره با حال و هوای سرد و ریتم کند و مطول شان می شناسیم. تزار، از این قاعده مستثنی نیست. اما شخصیت پردازی خوب اثر سبب می شود به راحتی با فیلم همراه شویم. نبرد ضمنی تزار با فیلیپ، بخصوص در صحنه ای که میهمانان فیلیپ را به سخره می گیرد و به زور به آنها خوراکی می خوراند و یا صحنه ای که دختران به آب می زنند و تزار به آسمان فرمان می دهد و پشیمانی بعدی اش، از نمونه صحنه هایی است که بسیار ملموس شخصیت تزار را بعد می بخشد. طراحی صحنه با شکوه و ناپیدای فیلم با توجه به کارگردانی خوش سلیقه با آن همه تغییر زوایای دوربین و سیالیت دوربین در بسیاری از صحنه ها، تماشای فیلم را با لذت همراه ساخته است.

از جنبه تاریخ شناسی، فیلم قطعاً درخور ارزش فراوان است. برای آنها که با تاریخ روسیه آشنا هستند و یا مایل به آگاهی از آن باشند، فیلم جالب و مورد توجه خواهد بود. از جنبه سرگرمی نیز فیلم توانایی این را دارد که تماشاگر عادی را هم به خود جلب کرده و راضی نگاه دارد. تقریباً فیلمهای زیادی در خصوص زندگی و تاریخ شخصیتهای روسی ساخته شده که «تزار» به لحاظ ساختاری می تواند از آنها جلوتر قرار گیرد. شکل روایی فیلم، بازیهای خوب دو شخصیت اصلی، فیلمبرداری عالی اثر و تنوع بصری آن به لحاظ لوکیشن و تنوع زوایای دوربین، باعث شده تا دیدن فیلم تزار با لذت همراه باشد. تنها نکته ای که شاید تا حدودی در فیلم توی ذوق بزند، جملات مطول و کلمات گاه ثقیل است که البته بسیاری از فیلمهای تاریخی به آن مبتلا هستند.

● خاخام وحشتناک (شکارچی شنبه/ پرویز شیخ طادی)

«یک خاخام یهودی با اعتقادات صهیونیستی، نوه خود را جانشین خویش معرفی می کند. او می کوشد دیدگاه بنیامین نوجوان را نسبت به پیرامونش شکل دهد و اطرافیان و جامعه یهود را ترغیب سازد تا هر چه سریعتر نسل اعراب را از بین ببرند.»

بیش از هر چیز بازی علی نصیریان به فیلم رونق می بخشد. محوریت شخصیت خاخام و حضور او در کلیت صحنه ها باعث می شود تا کلید فیلم، شناخت شخصیت خاخام باشد.

تلاش نصیریان در جهت ترسیم شخصیت خاخام به درستی به نتیجه رسیده است، به گونه ای که به نظر می آید بدون حضور این بازیگر، پرداخت و هویت بخشی شخصیت به شکلی کامل انجام نمی شد. این نکته در فیلم کاملاً مشهود است به نحوی که در صحنه هایی که خاخام حضور ندارد، افت محسوسی مشاهده می شود. اما هر چه بازی نصیریان کمک حال فیلم است متأسفانه کلیت اثر دچار ضعف هایی است که باعث می شود به لحاظ کیفی از سطحی معمولی برخوردار باشد. عدم قوت بازی نزد دیگر بازیگران، اجرای خام برخی از صحنه ها مانند حمله سربازان و کشتار مردم، عبور ماشین ها و پرتاب سنگ توسط اعراب و صحنه هایی از این دست باعث می شود تا فیلم در مقاطعی افت مشهود داشته باشد.

ضمن آنکه ارتباط با موضوع خاص داستان قبل از هر چیز به دیدگاه تماشاگر بستگی دارد. سستی درام قصه به لحاظ مجهول ماندن ارتباط میان پرسوناژهای روایت از دیگر مواردی است که از قوت ارتباط احساسی میان شخصیت های فیلم و بیننده می کاهد.

● هنر دوست داشتن (آسمان آبی/ غزاله سلطانی)

«صحبت ها، کارها و زندگی بازیگر قدیمی سینما و تئاتر ایران که در زمینه های بسیاری بدعت گذار بود. آشنایی با وی، آثار و نحوه نگرش او به پیرامونش را شاهد هستیم.»

این مستند تلاش دارد تا با به تصویر کشاندن برخی از صحنه های زندگی، کارها و صحبتهای آقای عزت ا... انتظامی، بازیگر سینما و تئاتر ایران، اثری باشد برای معرفی هر چه بیشتر ایشان.محور اصلی فیلم اطلاع رسانی است و اگر چه تلاش شده تا با تداخل روایی صحبت های بازیگر و نمایش کارهایش، فیلم صورت گزارشی به خود نگیرد اما در مواردی این تلاش بی نتیجه مانده است. البته این نکته چیزی از جذابیت فیلم کم نمی کند و برای آنان که علاقه مند به این بازیگر هستند و یا مایل هستند که اطلاعاتی از وی به دست آورند، تماشای فیلم خالی از فایده و لذت نیست. اگر چه شاید بیشتر پسندید که شخصیت از دیدگاه دیگران معرفی شود تا مستقیماً توسط خودش یا نگاهی اجمالی به آثارش.

رضا خسروزاد