یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

عطر سبز


عطر سبز

وقتی معلم وارد کلاس شد، چشمانش به میزهای خالی افتاد. هیچ کس در کلاس نبود به جز یک نفر! دفتر حضور و غیاب را باز کرد و نام او را نوشت. بعد لحظه ای در فکر فرو رفت، گویا مشکلی وجود داشت. …

وقتی معلم وارد کلاس شد، چشمانش به میزهای خالی افتاد. هیچ کس در کلاس نبود به جز یک نفر! دفتر حضور و غیاب را باز کرد و نام او را نوشت. بعد لحظه ای در فکر فرو رفت، گویا مشکلی وجود داشت. به تخته نگاهی کرد و بعد... در حیرتی کامل نگاهش به نیمکت ها دوخته شد. همه دانش آموزان در کلاس بودند غیر از همان یک نفر! معلم که اشک در چشمانش جمع شده بود با قدم هایی لرزان به سوی تخته رفت و با گچ قرمز نوشت: شهیدان، با گچ سفید نوشت: همیشه، و با گچ سبز به درشتی نوشت: زنده اند!

هانیه سادات حسینی زاده

۱۵ ساله از شاهرود